به گزارش خبرنگار تاریخ و اندیشه ایرنا، ابراهیم یزدی در کتاب خود مینویسد: بلافاصله بعد از خروج شاه از ایران، آیتالله خمینی اعلام کرد که به زودی به ایران باز میگردد. اولین واکنش بختیار به اعلام خبر بازگشت آیتالله خمینی به ایران، تشکیل جلسه مشترک دولت، مجلس و شورای امنیت ملی بود. اما هم از جانب یاران ایشان در ایران و هم بختیار و هم آمریکاییها طی پیامهایی توصیه میشد که در بازگشت تامل کنند. با توجه به روحیه آیتالله خمینی این پیامها و توصیهها تاثیر وارونه داشت و ایشان را به بازگشت هر چه سریعتر مصممتر کرد.
همزمان، نظامیان و بختیار در واکنش به تصمیم آیتالله خمینی فرودگاهها را بستند و پرواز هواپیماها را متوقف ساختند. حرکت بختیار موجب تحریک شدید افکار عمومی در ایران شده بود. صدها هزار نفر در تهران گرد هم آمده بودند. ایران در حال انفجار بود. دهها خبرنگار از سراسر جهان به دهکده نوفللوشاتو هجوم آورده بودند. بر شدت تهدیدها افزوده شد. مقامات امنیتی مرتب وضعیت را پیگیری میکردند. ایرانیان حاضر در دهکده نیز بر مراقبتهای خود افزودند.
هزینه پرواز پاریس- تهران امام چقدر شد؟
بختیار مجبور بود نظرش را عوض کرده و فرودگاه را باز کند. ابتدا قرار بود هواپیمایی از ایران به نام پرواز انقلاب به پاریس بیاید. اما بنا به دلایلی از جمله مسائل امنیتی و احتمال واکنش ارتش به این پرواز، تصمیم گرفته شد با یک هواپیمای ایرفرانس به ایران پرواز کنیم.
صادق قطب زاده و مهدی عراقی با ایرفرانس مذاکره کردند و هواپیما به مبلغ چهارصد هزار تومان دربست کرایه شد.
با این احتمال که ممکن است نظامیان اجازه فرود به این هواپیما را ندهند، با مسوولان شرکت ایرفرانس صحبت شد که ذخیره بنزین هواپیما آن قدر باشد که در صورت لزوم بتواند به پاریس برگردد.
پشت پرده تعداد بالای خبرنگاران هواپیما
سومین پیش بینی این بود که به بیش از ۱۰۰ خبرنگار خارجی از تمام رسانه ها اجازه دادیم در این سفر ما را همراهی کنند. همراهی این خبرنگاران در واقع یک چتر امنیتی برای این هواپیما بود. بدون شک ارتش حاضر نمی شد با حضور این تعداد خبرنگار خارجی این هواپیما را بزند یا در محل دور افتاده ای آن را مجبور به فرود نماید.
احتمال دستگیری رهبر انقلاب
اما دو احتمال همچنان وجود داشت. اول این که هواپیماهای نظامی ارتش، هواپیمای ایرفرانس را مجبور به فرود در یک منطقه دورافتاده کرده و رهبر انقلاب و همراهانش را دستگیر کنند. احتمال دوم هم جلوگیری از فرود هواپیما در تهران و برگرداندن آن به پاریس بود.
نظر ما این بود اگر هواپیما نتواند در تهران بنشیند، کوشش شود که در فرودگاه یکی از کشورهای همسایه فرود آید. بعد از پیروزی انقلاب در بعضی اسناد محرمانه قبل از انقلاب خواندم که در میان فرماندهان ارشد از جمله مقدم رییس ساواک، تصمیم برای مجبور کردن هواپیما به فرود در یک منطقه دورافتاده، مورد بحث جدی بوده است و مقدم در این باره دستورالعملی صادر کرده بود.
با وجود این خطرات احتمالی، من هم مثل سایر مسافران این پرواز، احساس نگرانی نمیکردم و دلهره نداشتم. بلکه به نوعی شادمانی و سرخوشی همراه با احساس دغدغه نسبت به آینده داشتم. داستان بسیاری از انقلابات جهان را خوانده و از سرنوشت دردناک آنها آگاه بودم.
در این پرواز از میان ایرانیان حدود ۱۰۰ نفر و حدود ۱۰۰ نفر هم خبرنگاران خارجی بودند. تا آنجا که به یاد دارم به غیر از رهبر انقلاب، آقایان سیداحمدخمینی، ابوالحسن بنی صدر، صادق قطب زاده، صادق طباطبایی و هادی غفاری بودند.
در میان همراهان تعدادی خانم هم بودند. از کسانی که به یاد دارم خانم نوشابه امیری خبرنگار کیهان بود. مسولیت مدیریت مسافران همراه با حاج مهدی عراقی بود.
چرا بهشت زهرا برای سخنرانی انتخاب شد؟
چند روز قبل آقای احمدشهسا از همشهریان و دوستان بسیار قدیمی من تماس گرفت و پیشنهاد کرد آیتالله خمینی بعد از ورود به تهران به بهشت زهرا بر سر مزار شهدای انقلاب برود. او یادآوری کرد که در بسیاری از کشورها رسم بر این است که سردار فاتح بر سر مزار «سرباز گمنام» میرود و دسته گل نثار مزارش میکند.
این پیشنهاد مورد استقبال آیتالله خمینی در پاریس و کمیته استقبال در تهران قرار گرفت.
جلیقه ضدگلوله برای امام
همچنین آقای مرتضی طلیعه، پسر دایی همسرم که کارمند وزارت خارجه بود تلفنی به من خبر داد که سه عدد جلیقه ضدگلوله تهیه کرده است. او شخصا به پاریس آمد و این جلیقه ها را همراه خود آورد.
قراری که به هم خورد
کمیته استقبال برای مراسم در بهشت زهرا پیش بینی کرده بود که چند نفر از طرف خانواده های شهدا به رهبر انقلاب خوشامد بگویند. قرار بود که پدر رضاییها، یکی از آن آدم ها باشد اما بر سر این افراد، اختلافات بالا گرفت. برخی از روحانیون بانفوذ از انجام آن سرباز زدند و مانع شدند.
همچنین آیتالله طالقانی تلفنی به آقا پیام داد که جو جامعه بسیار ملتهب است. مردم به منزل ایادی رژیم حمله میکنند، میکشند و آتش میزنند و یک نمونه آن حمله به منزل سرهنگ زیبایی بازجو و شکنجه گر ساواک است.
رد پیشنهاد عفو عمومی
با این مقدمه توصیه آیت الله طالقانی به آیت الله خمینی این بود که هنگام ورود به تهران، پیامبروار، هم چون فتح مکه عفو عمومی اعلام کنید.
اما نه تنها آیت الله خمینی بلکه بسیاری از اطرافیان ایشان با این پیشنهاد موافق نبودند. حتی برخی اظهار داشتند نباید اشتباه عفو ابوسفیان در فتح مکه تکرار شود. چرا که اگر ابوسفیان مجازات شده بود، بنی امیه هرگز امکان و جرات حکومت و سرکوب مسلمانان را پیدا نمیکردند.
نظر امام درباره دست بوسی
از تهران همچنین پیشنهاد شد که وقتی آقا وارد می شوند هر نوع دست بوسی، پابوسی و مراسمی که یادگار سلاطین جبار است، ممنوع شود. اما آیتالله خمینی این نظر را نادرست میدانستند و گفتند نباید مانع ابراز احساسات مردم شد. نقل کردند که برخی از شیعیان به پای ائمه میافتادند اما از این عمل نهی نمیشدند.
مقصد سفر؛ دانشگاه تهران
کمیته استقبال با مشورت پاریس محل ورود و اقامت آیتالله خمینی را در مدرسه رفاه تهران معین کرد. آیتالله خمینی نظرشان این بود و تاکید کردند که محل اقامت ایشان در تهران نباید در شمال شهر بلکه باید در مرکز شهر باشد.
قرار شد طبق برنامه، آقای خمینی ابتدا از فرودگاه به دانشگاه تهران بروند. به چند دلیل: اول اینکه دانشگاه تهران نقش بسیار کلیدی در انقلاب ایران داشت. دوم این که دانشگاه در تمام طول ۲۵ سال حکومت شاه از ۲۸ مرداد ۳۲ تا بهمن ۵۷ یکی از ارکان مقاومت بوده است. سوم این که روحانیون ایران در اعتراض به تصمیم دولت بختیار در بستن فرودگاه در دانشگاه تهران متحصن شده بودند.
۵ هزار نیروی امنیتی
فرودگاه پاریس تحت شدیدترین تدابیر امنیتی بود. ۵۰۰۰ ژاندارم، پلیس و نیروهای مخصوص مسیر آیتالله خمینی از نوفللوشاتو تا فرودگاه را زیر نظر داشتند. این کنترل تا آن زمان در فرودگاه پاریس سابقه نداشت.
دلخوری های قبل از پرواز
پرواز پاریس به تهران با آرامش و راحتی انجام شد. چون دیر وقت بود و همه خسته بودند، اکثرا ترجیح دادند استراحت کنند. در هواپیما آیتالله خمینی و همراهان در قسمت مسافران درجه یک، جا داده شدند که تعداد کمتری صندلی داشت. خبرنگاران در قسمت دیگر که مخصوص بلیط درجه ۲ بود جای گرفتند. طبقه بالا را هم خالی گذاشتیم تا آیتالله خمینی اگر خواستند بتوانند در آنجا استراحت کنند. طبیعی بود که با توجه به محدودیتها، همه ایرانیان حاضر در دهکده نتوانند با این هواپیما به ایران برگردند و خود این موجب دلخوری هایی شد.
«هیچِ معروف امام»
در هواپیما خبرنگاران مرتب سراغ آیت الله خمینی و همراهان می آمدند. خبرنگاری از آیت الله خمینی قبل از استراحت پرسید چه احساسی دارید؟ ایشان جواب دادند: هیچ.
این جواب بعدها مورد بحثها و گفتوگوهای فراوان قرار گرفت. شاید واقع بینانهترین توجیه این جواب را آقای دکتر شیخ مهدی حائری یزدی داده باشد. من بعدها در تهران از آقای حائری پرسیدم چرا آیتالله خمینی این جواب را دادند و منظورشان چه بود؟
آقای حائری گفتند: آیتالله خمینی در عرفان تابع مکتب سهروردی هستند. در این مکتب وقتی عارف عروج پیدا میکند به جایی میرسد که انالحق میگوید. از دیدگاه چنین باوری، عارف خدا گونه شده و در برابر رویدادها احساسی نظیر مردم عادی ندارد.
جواب نه به پیشنهاد پوشیدن جلیقه ضدگلوله
کمی بعد از پرواز هواپیما، آیتالله خمینی برای استراحت به طبقه دوم رفتند. بعد از نماز صبح و طلوع آفتاب، حاج احمد آقا به طبقه دوم رفت تا از پدر بخواهد که جلیقه ضدگلوله را به تن کند. اشاره کردم که چند روز قبل از ترک فرانسه، مرتضی طلیعه سه جلیقه ضدگلوله برای ما آورد. یکی برای آقای خمینی، دیگری برای حاج احمد آقا و یکی هم برای من. سید احمد آقا و من از آن استفاده نکردیم. حاج احمدآقا هر کاری کرد آیت الله خمینی جلیقه را نپوشید.
عوض شدن ناگهانی مکان استقرار
هنگامی که هواپیما در تهران به زمین نشست، کثرت جمعیت طوری بود که آیت الله خمینی نتوانستند به دانشگاه تهران بروند و یک سر به بهشت زهرا رفتند.
طبق برنامه ای که از پاریس با ستاد استقبال آیتالله خمینی توافق شده بود قرار بود ایشان در مدرسه رفاه مستقر شوند. اما در همان شب اول این برنامه تغییر کرد و آیتالله خمینی را به مدرسه علوی بردند. مدیران و مسوولان مدرسه علوی در زمان شاه، برای این که بتوانند به کار خود ادامه دهند فعالیت سیاسی نداشتند و از نظر فکری بیشتر به سنت گرایان وابسته بودند.
به این ترتیب آیت الله خمینی بعد از ۱۴ سال تبعید و من بعد از ۱۸ سال زندگی در غربت، صبح روز پنج شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به وطن مان ایران بازگشتیم.
وقتی اراده خدا بر نابودی نظام متکی بر ظلم و ستم قرار میگیرد، چشم دل صاحبان قدرت را کور میکند و آنها قادر نخواهند بود حقایق و واقعیتها را آنطور که هست ببینند. سقوط شاه بیان واقعی این کلام الهی است که: پس خداوند هر که را خواهد گمراه و هر که را خواهد هدایت میکند (سوره فاطر- آیه ۸)
منبع: خاطرات ابراهیم یزدی، جلد سوم، نشر کویر
نظر شما