به گزارش خبرنگار تاریخ و اندیشه ایرنا، سیدمحمدمهدی طباطبایی شیرازی می گوید: پس از مساله کاپیتولاسیون و مسائل جدید دیگری که در مجلس سنا مطرح شد، امام خمینی (ره) سخنرانی تندی داشتند و فرمودند: پیرمردهای مجلس سنا نشستند و به آن قضایا رای دادند.
امام را ۱۳ آبان ۴۳ دستگیر و به ترکیه تبعید کردند. به تهران آمدم و به دفتر تجارتی آقای اصغر پوراستاد از حزب موتلفه رفتم. در آنجا جوانی به نام محمدبخارایی را دیدم. پرسیدم چه کاره است که آقای پوراستاد گفت با افرادی در اینجا رفیق است. وی رفت و دیگر هیچ خبری از او نداشتم تا این که آیت الله فاضل هرندی به همراه آیت الله محی الدین انواری و شخص دیگری به مشهد آمدند و گفتند می خواهند با آیت الله سید محمد میلانی ملاقات کنند.
کوشش برای گرفتن حکم ارتداد نخست وزیر
از آیت الله میلانی برایشان وقت گرفتم و صبح روز بعد به منزل ایشان رفتیم. در آنجا این افراد گفتند که بعضی از جوان های متدین به این نتیجه رسیده اند که به خاطر توهینی که به آقای خمینی شده است و ایشان را دستگیر کرده اند این امکان وجود دارد که این ها بخواهند انتقام بگیرند و کسی را بکشند. اگر شما بنویسید این شخص یعنی حسنعلی منصور نخست وزیر مهدورالدم و مرتد است ممنون شما می شویم.
آیت الله میلانی پاسخ دادند که اولا باید معلوم شود چه کسی می خواهد این کار را بکند؟ بعد هم باید یک دلایلی داشته باشید بر مهدورالدم بودن این شخص، تا من این کار را تایید کنم.
گفتند بعدا به شما می گوییم و در جمع نمی توانیم حرف بزنیم.
پنج نفر بودیم و من بیرون آمدم و آقای هرندی یک چیزی را مخفیانه گفت که من در جریان قرار نگرفتم. سپس ایشان بیرون آمد. پرسیدم چه شد؟ گفت: آقای میلانی گفت که حالا آقایان کارشان را انجام دهند پس از آن می نویسم، حالا نه!
مدتی بعد حدود عصر بود که برایم خبر آوردند منصور ترور شد.
پاسخ منفی میلانی
یک روز خدمت آیت الله میلانی رفتم . من گفتم آیا اگر شما بر سر وعده و حرف خود هستید بنویسید.
گفت: نه من نمی نویسم.
گفتم: ای بابا شما گفتید می نویسید؟
گفت: نه نمی نویسم.
گفتم: آقای هرندی هم بیرون است.
گفت: هر که می خواهد باشد نمی نویسم.
تا حرم با آیت الله میلانی رفتم اما قبول نکرد. به آقای هرندی خبر دادم که ایشان قبول نمی کنند و چیزی نمی نویسند.
گفت: تا روز جمعه که روضه ایشان است صبر می کنیم و بعد خدمت ایشان می رویم. روز جمعه نزد ایشان رفتیم و ایشان گفت به هیچ وجه نمی نویسم.
یک هفته بعد از ترور منصور، فهمیدیم چون وکیل آیت الله میلانی یعنی آیت الله انواری را در تهران دستگیر کرده اند برای همین نمی نویسند. بعد معلوم شد که آقای هرندی و دوستانش اجازه ترور حسنعلی منصور را از آیت الله انواری گرفته بودند.
منبع: خاطرات حجت الاسلام سیدمحمدمهدی طباطبایی شیرازی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
نظر شما