سمیه خاکبازان از نویسندگان موفق است که از سال ۹۲ با نوشتن کتاب «صف فولادی» کارش را شروع کرد. این کتاب زندگینامه داستانی شهید حسین شکوری، از مبارزان قبل از انقلاب و همرزم شهید بروجردی است. خاکبازان پس از چاپ ۶ کتاب به مجموعه «بانوی فرهنگ» پیوست و کتاب «آسنا و راز کنیسه» را نوشت؛ او درباره فعالیتهایش با ما به گفتوگویی صمیمی نشست.
شما به عنوان یکی از اعضای خانواده «بانوی فرهنگ» هستید، حضور شما در مجموعه «بانوی فرهنگ» به چه صورت شکل گرفت؟
پیش از آشنایی با «بانوی فرهنگ» با انتشارات مختلفی از جمله روایت فتح، سوره سبز، فاتحان، مهرستان و مانند اینها همکاری داشتم و بازخوردهای خوبی از کتابهایم گرفتم و از چاپ آنها راضی بودم، اما نهایتا کتابهایم به چاپ ششم و هفتم میرسید. در این مدت بعضی از انتشارات را پرکارتر و برخی را کمکارتر دیدم که متناسب با عملکردشان از برخی رضایت بیشتر و از برخی دیگر رضایت کمتری داشتم. به واسطه دوستی که با خانم عرفانی داشتم از زمان شکلگیری بانوی فرهنگ با این مجموعه آشنا بودم، اما نتوانستم وارد این مجموعه شوم. مدتی هم به صورت جسته و گریخته در کلاسهایی که این کانون برگزار میکرد شرکت کردم و دو سال پیش که بانوی فرهنگ کلاسهای نویسندگی را برگزار میکرد فعالیت متمرکز خودم را در این مجموعه آغاز کردم.
کتاب «آسنا و راز کنیسه» چگونه شکل گرفت؟
کتاب «آسنا و راز کنیسه» را زیر نظر استاد خاصی ننوشتم. قرار شد چند نفر از نویسندگان درمورد غدیر و محوریت موضوع غدیرخم هر کدام داستانی بنویسند. من هم داستان خودم را نوشتم و آن را با دیگر نویسندگان به اشتراک گذاشتم. همه دوستان در نوشتههای یکدیگر موثر بودند و کسی روی کار دیگری سرپرستی نداشت بلکه کار به این صورت بود که ۴ نفر کنار هم قرار گرفتیم، داستانهای هر فصل را مینوشتیم، باهم به اشتراک میگذاشتیم و درباره آنها نظر میدادیم؛ سپس نسبت به نظراتی که داده میشد همفکری میکردیم و سعی میکردیم فصلهای بعد را به شیوهای دیگر بنویسیم یا نحوه پرداختمان به یک موضوع را متفاوت کنیم.
البته خانم مالک هم در این گروه همراه ما بودند که یکی از اساتید بانوی فرهنگ هستند و در نوشتن این کتاب از نظرات ایشان هم استفاده کردیم. این استاد به عنوان کسی که در حوزه ادبیات نوجوان فعالیت میکنند بسیار به ما کمک کردند. نوع دیدگاههایی که داشتند به خاطر تخصصشان در این زمینه و داوریهایی که برای جشنوارههای مختلف کردهاند در نوشتن رمان «آسنا و راز کنیسه» بسیار تاثیرگذار بود. نکاتی را که من برای نوجواننویسی نمیدانستم با حوصله برای من توضیح میدادند و میتوانم بگویم موثرترین استاد این مجموعه برای من، خانم مالک بودند.
با این اوصاف کتاب «آسنا و راز کنیسه» چه جذابیت و تفاوتی با دیگر آثار شما دارد؟
آسنا با آثار قبلی من متفاوت بود؛ کتابهای قبلی من به حوزه دفاع مقدس مربوط میشدند و بحث نگارشی آن هم مرتبط با حوزه روایت نویسی و زندگینامههای داستانی میشد و آسنا اولین کتاب رمان من آن هم در حوزه نوجوان بود. بازخوردهای مثبت و خوبی از این کتاب گرفتم. این کتاب، چون داستان و قصه داشت و مباحث خوبی در آن مطرح شده بود به خوبی دیده شد و مخاطب ارتباط راحتی با آن گرفت به اندازهای که در طی یک سال کتاب توانست به چاپ هجدهم برسد.
تا چه اندازه مجموعه «بانوی فرهنگ» در تربیت نویسندگان خبره کشور به ویژه بانوان اثر گذار است؟
بانوی فرهنگ محفلی برای همه افرادی است که به نوشتن علاقهمند هستند؛ از کسانی که در سطح صفر هستند و هیچ آموزشی ندیدهاند گرفته تا کسانی که سالها است قلم زدهاند. این مجموعه شرایط و فضایی مهیا میکند که هم قلم زدن برای کسانی که تاکنون ننوشتهاند شکل بگیرد و هم برای کسانی که سالها است قلم زدهاند امکان چاپ و انتشار تسهیل شود و آنها بتوانند راحتتر آثار خودشان را به دست ناشران برسانند و در عرصه چاپ اثر بتوانند به آنها کمک کنند. هرچه دانش نویسنده بیشتر باشد نوشتههایش با ایرادات کمتر، قلم وزینتر و پربارتر تولید میشود و دیدگاههایشان تغییر میکند؛ در نتیجه برگزاری کلاسها و دورههای متعدد در این مجموعه هم بسیار کمک کننده بوده و تاثیر زیادی دارد.
گفتنی است باشگاه ادبی بانوی فرهنگ، به منظور هم افزایی بانوان نویسنده و علاقمندان به نویسندگی توسط چند تن از بانوان نویسنده کشور ذیل حوزه هنری انقلاب اسلامی کار خود را آغاز کرد و تا امروز مولف چند کتاب رمان و تاریخی است.
نظر شما