۳ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۵۰
کد خبرنگار: 2201
کد خبر: 85119674
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

من نباشم تو بمان دزفولم

دزفول-ایرنا- شهری به وسعت استقامت دزفول در طول هشت سال جنگ تحمیلی شاهد ایثارگری زنان و مردانی است که از وجود خود برای شهرشان مایه گذشتند و معنای ایثار را به خوبی معنا کردند.

باز هم بمباران شده و شیون و زاری همراه با همهمه اهالی منطقه همه جا را پر کرده است، صدام دست از سر دزفول برنمی‌دارد و مدام می‌گوید: " الف دزفول "، تاکید رژیم بعث بر تصرف دزفول و بمباران‌های هوایی و زمینی نشان از اهمیت این شهر برای دشمن دارد.

مردان محله سعی دارند شهدای کشته شده را از زیر آوار بیرون بیاورند و مجروحانی که نیاز به کمک دارند را درمان کنند؛ زنان هم در پی کمک به بانوان آسیب دیده هستند و پا به پای مردان کمک رسانی می‌کنند.

در سمت دیگر شهر نیز خانه‌هایی که خراب شده با کمک هم محله‌ای‌ها بازسازی می‌شود؛ در مساجد نیز زنان در حال آماده سازی مایحتاج رزمندگان هستند یکی پتو و لباس رزمندگان می‌شوید و دیگری مواد غذایی بسته بندی می‌کند.

من نباشم تو بمان دزفولم

در خانه‌ای دیگر، یک مادر در حال آماده سازی نوجوان ۱۷ ساله‌اش برای اعزام به جبهه است و مادری دیگر برای شهید شدن فرزندش مارضایی(مرثیه سوگواری) می‌خواند.

اینها تنها گوشه‌ای کوچک از حال و هوای هشت سال جنگ تحمیلی در دزفول بود؛ یکی از بانوان فعال دزفولی که پشت جبهه به خدمات رسانی به رزمندگان مشغول بوده در گفت وگو با خبرنگار ایرنا می‌گوید: بسیج مردمی با آغاز جنگ و بمباران دزفول شروع به فعالیت کرد و هرکس هر چه در توان داشت در طبق اخلاص قرار می‌داد.

بتول افضل پور در زمان آغاز جنگ ۲۱ سال سن داشت؛ او جمع شدن تعدادی از بانوان دزفول در سیلویی بین اندیمشک و شوش را برای بسته بندی میوه، خشکبار و خواروبار برای رزمندگان را یادآور می‌شود که قرار بوده به خرمشهر ببرند.

این بانوی دزفولی با اشاره به کمک رسانی لشکرهای مختلف برای آزادسازی خرمشهر می‌گوید: برای امدادرسانی به مجروحان جنگی به بیمارستان شهید کلانتری رفتیم و پتوهایی که مجروحان را در آنها می‌پیچاندند، شستشو می‌کردیم.

شستن لباس‌های خونین رزمندگان و جدا کردن تکه‌های گوشت و پوست آنها با استفاده از آبکش در حوض یکی از دردآورترین لحظاتی است که این بانوی دزفولی تجربه کرده است؛ او در این باره می‌گوید: تکه‌های گوشت و پوست رزمندگان را زنان مسن غسل و دفن می‌کردند.

افضل پور با بیان اینکه بانوان دزفول پس از آزادسازی خرمشهر، رسیدگی به رزمندگان لشکر هفت ولی عصر را برعهده گرفتند، به برخی اقدامات این بانوان مثل تهیه مربا، رب گوجه و بسته بندی خشکبار اشاره و بیان می‌کند: هنگام عملیات‌ها برای رزمندگان بسته‌های کشمش تهیه و با دعای خیر به مناطق عملیاتی ارسال می‌کردیم.

تقسیم کار جالبی بین بانوان دزفولی صورت گرفته بود؛ بنا به گفته افضل زاده زنانی که خانه‌هایشان در مناطق ساحلی رودخانه دز بود، پتوها را می‌شستند و زنانی که تنور داشتند کلوچه می‌پختند و هرکس هر کاری از دستش بر می‌آمد انجام می‌داد.

این بانوان مقاوم دزفولی انجام امور یادشده را تکلیف خود می‌دانستند و درواقع هیچکس به خودش اجازه نمی‌داد در چنین وضعیتی بیکار بماند.

افضل پور به این موضوع اشاره دارد که تعداد زیادی از بانوان دزفولی که فرزند کوچک هم داشتند، نه تنها از شهر خارج نشدند بلکه برای کمک به پشت جبهه و داشتن سهمی در این جنگ نابرابر می‌شتافتند.

من نباشم تو بمان دزفولم

او از منزل پدری‌اش در خیابان طالقانی که وسایل رزمندگان جبهه در آن مستقر بود، می‌گوید؛ بارها منازل اطراف مورد اصابت موشک قرار گرفته شده بود و مادرش بیم این را داشت که مبادا موشک به منزل ما هم برخورد کند و وسایل رزمندگان از بین برود از این رو وسایل به منطقه دیگری منتقل شدند و فردای آن روز موشک به خانه اصابت کرد.

وسایل موردنیاز رزمندگان توسط بانوان دزفولی در مکان‌های امنی از جمله اردوگاه اشرفی اصفهانی و شهید رجایی منتقل می شدند تا هنگام موشک باران، از بین نروند درواقع حفظ وسایل رزمندگان لشکر برای بانوان خیلی مهم بود و تدابیر لازم را در این زمینه بکار می‌گرفتند.

به گفته افضل پور، مردان دزفولی اگر نان در خانه نبود هم می‌گفتند شما برای کمک به رزمندگان بروید و همه طوره برای کمک رسانی مشارکت کنید؛ مردان هم هنگام موشک باران، شهدا را از زیر آوار بیرون می‌آوردند، غسل می‌دادند و دفن می‌کردند.

من نباشم تو بمان دزفولم

در دزفول ماندیم تا دزفول بماند

این بانوی دزفولی ماندن در دزفول را کلیدواژه‌ای پر اهمیت می‌داند که آن روزها بر سر زبان‌ها بود، می‌گوید: همه تلاش خود را کردیم تا شهر خالی نباشد و کمک رسانی به رزمندگان و پشتیبانی از جبهه کمرنگ نشود؛ ماندیم تا به رزمندگان روحیه بدهیم و فرزندانمان را برای کمک به مناطق عملیاتی اعزام کنیم؛ در دزفول ماندیم تا به دشمن بفهمانیم اجازه نمی‌دهیم ذره ای از خاک شهرمان را اشغال کند.

یکی از موارد مورد اشاره این بانو، محبت مردم در جنگ تحمیلی نسبت به یکدیگر بود؛ بخل، کینه و حسادت در آن دوران جایی بین مردم نداشت و همه یک هدف را دنبال می‌کردند.

به گفته او، برای کمک رسانی به رزمندگان در مواقع ضروری، استفاده از اسلحه به زنان دزفولی آموزش داده شد تا بتوانند در صورت گرفتار شدن بین نیروهای بعثی از خود دفاع کنند؛ همیشه به این موضوع فکر می‌کردند که کار کردن با تفنگ را یاد می‌گیریم تا اگر دست دشمن به ما رسید و چاره‌ای نداشتیم به خودمان شلیک کنیم.

اگر بانویی زیر آوار بود مردان با حجب و حیای شهرمان کنار می‌رفتند تا زنان ورود کنند؛ افضل پور در این باره می‌گوید: مردان همه جوره از زنان شهرشان به عنوان ناموس کشورشان دفاع می‌کردند.

اینها تنها بخشی از خاطرات یکی از بانوانی است که پشت جبهه به امدادرسانی، کمک و پشتیبانی از جبهه و رزمندگان پرداخته و شاهد صحنه‌های غم انگیز، دردناک و از طرفی همکاری و وحدت بوده است.

قطره‌ای از دریای اخلاص و اتحاد مردان و زنانی که برای ماندن دزفول در شهر ماندند و به ازای جان خود از شهر حفاظت کردند.

به گواه آمار، دزفول تنها شهر اشغال نشده‌ای است که مورد شدیدترین حملات موشکی و بمباران هوایی و زمینی قرار گرفت اما هرگز تسلیم نشد؛ رژیم بعث عراق در مدت هشت سال جنگ، ۱۷۶ موشک غول پیکر «فراگ هفت و اسکاد» به شهر دزفول شلیک کرد.

هواپیماهای دشمن ۴۸۹ بمب و راکت بر سر مردم بی‌دفاع شهر فرو ریختند و آتش بارهای عراق با شلیک پنج هزار و ۸۲۱ گلوله توپ نقاط مختلف شهر را هدف قرار دادند اما با این همه خسارت، مردم دزفول با تقدیم ۲ هزار و ۶۰۰ شهید، چهار هزار جانباز، ۴۵۲ آزاده سرافراز و ۱۴۷ مفقود و جاویدالاثر حماسه مقاومت و پایداری را در تاریخ درخشان انقلاب اسلامی ایران جاودان ساختند.

به پاس این پایداری در هفتمین سال جنگ تحمیلی به پیشنهاد دولت وقت، دزفول به عنوان شهر نمونه مقاومت کشور معرفی و در چهارم خرداد ۱۳۶۶ لوح زرینی به مردم دزفول اعطا شد؛ همچنین چهارم خرداد به نام روز مقاومت و پایداری مردم دزفول در تقویم جمهوری اسلامی نامگذاری شد.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha