۱۰ مرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۱۹
کد خبرنگار: 5307
کد خبر: 85186358
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

اقتضائات مطالعات تعلیم و تربیت اسلامی

۱۰ مرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۱۹
کد خبر: 85186358
سیّدحسین حسینی | استادیار فلسفه پژوهشگاه علوم انسانی
اقتضائات مطالعات تعلیم و تربیت اسلامی

تهران- ایرنا- چهاردهمین سالگرد رحلت استاد فرزانه و چهره ماندگار علوم تربیتی کشور مرحوم دکتر سیّد علی اکبر حسینی همزمان با شب شهادت امام سجاد (ع) بود. به این بهانه، باید گفت که توجه به علوم تربیتی در شرایط امروز، امری ضروری و پراهمیت است.

اول: یکی از مهمترین ضرورت های پژوهشی در حوزه تعلیم و تربیت اسلامی که همچنان نیازمند تلاش های جدّی اندیشمندان خلّاق می باشد، تحلیل و تنظیم مؤلفه های "نظام تعلیم و تربیت اسلامی" است (ر.ک: حسینی، سیّد حسین، تحلیلی پیرامون نظام تعلیم و تربیت، انتشارات ستاد نهضت تولید علم و کرسیهای نظریه پردازی، ۱۳۹۰).

اسلوب مسایل روش شناختی

دوم: بکارگیری دقیق الگوهای پژوهشی و رعایت اسلوب مسایل روش شناختی یکی از بهترین راه ها برای مرزبندی دقیق علمی از کارهای عامیانه در حوزه تعلیم و تربیت اسلامی محسوب می شود؛ امری که متاسفانه دامن بسیاری از پژوهشگران این حوزه و بخصوص محقّقین نوقلم را گرفته است.

مقالات و کتب استاد سیّد علی اکبر حسینی به عنوان یکی از بهترین نمونه های الگوگیری برای یک کار پژوهشی در پیش روی پژوهشگران تعلیم و تربیت اسلامی قرار دارد؛ ۱-سبک، ۲-محتوا، و ۳-پژوهش های ناظر به مسایل جامعه در آثار این استاد اندیشمند، همگی در خور توجه و محل رجوع و استناد است. طبیعتاً با الگو قرار دادن چنین متد پژوهشی، صرف بیان دیدگاه های شخصیت های مطرح در حوزه تعلیم و تربیت اسلامی در ادوار گذشته تاریخی و نوعی مقابله آنها با یکدیگر، آن هم به صورت متفرقه و بدون هرگونه نظم منطقی تعریف شده ای(به نحوی که نتوان به یک رویکرد جدید و یا حتی یک تحلیل مقایسه ای و تطبیقی علمی دست یافت)، مصداق کار پژوهشی شایسته محسوب نمی شود.

در همین ردیف میتوان به آثاری اشاره کرد که صرفاً به نقل قول مطالب از دیگران و یا شرح آراء پرداخته، بدون هر گونه تحلیل و یا نقّادی علمی لازم؛ و یا مقالاتی که هیچ دستاورد جدیدی نداشته و فاقد نوآوری است؛ و یا نوشته هایی که به تکرار مطالب و مسائل از پیش تعیین شده و مطرح در سابقه تحقیقاتی سی سال گذشته مطالعات نظری تعلیم و تربیت اسلامی پرداخته و نمی توان از آنها راه حل جدید یا تحلیل نوینی استنباط کرد؛ و یا پژوهش هایی که اگرچه به چالش های مهم جامعه نظر انداخته امّا در نهایت به راهکار و پیشنهاد مشخص کاربردی دست نمی یابند؛ و یا آثاری که نظام و طبقه بندی تحلیلی مشخصی ندارند؛ و یا آنچنان درصدد جمع آوری مطالب از منابع مختلف برمی آید که در نهایت نمی توان به جمع بندی مشخص و معینی از مواد اطلاعاتی متعارض یا متضاد آن دست یافت. همه این امور و مسایلی از این دست را بایستی از آفت ها و مشکلات فقدان الگو و اسلوب های پژوهشی و روش شناختی در حوزه تعلیم و تربیت اسلامی در جامعه علمی موجود به حساب آورد.

اقتضائات مطالعات تعلیم و تربیت اسلامی
استاد سیّد علی اکبر حسینی چهره ماندگار علوم تربیتی

فهم نظام فکری یک اندیشمند

سوم: مسیر منطقی «تبیین»، «تفسیر» و «تحلیل» دیدگاه یک اندیشمند صاحب سبک این است که نظام فکری وی را «حدس» و سپس «کشف» و آنگاه «فهم» کنیم، نه آنکه بی هیچ مبنا و اصلی و به یکباره و متشتّت و آشفته گونه، با مراجعه ناقص و ناکارآمد به یک یا دو اثر وی، آن هم محدود و جزئی نگرانه و با نظر به پاره ای از فرازهای فکری، بدون مقایسه و سنجش با پاره های دیگر، مطالبی را به وی نسبت دهیم و ادعا کنیم که نظر وی چنین و چنان است!. متاسفانه این رویه در ارائۀ دیدگاه های اندیشمندانِ سنّتیِ حوزه تعلیم و تربیت اسلامی در متون تاریخی تمدن اسلام و ایران، بسیار رواج دارد؛ اگرچه هرگز ره به جایی نخواهد برد.

اسلامیزه کردن تئوریهای غربی

چهارم: حوزه مطالعات تعلیم و تربیت اسلامی از بلیه دیگری نیز رنج می برد و آن اسلامیزه کردن تئوری های معاصر غربی یا شرقی است یعنی تطبیق دادن صُوری نظریه های علمی موجود با ظاهر آیات و روایات اسلامی که نوعی تزئیین کاری اسلامی یا استفاده ابزاری از متون اسلامی محسوب میشود. هر نویسنده ای با اضافه نمودن قیودی مانند «در اسلام» یا «از دیدگاه اسلام»، به "عنوان وتیتر" کار تحقیقی خود و سپس ذکر یک یا چند آیه قرآنی یا تعدادی احادیث از سنّت معصومین(ع)، درصدد برمی آید مقصود خود یا مفاد تئوری علمی خاصی را به اسلام نسبت دهد. درحالی که:

اولاً استناد به هر یک از آیات یا روایات، روش تفسیری و روش استنادی و اجتهادی خود را می طلبد؛

ثانیاً باید مشخص کرد در هر تحقیقی، استناد به آیات مورد نظر است یا استناد به روایات؟ و اینکه در چه نوع پژوهشی بایستی به کدام یک ارجاع داد؟؛

ثالثاً آیا با صرف مراجعه و حتی استناد درست و روشمند به یک یا چند آیه و روایت، می توان چنین نتیجه گرفت که نظر اسلام در خصوص مسأله پژوهش چیست؟!؛

رابعاً تمامی این استنادات، منوط به کشف و تبیین نظام مهندسی تعلیم و تربیت اسلامی در قرآن و سنّت است و بدون چنین استنادی یقین آور و مدلل، هرگونه نسبت دهی، تنها برداشت هایی ذوقی و سلیقه ای است؛

و خامساً به صرف نقل از یک اثر مفسّر یا صاحب نظر اسلامی نمی توان ادعا کرد که آن دیدگاه، نظر اسلام در خصوص آن مسأله بحساب می آید.

برنامه جامع پژوهشی

پنجم: مطالعات تعلیم و تربیت اسلامی در جامعه علمی حوزوی و دانشگاهی ما به شدّت نیازمند یک برنامه جامع پژوهشی است که در آن برنامه جامع، چهار حلقۀ؛ نسبت موضوعات و مسائل علمی(یک)، با افراد و محققین این حوزه(دو)، و با رشته ها و تخصص های موجود(سه)، و با سیاست های مراکز آموزشی و پژوهشی مرتبط(چهار)، در یک ربط سیستماتیک و بر اساس اسناد بالادستی، به صورتی کاملاً علمی و کاربردی طرح-ریزی شود. در یک چنین برنامه جامعی است که هر فرد پژوهشگری می تواند علاقه و انگیزه خود را ضرب در نیازهای ضروری جامعۀ پژوهشی کرده و در نهایت جزئی از یک کلّ بزرگ را شکل دهد؛ تا هم از روزمرگی ها و کارهای تکراری بی حاصل جلوگیری شود و ثانیاً نتیجه تلاش هر پژوهشگری در روند حلّ مشکلات و معضلات جامعه مؤثر افتد. بر همین بنیان، برآیند فعالیت های مراکز آموزشی و پژوهشی متصل به روند پژوهش های جمعی شده و به جامعه و کاربردی کردن تحقیقات نظری یاری می رساند.

این برنامه ضمن اینکه به تحقیق های فردی بها داده و از آنها در یک نقشه جامع و برای تکمیل اهدافِ کلّ، استفاده می کند، در عین حال تحقیق های جمعی و گروهی را جایگزین تحقیق های فردی خارج از برنامه خواهد ساخت. بدین ترتیب کار یک فرد، ضرب در نیازهای کلّی جامعه می شود و نواقص و کمبود تلاش های تک نفره علمی تبدیل به نقاط قوت یک کار تیمی خواهد شد.

ضرورت نظریه پردازی جمعی

ششم: مطالعات تعلیم و تربیت اسلامی در کشور ما، بدون تلاش های دامنه دار، برنامه ریزی شده و کاملاً علمی و پژوهشی، در زمینه نظریه پردازی های جدید و ابداع نظریه های تعلیم و تربیت اسلامی، به جایی نخواهد رسید.

اعتقاد به نیاز به نظریه پردازی های نوین در حوزه تعلیم و تربیت اسلامی بدون نظر به مبانی تحلیل «علم دینی» ممکن نیست و از این رو لازم است مطالعات «روش شناسی علوم انسانی اسلامی» جدّی گرفته شود تا مبانی «فلسفی» و «روش شناختی» برای تدوین نظریه های جدید در حوزه تعلیم و تربیت اسلامی، بدرستی تبیین گردد؛ در این صورت نه با مبانی فلسفه علمی پوزیتیویستی، به تعریف مفاهیم و مسائل تعلیم و تربیت اسلامی می پردازیم و نه اینکه با رویکردها و روش های اومانیستی درصدد گزینش جهت دار متون و منابع تعلیم و تربیت اسلامی بر می آییم؛ راهکارهایی که هر یک به نحوی، به «التقاط فکری» سوق دارند.

اگر چه هنوز در جامعه علمی پس از انقلاب و در جامعه علمی جهانیِ مطالعات تعلیم و تربیت اسلامی، به این راهکارهای التقاطی مبتلاء هستیم، امّا این امر دلیل نمیشود که به چاره اندیشی مسأله نیاندیشیم؛ هرچند عوامل این گرایش و میل متدیک؛ در فقدان «نظریه تربیت اسلامی» از سویی، و نیز منابع مطالعاتی و ظرفیت علمی برآمده از تحصیلات مدرن و یا سنّتی محقّقین ما باشد.

آنچه در این باره کمتر بدان توجه می شود مرز بین نظریه پردازی فردی و نظریه پردازی جمعی و هر آینه اهمیت حرکت به سمت تحقّق "نظریه پردازی جمعی" است. در این نگاه، شایسته است بین نظریه پردازی به مثابه یک «ضرورت اجتماعی» و نظریه پردازی به مثابه یک «ضرورت جمعی» تفاوت گذارد که در واقع رویکردی پسینی به نظریه پردازی دارد و نه پیشینی(ن.ب: حسینی، سید حسین، «نظریه پردازی جمعی»، چکیده مقالات همایش نظریه پژوهی، پژوهشکده فرهنگ اسلام و ایران، ۱۳۸۹).

بنابراین چنانچه بتوان در حوزه مطالعات تعلیم و تربیت اسلامی، فرآیندی برای تحقّق نظریه های نوین تعریف کرد که از مراحل نخستین آن تا "طرح مسأله"، "حدس"، "فرضیه سازی"، "تئوری پردازی"، "معیارسنجی"، و "ارائه مدل"، شاهد تحقق یک جریان جمعی باشیم، آنگاه می توان به پویایی و رشد اندیشه های تعلیم و تربیتی اسلامی امیدوار بود.

ضرورت نقد متون

هفتم: یکی از مؤثرترین راهها برای تقویت جریان نظریه پردازی در تعلیم و تربیت اسلامی، جنبش نقد متون و کتب این حوزه است. راهی جز این نیست که کلیه منابع مطالعاتی در سی سال گذشته و نیز کتب و متون در تراز جهانی را فراروی محقّقین تعلیم و تربیت در دانشگاه ها و مراکز علمی و پژوهشی قرار دهیم و بر اساس یک شیوۀ معین علمی، زمینه های نقد شکلی و محتوایی در ابعاد گوناگون را فراهم سازیم. این چنین نقدی، نقاط امتیاز از کاستی ها را متمایز خواهد کرد و می تواند پژوهشگر عرصه تعلیم و تربیت را از شکل و ظاهر یک متن، به محتوا و ساختار علمی آن هدایت کند تا نحوه نظام منطقی یا وِزان تحلیلی یا نوآوری و خلاقیّت علمی آن را به نقد و بررسی کشانده و نهایتاً نسبت سنجی محتوای متن با مبانی و مفروضات خود و مهم تر از آن، با مبانی و مفروضات اسلامی را به مقایسه بگذارد و با مرزبندی بین نقد بَنایی و نقد مبنایی، در خصوص کمبودهای نظریه های موجود اظهار نظر کرده و سپس راه برای ابداع نظریه های جدید هموار شود (ر.ک: حسینی، سیّد حسین، برنامه ها، اهداف، و رویکردهای شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی، تهران، انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۹۳).

مسائل هفت گانه فوق، از جمله چالش های موجود در حوزۀ پژوهش های تعلیم و تربیت اسلامی است که باید برای آن چاره اندیشی های معقول و منطقی داشت و تردیدی نیست که مراجعه به آثار و اندیشه های پدر تعلیم و تربیت اسلامی استاد اندیشمند دکتر سیّد علی اکبرحسینی و توجه به سبک و سیاق پژوهشی ایشان می-تواند ما را در طی این مسیر پر فراز و نشیب یاری رساند (ر.ک: حسینی، سیّد حسین، مجموعه مقالات همایش ملی تعلیم و تربیت اسلامی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،۱۳۹۵).

دکتر سیّد حسین حسینی، استادیار فلسفه و روش شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است.

نظرات مطرح شده در یادداشت، لزوما مورد تایید خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) نیست.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha