گروه سیاسی ایرنا- پرونده ویژه «عقل جنگ»: روز سه شنبه، ۳۱ تیر ۱۳۵۹، یک سال و شش روز پس از کودتای «صدام حسین المجید» در عراق و قبضه ریاست جمهوری این کشور توسط او، تلویزیون بغداد، اقدام به پخش مصاحبه ای از وی با روزنامه کویتی «السیاسه» کرد.
صدام در قسمتی از آن گفت: «خمینی می خواهد با ما زور آزمایی کند، با او زورآزمایی می کنیم، او می خواهد با ما زورآزمایی کند، با او زورآزمایی می کنیم و شرط بسته که ما را شکست بدهد و شرط بستیم که شکستش بدهیم و خواهیم دید کدام یک از ما شکست خواهد خورد».
شاید امروز، این شاخ و شانه کشیدن غیر متعارف و عجیب و غریب، از سوی کشوری با حدود ۱۳ میلیون جمعیت، علیه کشوری که مساحت و جمعیتش، تقریبا سه و نیم برابر آن بود، متوهمانه به نظر بیاید اما حقیقت آن است که اعتماد به نفس بالای حاکم ۴۳ ساله عراق ریشه در حقایق تلخی داشت.
گذشته از ضعف ساختار نظامی رسمی ایران بر اثر حوادث حین و پس از انقلاب اسلامی، چند روز قبل از این مبارزه جویی نامتوازن، صدام طی دیداری با «برژنسکی» (مشاور امنیت ملی رییس جمهور آمریکا) برای عدم مخالفت و حتی همراهی آمریکا با رژیم بعث در حمله به ایران به توافق رسیده بود. اما عامل وسوسه کننده اصلی، اختلافات سیاسی داخلی بود که نمایی غیر منسجم و به شدت آسب پذیر از ساختار سیاسی کشور را به نمایش می گذاشت.
بیشتر بخوانید:
ضربهای که همه دنیا صدایش را بشنود
اتحاد ملی برخاسته از انقلاب اسلامی، با دو انتخابات ریاست جمهوری و مجلس طی چند ماه گذشته بر هم خورده بود. بنی صدر که در ۱۵ بهمن ماه به ریاست جمهوری انتخاب شد، انتظار داشت مردم در مجلس هم به حامیان و همفکران وی رای بدهند اما چنین نشد و پس از قطعی شدن نتایج انتخابات مجلس در بهار ۱۳۵۹، رییس جمهور، اکثریت مجلس را به عنوان رقیب سیاسی خود فرض کرد و تمام تلاش خود را برای رویارویی با آن به کار گرفت. لجاجت های او، مجلس را نیز به سرسختی وامی داشت و به این ترتیب، عرصه سیاسی کشور، به میدان منازعاتی پر سر و صدا تبدیل شد که انعکاسش با وضوح به گوش جاه طلبان زیرک و گوش به زنگی چون صدام می رسید.
شرط بندی صدام بر سر پیروزی بر آیت الله خمینی، یک ماه پس از آن انجام می گرفت که مسئولان ارشد جمهوری اسلامی، برای دومین بار طی یک هفته، برای رفع اختلافات، با هم تفاهم نامه امضا کردند.
روز ۱۸ تیر نیز کشف کودتایی نافرجام به نام «نقاب»، هم شکاف میان انقلابیون و ارتش را عمیق تر کرد و هم به دلیل برخورد با کودتاچیان، ساختارهای نظامی، بیش از گذشته تضعیف شد.
صدام علاوه بر زیر نظر داشتن اختلافات داخلی و اوضاع نابسامان ارتش، اخبار قابل توجهی هم از سوی افسران فراری ارتش ایران و نیروهای وابسته به شاپور بختیار داشت که نقاط قوت و ضعف نظامی و امنیتی ایران را تا حد زیادی برایش روشن می کرد.
از همه این ها مهم تر، تعرضات ارتش عراق علیه مرزهای ایران بود که ماه ها قبل آغاز شده بود و با کمترین واکنش مواجه می شد. صدها حمله زمینی و هوایی در طول ۱۲۰۰ کیلومتر مرز ایران، برای ارتش بعث، در حکم ارزیابی مقاومت مرزی و قلق گیری موفقیت آمیز لایه های حفاظتی حریف بود.
روز بعد از شرط بندی گستاخانه صدام، مجلس شورای اسلامی رسمیت یافت و بحث بر سر تشکیل کابینه، میان اکثریت مجلس و بنی صدر آغاز شد.
تمام مرداد ماه و نیمه شهریور ماه به جدال سیاسی گذشت و اشغال مناطق مرزی «خان لیلی» و «میمک» -به مساحت ۱۲۵ کیلومتر مربع- در ۱۶ شهریور نیز نتوانست از شدت اختلافات کم کند.
دو هفته بعد، ریزش بمب های عراقی روی تهران و ۱۶ شهر دیگر، حواس های پرت و پراکنده را اندکی به تامل و تمرکز واداشت. البته این شامل بنی صدر نمی شد که به عنوان فرمانده کل قوا، علی رغم هشدارهای فراوان، ۷ ماه فرصت برای بازسازی نیروهای مسلح و اصلاح آرایش نظامی کشور را بر باد داده بود.
در حالی که نیروی زمینی و هوایی عراق، در حال شخم زدن استان خوزستان و در هم کوبیدن شهرهای مهم تجاری و نفتی آن بودند، بنی صدر تا ۲۰ مهر ماه حاضر به تشکیل «شورای عالی دفاع» به عنوان عالی ترین مرجع تصمیم سازی نظامی کشور نشد تا مبادا نا گوشه ای از قدرتش با التزام به اصول شورایی، محدود گردد.
سرانجام با فرمان امام بود که نخستین جلسه شورای عالی دفاع در ۲۱ مهر ماه تشکیل گردید اما نتیجه حیرت آورش در تاریخ ماندگار شد. دو روز بعد، نخستین عملیات ارتش، با تصمیم شخص رییس جمهور و بدون اطلاع سایر اعضای شورا، تحت فرماندهی او، با هدف عقب راندن متجاوزان تا مرزهای بین المللی، در منطقه «پل نادری» آغاز شد.
شکست سخت و دردناک این عملیات، نتوانست بنی صدر را از تک و تا بیاندازد. یک هفته بعد، در سوم آبان ماه، عملیات دیگری در محور ماهشهر-آبادان اجرا شد و بار دیگر طعم تلخ شکست را به ساختار نظامی کشور چشانید.
بدتر آن بود که که روز بعد، با سقوط خرمشهر، روحیه دفاعی کشور، به شدت آسیب دید. حالا ۳۵ روز از شروع رسمی جنگ می گذشت و بیش از ۱۵هزار کیلومتر مربع از خاک کشور، به اشغال متجاوزان بعثی درآمده بود. سه هفته بعد از سقوط خرمشهر، نبرد در اطراف سوسنگرد، یکی دیگر از شهرهای خوزستان به شدت جریان داشت اما فرمانده کل قوا مشغول صف آرایی در برابر رقبایش بود.
صدای امدادخواهی چندصد مدافع شهر، به گوش امام خمینی رسید و با دستور شخص ایشان و پی گیری دو نماینده حضرتش در شورای عالی دفاع (آقایان خامنهای و چمران) تلاش برای شکستن محاصره سوسنگرد آغاز شد.
عجیب اینکه بنی صدر در چنین بزنگاهی، ناگهان متوجه سوسنگرد شد و روز ۲۵ آبان ماه، با مداخله او، می رفت که طعم تلخ ناکامی نظامی جدیدی بر ذائقه مدافعان کشور بنشیند که با تدبیر شهید چمران و آیت الله خامنه ای، عملیات در روز ۲۶ آبان ماه، مطابق برنامه از پیش تعیین شده به اجرا درآمد و نتیجه ای درخشان و تاریخی به بار آورد.
سه روز بعد در جلسه شورای عالی دفاع، آقای خامنهای مطرح کرد که عملیات سوسنگرد نشان داد مشکل جنگ ناشی از کارشکنیها است و الا دیدیم که نیروهای مسلح ما چه میتوانند بکنند.
چنین استنتاجی، قطعا برای شخصی چون بنی صدر که کدورتهای برخاسته از تنازع سیاسی، عقل و تدبیرش را تحلیل برده بود، گران تمام شد. در چنین فضایی، سه هفته پس از پیروزی در سوسنگرد، ارتش و یگانهایی از سپاه، با هدف آزادسازی خرمشهر، عملیاتی را از محور هویزه آغاز کردند که پیشرویهایی در روز اول به دست آوردند اما با پاتک سنگین عراق در روز دوم، شکست تلخ جدیدی را تجربه نمودند و روحیه نیم بندی که از عملیات سوسنگرد به دست آمده بود، یکسره فنا شد.
در این عملیات بر اثر هماهنگی ضعیف با نیروهای سپاه برای عقب نشینی، پاسدارانِ تحت فرمان «شهید محمدحسین علم الهدی» گرفتار محاصره دشمن شده و در جدال تن و تانک، بسیاری از آنان به شهادت رسیده و پیکرهایشان در منطقه اشغالی جاماند.
نام تعدادی از «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» که آن روزها آوازه و محبوبیت ملی منحصر به فردی داشتند، در میان شهدای این عملیات به چشم می خورد و همین امر، بر فشار روانی این ناکامی می افزود.
این عملیات گرچه «نصر» نام گرفته بود اما نتیجه اش، بیش از شش ماه جبهه های نبرد زمینی، خصوصا در خوزستان را با رکود و سکون مواجه کرد.
بنی صدر به تهران بازگشت تا سرخوردگیاش از عملیات در جبهه را با تصفیه حساب سیاسی علیه رقبایش جبران کند و سایر انقلابیون هم، خسته از کشاکش با بنی صدر و همفکرانش، به انتظار تغییر شرایط نشستند. در این میان، صدام بود که کلیه حوادث جبهه و پشت جبهه ایران را رصد میکرد.
ادامه دارد ...
نظر شما