دولت انگلیس دیروز اعلام کرد:"غرب آفریقا منطقه مهمی برای بریتانیا و متحدان ما در سراسر اروپا است، اما با توجه به وقوع دو کودتا در عرض ۳ سال گذشته در این کشور و تضعیف تلاش های بین المللی برای پیشبرد صلح در آن، لندن "نمی تواند ارتش انگلیس را برای تامین امنیت کشوری مستقر کند که دولت آن مایل به همکاری با ما برای ایجاد ثبات و امنیت نیست".
"جیمز هیپی" معاون وزیر دفاع انگلیس دیروز دوشنبه در مجلس عوام این کشور با اعلام تصمیم لندن برای خروج ارتش این کشور از مالی و پایان دادن به مشارکت لندن در عملیات موسوم به "برخان - Barkhane" به آخرین دیدار خود با وزیر دفاع مالی برای بررسی اهداف نیروهای حافظ صلح اشاره کرد.
وی گفت: "اندکی پس از این دیدار، دولت مالی همکاری با گروه روسی "واگنر" را آغاز کرد و فعالانه به دنبال مداخله در کار ماموریت های تحت رهبری فرانسه و سازمان ملل بود".
یادآوری می شود که نیروهای فرانسوی نیز در ماه فوریه (بهمن ماه) بعد از ۹ سال اشغال مالی از این کشور خارج شدند و سایر کشورهای اروپایی و کانادا که در عملیات برخان به رهبری فرانسه مشارکت داشتند، دست به اقدام مشابهی زدند و این درحالی است که در شهریور ماه سال ۱۳۹۹ وزیران دفاع فرانسه، انگلیس و آلمان تاکید کردند که تحت ماموریت چند بعدی "ثبات یکپارچه سازمان ملل موسوم به MINUSMA" و عملیات برخان در این کشور آفریقایی برای همیشه باقی خواهند ماند.
جمهوری مالی در غرب آفریقا تاکنون چندین تلاش را برای کودتا تجربه کرده است.
در سال ۲۰۱۲، ارتش «احمد تومانی توره» را سرنگون کرد و یک کمیته نظامی به رهبری «احمد سانوگو» انحلال دولت او را اعلام کرد. پس از چند سال در ادامه تنش های سیاسی در سال ۲۰۲۰، ارتش مالی رئیس جمهوری «ابراهیم بوباکار کیتا» را برکنار کرد اما تحریم های بین المللی مانع از قدرت گرفتن ارتش شد.
عملیات برخان در سال ۱۳۹۳ به بهانه مبارزه با تروریسم در منطقه موسوم به 'ساحل' راه اندازی شد. این عملیات شامل ۱۳ هزار نیروی کلاه آبی سازمان ملل از جمله ۹۰۰ نیروی آلمانی مستقر در منطقه صحرایی "گائو" مالی و همچنین ۶۲۰ مربی نظامی از ۲۷ کشور اروپایی دیگر است تا ارتش مالی و همچنین نیروهای پنج کشور عضو گروه "جی ۵ ساحل" از جمله نیجر و چاد را آموزش داده و آنها را تجهیز کنند.
از سال ۱۳۹۷ انگلیس حدود ۱۰۰ سرباز خود را در عملیات برخان فرانسه متشکل از ۵ هزار و ۱۰۰ نیرو مستقر کرد و از دی ماه ۱۳۹۹ با اعزام ۲۵۰ نیروی انگلیسی به ماموریت MINUSMA موافقت کرده است.
با این وجود از زمان حضور نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد در مالی در سال ۲۰۱۳ تاکنون ۲۵۰ تن از آن ها در حملات و انفجارهای مختلف کشته شده اند.
در هر حال امروزه قدرت های استعماری سابق همچون انگلیس دیگر مانند دهههای گذشته در آفریقا جولان نمیدهند و نمی توانند تعیین کننده اجتناب ناپذیر سرنوشت مستعمرههای افریقایی سابق خود باشند، چون همانگونه که معاون وزیر دفاع انگلیس دیروز گفت، دولت مالی مایل به همکاری با انگلیس برای ایجاد ثبات و امنیت نیست و این یعنی اینکه کشورهای جهان از رویکردهای استعماری برخی کشورها خسته شده اند و حاضر نیستند به تهدید و تطمیع آنها ادامه دهند.
امروزه امتناع انگلیس از ادامه حضور در یکی از کشورهای قاره آفریقا در حالی صورت می گیرد که ۱۶۰ سال پیش در منابع غربی پیدا کردن خبری منفی در مورد جنایات استعمارگران انگلیسی در آفریقا غیرممکن بود و آنچه در مورد این قاره نوشته میشد، حکایت از نقش مثبت فرهنگ و تمدن انگلیسی در آفریقا داشت.
در آن مقطع سفرنامهها پر از ستایش استعمارگران انگلیس بود و هنگامی که به عنوان نمونه از فرهنگ و تمدن زامبیا (رودزیای شمالی) سخن به میان میآمد، همه حضور انگلیس در این کشور را تحسین می کردند و حتی نام بزرگترین آبشار مشترک آفریقایی (زامبیا، بوتسوآنا و زیمبابوه) به نام ملکه ویکتوریای انگلیس نام گذاری شده بود.
اما بعدها هنگامی که جنگ های استقلال طلبانه آفریقایی علیه استعمار آغاز شد، دولت ها و رسانه های انگلیسی مردم با فرهنگ متنوع و غنی آفریقایی را بی فرهنگ، خشن و فاقد آداب و رسوم متمدنانه معرفی کردند و با اعلام اینکه آفریقای سیاه باید با در دست داشتن چراغ اروپایی به دوران نو هدایت شود، بذر اختلاف و درگیریهای بسیاری را در این قاره پاشیدند که هنوز اثرات آن کم و بیش ادامه دارد.
این در حالی است که پروفسور "ارنست مولر" آفریقا شناس معروف آلمانی که سالها در آفریقا زیسته تمدنهای آفریقا را همانند تمدنهای منطقه خاورمیانه و یونان میداند و اعتقاد دارد که صنعت برنز در بنین در نوع خود در جهان بینظیر است و در واقع آفریقا برای رهایی از عقبافتادگی باید به همان راهی هدایت شود که سالها و پس از استعمار از آن بهدور افتاده است.
ضمنا هنگامی که صحبت از استعمار به میان میآید، علاوه بر اشغال و غارت مستعمرات، قتلعام و نسلکشی جنونآمیز صدها ملت و خلق و قوم بومی این سرزمینها، نابودی فرهنگ، زبان، اخلاق و آداب و سنن تاریخی آنها در مقابل چشمان هر آفریقا شناسی مجسم میگردد.
دقیقا تحت تاثیر همین سیاست های مخرب انگلیس در آفریقا بود که مجامع بین المللی بارها لندن را تحت فشار قرار دادند تا آخرین سرزمین استعماری خود را در قاره آفریقا بر اساس حکم سال ۱۹۶۵ (۱۳۴۴) دیوان کیفری بین المللی به موریس بازگرداند. از جمله در اول آذر سال ۱۳۹۸ بود که مجمع عمومی سازمان ملل بر این موضوع صحه گذاشت.
خبرگزاری بلومبرگ آمریکا نیز اول آذر همان سال از آدیس آبابا گزارش داد که اتحادیه آفریقا نیز از انگلیس خواسته بود تا به حاکمیت استعماری بر مجمع الجزایر آفریقایی "چاگوس" در جنوب شرق این قاره در اقیانوس هند پایان دهد.
براساس این گزارش، "موسی فاکی محمد" رئیس وقت این اتحادیه با صدور بیانیهای از دولت انگلیس خواسته بود تا به قطعنامه سازمان ملل متحد برای پایان دادن به "حاکمیت استعماری مجمعالجزایر چاگوس که ساکنان اصلی آن به وسیلهٔ انگلیسیها در دههٔ ۱۹۷۰ از سرزمین مادری خود بیرون رانده شدند، پایان داده و حاکمیت کامل بر آنها را به کشور موریس واگذار کند.
این درحالی است که دولت لندن با این توجیه که این اقدام مغایر برنامه های امنیتی انگلیس است از پایان دادن به این حاکمیت استعماری اجتناب می ورزید و البته پیشتر با هدف همدست یابی در این جرم بین المللی، این مجمع الجزایر را به دولت آمریکا اجاره داده و آمریکا نیز با احداث پایگاه های نظامی از آن برای انجام عملیات نظامی در خاورمیانه و آفریقا و نیز افغانستان بهره می برد.
این روند همدستی انگلیس و آمریکا در این پروژه استعماری در آفریقا مدت ها ادامه یافت تا اینکه در ۸ اسفند ۱۳۹۷ دیوان بین المللی دادگستری سازمان ملل متحد مستقر در لاهه هلند، ضمن غیرقانونی خواندن حاکمیت انگلیس بر این جزایر اعلام کرد که انگلیس باید هر چه سریع تر به اشغال این جزایر پایان دهد.
در ۸ خرداد ماه ۱۳۹۸ نیز با وجود لابی گسترده انگلیس و آمریکا در سازمان ملل متحد، ۱۱۶ عضو این سازمان به قطعنامه ای که خواستار به رسمیت شناختن حاکمیت موریس بر این جزایر بود، رای مثبت دادند و سرانجام این کشمکش میان آفریقایی ها و انگلیس پایان یافت.
در هر صورت باید اذعان داشت که با خروج نیروهای انگلیسی از کشور مالی باید به کاهش سلطه استعمار به ویژه انگلیس و فرانسه در آفریقا امیدوار شد، اگرچه ریشههای این استعمار همچنان در برخی از این کشورهای آفریقایی جریان دارد.
ناگفته نماند که برخی تحلیلگران پیش بینی می کنند این دسته از کشورهای غربی به دلیل ضعف های بزرگتر داخلی در حوزه اقتصاد و سیاست، به احتمال زیاد با اتخاذ چنین تصمیم غیرمنتظره ای قصد دارند نیروهای خود را برای حل بحران نزدیک تر به خود یعنی اوکراین، به شرق اروپا منتقل کنند.
در هر صورت با ظهور گزینههای جایگزین قدرت های استعماری غربی در آفریقا و مراجعه رهبران آفریقایی به آنها و در سایه احساس نارضایتی و نفرت روزافزون ملل آفریقایی نسبت به سیاستهای استعماری؛ امروزه به خوبی شاهدیم که چگونه رهبران غربی یکی پس از دیگری در سیاست های سابق خود در آفریقا بازنگری می کنند و این چیزی جز افول قدرت غرب در آفریقا نمی تواند باشد.
البته افول قدرت امپراتوری بریتانیا که در سال ۱۹۱۹ بر ۳۱ میلیون و ۸۷۸ هزار ۹۳۶ کیلومتر مربع اراضی یا حدود ۲۲ درصد از خشکی کرۀ زمین حکمرانی میکرد و کل جمعیت آن تقریباً به نیم میلیارد نفر یا حدود یک چهارم ساکنان زمین می رسید، ۷۵ سال پیش در نتیجه جنگ جهانی دوم با اعطای استقلال به هند آغاز شد و در سال ۱۹۴۸ برمه و سیلان مسیر توسعه مستقل در پیش گرفتند. در همان سال با تصمیم مجمع عمومی سازمان ملل متحد، حق قیمومیت بریتانیا بر فلسطین سلب شد.
در همین حال باید در نظر داشت که آغاز حضور انگلیس در آفریقا به چند قرن قبل تر برمی گردد که لندن به تدریج سلطه استعماری خود را از «سیرالئون»، ساحل عاج، نیجریه و مستعمره کیپ به سمت داخل آفریقا گسترش داد و در سال ۱۸۸۲ به مصر حمله کرد.
اما در اوایل دهه ۱۹۲۰، درست پس از اینکه کنیا به طور رسمی به عنوان مستعمره انگلیس اعلام شد، مردم محلی شروع به اظهار نظر در باره سیاست استعماری کردند؛ انجمن آفریقای شرقی که در سال ۱۹۲۱ تأسیس شد، یکی از اولین تلاشهای سازماندهی شده توسط مردم محلی علیه استعمار انگلیس بود چون اقدامات انگلیس برای مردم کنیا بسیار فاجعهبار شده بود.
جنایات انگلیس در جنوب آفریقا به ویژه در آفریقای جنوبی، زامبیا و زیمبابوه نیز فاجعه بارتر بود و نام های آفریقایی در این قاره به تدریج به انگلیسی تغییر می یافت. مثلا کشورهای کنونی زامبیا و زیمبابوه تا سال ۱۹۸۰ به یاد "سیسیل رودز Cecil Rhodes" سرمایه دار انگلیسی ساکن و صاحب معادن طلا آفریقای جنوبی تحت استعمار لندن به ترتیب "رودزیا شمالی" و "رودزیای جنوبی" نامیده میشدند.
"رودز" که در آفریقای جنوبی نیز منشا جنایات غیرانسانی فراوانی بود، بریتانیا را نژاد برتر میدانست و رسالت خود را در "متمدن ساختن نژادهای دیگر" میانگاشت که بیگمان توجیه مناسبی برای سروری انگلیس بر مردم اقصا نقاط جهان و استعمار و تصاحب سرزمینهای آنها بود، میگفت:"اگر میخواهید از جنگ داخلی در انگلیس جلوگیری کنید باید امپریالیست باشید و سرزمینهای دیگر را تصرف کنید".
در هرحال اگرچه سیاست های استعماری و خشن انگلیس قرن ها در آفریقا ادامه یافت، اما شکست آن در این قاره از سال ۱۹۵۶ با استقلال سودان، غنا در ساحل طلایی در سال ۱۹۵۷، سومالی (در سال ۱۹۶۰) و بعدها آفریقای جنوبی، رودزیای شمالی (زامبیا) ادامه یافت. زیمبابوه (رودزیای جنوبی) در سال ۱۹۸۰ آخرین کشور آفریقایی بود که از انگلیس استقلال پیدا کرد.
البته فهرست کشورهای رها شده از زیر سلطۀ استعماری انگلیس هنوز تکمیل نشده است. زیرا استعمار بریتانیا در کشورهای پهناوری مانند کانادا، استرالیا، زلاندنو و تعدادی دیگر تحت عنوان کشورهای «مشترک المنافع» کماکان ادامه دارد تا جائی که نخست وزیران این کشورها با تائید پادشاه انگلیس عزل و نصب میشوند.
نظر شما