به گزارش روز دوشنبه ایرنا به نقل از تارنمای اسپوتنیک موندو، روی کارآمدن سیاستمداران چپ در اقتصادهای اصلی منطقه آمریکای لاتین، سناریوی ژئوپلیتیک جهانی را شکل میدهد اما به راستی این توده جدید رهبران اجتماعی، چه منافعی را دنبال میکنند و اهداف آنها در چه زمینههایی متمرکز شده است؟
چرخش آمریکای لاتین به سمت چگرایی یک واقعیت اجتنابناپذیر و موضوعی حائز اهمیت است. کشورهای این منطقه برای دستکم یک دهه، یک فرصت سرمایهگذاری منحصر به فرد برای قدرتهای بزرگ بودهاند. ۶۵۴ میلیون نفر جمعیت کشورهای این منطقه، نه تنها بازاری جذاب برای تولید کنندگان است بلکه بستری عالی از منابع طبیعی را ارائه میدهند. به همین دلیل است که اروپا و آمریکا فرآیندهای سیاسی و روند روی کار آمدن رهبران آمریکای لاتین را به طور دقیق دنبال میکنند و از تاثیرگذاری بر این روند هم چشم پوشی نمی کنند.
روزنامه آلمانی «ولت» به تازگی در مقالهای با عنوان «لغزش به چپ؛ مشکلی رو به رشد برای اروپا» نوشت: گرایش به چپ در آمریکای لاتین تنها به سود یک کشور است، «چین».
در این مقاله به نوشته «فون توبیاس کوفِر» آمده است: این واقعیت که پنج اقتصاد برتر آمریکای لاتین به زودی توسط دولتهای چپ اداره میشوند، نشاندهنده بیاعتمادی بزرگی است که نسبت به اروپا و ایالات متحده وجود دارد. تحولی که چین به صورت هوشمندانه از آن در راستای اهداف خود استفاده میکند.
فرصتهای اقتصادی کشورهای آمریکای لاتین به دلیل منابع طبیعی گسترده، چین به ریاست جمهوری «شی جین پینگ» در سال ۲۰۰۰ میلادی را بر آن داشت تا به منظور تقویت موتور اقتصادی این پرجمعیتترین کشور جهان، به این گستره جغرافیایی نگاه ویژهای بیندازد.
دومینوی چپگرایان با برزیل کامل میشود؟
پنج قدرت بزرگی که رسانه آلمانی به آنها اشاره میکند عبارتند از مکزیک، آرژانتین، شیلی، کلمبیا و برزیل. تنها کشوری که در این فهرست همچنان توسط یک حکومت دست راستی اداره میشود، برزیل است که تا چند هفته دیگر شاهد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری خواهد بود. طبق نظرسنجیها، «لولا داسیلوا» که پیش از این بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۰ ریاست جمهوری این کشور آمریکای جنوبی را بر عهده داشت، شانس این را دارد تا با شکست «ژائیر بولسونارو» رئیسجمهوری راست افراطی فعلی، بار دیگر هدایت این کشور را عهدهدار شود.
پیروزیهای چپگرایان در آمریکای لاتین در سالهای اخیر به صورت یک اثر دومینویی اتفاق افتاده است. «آندرس مانوئل لوپز اوبرادور» نخستین قطعه این دومینو بود که در سال ۲۰۱۸ با یک پیروزی تاریخی در انتخابات مکزیک، ریاست جمهوری این کشور واقع در آمریکای شمالی را تصاحب کرد. رئیسجمهوری که همچنان از محبوبیت بالایی برخوردار است و نشریه ال فینانسیرو بر تایید ۵۶ درصدی عملکرد دولت او توسط شهروندان مکزیکی تاکید میکند.
«آلبرتو فرناندز» در سال ۲۰۱۹ در آرژانتین رئیسجمهوری شد که البته دولت او با چالشهای بسیاری از جمله تورم و بدهی دردسرساز به صندوق بینالمللی پول مواجه است.
«گابریل بوریک» رهبر سابق دانشجویی، در مارس گذشته ریاست جمهوری شیلی را عهدهدار شد و لقب جوانترین رئیسجمهوری آمریکای لاتین را از آن خود کرد.
چند هفته قبل نیز مراسم تحلیف «گوستاوو پترو» نخستین رئیسجمهوری چپگرای کلمبیا برگزار شد. مجموعه این سناریوی سیاسی دقیقا همان چیزی است که اروپا و آمریکا را نگران میکند.
نبودن در پرونده قطور استعمار غرب در آمریکای لاتین؛ مزیتی برای غول آسیایی
همزمان با آثار گوناگونی که این موج جدید چپگرایی در آمریکای لاتین در سطح منطقهای و بینالمللی به همراه داشته و خواهد داشت، نزدیکی عمیق این منطقه و غول آسیایی، چین، از جمله مسائلی است که زنگ خطرها برای غرب را به صدا درآورده است. چنان که رسانههای غربی از روابط تجاری مثبت شیلی یا مکزیک با این کشور قدرتمند اقتصادی در آسیا هشدار میدهند.
به نوشته نشریه ولت، در حال حاضر و در بحبوحه مبارزه جهانی برای تقسیم قدرت، چین بیش از هر کشوری از مزایای راهبردی برخوردار است. تاریخ ناعادلانه استعماری که در حافظه آمریکای لاتین ثبت شده است و همچنان بر روابط کشورهای این منطقه با جهان سایه میافکند، مسئلهای است که پکن هیچگونه مسئولیتی در قبال آن ندارد.
شاید این تحلیل رسانه آلمانی را بتوان در کنار عوامل ریز و درشت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و ... که انگیزهها و جذابیتهای آمریکای لاتین و چین را در قبال روابط با یکدیگر شکل میدهند، ظریفترین نکتهای دانست که کمتر به آن اشاره شده است. آمریکای لاتین همواره تلاش کرده تا در پی تاریخ سیاه استعمار، بازیابی هویت ملی و منطقهای خود را به کشورهای غربی گوشزد و ثابت کند. سوءظن و بدبینی آمریکای لاتین به کشورهای غربی، مسئلهای است که برای چین یک فرصت، موهبت و مزیت مهم در نظر گرفته میشود.
به این ترتیب، ابر قدرت آسیایی به مرور به تقویت روابط تجاری و گسترش حوزه نفوذ خود در آمریکای لاتین ادامه میدهد و در مقابل، اروپا فاقد یک استراتژی قانعکننده در این منطقه است.
اگرچه بولیوی در فهرست قدرتهای این منطقه قرار نگرفته اما ذخایر عظیم لیتیوم، آن را به کشوری جذاب برای شرکتها و سرمایهگذاران خارجی تبدیل کرده است. با این حال، مجموعهای از قوانین که توسط «اوو مورالس» رئیسجمهوری سابق چپگرای این کشور تصویب و ترویج شد، موجب شد تا لیتیوم ملی شود و از طمع بهرهبرداری توسط سایر کشورها در امان بماند.
در پایان گزارش روزنامه آلمانی آمده است: «قدرت جدید چپ در آمریکای لاتین در حال ترویج ایدههای بزرگی است که مجموعه آنها در یک موضوع مشترک هستند: ابراز استقلال جدید خود از غرب».
نظر شما