به گزارش ایرنا، جنگ است و رعد خوف انگیزه هواپیماهای دشمن و صدای هولناک آژیرها برای پناه گرفتن دل زنان را بیشتر از هر کسی به لرزه می انداخت هزاران فکر و خیالی که از ترس جان خود و عزیزان در کسری از ثانیه کلیدی بر مغز می زد و حاصلش می شود این سوال که بر سر ما و ایرانمان چه خواهد آمد؟
این داستان کوتاه دل های میلیون ها شیر زن ایرانی را برای گذشتن از جان پسر، همسر و برادرانشان راضی کرد تا امروز ایرانی داشته باشیم که هیچ قدرتی در جهان فکر دست درازی به یک وجب از خاکش را هم نکند.
هرجایی از ایران را که بروی از کوی و برزن شهرها تا دورترین روستاهایش نشان شهادت و شهامت دردانه های کشور را خواهی دید که این مساله علاوه بر پیام ایثار و از خودگذشتی حامل پیام مهمی دیگری نیز هست که باید آن را در دل مادران و بانوان این مرزو بوم جست و جو کرد.
پیامی که ایرنا را برای شنیدن و رساندن آن به گوش مخاطبانش راهی روستای جوشقان از توابع بخش نوبران شهرستان ساوه کرده که اهالی آن در دوران جنگ تحمیلی ۶۰ شهید را تقدیم انقلاب و ایران کرده اند و هم اکنون مصاحبه ای هرچند مختصر به مناسبت هفته دفاع مقدس با مادران و همسر شهیدان انجام داده است.
شما راضی نمی شوید خداوند مرا قبول نمیکند
بسیجی شهید مهدی قلیچخانی ۱۸ سال بیشتر نداشت که ۲۸ فروردین ۱۳۶۶ در سردشت در جنگ با ضد انقلاب به فیض شهادت رسید شهیدی که رضایت مادرش را شرط شهادتش می دانست.
زهرا قلیچخانی مادر این شهید که از اهالی روستای جوشقان است به ایرنا گفت: انگار رضایت من واقعا شرط بود نه اینکه راضی نباشم به جنگ برود مانند هر مادری فکر شهادتش من را از رفتنش منصرف می کرد اما شور و اشتیاقش برای رفتن به جنگ و شهید شدن به نوعی مرا راضی کرد.
وی افزود: عید ۱۳۶۶ به مرخصی آمده بود پس از چند روز که هنوز مرخصیاش تمام نشده بود شب هنگام خبر اینکه فردا دوباره اعزام می شود را داد، حریفش نشدیم، تا صبح نخوابیدم تا اینکه برای نماز بیدار شد و با دیدن چشمانم گفت: مادر جان اگر این اشک ها برای گناهانت بود بخشیده شده بودی.
بعد از نماز شرط کرد که برای بدرقه به پایگاه نروم و دلیلش اینکه آنجا خبرنگاران با من مصاحبه می کنند و اگر من به عنوان مادر نتوانم جلوی گریه هایم را بگیرم شاید همرزمانش از او خرده بگیرند به او گفتم بین این همه مادر خبرنگاران با من چه کار دارند.
با اصرار همراهش رفتم همان شد که مهدی گفت، خبرنگاری برای مصاحبه سراغ من آمد و پرسید: چرا فرزندت را به جبهه اعزام می کنید؟ گفتم: دین و کشورمان برای پایداری نیازمند ایثار من و دیگر بانوان است تا با گذشتن از عزیزان از کیان کشور دفاع شود.
پس از مصاحبه مهدی به سراغم آمد و با خوشحالی گفت: آفرین مادر جان راضی شدید، گفتم نخیر از زبانم بود، برگشت گفت نه خیر دیدم که از ته دلتان گفتی و راضی شدید.
همیشه در مرخصی ها می گفت: شما راضی نمی شوید مادر من هستی و خداوند مرا قبول نمی کند همه دوستانم شهید شدند و من جا مانده ام و این اخرین بدرقه من برای اعزامش بود و چند روز بعد در تاریخ ۲۸ فروردین ۱۳۶۶ به آرزویش رسید.
مهدی برای پزشکی قبول شده بود، وقتی برای ماندن و ادامه تحصیل اصرار می کردیم می گفت: من بالاخره روزی خواهم مرد جهاد من این است که امروز در جبهه های حق علیه باطل حضور داشته باشم؛ وقتی دفنش می کردند. گریه نکردم دست به رویش کشیدم و گفتم که مبارکت باشه خانه ای است که آرزویش را داشتی.
رضایت خداوند مهمتر از احساسات من
شهید نصرات الله اله کرمی با آغاز جنگ تحمیلی در سال ۱۳۵۹ به عنوان بسیجی به جبهه رفتند و پس از ۶ سال مبارزه در جبهه حق علیه باطل و حضور در عملیات های مختلف در سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
طاهره ولدخانی همسر این شهید در خصوص نحوه رضایتش برای رفتن همسرش به جبهه در گفت گو با ایرنا افزود: به عنوان یک همسر دل نگرانی ها و دغدغه های خاص خودم را داشتم اما چون جلب رضایت خداوند همیشه در اولویت تمام تصمیم ها و فعالیت های زندگی من بوده پا بر روی تمام احساسات همسرانه ام گذاشتم.
وی با اشاره به اینکه همسر شهید بودن لطف بزرگی است که خداوند به وی داشته افزود: پس از شهادت همسرم تکلیف خود را در بزرگ کردن و پرورش ۲ فرزندم در مسیر شهید دانستم و تمام تلاش خود را برای اینکه آرزوهایشان را تا حد بالایی به اجرا برسانم و از خداوند توفیق می خواهم بعد از این بتوانم مسیرم را برای خواست الهی ادامه دهم.
ولدخانی اضافه کرد: بزرگ کردن بچه ها بدون پدر کار سختی بود اما هیچ وقت گله، نگرانی یا ناراحتی در این زمینه نکردم و همیشه ادامه راه پدرشان را به بچه ها توصیه کرده ام.
این همسر شهید با اشاره به اینکه راه شهدا همیشه در خانواده آنها ادامه دار خواهد بود گفت: ۵ تن از اعضای خانواده وی( همسر و چهار خواهر زاده اش که یکی از آنها شهید جواد الله کرمی شهید مدافع حرم است) تاکنون شهید شده و در حال حاضر نیز کسانی در خانواده آنها در حال ادامه دادن به راه شهدا هستند.
مردم راه شهدا را فراموش نکنند
وی افزود: بزرگترین دغدغه خانواده شهدا در حال حاضر فراموش نشدن خاطرات هشت سال دفاع مقدس و راه شهدا از سوی احاد جامعه است چراکه افرادی با تفرقه افکنی بین ملت و استفاده از ذهن جوانان و نوجوانانی که سن آنها به یادآوری آنچه بر ملت ایران در زمان انقلاب و قبل از آن گذشته نمی رسد در حال خدشه دار کردن راه شهدا است.
ولدخانی به عنوان یک فرهنگی بازنشسته اضافه کرد: وظیفه معلم ها، خانواده ها، استادان دانشگاه، رسانه ها و تمامی آنهای که به نوعی با کودکان، نوجوانان و جوانان در ارتباط هستند این است که سفیران واقعیت های تاریخی ایام انقلاب و جنگ باشند تا دشمن با تحریف این واقعیت ها ذهن و افکار نسل های آینده این کشور را منحرف نکند.
من نروم چه کسی برود مادرجان؟
شهید ابوالفضل قاسمیان از شهدای ناجا است که اول تیر ۱۳۶۲ در خرمشهر پس از حدود سه سال حضور در جبهه به علت اصابت ترکش خمپاره هنگام نبرد با دشمن بعثی به شهادت رسید.
کبری قلیچخانی مادر این شهید در گفت و گو با خبرنگار ایرنا اظهار کرد: عاشق جبهه بود به همه اطرافیانش می گفت اگر ما عازم جبهه نشویم چه کسی برود؟ با همین حرفش ما را هم راضی کرد و رفت.
این مادر شهید به علت کهولت سن بسیاری از خاطرات فرزند شهیدش را فراموش کرده است اما هنوز نحوه اعلام شهادت فرزندش را به خوبی به یاد دارد که ابتدا به پسر عموهایش که در ساوه ساکن بودند اعلام شد و آنها هم اول به من گفتند که زخمی شده و باید برویم به بیمارستان.
وی ادامه داد: همان موقع متوجه شدم که خبر بیش از زخمی شدن ابوالفضل است به ساوه که رسیدم از حزن و اندوه بقیه شکم به یقین تبدیل شد، با دیدن پیکرش که ترکش خمپاره صورتش را زخمی کرده بود همان درد را در صورت خودم احساس کردم.
این گفته ها یادآوری می کند که ایثار را فقط شهدا، ایثارگران و جانبازان حاضر در جبهه ها نکردند بلکه قبل از آنها این بانوان ایرانی بودند که با گذشتن از جان عزیزانشان نوعی دیگر از شهادت و از خودگذشتگی را معنا کردند همان پیامی که تا پای درد و دل این بانوان نشینی به آن پی نخواهی برد ؛ خلعی که این روزها باید مدبرانه برای نسل های آینده پر شود.
نظر شما