۷ مهر ۱۴۰۱، ۱۴:۲۶
کد خبرنگار: 3092
کد خبر: 84900039
T T
۱ نفر

برچسب‌ها

سردار شهید «علی‌اکبر حسام» از عشق به والدین تا برگشت بی‌سر از شلمچه/ دیدبانی که عظمت خدا را دید

گرگان_ایرنا_ زندگی سردار شهید «علی‌اکبر حسام» جوانی خودساخته از تبار مردم «شاهکوه» که عشق به خدا و احترام عاشقانه به والدین در نگاه، رفتار، گفتار، کردار و پندارش موج می‌زد می‌تواند شایسته‌ترین الگوی نسل جوان در عرصه فرهنگی و تربیتی باشد.

به گزارش ایرنا، سردار شهید «علی‌اکبر حسام» از پاسداران دیده‌بانی توپخانه لشکر ۲۵ کربلا در دژ شرقی کانال ماهی شهید بی‌سر دفاع مقدس است که در سوم خرداد سال ۱۳۳۶ در روستای «شاهکوه» گرگان به دنیا آمد و در دفاع از میهن اسلامی در روز جمعه ۱۹ دی ماه ۱۳۶۵ در شلمچه پس از نماز صبح بر اثر اصابت گلوله توپی سر از بدنش جدا  به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکرش تکه‌تکه شده‌اش به آغوش خانواده اش بازگشت.

خواهر این شهید والامقام با صدایی که نشان از ایمانی از جنس حضرت زینب (س) در گفت و گو با ایرنا گفت: احترام ویژه عاشقانه به پدر و مادرم و بوسیدن دست و پای والدینم یکی از مهمترین ویژگی‌های برادرم بود.

عصمت حسام افزود: پدرم کشاورز بود و همیشه شهید بدون احساس خستگی به کمک ایشان می‌آمدند و حتی زمانی که برای مرخصی از جبهه بر می‌گشتند زمانی را برای کمک به والدینم اختصاص می‌دادند.سردار شهید «علی‌اکبر حسام» از عشق به والدین تا برگشت بی‌سر از شلمچه/ دیدبانی که عظمت خدا را دید

وی که ۲ سال از شهید بزرگتر بوده پس از شهادت برادرش گویا رساترین سفیر و چراغ نامه راه این شهید بی‌سر در شب آویز جهان است از ویژگی‌های رفتاری ایشان به نیکی یاد می‌کند و می‌گوید: علی اکبر در بین ما فرزندان به یقین چیز دیگری برای پدر، مادر و کل خانواده بود هیچ زمانی ندیدم علی اکبر جلوتر از والدینم راه رود و احترام بی‌مثالی به آنها می‌گذاشت.

خانم حسام افزود: احترام به همه افراد، خوش‌اخلاقی، تواضع، قناعت،ایثار، اخلاص، صبور بودن، بخشندگی و ایمان به خداوند متعال از ویژگی‌های شاخص برادرم بود.

وی بیان کرد: شهید به سنت صله‌رحم اهمیت فراوانی می‌داد و در تمام شرایط به این مهم مقید بود.

این خواهر شهید گفت: در زمان عروسیم ضبط را خاموش کردند و گفتند چه زیباست دخترتان را با صلوات به خانه بخت ببرید و البته در زمان عروسی خودش هم ضبط و اینجور چیزها را نگذاشت و با صلوات راهی زندگی جدیدش شد، گرچه اسمی عروسی کرد ولی قلب و جانش در جبهه‌ها بود.

خانم حسام افزود: مادرم قبل تولد ایشان خواب اثر انگشتان حضرت ابوالفضل (ع) را  دیده بودند که با راهنمایی اطرافیانش آن را برداشته و بوسیده و بعد از آن برادرم متولد شدند.

برادر شهید: اخلاق و رفتار برادرم (شهید علی‌اکبر حسام) زبانزد خاص و عام بود

وی اظهار داشت: بارها به مادرم می‌گفتند «شما سیدی از جدت بخواه شهید شوم» بار آخری قبل اعزام به جبهه من و مادر و خانمش را مشهد مقدس بردند دوباره از مادرم درخواست آرزوی شهادت کردند همان شب در حرم امام رضا (ع) مادرم خواب بانوانی را دید که ایشان را راهنمایی به ختم و جلسه قرآن کردند، زمانی که از خواب بیدار شدند برای برادرم تعریف کردند که ایشان از پیشانی تا کف پای مادرم را از خوشحالی فراوان بوس کردند.

وی بیان کرد: روزی که خبر شهادت علی‌اکبر را آوردند مادرم خواب دو کبوتر را دیده بودند و صبح بی‌قرار شده بودن و با بی‌تابی راهی خانه شهید شدند و در زمان ناهار افرادی جلوی در خانه ایشان آمده و خبر شهادت را دادند.

برادر سردار شهید علی‌اکبر حسام هم در این ارتباط در گفت و گو با ایرنا گفت: اخلاق و رفتار برادرم زبانزد خاص و عام بود و  روابط عمومی خوبی در  ارتباط برقرار کردن با همه افراد داشت.

سردار شهید «علی‌اکبر حسام» از عشق به والدین تا برگشت بی‌سر از شلمچه/ دیدبانی که عظمت خدا را دید

قاسم حسام افزود: رفتارش با پدر، مادر، برادر و خواهرها عالی بود همیشه و در همه حال دست پدرر و مادرم را می‌بوسیدند و از همه نظر این برادر در خانواده گل سر سبد بودند.

وی اظهار داشت: علی‌اکبر بسیار خانواده و فامیل دوست بودند و از نظر دیانت ویژه بودند.

وی بیان کرد: زمانی که آخرین بار به جبهه اعزام شدند منم در سن ۲۱ سالگی ثبت‌نام برای اعزام کرده بودم  رو به من کردند و گفتند «داداش کجا می‌خواهی بروی، نرو به یقین پشت جبهه هم وجود افراد لازم است».

هنوز صدای آن‌روز مادرم در گوشم است «پسرم را در راه خدا دادم و ناراحت نیستم»

این برادر شهید می‌گوید: بسیار متواضع و بخشنده بودند بارها لباس‌های نو و تازه‌ای که هنوز تنش نکرده همانند اورکتش که تازه گرفته بود به خانواده می‌دادند و می‌گفتند شما واجب‌تر هستید.

قاسم حسام افزود: زمانی که آمدند دنبالم برای تحویل پیکر برادرم هیچ وقت یادم نمی‌رود، حسینیه عاشقان ثارالله (ع) گرگان پیکرهای فراوانی از شهدا بود به من گفتند «پیکر برادرت را میشناسی؟» قسمت پشت کتف ایشان خال داشت سرش بر اثر اصابت توپ کامل از بین رفته بود  و از گردن به بالا چیزی نبود و تنها از راه همان خال تشخیص دادم.

وی اظهار داشت: هنوز صدای آن‌روز مادرم در گوشم است «پسرم را در راه خدا دادم و ناراحت نیستم».

نورالله حسام برادر دیگر که در زمان شهادت علی‌اکبر ۲۲ سال داشته در این ارتباط در گفت و گو با ایرنا گفت: شهید بسیار مهربان، فامیل دوست، بخشنده، منظم، سختکوش، از خودگذشته و ایثارگر بودند و حیف می‌شد اگر شهید نمی‌شدند.

وی افزود: حسن خلق و رفتار برادر شهیدم با گذشت سال‌ها در خاطرات تمام اقوام و دوستان به یادگار مانده است.

سردار شهید «علی‌اکبر حسام» از عشق به والدین تا برگشت بی‌سر از شلمچه/ دیدبانی که عظمت خدا را دید

وی با اشاره به از خودگذشتگی بی‌مثال «شهید علی‌اکبر حسام» اظهار داشت: گرگان در آن زمان‌ها گازکشی نبود یک شب سرد که به خانه مادرم آمدند متوجه شدند وسیله گرمایشی نداریم همان شب تنها بخاری منزل خود را با از خودگذشتگی برای ما آوردند.

نورالله حسام افزود: همیشه و در همه شرایط به فکر خانواده و اطرافیان بود آن زمان‌هایی که محصل بودم لباس مناسب و خوبی نداشتم و ایشان با از خودگذشتگی لباس‌های نو خود را به من می‌دادند و حتی در زمستان‌ها کاپشن را از تن خود در آورده و به ما هدیه می‌کردند.

وی اظهار داشت: با این همه عشق به خانواده و اطرافیان و ایثار و گذشت از مال و جان خود ولی به معنای واقعی اخلاص در کار داشتند چنانچه اگر خانواده رو به قبله هم بودن از ماشین بیت‌المال برای استفاده شخصی استفاده نمی‌کردند.

وی بیان کرد: بسیار به انجام واجبات، نماز اول وقت و حجاب تاکید داشتند و به یقین هیچ چیزی جز شهادت شایسته شخصیت ایشان نبود.

سردار شهید «علی‌اکبر حسام» از عشق به والدین تا برگشت بی‌سر از شلمچه/ دیدبانی که عظمت خدا را دید

وصیتنامه شهید/ همسر عزیزم اگر خواسته‌اید اشک بریزید برای مظلومیت امام حسین (ع) اشک بریزید

خدا یکتاست که جز او خدایی نیست و تنها به خدا در جمیع امور، اهل ایمان توکل دارند. ای اهل ایمان زنان و فرزندان شما هم برخی دشمن شما هستند، از آنان حذر کنید و دل از محبتشان برکنید و اگر از عقاب آنها پس از توبه آنان عفو و آمرزش و چشم پوشی کنید، خدا هم در حق شما بسیار آمرزنده و مهربان است. به حقیقت اموال و فرزندان شما اسباب فتنه و امتحان شما هستند به آنها دل مبندید و بدانید که نزد خدا اجر عظیم خواهد بود پس تا می‌توانید خدا ترس و پرهیزکار باشید.

حق بشنوید و اطاعت کنید و از مال خویش برای فقیران انفاق کنید و کسانی که از خوی لئامت و بخل نفس خود محفوظ مانند آنها رستگاران عالمند.

همسر عزیزم، اگر من شهید شده‌ام و این افتخار را خداوند تبارک و تعالی به من بدهد برای من ناراحت نباشید و اشک نریزید و اگر خواسته‌اید اشک بریزید برای مظلومیت امام حسین (ع) اشک بریزید.

پدر و مادر عزیزم: میدانم برای من رنج‌ها و سختی‌ها و ناراحتی‌های فراوان کشیده‌اید و مشکلات بسیار زیادی در زندگی کوتاه‌مدت من مشاهده کرده‌اید و صبور بوده‌اید و امیدوارم که با ریختن خون ناقابل من خداوند گناهان من و شما را ببخشد، مادر و پدرم در مرگ من ناراحت نباشید، چون خون من از شهیدانی که از صدر اسلام تاکنون ریخته شده بهتر نیست، جای بسی افتخار است که خون ناقابل من برای رضای خدا و برای اسلام ریخته شود در مرگ من اشک اشک نریزید، برای تنهایی حسین و یارانش اشک بریزید.

سال‌ها آرزوی این را داشته‌ام که ای کاش در آن زمان ما هم بودیم و جزو ۷۲ تن قرار می‌گرفتیم، حال وقت آن رسیده که بپا خیزیم و دست از خانه و زن و بچه بکشیم و خون ناقابل خود را فدای اسلام کنیم، این راهی است که باید رفت قبل از اینکه مرگ به استقبال ما بیاید، ما خود زودتر به استقبال آن برویم.
مطابق داده دستگاه‌های مرتبط در گلستان، نزدیک به ۳۳ هزار رزمنده از این استان در جنگ تحمیلی شرکت داشتند و نیز این استان شمالی در دوران پیروزی انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس ۴ هزار شهید تقدیم کرده و افزون بر این ۱۳ هزار جانباز و هزار و ۱۷۸ آزاده دارد و همچنین هم اکنون پیکر پاک و مطهر ۱۴۰ تن از شهدای گمنام در ۵۴ نقطه گلستان در خاک استان حضور دارند و ۲۲۰ شهید گلستان در حال حاضر مفقودالاثر و جاویدالاثر هستند.

گلستان مطابق سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵، یک میلیون و ۸۶۹ هزار نفر جمعیت متشکل از اقوام و مذاهب مختلف در ۳۴ نقطه شهری و هزار و ۷۵ روستا دارد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha