چالشی که اغلب تحلیلگران و حتی مقامات غربی نیز به آن اعتراف کرده و هشدارهای لازم برای بیدار شدن غول خفته شرق داده اند، چون رقابت اصلی بریکس با کشورهای بلوک غرب به ویژه آمریکا که برای نزدیک یک قرن به حق و یا به ناحق مدعی قدرت بلامنازع همه جانبه بر جهان بودند در ابعاد مختلف ابتدا در قالب اقتصادی و سیاسی و علمی و فناوری و حتی فرهنگی و هنری آغاز شده است.
این اجلاس از سه شنبه تا پنجشنبه ۲۴-۲۲ اوت در ژوهانسبورگ پایتخت اقتصادی آفریقای جنوبی و کلانشهر اقتصادی قاره سرشار از منابع آفریقا برگزار شد، رویداد سیاسی و اقتصادی مهمی که غیر از سران کشورهای عضو اصلی (منهای ولادمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه که به صورت آنلاین در آن حضور داشت)، نمایندگان بیش از ۲۰ کشور خواهان پیوستن به بریکس، نمایندگان ۶۹ کشور از جنوب سیاسی جهان از جمله رهبران ۵۴ کشور آفریقایی به همراه نمایندگان سازمان ها و نهادهای بین المللی و منطقه ای در آن حضور داشتند و تصمیمات جدیدی را به ویژه برای خروج کشورهای عضو از سلطه دلار آمریکا و افزایش تعداد اعضای اصلی اتخاذ کردند که مقدمه چالش بزرگ آن با غرب است.
یادآوری می شود کشورهای غربی تحت فشار آمریکا و به همراه حزب مخالف دولت آفریقای جنوبی قبل از برگزاری این اجلاس مهم جنجال هایی علیه رهبر روسیه و احتمال دستگیری او توسط پلیس بین الملل به راه انداخته بودند، اما "سیریل رامافوسا" رئیس جمهوری کشور میزبان هشدار داد که اجرای حکم صادره از سوی دیوان کیفری بینالمللی برای بازداشت پوتین هنگام شرکت او در نشست بریکس به منزله «اعلان جنگ» علیه مسکو خواهد بود.
او که کشورش زمانی جزو کشورهای مشترک المنافع انگلیس هم بود، این بار با پیوستن به این ائتلاف غیر غربی عمدتا متشکل از کشورهای جنوب سیاسی جهان، حتی در اعتراض به جو سازی های غربی علیه یک عضو دیگر بریکس و حتی میزبانی آن در ژوهانسبورگ، از درخواست مکرر رهبران برخی از کشورهای غربی از جمله فرانسه برای شرکت در نشست ژوهانسبورگ سرپیچی کرد.
نحوه شکل گیری بریکس به عنوان یک انتلاف ضد غرب
در خصوص پدیده بریکس در قرن جدید و تقابل آن با هژمونی غرب باید گفت که قرن ۲۰ با سلطه نیمه اول آن توسط استعمار پیر انگلیس و نیمه دوم آن توسط آمریکا بر جهان به ویژه بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۹۵۳ آمریکا علیه دولت مردمی ایران به پایان رسید، چون دکتر محمد مصدق، نخست وزیر یکی از کشورهای جنوب آن زمان جهان در اقدامی نادر و باورنکردنی با ملی کردن صنعت نفت تحت کنترل کامل و طولانی مدت استعمار پیر همه هیمنه پوشالی امپراتوری انگلیس را شکست، اما دولت آمریکا با سوء استفاه از این شکست استمار پیر، فرصتی یافت تا خود را به عنوان نماد استعمار نو در جهان معرفی کند و متاسفانه آن کرد که نیم بایست.
همانگونه که بعد از چند قرن سلطه اسپانیا بر جهان، انگلیس نیز نزدیک یک قرن بر جهان یکه تازی کرد، با شروع سلطه آمریکا یا استعمار نو و ادامه اقدامات غیر انسانی آن با کمک قدرت های قدیمی تر از جمله خود انگلیس و فرانسه علیه منافع دیگر کشورهای جهان تا پایان آن قرن باعث شد در قرن ۲۱ شاهد تغییرات تدریجی در دینامیکهای قدرت جهانی باشیم و اقتصادهای نوظهور در آن جایگاه مهم پیدا کنند، از جمله این قدرت ها بریکس است.
این ائتلاف اقتصادی و سیاسی برای اولین بار در قالب یک ایده در سال ۲۰۰۱ مطرح شد و بعد از آنکه موضوع به طور رسمی در سال ۲۰۰۶ توسط وزیران خارجه برزیل و روسیه؛ هند و چین در حاشیه مجمع عمومی سازمان مطرح شد، برگزاری اولین نشست سران آن در ۱۶ ژوئن ۲۰۰۹ با محوریت اصلی رقبای اصلی غرب یعنی چین و روسیه (منهای آفریقای جنوبی به نام بریک) برگزار و با پیوستن آفریقای جنوبی به آن در سال ۲۰۱۰، بریکس فعلی با هداف ضد غربی رسما پا به عرصه وجود گذاشت.
جالب توجه اینکه در این اتئلاف ضد غرب، غیر از چین و روسیه از کشورهای بلوک شرق سابق، آفریقای جنوبی و هند از کشورهای مشترک المنافع سابق انگلیس نیز وجود دارند که به همراه برزیل از حیاط خلوت آمریکا سعی می کنند با همکاری اعضای جدید از جمله جمهوری اسلامی ایران از طریق تقویت همکاری های همه جانبه به ویژه اقتصادی راهی برای خروج از سلطه همه جانبه آمریکا پیدا کرده و با ایجاد یک چالش بزرگ برای هژمونی غرب در عرصه بین المللی به تدریج دیگر کشورهای جهان را نیز یکی پس از دیگری از غرب و به طور خاص آمریکا دور کننند، هدفی که با پیوستن ۶ کشور جدید در اجلاس ژوهانسبورگ به بریکس به خوبی خود را اثبات کرده است.
آغاز رقابت
تقابل سیاسی بریکس با غرب با شروع تحولات سیاسی و نظامی در شرق اروپا یعنی راه اندازی جنگ میان روسیه و اوکراین بیشتر نمایان شد، چون با رو شدن دست آمریکا در توطئه چینی در اروپا و پیشتر در دیگر نقاط جهان از جمله افغانستان، سوریه، عراق و راه اندازی توطئه های علیه ملت مظلوم ایران و در آخرین مورد ینز در اوکراین موجب شد تا بسیاری از کشورهای جهان از جمله ایران، آرژانتین، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، مصر و اتیوپی الجزایر، نیجریه، اندونزی، مکزیک، ترکیه، بحرین و سنگال و چند کشور دیگر با اشتیاق فراوانی خواستار پیوستن به بریکس شوند که عضویت قطعی کشور از ابتدای سال به بریکس حتی قطعی هم شد.
در هر حال بریکس می رود با تصمیمات جدیدش به نفع کشورهای بلوک شرق، اقدامات جدیدی را در مقابله با اهداف غرب صورت دهد که آخرین این اقدامات از جمله حمایت از روسیه در جنگ اوکراین و آغاز روند دلار زدایی و یا حمایت از توافق قدرت های هسته ای جهان با ایران (برجام) حتی موجب خشم در غرب نیز شد.
علاوه بر این باید در نظر داشت که گسترش «بریکس پلاس» که توسط چین و روسیه مطرح و حتی تقویت و ترویج می شود، دسترسی اقتصاد آمریکا به مواد خام در آفریقا، اوراسیا و خاورمیانه را دشوارتر خواهد کرد و می تواند چالشی جدید برای آمریکا و دیگر قدرت های غربی نیازمند مواد اولیه و انرژی باشد.
در واقع یکی از ترس های اصلی آمریکا از بریکس به دلیل یارگیری جدید رقیب های سنتی اصلی آن یعنی چین به عنوان رقیب همه جانبه و روسیه به عنوان رقیب نظامی و سیاسی است، چون این دو قدرت پیشتر هم سعی کردند با تشکیل ائتلاف های دیگر از جمله پیمان همکاری های شانگهای به صورت تجمعی اقتدار رو به افول آمریکا را ابتدا در آسیا و بعد در جهان به چالش بکشند.
البته آمریکا هم در مقابل سعی کرد ابتدا با تحریک ژاپن و کره جنوبی و بعد تایوان و کشورهای کوچکتر آسیا و اقیانوسیه و ایجاد و تقویت اختلافات دریایی میان آنها با چین و حتی روسیه، به ائتلاف هایی مثل کواد در شرق جهان دست بزند.
این درحالی است که آمریکا از بعد از جنگ جهانی دوم با تشکیل ائتلافی از کشورهای شمال دارای رویکرد لیبرال دمکراسی و بازوی نظامی آن یعنی پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) به خود می بالید که می تواند با شرق هماوردی کند، اما ظهور بریکس می رود این ادعا را بصورت جدی به چالش بکشد.
حتی آمریکا بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی (سابق) در سال ۱۹۹۱ نیز به تنها قطب بلامنازع سیاسی، اقتصادی و نظامی و فرهنگی جهان تبدیل و به قدری دچار تکبر شد که جنگ های مختلفی را در سراسر جهان (از جمله در عراق، افغانستان، وووو) راه اندازی کرد و بعدها وقتی که با خویشتن داری رقبا مواجه شد و دید بهانه ای برای توجیه ادامه موجودیت ناتو به عنوان بازوی نظامی خود ندارد، سناریوی کذایی ۱۱ سپتامبر را در خاک خودش و انقلاب های رنگین را در دیگر کشورهای جهان به ویژه منطقه انرژی خیر خارومیانه و شمال آفریقا راه اندازی کرد تا بتواند بطور ساختگی استیلای همیشگی خود را بر جهان حفظ کند، غافل از اینکه رقبای سیاسی و اقتصادی آن بصورت چراغ خاموش در حال تجدید قوا هستند و چالش های بزرگتری را در قالب یک ائتلاف جدید رو به گسترش برای آمریکا و غرب ایجاد می کنند.
دولت آمریکا همچنین سعی کرد در گروه -۷ با کنترل غیرمحسوس و حتی محسوس سازمان های بین المللی و نهادهای سیاسی، اقتصادی و مالی و فرهنگی وابسته به آنها همچون خود سازمان ملل، بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، یونسکو و غیره، استیلای همه جانبه خود را بر جهان حفظ کند و به طور خاص سایه ارز ملی خود را بر دیگر ارزهای بین المللی بگستراند تا جایی که همه معاملات پولی در هر نقطه از جهان یک تراکنش در بانک مرکزی آمریکا ایجاد می کرد و بر سهم جهانی دلار می افزود، چون براساس توافقنامه "برتون وودز که در سال ۱۹۴۴ توسط ۴۴ کشور جهان آن زمان جهان امضاء شده بود، دلار به عنوان ارز ذخیره غالب جهان تعریف شده بود، ولو اینکه امریکا امروزه بدهکار ترین کشور جهان هم به شمار می آید.
یعنی آمریکا ۵۰ سال با تشکیل گروه ۷ یک جهان تک قطبی ایجاد کرده بود که کمتر کشوری خارج از این گروه جرات می کرد در برابر آن قد علم کند، اما شکل گیری بریکس این معادله ذهنی آمریکا برای رهبری یک جهان تک قطبی را برهم زد.
چون ادامه این روند تک قطبی موجب واکنش بسیاری از کشورهای جهان و حتی دوستان سنتی غرب نیز شد که بخواهند به اقدامات مشترکی دست بزنند تا از زیر سلطه گروه -۷ و در واقع آمریکا خارج شوند. از جمله این اقدامات هم تشکیل این ائتلاف جدید (بریکس) از مجموعه کشورهای ضدغرب از کشورها شرق و جنوب سیاسی جهان است که امریکا و متحدان نه تنها در آن جایی ندارند، بلکه مورد غضب و رقابت آن نیز هستند.
چون این ائتلاف اقتصادی و سیاسی به تدریج می رود هماوردی را با آمریکا و هژمونی وابسته به آن در همه ابعاد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و علمی و فناوری و غیره آغاز کند و اولین قدم را نیز بعد از پیوستن ۶ قدرت نوظهور جهانی دیگر به آن با مبارزه اقتصادی از طریق طرح موضوع دلارزدایی در جهان و راه اندازی ارز واحد بریکس آغاز کرد.
این ائتلاف روبه توسعه، برای شروع مبارزه سیاسی با غرب نیز اقداماتی را صورت داد تا قدرت غیرعادلانه غربی ها در سازمان ملل و شورای امنیت مستقر در خاک آمریکا را به چالش کشیده و طرح سیاسی نویی را برای جایگزینی سازمان ملل و تقسیم قدرت سیاسی در جهان مطرح کند. البته رقابت مجموعه بریکس با غرب از قبل در ابعاد فرهنگی و هنری و علمی و فناوری نیز آغاز شده بود که در فرصت های دیگر به آنها پرداخته خواهد شد.
به همین دلیل هم بود که "نیال فرگوسن Niall Ferguson" مورخ و اقتصاددان اسکاتلندی دانشگاه هاروارد و مشاور دولت محافظه کار آمریکا به خود جرات داد اعتراف کند که "قرن خونین بیستم به قرن بیست و یکم همراه با «نزول قدرت غرب» و «تغییر جهتگیری جهان» به سمت شرق تبدیل شده است."
حتی شبکه تلویزیونی "زد دی اف" آلمان نیز در گزارشی از برگزاری اجلاس پانزدهم بریکس آنرا یک رویداد سیاسی و اقتصادی بسیار مهم علیه غرب و و پیوستن کشورهای مهمی چون عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران بطور خاص به آن را موجب افزایش قدرت چانه زنی سیاسی بریکس و یک اعلام جنگ علیه غرب ارزیابی کرد.
تارنمای خبری بلومبرگ نیز در گزارشی گسترش بریکس با پیوستن اعضای جدید از جمله ایران به این گروه را شکستی برای نقش آمریکا برای رهبری اقتصادی جهان ارزیابی کرد و نوشت، نهادهایی مانند سازمان جهانی تجارت کارایی خود را از دست داده اند و بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، دیگر در خدمت منافع اعضای این گروه نیستند.
نظر شما