پارسال که رفتنمون به حج قطعی شد و خدا دعای اللهم ارزقنی حج بیتک الحراممون رو اجابت کرد، کمتر از یک ماه وقت داشتیم تا هم پول جور کنیم و ثبت نام کنیم، هم وسایل مورد نیاز رو تهیه کنیم و هم بار و بندیل سفر رو ببندیم. خب سفارش هم شده که قبل از سفر برید از همه فامیل و دوست و آشنا خداحافظی کنید و حلالیت بطلبید. خود این مساله یه پروژه، ببخشید یه طرح بزرگ بود. چون خیلی از فک و فامیلا توی تهران نبودن و اونایی هم که تهران بودن، به راحتی توی دسترس نبودن.
به همین دلیل افراد رو به چند گروه تقسیم کردیم. یکی اونایی که باید حضوری خدمت می رسیدیم و خداحافظی می کردیم، مثل همسایه ها و اساتید و بزرگای فامیل. یکی اونایی که با یه تلفن یا پیامک می شد خداحافظی کرد و یکی هم با توجه به فرصتی که فضای مجازی برامون درست کرده، یه پیام حلالیت و خداحافظی برای همه شون می فرستیم ولی قرار نیست غزل خداحافظی رو بخونیم؛ «تا یار که را خواهد و میلش به که باشد»
توی روایات هم اومده که امام صادق (ع) به زائرای حج سفارش کردن که رفتنتون رو به اطلاع برادران دینی برسونید و رسول خدا (ص) هم فرمود مسلمونی که قصد مسافرت داره، بهتره که به دیگران خبر بده و دیگران هم لازمه که موقع برگشت این مسافر، به دیدنش برن.
یکی از توصیه های برای خداحافظی این بود که حلالیت خواهی رو از پدر و مادر شروع کن و بعد همسر و فرزند و خویشاوندا و همسایه ها و همکارا. به قول حقوقدانا و طلبه ها الاقرب فالاقرب. البته این سفارش رو هم شنیدم که به اهل قبور هم سری بزن و اگه تاحالا فراموششون کرده بودی، بعد از این مخصوصا در سرزمین وحی به یادشون باشی و دعاشو کنی که در این صورت دعای اونا هم بدرقه راهتونه و همین دعاها کلی به صفا و قبولی حجتون کمک می کنه.
با این حال هیچی جای خوش وبش و گفت و گوی دو طرفه یا به قول فرنگیا، دیالوگ رو نمی گیره. بعضیا رو که میونه خوبی با فضای مجازی نداشتند با فرستادن پیامک خبر سفر مکه رو می دادیم. برای خداحافظی با همکارا هم تقریبا یه روز کاری رو اختصاص دادم. تصور کنید یه ساختمون هفت طبقه که تقریبا توی هر طبقه ۱۰ اتاق و توی هر اتاق هم حدود پنج شش نفر باشن، چه صبر و حوصله ای میخواد ولی خداییش شاید خیلی خوب بود. چون هم یه دیداری با همکارا تازه می کردم، هم با نیروهای جدید آشنا می شدم و هم می گفتم که نه سهمیه ای دارم و نه قراره ماموریت برم ولی از طرف دیگه باید جواب تک تک سوالا رو می دادم و می گفتم کجا قراره بریم و چکار باید بکنیم.
نکته مهم این خداحافظیا این بود که نمی شد، همه سفارشا رو توی گوشه ذهنم ثبت کنم و مجبور بودم توی مسجد الحرام یا مسجد النبی به صورت کلی دعا کنم و بگم خدایا! هر کی که التماس دعا گفته رو حاجت روا کن. بعضیا نشونی می دادن و می گفتن اگه فلان چیز رو دیدی به یاد ما هم باش. یکی می گفت توی عرفات و مشعر یا قبرستان بقیع به یادش باشم و برخی هم که کلی سفارش های ریز و درشت داشتن که چه و چه! واکنش همکارا هم جالب بود. وقتی می گفتم برای خداحافظی اومدم، یکی می گفت کجا؟ یکی دیگه می گفت داری بازنشست می شی؟ بعضیا هم وقتی می گفتم برای حج، می پرسیدند حج عمره یا واجب؟ یعنی نمی دونستن شش ساله که حج عمره تعطیله و اخیرا خبرایی می رسه که قراره عمره دوباره راه بیافته.
جزییات بماند که می پرسیدن از طرف اداره می ری یا ثبت نام کردی؟ وقتی پاسخ ثبت نام رو می شنیدن، تازه سوالات بعدی شروع می شد که کی ثبت نام کردی؟ چقدر دادی؟ و... تازه بعد از این صحبت ها بعضیا سر شوخی رو باز می کردن. یعنی می خواستن با شوخی هاشون، خاطره ای از خود به جا بذارن تا فراموششون نکنم. مثلا یکی می گفت اگه تونستی حجر الاسود رو برام بیار یا یه نفر می گفت وقتی خونه خدا را می بینی، چی می گی؟ مثلا می گی السلام علیک یا الله!
همه اینها که تموم می شد، تازه می رفتن سراغ سفارشاشون. یکی مریض داشت، یکی برای فرزندش سفارش می کرد، یکی دیگه با بغض می گفت برای مادرش دعا کنم که سرطان داشت و اکثرا هم برای خودشون التماس دعا داشتن و برای این که یادم نره به یادشون باشم یا براشون دعا کنم، یه نشونی و علامت می ذاشتن. یکی می گفت هر وقت ناودون طلا رو دیدی، اون یکی به گنبد سبز مسجد النبی قسم می داد، بعضی از اونایی هم که سفر حج رو تجربه کرده بودن، از عرفات و مشعر و مقام ابراهیم و سایر اماکن مقدس نام می بردن. از نشونی بعضیا می شد فهمید به چه چیزی علاقه بیشتری دارن. یکی به موقع مناجات دعای عرفه اشاره می کرد، یکی دیگه می گفت به جای من هم زیارت جامعه کبیره بخون یا موقع قرائت قرآن دعا کن ما هم سال دیگه بیایم مکه.
یکی به شکاف کعبه نشونی می داد، یکی به قبور چهار امام مظلوم بقیع یا قبر ام البنین. بعضیا هم شوخی و جدی می گفتند مکه، گربه زیاد داره. اگه گربه دیدی یاد ما هم باش. یکی از خانم های فامیل می گفت اگه زن سیاهپوست درشت دیدی یادم کن. اونایی هم که اهل نماز جماعت و مسجد بودن، می گفتن توی نمازهای مسجد الحرام یا مسجد النبی دعاگوشون باشم. بعضیا می گفتن موقع سنگ زدن به شیطون ما رو هم دعا کن. بعضیا هم دعا می کردن سفری مورد رضای امام زمان داشته باشم و سفارش می کردن هرجوری شده اون حضرت رو در صحرای عرفات یا منا ملاقات کنم. چه سعادتی!
یکی از نکته های جالب این بود وقتی توی مکه یه گربه می دیدم یا نگاهم توی مسجد النبی به ستون ها می افتاد، یادم می رفت که کدوماشون کدوم نشونی رو گفته تا براش دعا کنم. بعضیا هم که شنیده بودن در اولین نگاه به کعبه، دعای زائر به اجابت نزدیکتره، ملتمسانه به اون موقع حواله می دادن.
یه روحانی سفارش می کرد هر دعایی رو از زبون شهدا بگم تا زودتر اجابت بشه. یکی از دوستان قدیمی زرنگ بود، وقتی برای خداحافظی بهش زنگ زدم، گفت موقعی که می خواهید طواف کنید، ممکنه توی تعداد چرخیدن یا شوط ها شک کنم؛ برای همین می تونم یکی از دعاها مثل دعای مکارم الاخلاق امام سجاد (ع) رو هفت قسمت کرده و توی هر دور یه قسمت رو بخونم. همین سفارش باعث شد تا موقع طواف به یادش بیافتم و دعاش کنم.
بگذریم. اگرچه ساعت ها در اداره از این اتاق به اون اتاق رفتم و سعی می کردم سفارش های این و اون رو به خاطر بسپارم ولی واکنش های همکارا جالب بود و گویی همین خداحافظی های چهره به چهره، نوعی تبلیغ دین و به قول امروزی ها جهاد تبیین محسوب می شد. چون حال و هوای کارمندا عوض می شد. یکی بغض می کرد، اون یکی از خوشحالی می خندید و بعضی از خانم ها هم نمی تونستن جلوی اشکشون رو بگیرن.
سفارش ها هم که جور واجور بود. یکی می گفت توی بقیع از طرفش قبر امام مجتبی (ع) رو زیارت کنم. اون یکی زیارت کربلا می خواست، دعای برای ظهور امام زمان، سلامتی رهبر انقلاب، رفع مشکلات اقتصادی و دغدغه مسکن و ازدواج دخترا و پسرا و کلا عاقبت به خیری بچه ها هم که توصیه خیلی ها بود.
شکر خدا که کرونا فروکش کرده و آمار تلفات بعضی روزا یه رقمی هستش. پارسال ۱۲ خرداد بود که اولین روز بدون فوت کرونایی رو داشتیم و یه مقدار خیال مردم راحت شده بود ولی موقع خداحافظی با همکارا از روی احتیاط ماسک می زدم و بعضی از آقایون که ماسک رو می دیدن، به دست دادن اکتفا می کردن ولی بعضیا که احساساتی می شدن و مخصوصا آقایون که خیلی جوگیر می شدن یا ارادت خاصی داشتن، شیوه نامه ها رو زیر پا می ذاشتن و با آغوش از روی ماسک بوسه ای حواله می کردن.
حالا می رسیم به اونایی که قبلا حج رفته بودن. چه حج عمره و چه واجب. بعضیاشون وقتی می شنیدن عازم خونه خدا هستم، آهی از دل می کشیدن و سرگذشت خودشون رو تعریف می کردن. یکی می گفت زمانی که ما رفتیم خونه خدا اینجوری بود و مسجد النبی اونجوری. بعضیام می پرسیدن چقدر پول کاروان دادی؟ و دو دو تا چارتا می کردن که به دلار اون موقع چقدر می شد و اگه کسی بخواد آزاد بره چقدر باید بده.
از مسائل مالی که بگذریم، حالا باید به مسائل اداری می پرداختیم. یکی از سوالات این بود که از طرف اداره و برای ماموریت می ری یا شخصی و باید توضیح می دادم که سال ۸۶ ،نفری یه میلیون تومن ریختیم به حساب و حالا بعد از ۱۶ سال نوبتمون شده؛ اون هم با تدبیر عربستان که از چند ماه قبلش اعلام کرد افراد بالای ۶۵ سال نمی تونن عازم سفر حج بشن و اینگونه شد که ما امسال می تونیم عازم بیت الله الحرام بشیم وگرنه سال های سال باید منتظر می موندیم تا نوبتمون بشه. در واقع حدود ۲۲ هزار نفر از زنان و مردانی که سال ها آرزوی سفر حج رو داشتند، باید منتظر بمونن تا سال های بعد نوبت بهشون برسه.
یه عده هم بعد از این سوال، می پرسیدن تنها می ری یا با خانواده و وقتی می شنیدن با همسر عازمم، دعای خیرشون رو بدرقه راهمون می کردن. دست آخر هم بعضیا می پرسیدن کی برمی گردی؟ معمولا سفر حج کمتر از یک ماه نیست و اونایی که تجربه داشتن وقتی این جواب رو می شنیدن، می گفتند زمان ما تا ۴۰ روز هم طول می کشید. حضرت آقا چند ساله که می گه مدت حج رو کم کنید. اسفند پارسال آقای رئیسی هم توی جلسه شورای عالی حج و زیارت، همین موضوع رو مطرح کرد و یکی از دستور کارهای اون جلسه کاهش مدت زمان سفر حج تمتع بود که باید ببینیم که نتیجه می ده. چون مدت اقامت زائرا امسال هم مثل پارساله. بعضیا می گن باید زیرساخت ها درسته بشه، بعضیا هم می گن باید عربستان موافقت کنه. بعضی دیگه هم کاسه کوزه ها رو سر ناوگان حمل و نقل هوایی می شکنن. والله اعلم.
شکر خدا کسی نگفت حلالت نمی کنم! ولی توی ذهن خودم می گفتم اگه کسی حلال نکرد، چه کار باید کرد. شما هم حواستون باشه؛ بعضی وقتا حلالیت طلبیدن خیلی سخته و باید رگ خواب طرف رو بلد باشید یا یه جوری حلالیت خواهی کنید که طرف روی خوش به شما نشون بده. البته حلالیت خواهی فقط مربوط به حج نیست و هر وقت، حقی رو ضایع کردیم، باید حلالیت بطلبیم تا روز قیامت به مشکل نخوریم.
شاید شما هم این تجربه رو داشته باشید که وقتی توفیق زیارت حرم امام رضا (ع) رو دارید، به صورت اتفاقی موقع زیارت به یاد برخی دوستان و آشناهایی می افتید که در طول سال اونا رو نمی بینید و حتی با اونا خداحافظی هم نکرده اید و این توفیقی است برای اونا که دعا کنید. توی حج هم این توفیق زیاد پیش میاد که قیافه برخی افراد توی صحرای عرفات یا مشعر میاد جلوی چشماتون و همون موقع دعاش می کنید و اگه حقی گردن شما داره، حلالش می کنید.
بگذریم. شاید این سوال بعضیا که کی برمی گردی، برای این بود که یادشون باشه یک ماه بعد حضوری بیان یا زنگ بزنن و زیارت قبولی بگن که هیهات از بعضیا. چون با وجود این که سازمان حج بارها اعلام کرده بود تمام زائرای خونه خدا تا اول محرم به کشور برمی گردن، بعد از عاشورا یادشون می افتاد که زنگ بزنن و برخی که هم کلا یادشون رفته بود. البته حق دارن؛ با این گرفتاری ها و مشکلات مگه کسی یادش می مونه که فردا چه کارهایی داره؟
یکی دو تا از همکارا هم به نکته خوبی اشاره کردن و این که یک ماه رو از مرخصی استفاده می کنم یا نه. طبیعی بود که از مرخصی استفاده کنم ولی یه شبهه باعث شد تا بیشتر جست و جو کنم و ببینم میشه از مرخصی حج استفاده کرد که در نهایت معلوم شد این مرخصی فقط مخصوص معلمای زحمت کش و نیروهای آموزش و پرورش و اساتید وزارت علوم هستش که خب، الان هم حج هم توی تابستونه و کسی نه مدرسه می ره و نه دانشگاه.
جواب اونایی هم که توی فضای مجازی باهاشون خداحافظی کردم، جالب بود و یکی از خوبیاش این بود که جواب مکتوب، مثل یه سند قابل نگهداری بود تا بعدا مثل آلبوم خاطرات بشه مرور و یاد گذشته کرد. مثلا پیام یکی از دوستام که تجربه سفر حج رو در آخرین سال قبل از کرونا تجربه کرده بود، اینه: خدا رو شکر که رزق و روزی خوبی پیدا کردید. التماس دعا. سال ۹۸ که من مشرف شدم بعد از اینکه قربانی انجام شد و همه، حاجی شدن، بعد از اینکه یه حاجی سر من رو تراشید، من هم سر چند نفر رو تراشیدم ولی یکی از حاجی ها سرش چند تا زخم بر داشت! شما مواظب باش این کار رو نکنی. تو اون لحظه لذت بخش یادی هم از من کن. در ضمن چون بحث سرماخوردگی زیاد هست، چند تا شربت داروی گیاهی آویشن عسل با خودت ببر. البته با دکتر گیاهی مشورت کن. چون خود من یه مشکل پیدا کردم. اینقدر سرفه کردم که گلوم متورم شد و نزدیک بود خفه بشم. شب ها هم سعی کنید درِ اتاق هتل رو باز کنید و از خنکی فضای هتل استفاده کنید و آب و نمک ۱۰۰ درصد استفاده کنید.
انصافا دو تا از تجربه هاش خیلی به کارم اومد. فقط حیف که بعد از این که از حج برگشتم، متوجه این تجربیات شدم. یکی این که سَر دیگران رو نتراشم که اگرچه با احتیاط این کار رو کردم ولی یکی دو تا زخم، برای یه حاجی اصفهانی یادگاری گذاشتم و نکته دوم هم این که باز گذاشتن درِ اتاق هتل خیلی خوب بود که به فکر یکی از هم کاروانی ها رسید.
عده ای از دوستان هم دعاهای خاص می کردن. مثلا یکی می گفت دعا کن ما هم آدم بشیم یا یکی از دوستان که در حج ۹۴ حضور داشت، خاطرات دردناک منا براش تداعی شد و قرار گرفتن در میان کشته شده ها، خاطره خیلی تلخی بود. بعضی از اونایی هم که افتخار رزمندگی داشتن، حج رو با جبهه مقایسه می کردن که عرفات و مشعر چه شباهت هایی با سنگرهای جنگ داشت و منا همچون رزمگاهی برای دل کندن از دنیا و مافیها بود. بعضی هم به قدری احساساتی می شدند که می گفتند شما که میری حج، انگار من میرم.
نظر شما