به گزارش ایرنا، تاریخ انقلاب اسلامی، هشت سال دفاع مقدس و جبهه حفاظت از امنیت سرشار از الگوهای بینظیری است که ثابت میکند مردم در سخت ترین روزهای کشور با عزم فداکارانه به دنبال ایفای نقش برای حراست و حفاظت از این آب، خاک و مرزهای کشور هستند.
در این میان دلیرمردان گلستانی لباس ایثار برتن کردند و از آغاز نهضت انقلاب تاکنون یک گام از آرمان های بلند امام و انقلاب کوتاه نیامدند.
گلستان به دلیل پایبندی مردمانش به مبانی دینی همواره در عرصه مختلف مبارزه به ویژه در راه انقلاب اسلامی، هشت سال جنگ تحمیلی و جبهه امنیت پیشگام بوده و این تعهد در به ثمر رسیدن مبارزههای انقلابی مردم در عرصههای مختلف به ظهور رسیده است.
از کوچه پس کوچه های قدیمی و سنتی گالیکش عبور کرده و به منزلی با در سفیدی می رسم. زنگ در را که میزنم، ۲ کودک خنده کنان در را باز می کنند و وارد خانه می شوم.
تماشای درختان نارنج و پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی همراه با نسیم خاک باران خورده مرا به کودکی می برد. حاجیه صغری با روی گشاده و مهربانش به استقبالمان می آید به خود میآیم، با گشادهرویی ما را به درون خانه دعوت میکند. وارد می شویم هر گوشه منزل ما را به اوایل دهه ۱۳۶۰ می برد در فکر فرو می روم که با عطر هل چایی دارچینی به خود می آیم «خانم بفرمایید».
گویی سال هاست عضو این خانواده هستم. همسر شهید میگوید «تا میوه و شیرینی نخوری صحبت نمی کنم» می خندم و می گویم احساس غریبی نمی کنم.
با خنده شروع به صحبت می کند: اوایل دهه شصت بود که وارد ژاندارمری سابق شد گفتم «چرا این شغل را انتخاب کردی؟» چون به راحتی می توانست وارد سپاه، ارتش، نیروی هوایی بشود. با همان لبخندی که همیشه برلبانش بود گفت «عشق خاصی به خدمت در این بخش را دارم و دوست دارم کنار مردم مرزنشین برای خدمت رسانی باشم».
صغری شیخی افزود: چون کار در آن بخش زیاد بود هیچ زمانی به مرخصی نمی گرفت و در زمان های استراحتی که به منزل می آمدند تنها مسافرت خانواده ما رفتن به گلزار شهدا و امامزاده بود و تمام و کمال خودشان را وقف کارشان کرد.
وی اظهار داشت: شهید رضا خودشان را مدیون مردم می دانست و همیشه سعی داشت امنیت را برقرار کند.
وی بیان کرد: یک روزی در «تنگراه» مشغول خدمت بود که محموله قاچاقی را شناسایی و از یکی از افراد بازجویی کرد که تا مدت ها برای آن جوان ناراحت بود که با آن سن و سال چرا به سراغ مواد مخدر رفت.
همسر شهید شیخی افزود: همسرم خودش را تمام و کمال وقف تامین امنیت نقاط مرزی کرده بود و این خصوصیت برای من قابل احترام بود.
وی اظهار داشت: پدر و مادرش را به صورت ویژه دوست داشت و یکی از ویژگی های شاخص ایشان احترام خاص به والدین بود. فرزند بزرگ خانواده بود و همیشه برای خانواده فداکاری می کرد و در چند روزی که مرخصی داشت به کمک پدر برای کارهای کشاورزی می رفت.
وی بیان کرد: از خودگذشتگی و ایثار او همیشه زبانزد خاص و عام بود؛ هر زمانی که کودکی یتیمی را می دید حتما دست نوازش بر سرشان میکشید.
این همسر شهید گفت: به خانواده های شهدا به ویژه مادران آنها احترامی خاص قائل بوده و چادر مادران شهدا را به رسم ادب می بوسید و به آنها رسیدگی می کرد.
خانم شیخی افزود: دوماه قبل از اینکه شهید بشود خواب دیدم عاشورا و تاسوعاست و در خیابان مردم در حال زنجیر زدن هستند و اسفند دود می کنند و ما هم دنبال عزاداران در حرکت هستیم. دیدم جلوی دسته عزاداران مردم با شکوه فراوان در حال تشییع یک پیکر هستند پرسیدم «کیه؟» گفتند «واقعا نمی دانی کیه؟» گفتم نه. گفتند «این رضای خودته. همون که خیلی دوسش داری»
فرزند شهید رضا شیخ هم گفت: خاطره ای از پدرم ندارم ولیکن هرچه هست از اقوام، آشنایان و همکاران ایشان شنیدم از خصوصیات رفتاری ایشان که الگوی من شد.
امین رضا شیخ افزود: عاشق پدر و مادرش بود. بعد از مدرسه همپای پدرش در زمین کشاورزی کار می کرد و وقت زیادی برای استراحت نداشت.
وی اظهار داشت: از بدو استخدامی در هنگ مرزی مشغول به خدمت بود و با وجود مشکلات بسیار نقاط مرزی تلاش داشته امنیت را برای آن منطقه به ارمغان بیاورد.
ملیحه مرادیفر عروس شهید رضا شیخ هم گفت: توفیق نداشتم ایشان را بیینم ولی ایشان در مهربانی و محبت خاص به دوستان، اقوام و آشنایان زبانزد بود.
ثنا شیخ نوه ۶ ساله شهید هم گفت: دوست دارم شعر برای بابا رضا بخوانم و شروع به خواندن می کند: شب ها که ما می خوابیم، آقا پلیسه بیداره، ما خواب خوش میبینیم، اون دنبال شکاره، آقا پلیس زرنگه، با دزدا خوب میجنگه، ما هم اونو دوست داریم،
رضا برادر دوقلوی ثنا هم دوست دارد صحبت کند اما رابطه خوبی با دوربین ندارد می خندم و می گویم باشه دوربینم را خاموش کردم با خوشحالی می گوید: من بابا رضا را خیلی دوست دارم و می خواهم مثل ایشان شجاع باشم.
در خانه هم رضا کوچولو را بابا رضا صدا می زنند و برای اهل منزل روایتگر حضور فیزیکی شهید است، حتی همسایه ها و دوستان پدر هم بابا رضا صدایش می کنند با اینکه در ظاهر کوچک است ولیکن از نظر اخلاقی فردی با منش بزرگان است.
نزدیک اذان ظهر شده و تازه متوجه می شوم ساعت هاست که در منزل شهید حضور دارم ثنا که متوجه آماده شدنم برای رفتن شده می گوید خاله امروز تولد من و بابا رضاست بمون باهم تولد بگیریم؛ بابا رضا هم با گوشه چشمی منتظر است که بگویم می مانم ولی دیرم شده و باید برگردم هواشناسی هم احتمال سیل داده ولی قول می دهم اگر بار دیگر سعادت داشته باشم نزدشان می روم.
مطابق داده دستگاههای مرتبط در گلستان، نزدیک به ۳۳ هزار رزمنده از این استان در جنگ تحمیلی شرکت داشتند و نیز این استان شمالی در دوران پیروزی انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس ۴ هزار شهید تقدیم کرده و افزون بر این ۱۳ هزار جانباز و هزار و ۱۷۸ آزاده دارد و همچنین هم اکنون پیکر پاک و مطهر ۱۴۰ تن از شهدای گمنام در ۵۴ نقطه گلستان در خاک استان حضور دارند و ۲۲۰ شهید گلستان در حال حاضر مفقودالاثر و جاویدالاثر هستند.
گلستان مطابق سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵، یک میلیون و ۸۶۹ هزار نفر جمعیت متشکل از اقوام و مذاهب مختلف در ۳۴ نقطه شهری و هزار و ۷۵ روستا دارد.
نظر شما