دلیل ربودن امام موسی صدر به روایت شاگردش

تهران- ایرنا- اولین نماینده امام (ره) در لبنان که زمانی نماینده امام موسی صدر در جنوب این کشور بود و اکنون نیز نمایندگی مقام معظم رهبری را عهده‌دار است، ماجرای سفر امام موسی صدر به لیبی و دلیل ربایش وی را تشریح کرد.

گروه سیاسی ایرنا - دو جمله رهبر انقلاب در تعریف از «سید عیسی طباطبایی» کافی بود تا راه آشنایی با این دانشمند جهادگر و همدرد محرومان باز شود؛ آیت‌الله خامنه‌ای در ابتدای قرآنی که به حاج عیسی هدیه دادند آمده است، «خداوند وجود شریف جناب حجت‌الاسلام آقای حاج عیسی طباطبایی را محفوظ دارد و خدمات با ارزش ایشان را قبول فرماید بمنه و فضله».

لینک بخش اول و بخش دوم مصاحبه‌ در ادامه، بخش سوم مصاحبه حجت‌الاسلام رضا خراسانی‌نژاد با حجت‌الاسلام حاج عیسی طباطبایی که قرار است طی پنج فصل منتشر شود، آمده است:

دو سال به خاطر معالجه‌ام که خون دماغ می‌شدم به لبنان آمدم، بعد از آن، با آقای شیخ حسن حریری، رفتیم به نجف و آن‌جا از من تعهد گرفت که به لبنان برگردیم، اما من در نجف ماندگار شدم و طلبه‌ها به خاطر من آمدند نجف.

امام موسی صدر نیز مرکز اسلامی را رها کرد و قضیه ملت شیعه را در لبنان دنبال می‌کرد. یک طلبه را که از شاگردان خودم بود،‌ به خاطر همین مسأله فرستاد نجف، من این طلبه را که حامل امانات بود بردم خدمت آیت‌الله خویی، حضرت امام (ره) و آیت‌الله شاهرودی، امانات را رساندیم و ایشان را بعد از یک هفته آوردم فرودگاه بغداد که به لبنان برگردد، اما در فرودگاه گیر افتادیم، من فرار کردم و شبانه به منزل آیت‌الله خویی رفتم، گفتم طلبه‌ای که همراه من بود و از شما نامه‌ و اماناتی گرفت که برای امام موسی صدر به لبنان ببرد، در فرودگاه بازرسی کردند و فهمیدند مطالب درباره شیعه است، گفت: خوب مواظب خودت باش تا ببینیم چه می‌شود. همان شب از بغداد دستور آمد که فلانی و فلانی و فلانی را دستگیر کنید و بفرستید بغداد، که یکی از آن افراد من بودم. چند نفر را گرفتند و من فرار کردم. بعد از چهل روز آوارگی موفق شدم، با ویزای جعلی خودم را برسانم لبنان. دلیل اینکه دنبال دستگیری من بودند این بود که می گفتند من رابط میان امام موسی صدر و مراجع نجف هستم. وقتی امام موسی صدر متوجه این تهمت شد، بنده را به‌عنوان نماینده در جنوب لبنان فرستاد و من پنج سال در آن‌جا نماینده بودم.

شما در این پنج سالی که در آن‌جا تشریف داشتید افکار امام را ترویج می‌کردید؟

من از اول مقلد امام (ره) و مروج اندیشه امام بودم. در ضمن هیچ وقت با امام موسی صدر نیز مخالفت نکردم؛ مگر در موارد بسیار اندک، مانند اینکه ایشان خیلی علاقه‌مند نبود که در آن شرایط افکار امام (ره) در لبنان مطرح شود. ایشان فرد معارض با امام (ره) نبود اما در آن شرایط نیز مروج افکار امام (ره) نبود. یعنی برای من در چند مورد ثابت شد که ایشان دوست نداشت در آن شرایط افکار امام در لبنان تبلیغ شود و دلیل آن شاید به‌خاطر دولت لبنان یا روحانیون مقیم آنجا بود و شاید شرایط عمومی اجازه چنین کاری را نمی‌داد.

وقتی من به لبنان آمدم، حزب اَمل تأسیس شد و من مسئول نظامی بودم و پنج سال در منطقه‌ای که شش قریه شیعه بود از طرف ایشان نماینده بودم و شهدای زیادی دادیم. ایشان با عرفات خیلی نزدیک بود و عرفات در تأسیس حزب اَمل شریک بود. دوره‌های نظامی از طرف فلسطینی‌ها بود و امکانات نظامی را عرفات می‌داد که این اقدامات کاملاً سری بود و با آن انفجار عظیمی که اتفاق افتاد، علنی شد و شهدای زیادی دادیم، وقتی علنی شد، دیگر امام موسی صدر نتوانست آن را مخفی کند.

کجا این انفجار اتفاق افتاد؟

انفجار در پایگاهی به نام «عین‌الجیش» درون کوه‌ها بود که بچه‌ها در آن‌جا توسط فلسطینی‌ها دوره نظامی می‌دیدند اتفاق افتاد. قضیه این‌گونه بود، هنگام آموزش بمبی که برای زیر تانک کاربرد داشت از دست یکی از بچه در زمان آموزش افتاد و منفجر شد، هفتاد یا هشتاد نفر که به‌صورت حلقه‌ای نشسته بودند، همان‌جا شهید شدند و حدود ۳۰ نفر نیز مجروح شدند.

خلاصه ضربه‌ خیلی سختی بود. در آن‌جا افراد، دوره آموزش نظامی چند هفته‌ای می‌دیدند و بعد آنها از افراد نظامی سری ما محسوب می‌شدند. این برنامه مخفی بود ولی وقتی علنی شد، مردم به خانه ما حمله کردند که شما بچه‌های ما را به کشتن دادید. من یک ماه از ترس مردم در بیروت آواره شدم، خانواده‌ام در آنجا با ترس و تهدید مردم زندگی می‌کردند، تا این‌که بعد از سی یا چهل روز با ماشین امام موسی صدر دو نفره رفتیم به منطقه که هم به خانواده‌های شهدا سرکشی کردیم و هم این‌که من را برگردانند به منطقه.

یادم می‌آید از خانه خانواده یکی از شهیدان که بیرون آمدیم، یک‌دفعه احساس کردم یک‌چیزی به سرم اصابت کرد، من عقب برگشتم، دیدم که یک خانم با کفش زد به سرم و به صورتم آب دهان انداخت؛ در صورتی قبلش در خانه آن‌ها چایی خورده بودیم. این زن آنجا به احترام امام موسی صدر هیچ کاری نکرده بود و همین که از خانه بیرون آمدیم این عمل را انجام داد. گفتم:‌ آقا موسی دیدی؟ گفت: سید عیسی بیا، از این اذیت‌ها اجداد ما زیاد کشیدند، حالا شما از یک لنگ کفش ناراحتی؟

تفاوت سِنّی شما با موسی‌ صدر چه‌قدر بود؟

ایشان بیست سال از من بزرگ‌تر بود و حدود پانزده سال زودتر از من به لبنان تشریف آورده بودند.

زمان فعالیت امام موسی صدر چه‌قدر بود؟

من در سال ۶۷ میلادی وارد لبنان شدم، او حداقل پانزده سال قبل از من آنجا بود؛ از آن موقع تا یک سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایشان در لبنان فعالیت می‌کرد، تا این‌که ربوده شد.

اصل ارتباط من با ایشان همان پنج سال که نماینده ایشان در جنوب لبنان بودم، است. ایشان وقتی مجلس شیعه را در لبنان تأسیس کرد، به‌رغم خیلی از مخالفت‌ها و تنش‌ها، شیعه در لبنان زنده شد. اما اهل سُنَّت ناراحت شدند. عرفاتی‌ها ناراحت شدند چون پیش از آن شیعه رسمیت قضایی نداشت، شیعه زیر پرچم سُنّی‌ها محکمه داشتند، مجلس فتوای عام و مجلس بزرگ اسلامی مال سُنّی‌ها بود.

با این کار امام موسی صدر، شیعه مستقل شد که این اتفاق سبب خیلی از رنج‌ها برای امام موسی صدر شد. ایشان در این مدت کوشش کرد خیلی از طلبه‌ها را جذب کند ولی آن‌های که جذب نشدند به‌عنوان مخالف در برابر ایشان قرار گرفتند و کارشکنی می‌کردند اما ایشان همواره با حوصله‌ سعی می‌کرد، طلبه‌ها را به نجف بفرستد و آن‌ها را براساس روش و مشرب خود تربیت کند. ایشان با تربیت چنین طلبه‌هایی توانست در سال ۶۷ مردم را بشوراند و یک نشست هفتاد هزار نفری راه بیاندازد و در منطقه بعلبک حدود صد هزار نفر از شیعیان را جمع کند و این خیلی کار مهمی بود.

در سال ۶۸ یک چنین نشستی را در صور تشکیل داد، و این کارش مردم را بیدار کرد که حق و حقوق شیعه باید گرفته شود. شیعه باید یک مجلس مستقل از اهل‌ سُنَّت داشته باشد و دیگر این‌که باید براساس عدالت حقوق ما در پارلمان رعایت شود و مردم خودشان باید در انتخابات سیاسی سهم داشته باشند.

در فرایند این حرکت مردمی، آهسته‌آهسته، حزب امل نیز از حالت سِرّی بیرون آمد و حرکت نظامی شکل گرفت و ایشان در لبنان نهضتی را به وجود آورد. هرچند شکل‌گیری این نهضت، فضا را بر ایشان تنگ کرد و مخالفان علیه ایشان تبلیغ کردند که ایشان از آدم‌های شاه است و با پول‌های شاه کار می‌کند، به همین خاطر لیبی و سوریه مخالفش شدند. با گذشت زمان ایشان توانست، حافظ اسد را متقاعد سازد و با خودش همراه نماید، اما عرفات و سُنّی‌ها را از دست داد، در عوض توانست علوی‌ها را جمع کند،‌ اعم از علوی‌های لبنان و علوی‌های سوریه و در رأس آن حافظ اسد. این کارش باعث شد که دشمنان امام موسی صدر زیاد شوند، لیبی و عرفات دشمن خوانخوار ایشان شدند.

چرا لیبی مخالف شد؟

در لبنان، لیبی و سوریه هر دو نقش داشتند، از نظر نظامی سوریه حاکم بود و از نظر اقتصادی لیبی. لیبی به دلیل اقتصادی هم با عرفات میانه خوبی داشت و هم با سوریه. در اوائل، سوریه با امام موسی صدر خوب نبود، اما با گذشت زمان با ایشان خوب شد و با لیبی مخالف. ایشان هم به‌خاطر ایجاد هماهنگی و رفع کدورت میان لیبی و سوریه به لیبی رفت که همان‌جا گیر افتاد. الجزایر واسطه شد که امام موسی صدر برود جشن وطنی در لیبی شرکت کند، حالا دسیسه بود یا هر چیز دیگر، ایشان رفت و تا حالا بر نگشته است.

پیش از رفتن امام موسی صدر به لیبی، مدتی را از جنوب لبنان به‌خاطر مخالفت‌های که بود آواره شد. چون در جنوب فلسطینی‌ها حاکم بودند، عرفات حاکم بود و  مخالفت‌هایش با امام موسی صدر شروع شده بود، ایشان آواره شد و فقط می‌توانست برود سوریه و برگردد. من نیز به دلیل نزدیک بودنم با امام موسی صدر،‌ تهدید شدم و شبانه به منزلم هجوم آوردند و گفتند:‌ یک هفته فرصت دارید که منطقه را ترک کنید.

چه‌کسی شما را تهدید می‌کرد، دولت؟

دولتی نبود، فقط فلسطینی‌ها آنجا حاکم بودند، عرفات در لبنان قدرت زیادی داشت و همه نقاط لبنان را قبضه کرده بود. امام موسی صدر از لبنان محروم شد، من نیز آواره شدم. دو باره به منزل من حمله کردند، خانواده‌ام زبانشان لال شد،‌ یک بچه‌ام را از دست دادم. من هم از جنوب لبنان آواره شدم، به ایران و اروپا که نمی‌توانستم بروم،‌ تنها راه که مانده بود،‌ سوریه بود،‌ باید در کنار امام موسی صدر به آنجا می رفتم.

حدود ۶ ماه در سوریه ماندیم، دوباره برگشتیم لبنان و در بیروت ساکن شدیم، از آن زمان میانه من با امام موسی صدر به‌هم خورد، زیرا لازمه ارتباط من با امام (ره) به شکلی بود که مجموعه زیادی از زوار و انقلابیون مستقر در منطقه، همگی مخالف امام موسی صدر بودند. یعنی همه زوار ایرانی که در منطقه مانند دکتر صادقی، جلال فارسی، شهید محمد صالح و... تمام‌شان امام موسی صدر را متهم می‌کردند که با شاه ارتباط دارد. به‌خاطر شرایط که بود ما از امام موسی صدر بریدیم چون امام (ره) می‌گفت با فلسطنیان باشید، هر چند عرفات با امام موسی صدر مخالف شده بود. تأکید امام (ره) بر ارتباط محکم با فلسطینی‌ها لازم بود من به‌عنوان روحانی و نظامی که می‌توانست نیروها را آموزش دهد، ارتباطم با فلسطینی‌ها و عرفات محکم بماند و این بر خلاف مصلحت امام موسی صدر بود.

یادم می‌آید اول پیروزی انقلاب بود که منزلم منفجر شد. چهار بار منزل من هدف اسرائیل و دشمن‌ها قرار گرفته است. ماشینم وقتی منفجر شد، عرفات یک نفر را دنبالم فرستاد و نهار را آن روز با هم بودیم و بعد به یک نفر از مسئولین شیعه به نام ابوطعام دستور داد یک ماشین خوب برای من بخرند و دو نفر محافظ هم شبانه‌روز در کنارم باشد. به عرفات گفتم: اولاً امام به ما گفته که به فلسطین کمک کنید، نه این‌که از فلسطین کمک بگیرید و ثانیاً خدا خط ۱۱ را برایم نگهدارد. پرسید: خط ۱۱ چیست؟ گفتم: خط ۱۱ این دوتا پاهایم هست. خلاصه هیچ‌کدام را نپذیرفتم و ارتباطم با عرفات به‌خاطر ایرانی‌ها و زوارهای که آمدند و باید دوره می‌دیدند و من مسئول آموزش آن‌ها بودم، هم‌چنان بر قرار بود. امام موسی صدر با این ارتباط مخالف بود و شرایط و فضای حاکم اجازه نمی‌داد که ایشان با فلسطینی‌ها ارتباط خوبی داشته باشد چون شیعیان از دست نیروهای سیاسی حاکم بر فلسطین به تنگ آمده بودند. امام موسی صدر این جو فشار را از روی شیعیان برداشت و فلسطینی‌ها در جنوب لبنان ضعیف شدند و دشمنی‌ها با امام موسی صدر زیاد شد.

در چنین شرایطی ما مانده بودیم که چگونه می‌شود با امام موسی صدر همکاری کرد یا با او مخالف نکرد. این بود که امام (ره) به پاریس رفت و خلاصه من هم به فرانسه رفتم و از آن‌جا راه من به ایران باز شد؛ یعنی بعد از ۱۷ سال همراه امام برگشتم ایران.

هشتمین اجلاس بین‌المللی «مجاهدان در غربت» در تجلیل از حجت‌الاسلام والمسلمین «سید عیسی طباطبایی» با حضور چهره‌های شاخص گروه‌های مقاومت و همچنین نمایندگان و رؤسای پارلمان‌های کشوره‌های حوزه مقاومت، علما، فضلا و جمع کثیری از فرماندهان ارشد حزب‌الله و تاثیرگذران عرصه مقاومت ۲۴ شهریور در دامغان و اول و دوم مهرماه در مشهد مقدس برگزار می‌شود.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha