۱۹ اسفند ۱۴۰۱، ۱۰:۱۶
کد خبرنگار: 5333
کد خبر: 85043387
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

پروین اعتصامی حتی یک خط در مدح پادشاهان نسرود

تهران- ایرنا- به گفته رئیس دانشکده ادبیات دانشگاه الزهرا، برخی از شاعران در قبال شعری که می‌گفتند، صله و حقوق دریافت می‌کردند. آن‌ها هرگز درباره جور و ستم پادشاهان چیزی نمی‌گفتند، اما در دیوان نسبتا قطور پروین یک خط مدح پادشاه و حکومت یا بزرگی وجود ندارد.

به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، پروین اعتصامی از شاعران نامدار ایران است که در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ خورشیدی در شهر تبریز به دنیا آمد. در ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ شمسی به علت ابتلا به حصبه درگذشت و در قم به خاک سپرده شد. به بهانه نزدیک شدن به سالروز تولد این شاعر نامدار، ایرنا گفت‌وگویی با محبوبه مباشری رئیس دانشکده ادبیات و عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا (س) انجام داد.

پیش از این قسمتی از این گفت‌وگو که در آن شعر و مَنِش اجتماعی پروین مورد بررسی قرار گرفته بود، منتشر شد. در بخش دوم و پایانی این گفت‌وگو الزام‌هایی که برای توجه بیشتر به شعر پروین اعتصامی باید به آن‌ها توجه شود، شاخص‌ترین شعر این شاعر و جایگاه شعر پروین در حوزه ادبیات فارسی بررسی شد.

برای درک شعر پروین، باید انقلابی صورت بگیرد

در کتاب‌های درسی، شعرهای اعتصامی را داریم، اما جوانان آن‌طور که باید با این شاعر ارتباط برقرار نمی‌کنند. به نظر شما باید اقدامی انجام شود تا جوانان احساس نزدیکی بیشتری کنند؟

برای درک و توجه بیشتر به شعر پروین، باید انقلابی صورت بگیرد و همچنان این دوره گذار است

شعرهای پروین مناسب دوره جوانی و نوجوانی است؛ اما به دلیل حجاب معاصرت در خفا رفته است. همچنین شعرهای او عاشقانه نیست و نوجوان و جوان از تعلیم و اندرز می‌گریزد. شعر پروین در حال و هوای خاصی سیر می‌کند، این اشعار همه اندرز، حکمت و اخلاق است. به همین دلیل ممکن است برای جوان جذاب نباشد و جوان از خواندن آن سر باز می‌زند؛ اما فکر می‌کنم اکثر ایرانیان شعر محتسب و مست را حفظ باشند.

برای درک و توجه بیشتر به شعر پروین، باید انقلابی صورت بگیرد و همچنین این دوره گذار است. باید توجه داشت، در جامعه آن اندازه که مردم به حافظ اقبال نشان می‌دهند، به مولانا توجه نمی‌کنند؛ زیرا شعر حافظ عاشقانه و عارفانه است اما شعر مولانا (غیر از دیوان شمس) اندرز و تعلیم دارد. البته رویکرد آن‌ها در مثنوی تا این اندازه قوی نیست ولی وقتی با شاعر آشنا می‌شوند، بیشتر به فهم و علاقه مثنوی می رسند و مخاطب با شاعر انس می گیرد. ما باید سعی کنیم انس میان مخاطبان و شاعران را زیاد کنیم. زیرا در این صورت تعلق خاطر شکل می‌گیرد. وقتی که شناختی از شاعر نداشته باشیم، واپسزدگی ایجاد می‌شود.

افراد بعد از مدتی که مثنوی می‌خوانند، نمی‌توانند آن را رها کنند، حجم زیاد اندرز و تعلیم به نوعی واپسزدگی ایجاد می‌کند، اما بعدها به تعلق خاطر می انجامد.

پروین اعتصامی حتی یک خط در مدح پادشاهان نسرود

دیوان پروین، پس از انتشار به سرعت نایاب شد

فکر می‌کنید مخاطب چقدر برای پروین مهم بود، شاعران بزرگی داریم که برای دربار شعر می‌گفتند، چرا پروین هیچ وقت چنین چیزی را قبول نکرد ؟

ابتدا شعرهای پروین با نام پدر منتشر می‌شد یعنی تا این اندازه حجب و حیا داشت

شعرای مشهوری مانند فرخی میرزا محمد فرخی یزدی ملقب به تاج الشعرا، ابوالقاسم حسن بن احمد عنصری بلخی و امیرالشعراء ابوعبداﷲ محمد معزی نیشابوری بودند که شاعران درباری و مداح بودند و شعر را در خدمت تبلیغ حکام قرار می‌دادند و در قبال شعری که می‌گفتند، صله و حقوق دریاقت می‌کردند. این‌ها وابسته به دربار بودند و غیر از خوشایند پادشاهان چیزی نمی‌گفتند و هرگز درباره جور و ستم پادشاهان چیزی نمی‌گفتند، اما در دیوان نسبتا قطور پروین یک خط مدح پادشاه و حکومت یا بزرگی را به هیچ وجه ندارد. شعر پروین یکسره اخلاقی و اجتماعی است.

در نکته‌ای درباره زندگی پروین می‌خواندم، به این دلیل که پدر او شاعر بود، ابتدا شعرهای پروین با نام پدر منتشر می‌شد یعنی تا این اندازه حجب و حیا داشت؛ زیرا در جامعه آن روز زن نقش اجتماعی خاصی در خارج از منزل نداشت، شعرهای پروین به نام پدرشان منتشر می‌شد. تا زمانی که پروین ازدواج کرد. نام او رخشنده اعتصامی است و بعد از ازدواجش پروین شد.

یقینا مخاطب شعرهای پروین مردم بودند؛ زیرا برای مردم و آگاه ساختن آن‌ها و برای قشر بانوان شعر می‌گفت. به همین دلیل بود که زمانی که دیوان او منتشر شد به سرعت نایاب شد. این استقبال مردم را نشان می‌دهد و برای چاپ دوم برادر او دست به کار بود که با بیماری ناگهان حصبه و فوت برادر چاپ دوم برای مدتی متوقف ماند.

پروین هرگز از خودش چیزی نگفته و صحبتی نکرده است. خودش مطرح نبوده و برایش جامعه مطرح بود

برای پروین فقط جامعه مطرح بود

به نظر شما شاخص‌ترین شعر پروین کدام است؟

به نظر من شعر محتسب و مست که این روزها وِرد زبان مردم هم هست و در قالب مناظره و سبک شعری پروین است، بسیار مورد توجه قرار گرفته است. پروین اشعاری در قالب قطعه، مثنوی، مناظره و قصیده گفته اما هیچ وقت مدح نگفته‌است. هرچند بسیار محدود اما پروین شعرهای احساسی هم دارد. نکته خیلی مهم در شعر پروین این است که هرگز از خودش چیزی نگفته و صحبتی نکرده است. خودش مطرح نبوده و برایش جامعه مطرح بود.

در یک دوبیتی که سروده می‌گوید به دلیل ناسازگاری عقیدتی طلاق گرفته است. البته با ابهام صحبت می‌کند که چرا طلاق گرفته و می‌گوید که مانند بلبلی بوده که با زاغ در قفس بوده است و بعد، فرار از قفس را غنیمت شمرده است. او واقعا شاعره محجوبی است و از خود و نفسانیات خودش سخن نگفته و آنچه گفته یکسره اجتماعی و انتقادی بوده است و عملکردش در زندگی بیانگر همین مساله است.

پروین اعتصامی حتی یک خط در مدح پادشاهان نسرود

پروین نسبت به اجتماع خیلی حساس است

راهکارهای آگاهی بخشی و آشنایی نسل جدید با جایگاه پروین در حوزه ادبیات فارسی چه می‌تواند باشد؟

پروین از چند جهت حائز اهمیت است. اینکه خانم است و در جامعه با حساسیتی که درباره زنان وجود داشت، شناخت پروین به عنوان اسوه فرهنگی اهمیت بالایی دارد. اینکه فرهیختگی را صرفا تقلید از غرب بدانیم با حضور پروین بی‌رنگ می‌شود. این بسیار مهم است.

پروین علاوه براینکه شاعر، ادیب و منتقد اجتماعی است، یک شاعره اخلاق مدار است. شعر او خیلی نجیب است و هجو و لغزش شاعران دیگر را ندارد.

یقینا مخاطب شعرهای پروین مردم بودند؛ زیرا برای مردم و آگاه ساختن آن‌ها و برای قشر بانوان شعر می‌گفت

بسیاری از شعرهای شاعران دیگر را تدریس می‌کنم و می‌خوانم. هیچ کدام معصومیت و پاکی شعر پروین را ندارد و گاهی از معشوق خود به صراحت و از صحنه‌های ناگفتنی سخن گفتند؛ اما شعر پرورین این چنین نیست، علاوه بر این او در عالم ملکوت سیر نمی‌کرد و نسبت به اجتماع خیلی حساس بود. پروین دردمند است و درد اجتماعی دارد. اینها را در شعرش منعکس کرده است. یک شعر از پروین که مانیفست (مرام‌نامه) پروین است و همه بایدها و نبایدها و تساوی بین زن و مرد را قائل است. او برای زنان نقش اجتماعی و ارج و قربی به عنوان نیمی از جامعه قائل می‌شود. جامعه را مانند جسمی می‌داند که روح آن زن است و اگر زن نباشد، آن جسم مرده است.

در آن سرای که زن نیست، انس و شفقت نیست/ در آن وجود که دل مرده، مرده است روان

هیچ مبحث و دیباچه‌ای، قضا ننوشت/ برای مرد کمال و برای زن نقصان

زن از نخست بود رکن خانهٔ هستی/ که ساخت خانهٔ بی پای بست و بی بنیان

زن ار براه متاعب نمیگداخت چو شمع/ نمی شناخت کس این راه تیره را پایان

چو مهر، گر که نمی تافت زن بکوه وجود/ نداشت گوهری عشق، گوهر اندر کان

فرشته بود زن، آن ساعتی که چهره نمود/ فرشته بین، که برو طعنه می زند شیطان

اگر فلاطن و سقراط، بوده‌اند بزرگ/ بزرگ بوده پرستار خردی ایشان

بگاهوارهٔ مادر، بکودکی بس خفت/ سپس بمکتب حکمت، حکیم شد لقمان

چه پهلوان و چه سالک، چه زاهد و چه فقیه/ شدند یکسره، شاگرد این دبیرستان

...

پروین اعتصامی حتی یک خط در مدح پادشاهان نسرود

بروز حادثه، اندر یم حوادث دهر/ امید سعی و عملهاست، هم ازین، هم ازان

همیشه دختر امروز، مادر فرداست/ ز مادرست میسر، بزرگی پسران

اگر رفوی زنان نکو نبود، نداشت/ بجز گسیختگی، جامهٔ نکو مردان

توان و توش ره مرد چیست، یاری زن/ حطام و ثروت زن چیست، مهر فرزندان

زن نکوی، نه بانوی خانه تنها بود/ طبیب بود و پرستار و شحنه و دربان

بروزگار سلامت، رفیق و یار شفیق/ بروز سانحه، تیمارخوار و پشتیبان

...

زنی که گوهر تعلیم و تربیت نخرید/ فروخت گوهر عمر عزیز را ارزان

کسیست زنده که از فضل، جامه‌ای پوشد/ نه آنکه هیچ نیرزد، اگر شود عریان

هزار دفتر معنی، بما سپرد فلک/ تمام را بدریدیم، بهر یک عنوان

خرد گشود چو مکتب، شدیم ما کودن/ هنر چو کرد تجلی، شدیم ما پنهان

بساط اهرمن خودپرستی و سستی/ گر از میان نرود، رفته‌ایم ما ز میان

همیشه فرصت ما، صرف شد درین معنی/ که نرخ جامهٔ بهمان چه بود و کفش فلان

برای جسم، خریدیم زیور پندار/ برای روح، بریدیم جامهٔ خذلان

قماش دکهٔ جان را، بعجب پوساندیم/ بهر کنار گشودیم بهر تن، دکان

نه رفعتست، فساد است این رویه، فساد/ نه عزتست، هوانست این عقیده، هوان

نه سبزه‌ایم، که روئیم خیره در جر و جوی/ نه مرغکیم، که باشیم خوش بمشتی دان

چو بگرویم به کرباس خود، چه غم داریم/ که حلهٔ حلب ارزان شدست یا که گران

از آن حریر که بیگانه بود نساجش/ هزار بار برازنده‌تر بود خلقان

چه حلیه‌ایست گرانتر ز حلیت دانش/ چه دیبه‌ایست نکوتر ز دیبهٔ عرفان

هر آن گروهه که پیچیده شد بدوک خرد/ به کارخانهٔ همت، حریر گشت و کتان

نه بانوست که خود را بزرگ میشمرد/ بگوشواره و طوق و بیارهٔ مرجان

چو آب و رنگ فضیلت بچهره نیست چه سود/ ز رنگ جامهٔ زربفت و زیور رخشان

برای گردن و دست زن نکو، پروین/ سزاست گوهر دانش، نه گوهر الوان

*این گفت‌وگو در دو بخش منتشر شد.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha