درخواست دختر ایرانی در مسیر کربلا: عکسم را منتشر نکنید

تهران- ایرنا- مسیر نجف تا کربلا فقط برای پیاده‌روی نیست. یعنی زائر حسینی که در هر قدم توشه‌ای برای آخرت خود ذخیره می‌کند، ضمن زیارت حرم سیدالشهدا(ع) با چهره‌ها و صاحبان اندیشه‌ای روبرو می‌شود که شاید در خواب هم ندیده باشد. مثل دختر ۱۱ ساله که پایش را کرده بود توی یک کفش که عکسش را منتشر نکنیم.

مسیر پیاده روی اربعین فقط از نجف تا کربلا نیست. برخی از بصره با پای پیاده بیش از ۴۵۰ کیلومتر را طی می کنند، عده ای دیگر از شیعیان و دوستداران حسینی از بغداد، حله، کوت یا دیگر نقاط عراق عازم کربلا می شوند و بیشتر ایرانی ها مسیر ۸۰ کیلومتری نجف کربلا را طی می کنند ولی در همین جاده که بیش از هزار و ۴۰۰ عمود دارد، حوادث و رخدادهایی وجود دارد که شاید دوربین ها و قلم های سه هزار و ۷۰۰ فعال رسانه ای این پیاده روی هم نتوانند به خوبی آن را منعکس کنند.

اگر بخواهیم به این حدیث پیامبر (ص) عمل کنیم که فرمود «المومن یاکل بشهوة اهله؛ انسان مومن به میل خانواده خود غذا می خورد» اینجا یعنی مسیر پیاده روی کربلا هم باید به میل اهل و عیال بود. به هر حال پیمودن مسیر نجف تا کربلا به ویژه با کودکان برای همه میسر نیست و برخی هم از خدا خواسته در اینجا به میل خانواده عمل کرده و بخشی از مسیر را با خودرو طی طریق می کنند. با این حال همان اهل و عیال وقتی سوار خودرو می شوند و از کنار زائران عبور می کنند، آه حسرتی می کشند و به حال آنان غبطه می خورند؛ چرا که هر که گامش بیش، اجر و مزدش بیشتر.

در همان خودرویی که بخشی از مسیر نجف تا کربلا را می پیمودیم، با کمی صحبت و اختلاط، چند دوست و همراه پیدا کردیم. در این میان دختری ۱۱ ساله و شیرین زبان کنارم نشسته بود که از او پرسیدم برای چندمین بار به پیاده روی می آید و او گفت دفعه چهارم است. پرسیدم چرا در این گرما خودت را اذیت می کنی که فاطمه کریمی گفت بدون مادرش جایی نمی رود و حالا همراه مادر و خاله و خانواده راهی این سفر شده است. این نکته را هم اضافه کرد که مادرش به او سفارش کرده تا هرجای پیاده روی که احساس خستگی کرد، بگوید تا سوار خودرو شوند.

درخواست دختر ایرانی در مسیر کربلا: عکسم را منتشر نکنید

عکسی از او گرفتم و گفتم می خواهم عکسش را منتشر کنم که با همان حجب و حیایی که داشت، گفت اجازه نمی دهد عکسش را جایی منتشر کند. علت را پرسیدم. گفت بعضی افراد عکس های خانم های باحجاب را بی حجاب می کنند. منظورش همان فتوشاپ بود که در سال های اخیر در فضای مجازی بیداد می کند. بعد هم اضافه کرد وقتی عکس بی حجابم را پخش کنند، دوستان و فامیل هایش عکس او را می بینند. به او گفتم پس شماره ات را بده که جواب داد من موبایل ندارم. پرسیدم پس این اطلاعات را از کجا به دست آورده ای که عکس شما را بی حجاب می کنند. گفت گوشی مادرم را می گیرم و این اطلاعات را هم آنجا دیده ام.

با این صحبت ها، حوادث ماه های اخیر را در ذهنم مرور کردم که دشمن چگونه تلاش می کند تا چادر را از سر زنان ما بکشد؛ گاهی با توسل به فضای مجازی و انتشار شایعات، گاهی با دعوا و جنجال و گاهی هم با جنگ ترکیبی. در میان این حرف و حدیث ها فاطمه کریمی چند بار از مادرش خواست تا گوشی را به او بدهد ولی مادرش می گفت شارژ گوشی اش خیلی کم است و ممکن است تلفنش خاموش شود. خواهر فاطمه که سال آخر پرستاری را پشت سر می گذارد، برای انتقال یک پیام نیاز به اینترنت داشت و من هم با روشن کردن نقطه اتصال، کارش را راه انداختم و به شوخی به فاطمه گفتم به شرطی اینترنت می دهم که اجازه بدهی عکست را منتشر کنم ولی فاطمه باز اصرار کرد که اینترنت نمی خواهد. مادرش می گفت دخترش به کلاس قرآن می رود و در کلاس های سرود هم شرکت می کند. مادرش از تلاش های محمود قاسمی در شهر اراک سخن گفت که چگونه صدها دختر و پسر نوجوان را در رده های مختلف سنی به صف کرده و برای آن ها کلاس های دینی برگزار می کند. قاسمی علاوه بر این که مداح اهل بیت است، درس روانشناسی خوانده و در مسجد سیدالشهدا(ع) اراک برو و بیایی دارد.

بعد از کلی سوال و جواب بالاخره، بله را از خانم کریمی گرفتیم تا تصویرش را منتشر کنیم. البته مثل عروس خانم ها که می گویند با اجازه بزرگترها... او هم گفت به شرطی اجازه می دهد عکسش را چاپ کنیم که مادرش اجازه بدهد. کریمی خواست شماره مادرش را برای انتقال اطلاعات بدهد که گفتم دختر خوب شماره مادرش را به نامحرم نمی دهد، مگر این که کار مهمی داشته باشد. او هم قبول کرد و شماره مرا گرفت تا مادرش اطلاعات مورد نیاز را برایم بفرستد. در این میان یکی از سرنشینان وَن را دیدم، دختری که برای پیاده روی اربعین آمده بود ولی جوراب نداشت. از این دختر پرسیدم چرا جوراب ندارد که گفت حاج آقا گفته پوشاندن پا تا مچ از نظر شرعی ضرورتی ندارد. پرسیدم کدام حاج آقا گفته و او نشانی فضای مجازی را داد. همسرم متوجه اشتباه این دختر شد و برایش توضیح داد که پوشیدن جوراب تا مچ پا موقع نماز واجب نیست ولی اگر نامحرم حضور داشته باشد، باید تمام پا را بپوشاند.

به یاد چند خانمی افتادم که برای زیارت حرم سالار شهیدان با پای پیاده و بدون کفش بخشی از مسیر نجف تا کربلا را می پیمودند ولی گویی آن ها نیز نمی دانستند که باید پای خود را از زائران نامحرم بپوشانند. حالا به عمود هزار و ۱۰۰ رسیده بودیم و همسفرانم اعلام آمادگی کردند که بقیه مسیر را تا کربلا پیاده بروند و اینجا هم به روایت المومن یاکل بشهوة اهله عمل کرده و پیاده شدیم و گرنه ممکن بود شامل بقیه این روایت شویم که فرمود المنافق یاکل اهله بشهوته. یعنی یکی از ویژگی های منافق این است که خانواده اش به میل او غذا می خورند و عمل می کنند.

وقتی به کربلا رسیدیم، حال و روز زائران دیدنی بود. برخی با پاهای تاول زده و باندپیچی شده پیاده روی می کردند، برخی خود را به سختی می کشیدند و مشخص بود کم خوابی و خستگی بر آنان چیره شده است. در این میان بانوانی حضور داشتند که در گرمای بالای ۵۰ درجه با چادر مشکی و مقنعه، فرزندی را در کالسکه گذاشته و فرزند دیگر در بغل به سوی کربلا راهی بودند. صورت های سوخته برخی خانم هایی که این مسیر را پیاده آمده بودند، به خوبی شهادت می داد که چگونه گرما را تحمل کرده و خود را تا عمود هزار و ۴۵۲ رسانده و آنگاه به ارباب بی کفن سلام داده و لبیک گفته اند.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha