به گزارش خبرنگار ایرنا، نام استاد محمدرضا اسحاقی گرجی که به عنوان گنجینه زنده بشری به سبک آثار ملی کشور رسیده و نشان درجه یک هنری را به پاس سال ها فعالیت در زمینه حفظ میراث هنری مردم مازندران دریافت کرده است، انتشار بخش هایی از کلیپ این استاد در روند آیین رویداد بین المللی مازندران حال و هوای خاصی به این همایش داده بود.
همچنین بخش هایی از هنر فاخر این چهره ملی در خلال بازدید از غرفه های نمایشگاه، ذوقی وصف ناشدنی برای حاضران در آن جمع اعم از گردشگران خارجی و داخلی فراهم کرده بود.
استاد محمدرضا اسحاقی موسیقیدان، خواننده موسیقی بومی مازندران و نوازنده دوتار سال ۱۳۲۶ در گرجیمحله بهشهر متولد شد و پس از فراگیری برخی آواها و نغمهها از مادرش، نزد زندهیاد استاد حسن علیپور به فراگیری موسیقی پرداخت و از سال ۱۳۶۴ با دعوت به جشنواره فجر، حضورش در عرصه موسیقی پررنگتر شد.
تاکنون چند آلبوم موسیقی با صدای استاد اسحاقی منتشر شده و علاوه بر آن آوازهای این هنرمند در موسیقی سریال پایتخت شهرتی فراملی پیدا کرده است.
رویداد ملی گردشگری مازندران به همراه نمایشگاه صنایع دستی و کارگروه های تخصصصی و آموزشی با محوریت روسیه و کشورهای حوزه دریای خزر و با اعلام رسمی حذف روادید گردشگری بین ایران و روسیه امروز چهارشنبه در بابلسر آغاز شد.
محورهای همایش بینالمللی گردشگری مازندران با موضوع همایش گردشگری سلامت، گردشگری روستایی و بوم گردی، فرصت سرمایهگذاری، صنایع دستی فاخر، گردشگری فرهنگی و تاریخی، گردشگری خلاق و ماجراجویانه و گردشگری کشاورزی قابلیت طبیعت گردی با محوریت روسیه و کشورهای حوزه cis همراه با نمایشگاه صنایع دستی و پنل تخصصی از پنجم تا هشتم مهر ماه در هتل میزبان بابلسر برگزار می شود.
"کشورهای حوزه cis یا جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع که در سال ۱۹۹۱ تاسیس شد، اتحادیه ای است که از جنبه های قوانین داخلی و بین المللی جانشین اتحاد جماهیر شوروی سابق شده است و سه کشور روسیه، اوکراین و روسیه سفید آن را بنیاد نهاده اند سپس کشورهای آذربایجان، ارمنستان، ازبکستان، ترکمنستان، تاجیکستان، قرقیزستان، قزاقستان و مولداوی و گرجستان به عضویت آن درآمده اند.
این کشورها، بازار طبیعی ایران برای طراحی راهبرد توسعه و صادرات محسوب می شوند، از این رو مناطق آزاد و ویژه اقتصادی، رونق تجارت، ترانزیت، تولید و صادرات به این کشورها را از اهداف راهبردی و تعیین کننده خود می دانند.
سفر اواخر تیرماه استاندار مازندران به روسیه دستاوردهای مهم اقتصادی و گردشگری به همراه داشته که همه موارد در حال تحقق است. تحولات تاریخی منطقه به گونه ای رقم خورد که روابط ایران و روسیه در تاریخی ترین قسمت خود قرار بگیرد و تعامل اقتصادی دو کشور در ابعاد مختلف با استفاده از ظرفیت ممتاز تولیدی و گردشگری مازندران رو به افزایش باشد.
بُعد مهم سفر استاندار مازندران به روسیه بیان ظرفیت های ممتاز گردشگری استان بوده که در حوزه های کشاورزی، طبیعت گردی، محیط زیست، گردشگری سلامت و بوم گردی از جایگاه ممتازی برخوردار است که برای گردشگران خارجی یک فرصت طلایی محسوب می شود.
در آن سفر مقدمات حذف روادید بین گردشگران مازندران و روسیه مطرح شده بود که با دیپلماسی گردشگری و همکاری ۲ وزارت خانه خارجه و گردشگری ایران مقدمات حذف روادید بین گردشگران روسیه و مازندران در دستور کار قرار گرفت که امروز در رویداد ملی گردشگری مازندران موافقت نامه لغو روادید در سفرهای گروهی شهروندان جمهوری اسلامی ایران و روسیه اعلام می شود.
مازندران ۱۰ درصد محصولات کشاورزی کشور را تولید می کند و این موضوع نشان دهنده قابلیت مازندران در صادرات این محصولات است. در سبد تولید محصولات کشاورزی استان، محصولاتی همچون برنج، مرکبات و محصولات تازه کشاورزی در زمره کالاهای پرطرفدار در آن سوی مرزها محسوب می شود و در این میان، مصنوعات ساخته دست هنرمندان مازنی مانند فرش دستباف و صنایع دستی فاخر با توجه به اصالت در رنگ و نقش آنها و همچنین محصولات دانش بنیان استان در حوزه برق و الکترونیک و گیاهان دارویی و دیگر موارد مشتریان ویژه ای در آن سوی مرزها دارد.
خنیا و خنیاگری
واژهی «خنیا» را هم دهخداو هم دکتر معین «سرود، نغمه و آواز» معنی کردهاند. در لغت نامهی دهخدا به نقل از «صحاحالفرس» آمده است: «رامش بود اعنی سرود و بدین سبب سرودگوی را خنیا گویند». «ز رامش جهان بانگ خنیا گرفت= اسدی».
واژهی: «خنیاگر» در فارسی میانه هُنیاگر huniyāgār و هنیواز huniwāz بوده است.
ناظمالاطبا خنیاگر را «سرودگوی، سازنده، نوازنده، مغنی و آوازخوان» معنی کرده است. عباس اقبال در کتاب "شعر و موسیقی ایران"با تکیه بر گفتههای جرجی زیدان بر این باور است:
«شعر معرب شیر عبری است و "شیر" در عبری به معنای سرود و آواز است و از مصدر شور گرفته شده است. به گمان او واژهی"شور" در فارسی- که نام مجموعهای [دستگاهی] از آوازهاست- در روزگار ساسانی به زبان پارسی افزوده شده است».
دکتر شفیعی کدکنی نیز در کتاب موسیقی شعر مینویسد: «گویا ایرانیها تصوری از شعر جز در شکل سرود و ترانه و... انواعی که با آواز خوانده میشود و در کلمات در مواردی کشیده میشود، نداشتهاند. یعنی در ایران «شعر سرودن» مفهوم داشته نه «شعر گفتن».
سرچشمهی خنیاگری را پیش از روزگار اشکانیان میدانند. ادبیات اوستایی را-که روایی و سرگرم کننده بود- به آواز میخواندند؛ از جمله افسانههای سکایی رستم را. در روزگار مادها از آنگارس، خنیاگری بزرگ نام میبرند که در بزم شاه آستیاگ میخواندهاست. خنیاگری در روزگار هخامنشیان نیز پر رونق بوده است. گزنفون گفته است: «کوروش تا آخرین روزهایش در «داستان و آوازه» ستوده میشد. ثابت شده است که این داستانها، ظاهراً به عنوان بخشی از یک سنت هنوز زنده، در شکل بخشیدن به کارنامک اردشیر عهد ساسانی تاثیر داشته است. این احتمال نیز هست که داستان وزیر و هودات با همین سنت خنیاگری هخامنشی باقی مانده باشد.
سنت خنیاگری پس از اسلام نیز- با وجود جدا شدن شعر از موسیقی و گرایش برخی خنیاگران به شعر- ادامه یافته است. رودکی(مرگ ۳۲۹ هـ. .ق) از خنیاگران برجستهی روزگار خویش بوده است. داستان بازگرداندن امیر نصر سامانی( ۲۹۳-۳۳۱) از هرات به بخارا با شعر «بوی جوی مولیان آید همی» -که در «پردهی عشاق» خوانده است- یادآور نغمههای «مرگ شبدیز» و «قصر شیرین» باربد است.
از شاعران دیگری که موسیقی میدانستهاند، منجیک و دقیقی هستند. «راوی» کسی بوده است که شعر شاعران را به آواز میخوانده است. خنیاگران در شکلها و گروههای گوناگونی جلوه میکردهاند.
نوروز خوانان از همان خنیاگران دیرین هستند. در مازندران «شعرخون= شعرخوان» یا «سوتوند= سراینده» داریم که با نگرش تاریخی باید پیوستهی خنیاگران بینام ونشان گذشته باشند.
سعید نفیسی در کتاب «محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی» مینویسد: «در زمان پیشین و بیشتر در قرن چهارم و پنجم معمول بوده است که شعرای بزرگ ایران شعر خویش را با موسیقی همواره توام میکردهاند و هر قصیدهی ایشان میبایست در یکی از پردههای موسیقی خوانده میشد.
به همبن جهت شاعر بزرگ همواره آن کس بوده است که در این صناعت دست داشته باشد و یکی از سازها را بنوازد و آواز دلفریب داشته باشد و اگر از آواز بیبهره میبود و طبیعت این لازمهی شاعری را از وی دریغ میکرد، میبایست کسی را به اسم راوی داشته باشد که در مجالس پادشاهان اشعاری را سروده بود، به آواز بخواند. نیز ممکن بود که شاعر مردی محتشم بوده است و از شؤون وی بیرون بود که شعر خویش را خود بخواند، یا این که شاعر نمیتوانسته است که اشعار بسیار خویش را به یاد بسپارد.
چون ضبط اشعار در دواوین هنوز چندان معمول نبوده است، کسی را که حفظی [حافظهای؟] قوی داشته، به خدمت خود میگرفته است تا اشعار وی در ذهن او محفوظ بماند». شاید به همین منظور بوده که به خنیاگرانِ هم وندِ «شعرخونِ» مازندران، «عاشیق» آذربایجان و «بخشی» ترکمنها، در تاجیکستان به آنها «حافظ» میگویند. این خنیاگران در میان جامعههای دیگر نیز میزیستهاند. این هنرمندان هم خالق شفاهی آثار گرانقدرند و هم حافظان میراث آثار هنری گذشتگان خود.
به همین نسبت برخی از پژوهندگان، «هومر» یونانی را نوعی «راپسودیت» دانستهاند که برابر خنیاگر می شود. میگویند منظومههای ایلیارد و ادیسه از گرد آوری شعرهایی که وی هنگام مسافرتهایش میخوانده، فراهم آمده است. به گفتهی ویل دورانت «قبل از قرن ششم میلادی هیچ اثر ادبی یونانی جدا از موسیقی وجود نداشت».
خنیاگری در مازندران
مازندران نیز از خنیاگران خالی نبوده است. «ترانه» های مازندرانی که همان «ترانگ» ها یا «چامه» ها هستند-برخی- از ساختههای خنیاگران دیرین این سرزمین شمرده میشوند.
چهرهای مانند امیر پازواری-که آمیزهای از اسطوره و تاریخ است- نمونهی برجستهی خنیاگری است. امیری مقامی در موسیقی مازندرانی است که نام دیگر آن «تبری» یا «تَوْری» Tavri است.
گمان این نگارنده بر ان است که یکی از این «امیر» های مازندرانی –شاید امیر علی تبری(شاعر سدهی هفتم ه. ق) – در تبری سرایی و تبری خوانی چنان مهارت داشت که نام خاص تبری به نام عام امیری تغییر یافت.
شعرهای موسیقی مقامی امیری(تبری) از نوع ترانگ(چهارپارهی دوازده هجایی) است که در درازای تاریخ پردازش شده و با گویش زمانه هماهنگ شده است.
خنیاگران مازندرانی، هم ترانگ یا ترانه (چهار پارهی یازده هجایی) میسرودند و با آن آواز کتولی (مقام دیگر موسیقی مازندرانی) میخواندند و هم ترانگ دوازده هجایی(تبری، امیری) میسرودند و با آن در مقام تبری میخواندند. آنها در کنار این مقامها نغمههای دیگری میسرودند، به «نوروزخوانی» میپرداختند، «رعنا و نجما» را در مجلس و محفل میخواندند و یا انواع «چارواداری» و دیگر موسیقی چوپانی و دشت را مینواختند و میخواندند.
وجود چهرههای هنرمندی ماند نظام شکارچیان، علی اصغر هاشمی جویباری، اصغر اتولی(یا کتولی)، ارزمون، یزدان یزدانی، نور محمد طالبی، محمدرضا اسحاقی، رحمت خونچین، شاه محمد جوادیان کوتنایی، کیقاد میردار، همت صیادینژاد، میر محمد حسن طالبی، همچنین موسیقی دانانی مانند حسین علی طیبی، احمد محسنپور و ابوالحسن خوشرو، از چشماندازی ادامه و در رنگینهای کلی، رهرو خنیاگران پیشین شمرده میشوند.
وجود «خوشخوان»، امیریخوان و کتولی خوان در هر روستا و یا شهرهای مازندران، شاید بیانگر دقیق واژهی خنیاگر در معنای ویژهی آن نباشد. اما کاربردآمیختههایی مانند «شعر خون- شعرخوان»، «سوتوند= سراینده» و خِش خون « Xesxun= خوش خوان» به این هنرمندان مازندرانی، از گونهی کاربردی همان مفهوم را میرساند.
بسیاری از همین گروهها هم نوازنده و خواننده بودند، هم نغمهپرداز و سراینده؛ آنها نزدیکی های نوروز، نوروزخوانی میکردند، در سوگواریها سوگ سرود میخواندند و در محفلهای گوناگون به نقالی و داستان گویی میپرداختند.
این گروهها در گذشته، به طور عمده بیسواد بودند؛ اما هزاران پارهشعر در حافظه داشتند و به مناسبتهای گوناگون و در هر مجلس، فیالبداهه، (آنی) شعر میسرودند. در کنار این مردان خنیاگر، زنان نیز در هنر نغمهپردازی، سرایندگی و خوانندگی توانایی داشتند.
مویهها و سوگ سرودههای برخی از این زنان هنرمند در مجلس سوگواری (پُرسه) ی خانواده ها و سرودن شعر مناسبِ نزدیکانِ از دست رفته، در همان لحظه و به گونهای آنی با آوای دلنشین شان فضای عاطفی و پر احساسی میآفریدند.
همین زنان در جشنهای عروسی و در «سور» با «گلی به گلی» (دو طرف در برابر همدیگر و در پاسخ به هم) خواندن یا «رج خوانی» کردن (همهی شرکت کنندگان مجلس در اتاق و در کنار هم به ترتیب و ردیف خواندن)، شنوندگان را به شادمانی وا میداشتهاند.
در روزگار ساسانیان نوعی تصنیف جوابیه (پرسش و پاسخ) خوانی- مانند گلی به گلی مازندرانی- وجود داشته که به گفتهی مری بویس «آنتیفون سرایی» (پرسش و پاسخخوانی) است.
ادوارد براون به گفتهای از بیهقی در کنار خنیاگران دورهی ساسانی از «مازرستانی» نام میبرد؛ این که این نام یا اصطلاح موسیقی بوده یا نام خنیاگر، آشکار نیست. آیا این نام در پیوند با خنیاگر مازندرانی یا موسیقی آن بوده؟ باز هم قطعی نیست، امامیتوان به آن اندیشید.
نظر شما