«آیات شیطانی»؛ بازروایی یک ابتذال راهبردی در غرب

تهران- ایرنا- حمله به نویسنده «آیات شیطانی» بار دیگر یادآور فضایی شد که حکمی تاریخی توطئه‌ای ضداسلامی را در هم شکست؛ فریبکاری که در پوشش آزادی بیان، واکنشی ضدفرهنگی و ابتذال‌آمیز به انقلاب اسلامی بود.

«هجمه سلمان رشدی و ادامه استراتژی اسلام ستیزی در غرب» [۱] عنوان مقاله‌ای به قلم مریم زاغیان است. نویسنده بر آن است که هدف از نوشتن آیات شیطانی را ریشه‌یابی و سپس دلایل حکم امام خمینی (ره) مبنی ‌بر مرتد بودن «سلمان رشدی» را بیان کند. نویسنده همچنین دستاوردهای داخلی و خـارجی ایـن حکم‌ تاریخی را مورد بررسی قرار می‌دهد.

از نگاه زاغیان، پس از سرنگونی‌ رژیم‌ پهلوی، اسـتکبار جـهانی تـنها به رویارویی سیاسی، نظامی و اقتصادی با جمهوری‌ اسلامی بسنده نکرد، بلکه در جهت مسخ فرهنگی مـلت ایران به تهاجم فرهنگی نیز مبادرت ورزید. در همین‌ راستا، کشورهای غربی و صهیونیسم‌ در بـرابر روند روبه‌رشد اسلام بـه کـارشکنی‌هایی از جمله‌ برانگیختن سلمان رشدی برای نوشتن کتاب آیات شیطانی و پشتیبانی از او پرداختند.

سـلمان رشدی کیست؟

سلمان رشدی در اصل‌ کشمیری و زادگاه او شهر بمبئی هندوستان است. وی در ۱۹۴۷ م‌ /۱۳۲۶‌ش در خانواده‌ای مسلمان به دنیا آمد و از ۱۴ سالگی به مدت ۲۰ سال در انگلستان اقامت گـزید. تـحصیلات ‌او در رشته ادبیات و در دانشگاه کـمبریج بـوده است. خودباختگی فرهنگی او با رسیدن‌ پایش‌ به‌ جهان غرب آغاز شد. در آن‌جا بود که به انواع جوایز و تشویق‌ها دست یافت.

او با نوشتن رمان‌های «بچه‌های نیمه شب»  و «شرم» در فرانسه برنده جـایزه بـهترین رمان‌ خارجی شد. سپس داستان‌های‌ «لبخند چگوار»، «سفری به نیکاراگوآ»، سناریوی ۲ فیلم‌ تلویزیونی و مجموعه داستان‌های «گریموس» را به رشته تحریر درآورد. وی جوایز ادبی «بوکرپرایز»، «جیمز تیت بلک مموریال» و انجمن ادبی انـگلیس‌زبانان‌ را از آن خـود کرد و آثـارش تاکنون به ۲۰ زبان، ترجمه و منتشر شده است.

نگارش آیات شیطانی‌ واکنشی در مقابل انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی ایران، بانگ بیدارباشی بود که مسلمانان را به وحدت هرچه تمام‌تر مـی‌خواند و اسـتعمارگران را متوجه حضور زنده و فعال اسـلام می‌ساخت. از هـمین‌ روی، نخست با انـواع‌ تـوطئه‌ سعی در جلوگیری از پیروزی آن کردند و سپس در جهت شـکست انـقلاب اسلامی و جـلوگیری از گـسترش آن کوشیدند. یکی از این اقدامات این بود که جهان استکبار با هـمه امـکانات مـتحد شد و بـا کـتاب ‌فـتنه‌انگیز «آیـات شیطانی» به میدان آمد.

و استکبار باز هم‌ در هراس است که مبادا تحقق آرمان‌های الهـی و وعـده «و نـرید ان نمن‌ علی الذین استضعفوا فی‌ الارض... » منجر به‌ آگـاهی و بـیداری مسلمانان گردد. باید حیلتی‌ به کار گیرد! و با هر خیزش و حرکتی از گرایش روزافزون میلیون‌ها مسلمان در سرتاسر جهان به سـمت انـقلاب اسـلامی ایران، جلوگیری‌ کند.  

نامگذاری این کتاب مبتنی ‌بر افسانه‌ای جـعلی و رسوا است‌ به‌ نام «افسانه غرانیق» که دروغ‌سازان قرون اولیه‌ اسلامی آن را درباره قرآن و پیامبر(ص) ساخته‌اند و علمای اسلام‌ بـه‌طور مـبسوط آن را پاسـخ گفته‌اند. [۲]

نویسنده نگارش کتاب آیات شیطانی را ‌ واکنشی در برابر انقلاب‌ اسلامی ایران دانسته و معتقد است استکبار با تـدوین و انـتشار کتاب «آیات شیطانی» به ضد تـمامیت‌ انـقلاب اسلامی و ادامـه تـهاجم گسترده و سازمان یافته‌اش ادامه داد. در واقع برای‌ دشمن‌ راهـی جـز به انزوا کشاندن‌ حکومت اسلامی باقی نمانده است! حالا که جدایی‌ اصل دیـن از جـمع مـسلمانان، امری‌ محال‌ است، باید با سلاح تحریف وتمسخر فرهنگی‌ در دراز مدت، وارد عمل شود.

توهین به بزرگان دین در توهمات یک مرتد

از نگاه نویسنده مقاله «هجمه سلمان رشدی و ادامه استراتژی اسلام ستیزی در غرب»، نگارش آیـات شـیطانی، ۲ جنبه دارد؛ یکی اهانت به یک میلیارد انسان و دیـگری حـمایت برخی سیاست‌ها و دولت‌ها از این حرکت زشـت. این در حالی است که آزادی‌ بیان‌ هـیچ‌گاه‌ شـامل اهانت به پیامبران و مقدسات‌ مـردم‌ نـمی‌شود.

رشـدی در ایـن کتاب موهن، رمان‌نویسی و قصه‌پردازی را بـهانه‌ای قـرار داده تا به وسیله آن‌ به مقدسات اسلامی ناسزا بگوید و با درهم آمیختن تخیل و واقعیت، به بزرگان دین‌ توهین‌ کند. به همین دلیل کار او نوعی ارتـجاع و واپس‌گرایی و بازگشتی‌ انحطاط‌آمیز به قرون وسطی در محیطی است که استدلال جای خود را به افترا و استهزا می‌دهد.

محتوای‌ کتاب، تلاشی است برای مخدوش‌ کردن‌ حقیقت‌ وجودی جبرئیل امین (به عنوان‌ آورنـده وحـی) و شخصیت والای رسول اکرم (ص) (به عنوان گیرنده وحی). نویسنده در این‌ کتاب سعی کرده‌ است، آیات‌ وحی را در قالب آیات شیطانی مطرح کند و قداست‌ «وحی» و قرآن را نادیده انگارد. او از بهترین سبک نگارش، یعنی سـبک «رمـان» استفاده کـرده است و تلمیحات نادرست و موهنی‌ درباره‌ قرآن، پیامبر اسلام(ص)، آداب، احکام و مقدسات اسلامی‌ دارد و با تحریف و کاریکاتورسازی‌ از صحابه بزرگ رسـول خدا(ص) از جمله بلال حبشی به‌ عنوان هیولای سیاه عظیم الجثه یـاد مـی‌کند.

وی‌ همچنین‌ خانواده‌ پیامبر و زنان عفیفه تاریخ مثل زنان پیامبر اکرم(ص) را مورد اهانت قرار داده است، قرآن‌ را تخیلات شیطانی خوانده و هریک از صـحابه رسـول اکـرم به باد استهزا گرفته است.

نویسنده با بهره‌گیری از تخیل، جبرئیل‌ امین را از ادوار تاریخی مختلف گذرانده، تا به‌ زمان‌ رسـالت‌ خـاتم الانبیا(ص) می‌رساند و می‌گوید این مسئله در شهر جاهلیت اتفاق‌ افتاده و پس از این مقطع، سعی می‌کند با استفاده از تاریخ‌ اسلام، احادیث و اساطیر باستان، اسلام را به‌ وقیح‌ترین‌ نوع‌ ممکن‌ توصیف‌ کند و با طرح مطالب نادرست‌ و موهنی‌ نسبت به‌ مقدسات اسلامی، پیـامبر(ص) و اصـحاب، اوج ابـتذال هنری و انحطاط اخلاقی فرد را آشکار می‌سازد.

به گفته نگارنده مقاله، مسئله کـتاب آیـات شیطانی‌ کاری‌ حساب شده برای زدن ریشه‌ دین‌ و دینداری‌ و در راس آن‌ اسلام‌ و روحانیت است.

جایی برای مرتد و مغرض نبودنِ رشدی باقی است؟

«مطالب مندرج در این‌ کتاب کفرآمیز تخیلی بوده، جنبه واقعی‌ و خارجی‌ نـدارد؛ ازایـن‌رو، کسی‌ نباید از آن‌ رنجیده‌ شود.»؛ این دفاعیه‌ای از آیات شیطانی است حال آن‌که شواهدی‌ وجود دارد که نشان می‌دهد سلمان رشدی از کتابش چیزی بیشتر از یک رمـان‌ تـخیلی را اراده کرده است.

او می‌گوید: «کتاب من بـه عـنوان کـتاب تاریخ خوانده خواهد شد.» مگر مطالعه کتاب تخیلی، انسان را به شناخت تاریخ و واقعیت‌های آن می‌رساند؟ اگر چنین‌ بـاشد، دیـگر تخیل نیست.

او همچنین می‌گوید: «من‌ آنچه را در کتاب آیات شیطانی نوشته‌ام قبول دارم»؛ تـخیل را مـی‌توان تـصدیق کرد یا واقعیت را؟

او هنگامی که با بازتاب‌های تند مسلمانان مواجه‌ می‌شود، آرزو می‌کند که ای‌ کـاش‌ کـتابی بـا انتقادهای شدیدتر می‌نوشت؛ پس موضوع کتاب او، انتقاد از واقعیت‌ها در نظر او است، نه‌ تخیل مـحض؛ زیـرا تخیلات قابل انتقاد نیستند بلکه واقعیت‌ها هستند که انتقادپذیرند.

از سوی دیگر و در هر اثر، اسم، علامتی‌ است برای نشان دادن مسمی؛ ازایـن‌رو، اگـر ابعاد وجودی یک شخصیت‌ تعریف و ترسیم شود، دیگر احتیاجی به اسم نـیست زیـرا اسم هرچه باشد شنونده، مسمی را درک می‌کند.

 «ماهوند» نـامی اسـت که او برای‌ شخصیت‌ داستان‌ خود انـتخاب کرده است. گذشته از ایـنکه ایـن نام، نامی توهین‌آمیز است، فـرهنگ‌نویسان آن را بـه «محمد» تعبیر کرده‌اند. حتی خود سلمان رشدی به شکلی رمزآمیز به نام‌ شـخصیت قـصه خود اشاره‌ کرده، می‌گوید: «اگـر نـام او درسـت تلفظ و ادا شود، بـه مـعنای کسی است که بـاید بـرای وجود او سپاسگزاری و شکر کرد» که این اشاره به نام احمد و محمد است.

براساس ایـن قـرائن، به این نتیجه می‌رسیم که انـتخاب ایـن سبک بـرای کـتاب آیـات شیطانی و توجیه آن، در حقیقت، راهـی است برای‌ فرار از مسئولیت عملی زشت و غیرقابل دفاع.  

پیامدهای حکم اعدام سلمان رشدی

به نوشته زاغیان، هنگامی که دشمنان اسلام در سال ۱۳۶۷ به دست و قلم سلمان رشدی گامی دیگر در جـهت‌ توهین‌ به اسلام و مقدسات اسلام برداشتند، امام خمینی (ره) حکم اعدام برای نویسنده این کتاب‌ صادر کرد. از جمله مهم‌ترین پیامدها و دستاوردهای آن می‌توان به خنثی شدن توطئه‌های استکبار جهانی اشاره کرد زیرا صدور این حکم جاری ساختن حکم الهی است.

از دیگر نتایج‌ صدور این حکم، احساس سرفرازی، تحرک، هـمبستگی و قـدرت در مـیان‌ مسلمانان جهان بود؛ راهپیمایی‌های بی‌نظیر در کـشورهای اسـلامی و حرکت بی‌سابقه‌ مسلمانان، گوشه‌هایی از این احساس قدرت، همبستگی و عزت را در تاریخ استعمار فـرتوت‌ انـگلستان نشان داد.

افشای چهره‌ فریبنده‌ استکبار جهانی، یکی دیگر از پیامدهای مـثبت ایـن حکم بود. آنان که بـرخلاف امـت بزرگ اسلام‌ از سلمان‌ رشدی و غرب، حمایت می‌کردند، به یک‌باره‌ نقاب از چهره پلید خود برداشتند.

پی‌نوشت

[۱] . هجمه سلمان رشدی و ادامه استراتژی اسلام ستیزی در غرب، مریم زاغیان، شماره ۱۹، بهار ۱۳۸۸.

[۲] . برای‌ مطالعه نک: علی اصغر رضوانی، بررسی‌ حکم‌ امام خـمینی (س) دربـاره سلمان رشدی قم:انتشارات‌ مسجد مقدس‌ جمکران، ۱۳۸۸، ص ۲۲۹-۲۲۴.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha