۱۳ شهریور ۱۴۰۲، ۱۰:۲۵
کد خبرنگار: 1425
کد خبر: 85219753
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

آغوش پر "مهر" مهران دیدن دارد

۱۳ شهریور ۱۴۰۲، ۱۰:۲۵
کد خبر: 85219753
آغوش پر "مهر" مهران دیدن دارد

ایلام – ایرنا – دشت های دو سویه جاده منتهی به مهران را وارسی می کنم و زیر نظر دارم، از دور نقطه های قرمز رنگ و سبز رنگ را می بینم، نزدیکتر که می شوم پرچم های منقش به "یا حسین(ع)"، "یا ابوالفضل(ع)"، "یا زینب(س)" را می بینم که طول مسیر را مزین کرده اند.

به گزارش ایرنا، خطهای سفید جاده را پشت سر می گذاریم و نزدیک مهران می شویم، مهرانی ها پذیرایی از زائران را از قبل ورود شهر آغاز کرده اند، قطار خودروها در پارکینگ اربعین و زمین های خالی دو طرف جاده توجه هر بیننده ای را جلب می کند، چشمانم به سمت خودروهای پارک شده می رود، تا جایی که چشمانم کار می کند فقط ماشین می بینم.

خودروهایی که مسافران عاشق را تا مهران رسانده با نظمی دیدنی پارک شده، این انضباط نه تنها در پارکینگها بلکه در تمام زمینهای اطراف جاده مشخص و هم ردیف و مرتب جا گرفته اند، آنقدر حجم بالای فضای پارک خودروها دیدنی است که بحث من و همکاران همسفرم تبدیل می شود.

آغوش پر "مهر" مهران دیدن دارد

کم کم وارد شهر می شویم، رنگ مهران بطور کلی تغییر کرده، شلوغی شهر از همان ابتدا معلوم است، خودروها همگی به سمت مرز حرکت می کنند، اگر مسیر مرز را هم بلد نباشی قطار خودروها مسیر را کامل و واضح به تو نشان می دهند.

از چند خیابان عبور می کنیم، تمام در و دیوار و میادین شهر به نام اباعبدالله(ع) و جملات ناب حسینی نظیر "همه زیر پرچم حسین یک خانواده ایم" مزین شده، همزمان که آنها را نگاه می کنیم نام مبارک ارباب را زمزمه میکنیم و چقدر این زمزمه دلچسب و گواراست!

وارد بلواری می شویم، انبوه خودروهای پلاک غیر بومی که متعلق به زائران است و در خیابانهای شهر پارک شده توجه من و همسفرانم را حسابی جلب کرده، با صدای تق تق شیشه به خود می آیم، مردی میانسال سینه شربتی در دست دارد و از من می خواهد تا شیشه را پایین بکشم و از ما پذیرایی کند.

کولر ماشین تا آن لحظه روشن است و گرمای هوا را حس نمیکنم، همین که شیشه را پایین میکشم حرارت هوا به صورتم می خورد، لیوان شربت تعارفی را از روی سینی آبی رنگ که این خادم حسینی آنرا با دو دستش به سمتم تعارف می کند برمی دارم، شیشه ماشین را بالا میزنم و مسیر را ادامه می دهیم.

شربت را سریع سر می کشم، کمی خنک می شوم، گرمای هوا برای من که تجربه زندگی در ایلام را دارم غیر قابل تحمل است، آنچه حس میکنم با گرمایی که شنیده بودم خیلی تفاوت دارد، مضطرب از گرما زدگی راهمان را ادامه می دهیم.

آغوش پر "مهر" مهران دیدن دارد

مسیر جلوتر فرد دیگری جلو خودرومان را می گیرد، تعدادی کلاه آفتابی سورمه ای رنگ را روی دستش انداخته، کنار خودروها می ایستد و به سرنشینان کلاه می دهد، جلوتر شخص دیگری سینی که با قاچ های قرمز رنگ هندوانه تزئین شده به سمت ما می آید، کلاه ها و هندوانه ها را می گیریم و دوباره مسیر را به سمت مرز ادامه می دهیم.

پذیرایی مهرانی ها و سایر خادمان در اینجا بسیار خوشفکرانه انجام می شود، با فاصله مناسب پذیرایی ها صورت می گیرد که از گرما زدگی و عطش میهمانان وارد شده جلوگیری شود.چند منزل را میبینم که بیت الحسین(ع) شده اند، صاحب خانه هایی که درهای منازلشان را به سمت میهمانان اربعین حسینی گشوده و از آنها پذیرایی می کنند.

یکی از این منازل متعلق به بانویی است که در مهران به خادمی امام حسین(ع) شهرت یافته است، مسیر آدرسش را که می رویم مقابل منزلی قدیمی قرار می گیریم، خانه ای باصفا که آنرا مکانی برای اسکان میهمان اربعین قرار داده و حیاطی که به محل پخت و پز غذا تبدیل شده است.

صدای جابجایی دیگ های بزرگ غذا در کوچه شنیده می شود و عطر غذایی که هوس هر رهگذری را برمی انگیزد، برای پخت غذا از فرزندان، عروس و داماد و اقوام کمک گرفته و حیاط خانه اش این روزها مملو از زائران است.

او هم مانند بقیه خادمان عشق امام حسین را دلیل کارش عنوان می کند و می گوید: اسکان و پخت غذای زائران از توانم برمی آمد و آنرا با جان و دل همه ساله ایام اربعین انجام می دهم.

حجم دیگهای غذا با زائرانی که در منزل این بانوی مهرانی حضور داشته تناسب ندارد، او ادامه می دهد: غذاهایی که پخت میکنم توسط اقوام و بستگانم که همگی مشتاق خدمت هستند برای زائران در گوشه و کنار شهر هم میفرستم.

آغوش پر "مهر" مهران دیدن دارد

میهمان نوازی این بانو و اهل خانه اش برایم بسیار دیدنی و جذاب است، اگرچه به او خدا قوت می گویم ولی در دلم مدام کارش و شوقش در پذیرایی از زائران را تحسین میکنم.

اهل خانه ایی که عزیمت به کربلا به علت نزدیکی به مرز برایشان بسیار آسان تر از سایر زائران غیر بومی است ولی خادمی و میزبانی از میهمانان حسینی را به زیارت ارباب ترجیح داده اند!

شهر مهران را ترک و به سمت مرز حرکت می کنیم، پل زائر را جا می گذاریم و در پایانه مرزی پیاده می شویم، برای تهیه گزارش از همکارانم جدا می شوم، کلاهی که تحویل گرفته ام را سر می گذارم و وارد سیل جمعیت عشاق حسینی می شوم.

جمعیت زائران از مسیر برگشت خیلی بیشتر است، جمعیتی که هر قشری با هر سنی در آن دیده می شود، حضور کودکان و افراد مسن دیدنی تر هستند، سالمندی که کوله ای را پشتش انداخته و قد او را بیشتر خم کرده و کودکی که دست در دست مادرش بدون توجه به گرما پا به پای آنها راه می رود.

زائران مسیر را به سمت مهران سریع حرکت می کنند و توقف زیادی در مرز ندارند اما آنچه توجهم را حسابی جلب می کند مردمی هستند که از مهران به مرز آمده و در موکبها و مسیرهای تردد زائران مستقر در گرمای هوا خدمت می کنند.

پیرمردی را می بینم که میان جمعیت ایستاده، از شدت گرما چفیه ای خیس را روی سر انداخته که تا نزدیک چشمانش آمده است، سینی شربت را در دستش گرفته و از زائران می خواهد تا یا حسین گویان آنرا بنوشند.

آغوش پر "مهر" مهران دیدن دارد

جلوتر می روم، پسر بچه ای را می بینم که روی صندلی نشسته و میز روبرویش منقل کوچکی گذاشته و روی دانه های سرخ رنگ زغالهای گر گرفته با مشتهای کوچکش اسپند می پاشد و با باد بزن آنرا باد می زند.

خدمت عاشقانه این کودک را زیر آفتاب و گرمای بالای ۴۵درجه ای که این روزها بیشتر هم شده که می بینم شکایتم از گرما را شرم می دانم.

شوقم برای ثبت تصاویر عاشقی میزبانی مهرانی ها بیشتر می شود، جلوتر مردی را می بینم که زانو زده روی زمین نشسته و سینی بزرگی از سیب دو رنگ سرخ و سبز را روی سرش گذاشته و از زائران می خواهد از آنها بردارند.

چشمم به او خیره می ماند، زیر گرما و این حجم سنگین میوه روی سر را تنها در وجود یک عاشق حسینی می توان یافت.مسیرم را ادامه می دهم، بانویی را میبینم که دعای سفر را بین زائران پخش می کند، مردی را می بینم که وقت صرف غذا پرسهای چیده شده غذا را بین زائران توزیع می کند، پیرمردی را می بینم که با دستان لرزانش کنار موکبها ایستاده و اگرچه توانایی انجام کار ندارد اما صدایش را نذر خدمت کرده و از زائران دعوت می کند برای صرف غذا به موکب بروند.

چقدر صحنه های اینجا دلچسپ و دیدنی است، صحنه هایی که مردم مهران در کنار سایر خادمان خلق کرده و این روزها به یقین به دیدنی ترین صحنه ها تبدیل شده اند.

پذیرایی و خادمی مردم مهران تقدیر زائران را نیز بدنیال داشته، یکی از این افراد گفت: مهرانی های کرد زبان مردمی خونگرم هستند و استقبال و پذیرایی شان امسال بسیار دیدنی بوده است.

آغوش پر "مهر" مهران دیدن دارد

وی ادامه داد: چندین سال است ایام اربعین که از اصفهان می آیم و از مهران راهی کربلا می شوم و پذیرایی مردم مهران امسال بهترین سال بوده است.

زائر دیگری که اهل آذربایجان غربی است با تمجید از برخورد خوب مردم مهران می گوید: برخورد مهرانی ها عالی بوده و هر وقت ما به این شهر آمده ایم به عنوان زائر حسینی لطف زیادی به ما داشته و زحمت فراوانی برای زائران کشیده اند.

زائر دیگری با تشکر از میهمان نوازی مردم مهران می گوید: هم برخورد مهرانی ها و هم میهمان نوازی آنها قابل تقدیر است و ما جز خوبی و محبت چیز دیگری از آنها ندیده ایم.

این زائر میهمان نوازی مهرانی ها را در نتیجه محبت آنها به اهل بیت بویژه امام حسین(ع) می داند.

آری این روزها آغوش پر "مهر" مهران که دستهایش را برای مامن شدن زائران حسینی گشوده و فرش قدمهای نازنین زائران شده دیدن دارد.

گزارش: آزاده خرم

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha