جنگ بود و ویرانی؛ با این حال دیگر در پیچ و خم جادهها فاصلهای نمانده بود؛ فرماندهان غیور اصفهان کیلومترها آنطرفتر خرمشهر را در آغوش گرفته بودند.
گواه این وطن پرستی؛ هیمنه لشگر ۸ نجف به فرماندهی حاج احمد کاظمی در ساعات اولیه فتح خرمشهر است.در عملیات دفاع مقدس، سردار شهید کاظمی با عبور از رودخانه کارون، در نیمههای شب و با نفوذ به عمق ۲۰ کیلومتری از خط مقدم نیروهای عراقی، نیروهای خود را به جاده اهواز-خرمشهر رساند و با استقرار لشکر در کنار جاده، نبردی خونین میان نیروهای ایرانی و ارتش عراق رخ داد، که در نهایت با تثبیت تیپ نجف در کنار جاده اهواز-خرمشهر، پیشروی های خود را به سمت خرمشهر آغاز کرد.
با تدابیر تاکتیکی او، خرمشهر به محاصره نیروهای ایرانی در آمد و لحظاتی بعد بیش از ۱۵ هزار از نیروهای دشمن با زیرپوشهای سفید خود را تسلیم او کردند.
بیقراری حاج احمد برای دفاع از خاک وطن، همزمان با آغاز جنگ ایران و عراق در قالب گروهی ۵۰ نفره در جبهههای آبادان نمود یافت.در وصف هوش و دلاور مردی او همین بس که در پایان جنگ، این گروه را به لشکر ارتقا داده بود.تجهیزات زرهی لشکر ۸ نجف از سلاحهای به غنیمت گرفته شده و تجهیزات بهجا مانده از نیروهای عراقی با آزادسازی خرمشهر عاید نیروهای ایرانی شده بود و صدها تانک، نفربر، توپخانه و ماشینآلات رزمی را در بر میگرفت.
سردار دل ها شهید حاج قاسم سلیمانی در خاطرات خود اینگونه از همرزم خود گفته است : در عملیات آزادی خرمشهر، لشکر تحت فرماندهی شهید کاظمی در مرحله نخست عملیات و در مرحله آخر آن، توانست نقش متفاوتی ایفا کند به گونهای که در روزهای پایانی درگیری که نیروهای ایرانی، توان کافی برای آزادی خرمشهر نداشتند و تقاضای چند هفته بازسازی را از فرماندهی کردند، در شب نوزدهم یا هجدهم وقتی همه خسته شده بودیم، همه وسواس داشتند که عملیات برای دو هفته به تاخیر بیفتد، آنجا حسن باقری صحبت کرد، گفت ما به مردم قول دادهایم.گفتیم خرمشهر در محاصره است چطور میتوانیم برگردیم. همه خسته بودند چون ما چهل روز بعد از عملیات فتح المبین، عملیات بیتالمقدس را شروع کرده بودیم.شهید کاظمی توانست با کمک شهید خرازی آخرین مرحله عملیات آزادسازی خرمشهر را انجام دهد. او نیروهای عراقی را در خرمشهر محاصره و شهر را آزاد کرد، با ۲ لشکر خرمشهر را تصرف کرد، هر کدام با پنج گردان یعنی سه هزار نفر در مقابل ۲۰ هزار نفر دشمن، لشکرهای ۸ نجف و ۱۴ امام حسین(ع) تحت فرماندهی احمد و حسین بودند.
حاج قاسم سلیمانی همچنین از شهید کاظمی این گونه یاد کرده که در میان فرماندهان جنگ سه تن بودند که اگر در جلسهای نبودند، حتما در آن نقص بود؛ "حسن باقری"، "حسین خرازی"و "احمد کاظمی". اگر همه ما مینشستیم در جنگ حرف میزدیم، تصمیم گیری میکردیم، سکوت هر یک از این سه تن حتما امکان تصمیم گیری را مشکل میکرد؛ اگر مخالفت میکردند با عملیاتی، حتما یک مساله و دلیل داشت.
حاج احمد چکیده ای از هر آنچه که یک فرمانده به آن نیاز داشت بود. به نقل از سردار مهدی کلیشادی از فرماندهان دوران دفاع مقدس، شهید احمد کاظمی اگر تا شب پیش از عملیات خودش مطمئن نمیشد که این معبری که برای عملیات باید از آن بگذرند، پاک شده است یا نه، کاری نمیکرد. به جزئیترین چیز میاندیشید. حقوق زیر دست برایش خیلی مهم بود. با کمترین تلفات اهداف را تصرف میکرد.
در برشی از کتاب "یادگاران" درباره او آمده است: کسی نمی توانست راحت به احمد فرمان بدهد. فرماندهان سپاه آبادان از او گِله داشتند. می گفتند چرا مثل دیگران، راحت هر دستوری بدهند نمی پذیرد. می خواهد اول قانع شود بعد بپذیرد. به دشمن هم مسلط بود. بچه های سپاه آبادان، یک محور نه چندان مهم عملیاتی را سپردند به نجف آبادی ها. احمد زیر بار نرفت. گفت:محور فیاضیه را بدهید ما، تا نفس دشمن رو بگیریم.
در خاطرات یکی از همرزمان شهید احمد کاظمی آمده است: خود حاجی اولین نفری بود که سوار بر یک نفربر وارد شهر شد و بعد نیروهایش خرمشهر را تصرف کردند. حاجی دوری در خیابانهای اصلی شهر زد. توی فکر بود و نمیدانستیم که به چه فکر میکند؟ آسمان را نگاه میکرد و سمت غرب را. بعد رفت سمت مسجد جامع؛ جایی که صدای تکبیر همهجا را برداشته بود. کمی ایستاد و به گلدستهها نگاه کرد. اشک در چشمانش حلقه زده بود.
به راننده نفربر گفت دور بزند و مرا صدا کرد و گفت: سریع نیروهایت را از شهر ببر بیرون. تعجب کرده بودم با این همه زحمت شهر را تسخیر کرده بودیم و حالا او دستور میداد که تخلیهاش کنیم. گفتم: برای چه حاجی؟ در حالی که راه می افتاد گفت: وقت چون و چرا نیست. الان به سایر گردانها هم میگویم که شهر را تخلیه کنند.
گیج شده بودم اما میدانستم کارش بیحکمت نیست. شروع کردیم به خالی کردن شهر. خود حاجی آخرین نفری بود که بیرون رفت و در همین موقع بمباران بسیار سنگین دشمن شروع شد. جنگندهها میآمدند و هر بمبی که داشتند میریختند روی شهر. غافل از آنکه آن موقع ما بیرون شهر بودیم. اگر توی شهر بودیم تلفاتمان بسیار سنگین میشد. به خصوص که از پدافند هوایی مناسبی هم برخوردار نبودیم. حاجی دست عراقیها را خوانده بود. آنقدر صبر کردیم تا بمباران تمام شود، بعد دوباره برگشتیم به شهر و باز حاجی اولین نفر بود.
حاج احمد کاظمی در سال ۱۳۳۷ در نجف آباد اصفهان به دنیا آمد.از هفت سالگی با پدر و برادرهایش به نجاری می رفت.پدر که پا به سن گذاشت قالیبافی و فرش فروشی را برگزید.برادرش هم نجاری را کنار گذاشت و به ذوب آهن اصفهان رفت. مغازه و کارهای نجاری یک جا به دوش احمد افتاد که فقط دوازده سال داشت.اما به تنهایی مغازه را سر پا نگه داشت.دوران جوانی او با اوج مبارزات انقلابی ملت بزرگ ایران علیه رژیم فاسد و وابسته پهلوی مقارن بود.
پس از پیروزی انقلاب، جهت فراگیری آموزشهای چریکی و مقابله با اشغالگران قدس به صف مبارزین جبهههای جنوب لبنان پیوست و تا پایان سال ۱۳۵۸ در آن خطه ماند.
حاج احمد در سال ۱۳۵۹ به ایران بازگشت و بلافاصله به کردستان رفت. او در زمان جنگ تحمیلی فرمانده لشکر ۸ نجف بود و پس از آن از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ فرماندهی قرارگاه حمزه، و سپس تا سال ۱۳۷۹ فرماندهی لشکر ۱۴ امامحسین، و تا سال ۱۳۸۴ فرماندهی نیروی هوایی سپاه را بر عهده داشت. او در سال ۱۳۸۴ از طرف مقام معظم رهبری به فرماندهی نیروی زمینی سپاه پاسداران منصوب شد.
سردار شهید کاظمی در دیماه ۱۳۸۴ به همراه شماری از فرماندهان سپاه، در سانحه سقوط هواپیمایی در نزدیکی ارومیه، به شهادت رسید.
رهبر معظم انقلاب در خصوص آخرین دیدارش با شهید کاظمی در آیین تشییع پیکرهای فرماندهان سپاه در روز ۲۱ دی ۱۳۸۴ چنین فرموده اند: دو هفته پیش شهید کاظمی پیش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم؛ یکی این که دعا کنید من روسفید بشوم، دوم این که دعا کنید من شهید بشوم، گفتم شماها واقعاً حیف است بمیرید؛ شماها که این روزگارهای مهم را گذراندید، نباید بمیرید؛ شماها همه تان باید شهید شوید؛ ولیکن حالا زود است و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد. بعد گفتم آن روزی که خبر شهادت صیاد را به من دادند، من گفتم صیاد، شایسته شهادت بود؛ حقش بود؛ حیف بود صیاد بمیرد. وقتی این جمله را گفتم، چشمهای شهید کاظمی پُرِ اشک شد، گفت: ان شاء اللَّه خبر من را هم به شما بدهند!
مکالمه به یادماندنی سردار شهید احمد کاظمی شرحی است بر آن روزهای سخت اما شیرینِ خونین شهر؛ روزهایی که آتش بود و دود اما آسمان دلها در هوای وطن باریدن آغاز کرده بود.
به گزارش ایرنا؛ حاج حسین خرازی، حاج احمد کاظمی،محمد ابراهیم همت،مصطفی ردانی پور و محمود شهبازی از شهدای شاخص استان و سرداران علی زاهدی و کریم نصر از استان اصفهان در عملیات فتح خرمشهر شرکت داشتند. اصفهان در این عملیات ۵۰۹ شهید، یک هزار و ۴۸۷ جانباز و ۴۸ آزاده را تقدیم انقلاب اسلامی کرد.
نظر شما