عصر دوشنبه بیست و پنجم مهر ۱۴۰۱ وقتی که برای انجام یک مصاحبه خبری به دیدار یکی از مسوولان شهرستان مرزی قشم میرفتم در مسیر رسیدن به محل مصاحبه دیداری هم با مجسمه قهرمان نبردهای دلاورانه با سلطهگران و دشمنان داخلی ایران در دوره صفوی تازه کردم.
امام قلیخان سردار نامی ایران زمین با وجود رطوبت ۱۰۰ درصدی هوا در ۲۴ ساعت گذشته در سرزمین آب و آفتاب همچنان بر فراز پایهای سنگی ایستاده و به جزیره و مردمش نگاه میکرد.
سلامی کردم ولی پاسخی نیامد، اما همین که اندکی به مهر و از سر تمجید با او سخن گفتم، آهی برکشید و راز دل گشود: «میدانی چشم و گوش جامعه؛ مدتی است که با آدمها درد دل نکردهام، چطور میتوانستم با انسانهایی که سردارِ فاتح صفوی با تکیه بر وظیفه ملی خود و فارغ از شیعه یا سنی بودن ساکنان این جزیره و نیز مهر به وطن در نبردی جان فرسا، با پشتکاری عظیم و شجاعانه با بیگانگان جنگید و طعم پیروزی را به کام تمامی هموطنانش نشاند فراموش کردهاند، صحبت کنم.
سردار اسطورهای فرهنگ، تاریخ و استقلال ایران در جزیره قشم ادامه داد: روزگار غریبی است، زمانی سپهسالار ایران، امیر امیران فارس، لارستان، کهگیلویه، دورق و همه بنادر جنوب و جزایر خلیج فارس از بندرجاسک تا اروند رود بودم، اما امروز فقط مجسمهای فراموش شده در نگین خلیج فارس هستم، آنروزها بی شک یکی از فرازهای غرور آفرین تاریخ ایران رویداد فتح جزیره قشم بود که در این پیروزی سپاه من توانست این جزیره و سواحل تنگه هرمز را از اشغال متجاوزگران اشغالگر پرتغالی - اسپانیایی آزاد کند.
مجسمه امام قلی خان توضیح داد: آنروزها من فرمانده نیروهای زمینی و دریایی در جنوب و حکمران کل ایلات جنوبی ایران و سواحل خلیج فارس بودم، اما امروز فقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم، به طوری که حتی کسی از مسوولان این جزیره و شهرستان که به آن نگین خلیج فارس میگویند به من که خودم آن از چنگال اشغالگران بیگانه آزاد کردم، اعتنایی نمیکند.
وی اضافه کرد: چه بگویم که دلم پر از غم است، مردم و مسوولان این جزیره امروز حتی به مجسمه من که به دلیل رعایت نکردن اصول نگهداری و تاثیرات جوی و اقلیمی در حال تخریب است، نیم نگاهی هم نمیکنند، غریب و تنها شدهام، روزگاری تندیس من یکی از چند مجسمهای بود که توسط مرحومابوالحسن صدیقی - مجسمه ساز و نقاش معاصر - در کارگاه این هنرمند در ایتالیا همراه با چند تندیس دیگر از بزرگان تاریخ باستان و قرون اخیر ایران ساخته و به ایران آورده شد.
مجسمه سردار اسطوره ای و سرافراز دریای پارس افزود: شاید برخی فراموش کردهاند اما من خوب به یاد میآورم کارفرمای ساخت این تندیسها انجمن مفاخر ملی بود که در نظر داشت هر یک از مجسمه ها از جمله رستم دستان را در زابل، شاه عباس را در اصفهان، امیرکبیر را در تهران و مجسمه من را هم در بندرعباس به مناسبتهای مختلف نصب کند.
اما سرنوشتِ مجسمه و تندیس من داستان عجیب و غریبی دارد، من پس از ورود به ایران مدتی به دلایلی نامعلوم در انبار اسقاطیهای شهرداری بندرعباس خاک میخوردم و قبل از نصب شدنم در محل فعلی بی مهریهای فراوانی را به چشمم دیدم که شکستن نوکِ شمشیرم یکی از آنها بود.
مجسمه امام قلیخان راد مرد و آزادی بخش خطه جنوب افزود: برای آمدنم به جزیره قشم، شهردار وقت بندرعباس در آن سالها شروطی برای مسوولان سازمان منطقه آزاد گذاشت و گفت به شرط آنکه همه وسایل اسقاطی را از انبار شهرداری تخلیه و به درهای در پشت کوههایی که شمال بندرعباس را در برگرفته منتقل کنند حاضر به دادن من به این سازمان برای نصب در میدان و بلوار تازه ساز در این جزیره است.
وی تعریف کرد: پس از انجام این شرط از سوی مسوولانِ سازمان منطقه آزاد قشم، همان شب برای حمل و انتقال من به سرزمین آب و آفتاب صندوقی ساختند و من را با تریلی به بندرگاه شهید باهنر بردند و از آنجا با لندینگ کرافت به قشم رساندند، خلاصه اینکه مجسمه من روز هفدهم دی ۱۳۷۴ برابر با هفتم ژانویه ۱۹۹۶ در سالروز فرخنده میلاد منجی عالم بشریت مهدی موعود (عج) از سوی مرحوم حسن حبیبی معاون اول رییس جمهور وقت در جزیره قشم رونمایی شد.
مجسمه سردار اسطورهای فرهنگ، تاریخ و استقلال ایران در جزیره قشم گفت: امروز و پس از گذشت ۲۷ سال از آن روز باشکوه من هنوز و هر روز منتظرم که مسوولان دلسوز و وطن پرست این جزیره برای اثبات رفقات خود و به یاد رشادتها و جاننثاری هایی که من برای پاسداشت این مرز و بوم کشیدهام سری به من بزنند و پای درد دلم بنشیند، گرد و غبار را از روی بدن برنزی من که به مرور زمان و در مجاورت اکسیژن، و آب و هوای شرجی جزیره اکسید شده و تغییر رنگ داده تمیز کنند و تندیس من را به عنوان یک سربازِ وطن، برق بیاندازند.
وی عنوان کرد: خیلی دلم میخواد دوباره پایه ۱۲ متری سنگی و یکپارچهام که از جنس گرانیت و از معدن گرانیت یزد استخراج شده و من بر روی آن نصب شده ام با دستگاه های سنگ ساب صیقل یا جلا داده شود تا دوباره به رنگ اصلی و طبیعی خود باز گردد، چقدر لحظه شماری میکنم تا دوباره حوضچههای داخل محوطه میدانی که در آن نصب شدهام آباندازی شود، فواره و آبنما دوباره تعمیر و مرمت و بوته های گلهای اطلسی در باغچههای دور میدان کاشته شوند.
مجسمه امام قلی خان افزود: آهای آقایِ خبرنگار! پیام من را بی تردید به مسوولان برسانید و بگویید به یاد آن سالار سرافراز و نیز هزاران شهیدی که در راه وطن با متجاوزان پرتغالی جنگیدند و خون سرخ خود را به خاک و آب وطن بخشیدند، احساس وظیفه کنند و قدمی هر چند کوچک در معرفی و بازشناساندن آنان به انجام برسانند.
به گزارش ایرنا، امام قلی خان، فرزند دلاورِ اللهوردی خان(حاکم ایالت فارس) که پس از مرگ پدرش به فرمان شاه عباس صفوی به امیر الامرایی فارس (شامل چند استان فعلی جنوب کشور) منصوب شده بود، در سال ۱۰۳۱ هجری قمری (۱۶۲۲ میلادی)، برای بیرون راندن پرتغالیها از سواحل و جزایر ایران، فعالیتهای خود را آغاز کرد.
وی به بندر گامبرون (بندرعباس) حمله برد و آنجا را تصرف کرد، سپس با پیاده کردن نیرو در سواحل قشم، برای نبردی تمام عیار با پرتغالی ها آماده شد؛ تا اینکه با قدرت فرماندهی، ابتکارات نظامی و سرعتعملی قابل تحسین، توانست پرتغالیهای اشغالگر را با آن همه سلاح و تجهیزات نظامی، به زانو در آورد، همچون اجداد دلاورش، فرمانده نظامی قلعه را اسیر کند.
به این ترتیب و سرانجام در دهم جمادی الاخر سال ۱۰۳۱ هجری قمری (۲۹ اوت سال ۱۶۲۲ میلادی) پرچم کشور استعمارگر، پس از یکصد و ۱۷ سال تسلط استعماری و نظامی بر منطقه ای سوق الجشی از خطه دلیر پرور ایران، توسط دلاور دیگری از این دیار، فرود آورده و به جای آن، پرچم پُر افتخار ایران در خلیج فارس برافراشته شد.
در جنگ میان سپاه امام قلی خان و ارتش پرتغالیها، چندین هزار نفر از فرزندان ایران شرکت داشتند که هزاران نفر از آنان در راه باز پس گیری جزایر قشم و هرمز شهید شدند.
این شهیدان گمنام در راه وطن و برای حفظ مرزهای پر ماجرای جنوبی در دریای پارسی شهید شدند.
اهتمام و رشادت امامقلی خان در اینجا پایان نیافت و با همت و مبارزه او، پرتغالی ها در مسقط و عمان نیز شکست خوردند و نهایتا" در سال ۱۰۳۱ هجری قمری پرتغالیها به طور کامل از خلیج فارس بیرون رانده شدند.
سخاوت او، نوعی محبت قلبی در میان عموم مردم ایجاد کرده بود. او خدمات سپاهیان را به بهترین وجهی پاداش می داد، اهل علم و ادب را تشویق می کرد و به اهل علم و صنعت عنایت بسیار نشان می داد.
سرانجام سردار فاتح خلیج فارس
آری؛ امام قلی خان، پسر الله وردی خان، سردار نام آور و خود ساخته دوران صفوی؛ سپهسالار ایران، امیر الامرا و خانِ شجاعتنشانِ ممالک فارس، لارستان، کهکیلویه، دورق و تمامی جزایر خلیج فارس از بندر جاسک تا اروند رود؛ سردار فاتح و افتخار آفرین ایران زمین و استقلال بخش بحرین، بندرعباس، قشم و هرمز در جنگهای ضد استعماری علیه امپراتوری اشغالگر پرتغال - اسپانیا و قهرمان نبردهای دلاورانه علیه سلطهگران و دشمنان داخلی بود.
این سردار همیشه ماندگار ایران، ترویج دهنده شرع مبین، تکریم کننده اصحاب فضل و دانش و بانی شاهکارها و بناهای پایدار فرهنگ و تمدن اسلامی، واقف بیش از ۳۰ فقره رقبه، آب، باغ و آبادی در فارس و کهکیلویه بر صلحا، علما و طلاب علوم دینیه و یقینه، ادامه دهنده راه پدر در تکمیل مدرسه خان شیراز، که محل درس و اشاعه افکار صدر المتالهین شیرازی است؛ که با رشادت و ایثار در زمان خود به ایران و ایرانیان اقتدار و عظمت بخشیده بود، سرانجام به اتفاق تمامی پسران و نوادگان پسریش به دستور شاه صفی، سر بدیده شدند.
سرانجامی تلخ که در بیش از ۲ قرن بعد در فین کاشان بر بزرگمرد دیگری می رود، و این خود مایه تامل دیگری است در تاریخ ما، حتی باید گفت آنچه بر امام قلی خان رفته است، بسی دردناکتر است.
هم اکنون محل آوردگاه های ایرانیان و پرتغالی ها و نیز قلعه های احداث شده توسط آنها در زمان استعمار منطقه تجاری پر رفت و آمد جنوب ایران، در وضعیت نامطلوبی نگهداری می شود؛ مجمسه امامقلی خان ساخته ابوالحسن صدیقی و محوطه پیرامونی آن نیز که در یکی از میدان های شهر قشم نصب شده نیاز به ترمیم و دوباره سازی دارد.
بنابراین به عنوان پیکِ فرستاده از سوی سپهسالارِ پرافتخارمان از مدیران شهرستان قشم و استان هرمزگان میخواهم با کیفیت هرچه بهتر، نسبت به رفع گلایه امامقلی خان اقدام کنند، قطعا بعد از رفع این موارد، گفت و گویی دیگر با این سردار دلیرِ ایرانی خواهم داشت...