رباب حقایق شریف مادر شهید حسین اجاقی در گفت و گو با خبرنگار ایثار و شهادت ایرنا بیان کرد: حسین سال ۱۳۷۱ دیده به جهان گشود، دارای مدرک کارشناسی ارشد حسابداری زیر شاخصه حسابرسی بود و در حال آماده شدن برای مقطع دکتری بود که شهریور سال ۱۴۰۱ در اغتشاشات به درجه شهادت نائل شد.
ای کسانی که در خواب غفلت فرو رفته اید بدانید یک روزی آه پدر و مادر شهید شما را می گیرد هر چند شاید زمانبر باشد اما ما بیمه شده امام زمان(عج) دعای حضرت زهرا(س) و شیعه حضرت علی(ع) هستیم، ما صاحب داریم و عنایت ائمه همیشه شامل حال ما می شود. زمان حضرت علی(ع) و امام حسین (ع) خیلی ها فکر می کردند حق با آنهاست اما امروز اسم حسین (ع) کل دنیا را فرا گرفته، ما به شیعه بودن خود افتخار می کنیم و می دانیم همیشه کسی دعاگو و حامی ماست. انشالله هر چه زودتر پرچم جمهوری اسلامی به دست صاحب اصلی آن حضرت مهدی (عج) می رسد.
حسین با مداحی ندای حق را لبیک گفت
حسین اولین فرزند خانواده بود و از دوران کودکی مورد توجه ما قرار گرفت، مهم ترین نکته در خانواده ما پیروی از دستورات ائمه اطهار(ع) و توجه به آموزه های دینی و پرورشی بود.
او در سن ۱۶ سالگی همراه ما عازم کربلا شد علاقه خاصی به مدیحه سرایی اهل بیت داشت چند نفر از دوستان گفتند حسین مداحی کند چون سن او پایین بود در محضر بزرگان رنگ و روی از رخسارش پرید یک چهارپایه زیر پای او گذاشتند و دور حسین حلقه زدند. او ۱۵ دقیقه مداحی کرد، من حسین را در آغوش گرفتم و گفتم حسین جان در باب قبله حرم سید الشهدا صدایت بپیچد. حرمت دارد گویا این تلنگری بود که غریزه نهفته ای که در وجود او بود بارور شود. او کم کم شروع به مداحی کرد؛ می خواست در این زمینه حرفه ای شود که ندای حق را لبیک گفت.
چون من جزو یکی از کارکنان دستگاه های استان و جز فرماندهان بسیج ادارات بودم هر جا که می رفتم حسین با من بود به طبع آن با محیط بسیجی رشد کرد و جز بسیج دانش آموزی بود و بعد بسیج دانشجویی و قبل از شهادت فرمانده پایگاه علامه طباطبایی مسجد فاطمی شد و عاشق رهبر بود.
حسین عاقبت بخیر شد/ نحوه شهادت
واقعا نمیدونم چطور حس خودم را بیان کنم. سال گذشته برای اینکه به حضرت زینب (س) اعلام کنیم جز یاران شما و در غم از دست دادن عزیزانت با شما همدرد هستیم عازم پیاده روی کربلای معلی شدیم. شروع پیاده روی از مسجد سهله بود. بعد از اینکه به نیابت حضرت مهدی، رهبر معظم انقلاب و مردم ایران قدم به قدم می رفتم علاوه بر درک حال و هوای اسرای کربلا به هر کس می رسیدم عاقبت بخیری حسینم را می خواستم چون او موقع بدرقه ام گفت مامان برایم چه سوغاتی می آوری.
آخرین عمود به حرم حضرت عباس (ع) می رسد وقتی از طرف باب قبله حرم سلام دادم وارد صحنه سرا نشدم از حضرت اجازه خواستم به دیدار برادرش بروم. بین الحرمین را رد کردیم و وارد صحنه سرا شدیم بعد از آداب زیارت از قسمت سرداب وارد صحن منور حضرت اباعبدالله شدم وقتی زیر قبحه قرار گرفتم عکس حسین را از کیفم در آوردم و به مادرش حضرت زهرا قسم دادم حسین مرا عاقبت بخیر کند.
او در بین راه با من خیلی تماس گرفت می پرسید کجا هستم من از حال و هوای ایران خبر نداشتم، گفتم چه اتفاقی افتاده پاسخ داد؛ در کشور اغتشاش شده است. ۲۹ شهریور به تبریز رسیدم. حسین با خوش رویی به استقبالم آمد و گفت برای من چه چیزی آوردی گفتم بهترین دعای من عاقبت بخیری شما بود که زیر قبه سید الشهدا از ارباب گرفتم و او را به مادرش قسم دادم؛ ۳۰ شهریور هنگام نماز مغرب و عشاء حسین جلوی مصلی بر اثر ضربات چاقو توسط یکی از مزدوران به درجه رفیع شهادت نائل شد.
وقتی خبر شهادت حسین را دادند من وضو داشتم به حیات منزل رفتم روبه قبله دست بر سینه، گفتم از سلام علیک یا اباعبدالله چه زود صدای مرا شنیدی و فرزندم را عاقبت بخیر کردی، خوش به سعادت حسین که عاقبت بخیر شد ولی وای بر من که مسئولیتم به عنوان یک مادر شهید زیاد شد. از لحظه ای که حسین به درجه رفیع شهادت نائل شده از او می خواهم کمکم کند که راه را گم نکنم و از آن مسئولیتی که بر گردن من گذاشته پیش حضرت زهرا (س) روسفید و سربلند بیرون بیایم.در حرف زدن آدم می تواند لق لقه زبان کند اما عمل به آن بسیار سخت است.
من مادر ایرانم
باز هم امسال زیارت پیاده روی اربعین نصیب من شد اما متفاوت تر از سال قبل بود چون من مادر کل ایران و منتسب به ام الشهید هستم. از لحظه ای که قدم به قدم عمودها را پیمودم همان دعایی که در حق حسینم کرد برای تمام مردم ایران زمین از خدا خواستم که انشاالله برای همه محقق شود.
ما مدیون شهدا هستیم، امسال متفاوت تر از سال قبل در پیاده روی حاضر شدم غم زیادی دلم را فرا گرفته بود هر قدمی که بر می داشتیم مدیون خون شهدا بودیم شهدا سر و جان دادند تا راه کربلا به این قشنگی باز و زمینه زیارت ما هموار شود و با خیال راحت با شهدای کربلا همدردی کنیم و به ارباب بگویم همه عاشقش هستیم.
متاسفانه آنطوری که سلبرتی ها در خارج از کشور کارهای فرهنگی می کنند فرهنگسازی برای برجسته کردن شهدا در کشور نشده است. جای شهید و برخی جایگاه ها جابه جا شده می دانید که می گویند ۲۵ شهریور سالگرد مهسا امینی از مردمان کرد است بحث سال نیست، میخواهند بگویند حق با ماست در حالی که حق با عزیزان ماست که ناجوانمردانه به طور فجیع جان خود را از دست دادند تا این نظام و پرچم پا برجا بماند.
برخی ها گفته بودند چقدر پول گرفتی
من مادرم، بعضی وقت ها دلتنگی مرا اذیت می کند ولی همیشه از خدا خواسته ام صبر زینبی به من بدهد. تا بتوانم راه شهیدم را ادامه دهم و تا جان در بدن دارم پای نظام بوده و خواهم ماند. سال گذشته روز تشییع پیکر حسین من یک چفیه بسته بودم و خواستم به دشمن بگویم کور خواندی اگر ما چند بچه هم داشته باشیم و فدای ولایت شوند اصلا ناراحت نمی شویم و افتخار می کنیم که لااقل سهم خود را پیش حضرت زهرا ادا کردیم. برخی ها گفته بودند این حاج خانم چقدر پول گرفته، آیا کل دنیا را به پای مادر بریزند یک نگاه بچه او می شود، اصلا و ابدا. اما با آن اعتقاد و ایمان و باوری که نسبت به دین، ولایت و مذهب دارم یک لحظه آب در دلم تکان نمی خورد که چرا حسین رفت و همیشه به حال حسینم غبطه می خورم. می گویم حسین جان چه کردی که ارباب تو را خریدار شد و عاقبت بخیر شدی.
شهدا با مردم عادی فرق ندارند/ حسین از لحاظ پوشش به روز بود
برخی به اقتضی سن به خانه ما می آیند و می گویند از نماز شب های حسین بگو، می گویم چرا در فرهنگ ما فکر می کنند کسی که شهید می شود متفاوت تر از مردم عادی است، همیشه گفته ام حسین مثل شما بود. ولی انجام واجبات و ترک محرمات را مد نظر داشت. حق الناس را رعایت می کرد. من با او در یکی از دستگاه های دولتی همکار بودم. او نیروی شرکتی و من رسمی بودم. زمانی که اضافه کار می ایستادیم و برای ما نهار می آوردند او لب به غذا نمی زد. می گفت مامان این غذا حق شماست. یعنی تا این حد به حساب و کتاب مقید بود. اصلا غیبت نمی کرد و هر وقت موضوعی می شد می گفت ما با مردم چکار داریم. فکر نکنید افرادی که شهید می شوند همیشه سر سجاده و در حال قرآن خواندن هستند. حسین از لحاظ پوشش خیلی به روز بود. او دهه هفتادی بود و همیشه کاری انجام می داد که مورد رضایت خدا بود.
انجام هر کاری برای روزی حال
حسین با اینکه دارای تحصیلات عالیه بود پایبند پست و مقام نبود یک روز ماه رمضان من در محوطه اداره از دور دیدم سر تا پای حسین غرق در خاک است و دور دهانش را با چفیه بسته، جلو رفتم او فاصله اش را از من زیاد کرد از یکی از همکاران پرسیدم او حسین است. چرا لباس هایش را خاکی کرده. گفت که در حیات فضولات حیوانی خالی می کردند. من این را که شنیدم به خاطر حس مادر و فرزندی گریه کردم و به اتاقم رفتم. یکی گفته بود حاج خانم ناراحت است. او دست و صورتش را شسته بود و به اتاق آمد وقتی می خواست ناز مرا بکشد می گفت حاج خانم باز چه شده. گفتم هیچی بچه بزرگ کن بیاد اداره این کار را انجام دهد. به خنده گفت مگه ما برای روزی حلال نیامده ایم، قرارداد بسته ام که در یک ساعت مشخص کار کنم. مافوق من برای هر کاری اعلام نیاز کند من می روم؛ آن لحظه به خودم آمدم ببین حسین کجا و من کجا. ما همه مدیون شهدا هستیم. کاری کنیم که آنها ما را در دو دنیا شفاعت کنند.
پیمودن هراز عمود به برکت دعای پسرم
امسال وقتی به پیاده کربلا رفتم وقتی می خواستم از عمود اول شروع به راه رفتن کنم احساس کردم خیلی خسته ام، گفتم حسین من امثال به نیابت تو آمده ام. روی کوله پشتی ام هم نوشته بودم شهید حسین اجاقی؛ گفتم مامان اسم تو را نوشته ام که قدم به قدمی که راه می روم به نیت تو باشد. انگار خدا قوت قلبی و جسمی به من داد، باورم نمی شد هزار و ۴۵۲ عمود را با پای پیاده رفتم اینها به برکت دعای شهیدم بود.
عزیران به خود بیاید. گرانی هست. اما جز سختی های دنیا است. این عمر می گذرد مهم این است حاصل آن چه باشد. انگار دیروز بود که حسین شهید شد اما فقط یک هفته به سالروز شهادت او مانده است.گول حرف های بی اساس را نخوریم هر وقت یادتون به شهید اجاقی افتاد برای من دعا کنید که خدا به من صبر زینبی دهد.
جوانان فریب دشمن را می خورند
جوانان ما فریب می خورند آنها از لحاظ مسائل مادی مشکل دارند و فکر می کنند در کشورهای دیگر شرایط خیلی خوب است اما وقتی آدم در آن فضاها قرار می گیرد می بینند سرابی بیش نیست. جوانانی که فریب افراد فاسد و فریبکار خارج از کشور را خورده اند مهم ترین بحث آنها مالی بود. چون غیرمستقیم با برخی ها که صحبت کردم گفتند به ما قول اقامت، حمایت مالی یا پست های اداری داده بودند و ۹۰ درصد آنها ناآگاهانه وارد این بازی شدند.
این افراد بعد از بازداشت ابراز پشیمانی کرده بودند. به نظر من کوتاهی از طرف مسئولان بود چون دشمن بر روی نیازهایی که بچه های ما دارند در فضای مجازی کار کرده است اما متاسفانه ما از لحاظ فرهنگی بر روی فرزندان خود کار نکرده ایم و کار ما سخت تر شده است.
نظر شما