شاید پس از سالها، امروز برای بسیاری محرز شده است که اعتقاد راسخ به ولایت و شناخت دقیق از راهبرد اسلام و دفاع از مظلومان جهان تنها بخشی از ویژگی روزنامهنگار شهیدمان است، کسی که رهبر معظم انقلاب از او به عنوان سید شهدای اهل قلم یاد کردند. شهید سید مرتضی آوینی، مستندساز، عکاس، روزنامه نگار، نویسنده و نظریه پرداز «سینمای اسلامی» ایرانی که ۲۱ شهریور سال ۱۳۲۶ در شهر ری متولد شد و در چنین روزی ۲۰ فروردین ۱۳۷۲ در سن ۴۵ سالگی در فکه خوزستان بر اثر اصابت ترکش مین به شهادت رسید.
در آن روزهایی که بسیاری کشورها از ترس آمریکا و متحدانش، سر به زیر بودند، شهید آوینی اینچنین روایت میکرد: بگذار آمریکا با مانورهای ستاره دریایی و جنگ ستاره ها خوش باشد! دریا، دِل مطمئن این بچه ها (رزمندهها) است و ستارهها از ایمان این بچه مسجدی ها نور میگیرند، همانها که در جواب تو میگویند ما خط را نشکستیم، خدا شکست... و همه اسرار در همین کلام نهفته است! شیطان حکومت خویش را بر ترسها و ضعفها و عادات ما بنا کرده است و اگر تو نترسی و از عادات مضموم خویش دست برداری و ضعف خویش را با کمال خلیفهالهی جبران کنی، دیگر شیاطین را بر تو تسلطی نیست.
سید شهدای اهل قلم، آن روزها چه نیک گفت: ای وجدانهای نیمخفته، چشم بیداری بگشایید و ای بیداران گوش فرا دهید؛ ماییم که بارِ تاریخ را بر دوش گرفتهایم تا جهان را به سرنوشت حتمی خویش برسانیم. خون سرخ ما فلقی است که پیش از طلوع خورشید عدالت بر آسمان تقدیر نشسته است...
شهید آوینی نه تنها یک مستندساز برآمده از انقلاب خمینی بلکه یک اندیشه انقلابی به معنای واقعی کلمه بود، نوشتهها و مستندهایش ادعا نبود بلکه نشات گرفته از یک هدف والا و برآمده از یک مکتب نورانی بود و در کارزاری موفق به خلق آثاری ارزشمند شد که پیدا کردن نویسندگانی همسو با اهداف بزرگ انقلاب، کار راحتی نبود.
پس اینک ما برایش مینویسیم: کجایی ای شهید که ببینی آن کلمات چگونه درحال تحقق هستند و استکبار جهانی در سراشیبی تند افول قرار گرفته است.
مگر تو نبودی که اینگونه دعا میکردی: « یا فالقالاسباب، ما را در راهی که اینچنین عاشقانه در پیش گرفتهایم یاری فرما...»
بیا و ببین که خداوند چگونه دعای تو و یاران شهیدت را مستجاب کرده است
امروز همان آمریکا و اسرائیل و متحدانشان پرچم استیصال و بیچارگی به دست گرفتهاند و انقلاب اسلامی، همان کرد که تو پیشبینی کرده بودی... همان روزی که گفتی: « خفتگان هنوز از طلوع فجر بیخبرند و نمیدانند که تاریخ در انتظار چه فرداییست، اما ای من! تو که نخفتهای، چشم باز کن و جلوه اراده حق را از وجود مجاهدان راه خدا ببین...»
و چه زیبا روایت کردی: ما را اجبار و اکراه به اینجا نکشانده است که دشواریها راه بر ما ببندد! راه حق و خوف در بلایا و دشواریهاست و اگر نه اینچنین بود کربلا را کربلا نام نمینهادند! آنکه با پای اختیار قدم در طریق کربلا نهاده است میداند که اسرار، جز بر سرهای بریده فاش نخواهد شد...
آنکه با پای اختیار قدم در طریق کربلا نهاده است میداند که خون، حرَم سِرِ سیدالشهداست و این نه رازیست که بر اغیار فاش شود.
ای سید شهدای اهل قلم؛ کلماتی که سالها پیش جاری کردی را باید امروز برای برخی از خواص جامعه اسلامی تبیین کنیم! کدام روز نوشتی که: جهان هرگز باور نداشت که اینچنین روزهایی را ببیند؟
همه جهان آن روزهایی که اشاره کرده بودی را باور کردهاند اما هنوز عده معدودی که از قضا خود را جزو خواص جامعه میدانند تصور میکنند باید با آمریکا ببندیم تا مشکلاتمان برطرف شود! نمیدانم اگر بودی چگونه و با چه کلماتی پاسخ این جماعت را میدادی!
ولی فراموش نمیکنیم آن وقت که گفتی « مگر نشنیدهای که آن اسداللهالغالب و آن حیدر کرارِ صحنههای جهاد که چون فریاد تکبیر برمیداشت و تیغ برمیکشید، عرش از تکبیر ملائکه پُر میشد و رعد بر سپاه دشمن میغرید و دروازه خیبر فرو میافتاد... او نیز شب که میشد! چه بگویم! از چاههای اطراف کوفه بپرس که هنوز طنین گریهها و نالههای او را به خاطر دارند...»
و اینبار کلام آخر؛ همان وقت که گفتی «آخرین عصر جاهلیت با انقلاب اسلامی ایران سپری شد، آینده بشریت، آیندهای الهی است و همه چیز حکایت از همین نوید خوش دارد.»
سید عزیز، ما را توان و لیاقتی همچون شما نیست که بتوانیم در وصفتان مطلب بنویسیم بنابراین در این چکیده فقط به بیان روایتهای خودتان کفایت کردیم.
روحت شاد، راهت مستدام...