امان از آن دوشنبه

تهران- ایرنا- حضرت زینب (س) پس از شهادت امام حسین (ع) در کنار پیکر غرق به خون برادر اینگونه به درگاه الهی نجوا کرد که پدرم فدای آن که در یک دوشنبه، تمام هستی و سپاهش غارت و گسسته شد اما دوشنبه، روز عاشورا نبود. پس چرا حضرت زینب (س) به روز دوشنبه اشاره می‌کند؟

امروز یکشنبه، سوم مهر ماه برابر با بیست و هشتم صفر و سالروز ارتحال آخرین فرستاده الهی و رحمت جهانیان، حضرت محمد مصطفی (ص) در سال ۱۱ هجری قمری است. پیامبر اکرم (ص) از مدت ها قبل خبر از هجرت خود به سوی معبود داده بود. مثلا در آخرین سفر حج زمانی که در عرفه بودند یا در غدیر خم و همچنین قبل از بیماری در جمع یاران از رحلت خود خبر داده بود.

در حجة الوداع یعنی آخرین سفر حج خود در هنگام رمی جمرات فرمود «مناسک خود را از من فراگیرید، شاید بعد از امسال دیگر به حج نیایم. هرگز مرا دیگر در این جایگاه نخواهید دید.» هنگام بازگشت نیز در میان حاجیان فرمود: نزدیک است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمایم.

عبدالله بن مسعود یکی از یاران آن حضرت می گوید: رسول خدا (ص) یک ماه قبل از رحلت، ما را از وفات خود آگاه کردند. عرض کردیم «ای رسول خدا! رحلت شما در چه موقع خواهد بود؟» فرمود «فراق نزدیک شده و بازگشت به سوی خداست.» زمانی نیز فرمود «نزدیک است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمایم و من دو چیز ارزشمند در میان شما می گذارم و می روم؛ یکی کتاب خدا و دیگری عترتم، اهل بیتم... خداوند لطیف و آگاه به من خبر داد که این دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. پس خوب بیندیشید چگونه با آن دو رفتار خواهید نمود.»

روزی به آن حضرت خبر دادند که مردم از وقوع مرگ شما اندوهگین و نگرانند. رسول خدا (ص) در حالی که به فضل بن عباس و حضرت علی (ع) تکیه داده بودند، به سوی مسجد رهسپار شدند و پس از درود و سپاس پروردگار، فرمود  «به من خبر داده‌اند شما از مرگ پیامبر خود در هراس هستید. آیا پیش از من، پیامبری بوده است که جاودان باشد؟! آگاه باشید، من به رحمت پروردگار خود خواهم پیوست و شما نیز به رحمت پروردگار خود ملحق خواهید شد.»

زمانی که بیماری پیامبر شدت یافت، آن حضرت به منبر رفتند و مسلمانان را به مهربانی با یکدیگر سفارش نموده و فرمود: اگر کسی را حقی بر گردن من است بستاند، یا حلال کند و اگر کسی را آزرده‌ام اینک برای تلافی آماده‌ام.

مطابق نقل صحیح بخاری که یکی از مهم‌ترین کتاب‌های اهل سنت است، در آخرین روزهای حیات رسول خدا (ص)، در حالی که جمعی از صحابه به عیادت ایشان رفته بودند، آن حضرت فرمود «قلم و کاغذی بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم که به برکت آن، هرگز گمراه نشوید.» یکی از حاضران گفت «بیماری بر پیامبر(ص) غلبه کرده (و هذیان می‌گوید) و ما قرآن را داریم و آن برای ما کافی است.» در میان حاضران غوغا و اختلاف افتاد؛ بعضی می‌گفتند کاغذ و قلمی بیاورید تا حضرت بنویسد و بعضی غیر از آن را می‌گفتند.

در چنین حالتی رسول خدا(ص) فرمود «برخیزید و از نزد من بروید» در صحیح مسلم نیز آمده است، فردی که با سخن پیامبر مخالفت کرد، عمر بن خطاب معرفی شده است. در همان کتاب و همچنین صحیح بخاری آمده است که ابن عباس پیوسته بر این ماجرا افسوس می‌خورد و آن را مصیبتی بزرگ می‌شمرد.

در روز دوشنبه آخرین روز از زندگی رسول اکرم (ص)، آن حضرت در مسجد پس از نماز صبح فرمود: ای مردم! آتش فتنه ها شعله ور گردیده و فتنه ها همچون پاره های امواج تاریک شب روی آورده است. پیامبر اکرم(ص) در حالی جان سپرد که سر در دامن حضرت علی (ع) داشت.

زمانی که خبر ارتحال رسول خدا (ص) در مدینه پیچید، عمر خطاب فریاد برآورد «هرگز چنین نیست. این بعضی از منافقانند که می پندارند پیامبر مرده است! مردم بدانید، به خدا سوگند، رسول خدا نمرده است بلکه به سوی پروردگار خود رفته، به همان گونه که موسی به سوی پروردگار خود رفت، او چهل روز از پیروان خود غایب بود و پس از این که گفته شد او مرده است به نزد ایشان بازگشت.

به خدا سوگند، رسول خدا (ص) باز می گردد و دست و پای کسانی را که گمان برده اند، او مرده است، قطع خواهد کرد.» او بی وقفه مردم را بیم می داد و در هراس و تردید می گذارد و آن کلمات را به قدری تکرار کرد که دهانش کف نمود. می گفت «هر کس بگوید او مرده است با این شمشیر سرش را از تن جدا خواهم کرد. خداوند تا وعده هایش را به دست او عملی نسازد، وی را نزد خود نمی برد.»

عباس عموی در اعتراض به عمر گفت: تو از خود چه می گویی؟! مگر قرآن نیست که می فرماید «و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل...». محمد فقط فرستاده ای است که پیش از او هم پیامبرانی آمده و گذشتند. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود از عقیده خود (به شیوه جاهلیت) برمی گردید؟ هر کس از عقیده خود بازگردد هرگز هیچ زیانی به خدا نمی رساند.

عباس افزود: تردید نیست که رسول خدا (ص) وفات کرده است. بیایید او را دفن کنیم. آیا خداوند شما را یک بار طعم مرگ می چشاند و رسولش را دوبار! او بزرگوارتر از آن است که دوبار بمیرد. بیایید او را دفن کنیم. 

چند ساعتی بعد، ابوبکر رسید و چون چشم به جسد مطهر پیامبر (ص) دوخت، همان آیه را که پیشتر دیگران خوانده بودند، تلاوت کرد و عمر را به سکوت فراخواند و او نیز ساکت بر زمین نشست و گفت: گویا این آیه را پیش از این نشنیده بودم. آیا این از قرآن است؟!

امان از آن دوشنبه

پس از رحلت رسول خدا (ص) در حالی که عده ای از سران و سیاست مداران مهاجر و انصار در سقیفه بنی ساعده گردآمده و درباره جانشینی آن حضرت به مجادله و منازعه پرداخته بودند، حضرت علی (ع) به اتفاق برخی از عموزادگان خویش به غسل دادن و کفن کردن بدن مطهر پیامبر (ص) پرداخت.

آن حضرت هنگام دفن پیامبر اکرم (ص) در سخنانی که در خطبه ۲۲۶ نهج البلاغه آمده، فرمود: اگر نبود که امر به صبر و شکیبائی فرموده ای و از بی تابی نهی نموده ای، آنقدر گریه می کردم که اشک هایم تمام شود و این درد جانکاه همیشه برای من باقی بود و حزن و اندوهم دائمی و این ها در مصیبت تو کم بود، اما حیف نمی توان مرگ را بازگرداند و آن را دفع نمود. پدر و مادرم فدایت باد ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن و ما را هرگز فراموش منما. پدر و مادرم فدایت ای پیامبر خدا. با مرگ تو چیزی قطع شد که با مرگ دیگری قطع نگشت و آن، نبوت و اخبار و آگاهی از آسمان بود.

حالا سخن بر سر این مطلب است که چرا حضرت زینب (س) بر بالین برادر از روز دوشنبه سخن گفتند درحالی که روز عاشورا، جمعه بوده است. برخی معتقدند منظور حضرت زینب(س) همان دوشنبه‌ای بود که رسول خدا (ص) رحلت کردند و گروهی در سقیفه، ولایت و غدیر را کنار گذاشتند و این روز مقدمه روز عاشورا شد و اگر امام حسین (ع) با قیام خود وارد عمل نشده بودند، خیانت به غدیر سبب محو اسلام می شد.

محمدحسین رجبی دوانی در این زمینه گفت: در زمان غصب خلافت، ابوسفیان نزد حضرت علی(ع) آمد و گفت «اجازه بده حق شما را بگیرم.» این در حالی بود که ابوسفیان دین نداشت و از ترس جانش، مسلمان شده بود ولی از آن جایی که پسر، پدر و برادر زنش به دست علی(ع) کشته شده بودند، کینه حضرت را در دل داشت و می‌خواست به این بهانه اسلام را نابود کند. لذا امام(ع) نپذیرفتند و فرمود «اگر من ۴۰ مرد با اراده داشتم از احقاق حق خود عقب نمی‌ایستادم.»

وی افزود: پسر مغیره بن شعبه ثقفی از سیاستمداران فاسد و دوستان صمیمی‌ معاویه از قول پدرش نقل کرده است «تا به امروز نمی‌دانستم معاویه این قدر پست و فاسد است، چرا که می‌گوید وقتی ابوبکر، عمر و عثمان مردند، نامشان نیز با آن‌ها دفن شد ولی این مرد (پیامبر اکرم) سال‌ها است که پس از رحلتش، روزی پنج نوبت در مأذنه‌ها به رسالت او شهادت داده می‌شود و تا اسم او را زیر پای خود دفن نکنم، دست بر نخواهم داشت.» 

رجبی دوانی اضافه کرد: امام حسن(ع) با صلح تلخ ولی هوشمندانه خود جلوی معاویه را گرفتند و امام حسین(ع) با شهادتشان مانع از عملیاتی شدن نقشه نابودی اسلام از سوی یزید شدند.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha