به گزارش خبرنگار حوزه سیاست خارجی ایرنا، شهرکنشینان هممرز غزه، صبح شنبه ۱۵ مهرماه (هفتم اکتبر)، یکی از سهمگینترین حملات سالهای اخیر را علیه شهرکهای اشغالی اراضی فلسطین شاهد بودند. حملاتی از زمین، هوا و دریا که تاکنون ۳۰۰ صهیونیست طی آن کشته شدند. بسیاری از پروازهای فرودگاههای رژیم صهیونیستی لغو و فرار شهرکنشینان از خانههای خود و حضور گسترده نیروهای مقاومت فلسطین در خیابانهای این شهرک، صحنههایی عجیب در اراضی اشغالی رقم زده است.
حملات گسترده و هماهنگ تمام گروههای فلسطینی به شهرها و شهرکهای مختلف رژیم صهیونیستی، گرچه از سوی «یوآف گالانت» وزیر جنگ رژیم صهیونیستی، اشتباه توصیف شده اما منابع خبری گزارش کردند که فقط در عرض ۲۰ دقیقه پنج هزار راکت و موشک به مواضع صهیونیستها در سرزمین های اشغالی شلیک شده و پهپادهای مقاومت نیز چندین موضع را هدف قرار دادهاند.
هنوز آمار دقیقی از تعداد سربازان، فرماندهان و شهرکنشینانی که به اسارت نیروهای مقاومت فلسطین درآمدهاند اعلام نشده و روزنامه جروزالمپست صبح یکشنبه نوشته است گزارشهای غیررسمی، ۷۵۰ اسرائیلی مفقود را اعلام کردهاند. «محمد ضیف» فرمانده «کتائب القسام» در همان ابتدای صبح دیروز نام این عملیات را «طوفان الاقصی» نامید و آن را در پاسخ به جنایات رژیم اشغالگر علیه مسجدالاقصی و مردم فلسطین دانست. رسانههای صهیونیستی از ورود ۱۰۰۰ نیروی فلسطینی در عملیات طوفان الاقصی به شهرکهای اسراییلی خبر دادهاند، دومین نیروگاه بزرگ رژیم صهیونسیتی مورد هدف موشکهاقی مقاوم قرار گرفتند و رویدادها در فلسطین اشغالی با شتابی غیرقابل تصور اتفاق در حال وقوع است.
ساعت آغاز این عملیات برمبنای اعلام رسانههای ۶ و سی دقیقه صبح روز شنبه بوده اما سریعترین واکنش رژیم صهیونیستی به این عملیات پیچیده، گسترده و البته بیسابقه، تا عصر روز حمله طول کشیده است و این شوک نیمروزه به ارتشی که نیمی از قدرتهای جهان بودجه نظامی و تسلیحاتی آن را تأمین میکنند و مدعی داشتن گنبد آهنین است، چندان نقطه مثبتی ارزیابی نمیشود! به ویژه زمانی که هزاران راکت و موشک گردانهای مقاومت از آن عبور کرده و در میانه محلات شهرکهای اسرائیلی فرود آمدهاند.
حملات دقیق و برنامهریزی شده گروههای مقاومت فلسطین که به تعبیر خبرنگار بیبیسی صحنههای سورئالی را برای شهرکنشینان رقم زد، گرچه با پاسخ سنگین رژیم صهیونیستی روبرو شده و خواهد شد اما بار دیگر نشان داد که لانه عنکبوتی که بنیامین نتانیاهو و کابینهاش در سرزمینهای اشغالی ساختهاند، با طوفان گردانهای قسام و کتائب و دیگر گروههای مقاومت چنان لرزیده که شاید در کوتاهمدت نتوانند از تبعات آن رهایی یابند. شاید برای نخستین بار است که تصاویر و فیلمهایی از اسارت و کشتهشدن سربازان صهیونیستی و شهرکنشینان، چنین گسترده در رسانهها و شبکههای خبری نشر و بازنشر میشود و این برای رژیمی که سالها ادعای حفظ جان شهروندانش را در سرزمینهای اشغالی داده، بسیار گران تمام خواهد شد و به نظر میرسد شمشیرهای آهنین در تلآویو برای دیر به فکر آخته شده افتادهاند.
وقتی هیمنه رژیم صهیونیستی شکست
نزدیک به ۵ هزار موشک تنها در نصف روز از گنبد آهنینی که تلآویو سالها آن را به عنوان سپر دفاعی خود در بوق و کرنا کرده بود، گذشت و میانه شهرکهای صهیونیستی فرود آمد تا گذار تازهای در منطقه را نوید دهد. رژیم صهیونیستی اعلام شرایط جنگی کرد و نتانیاهو به مردم غزه هشدار داد که این منطقه را ترک کنند. پیشبینی روندهای جاری در منطقه هم دشوار و هم آسان است اما قدر مسلم این است که خاورمیانه در سالگرد یومکیپور، صحنههایی بهخود دید که هم برای رژیم صهیونیستی و هم منطقه غرب آسیا منشاء تحولات مهمی خواهد شد.
«بحران در بحران» شاید توصیف درستی از شرایط داخلی رژیم صهیونیستی در ماههای اخیر باشد، شرایطی طوفان الاقصی آن را تشدید هم خواهد کرد. نیمه تابستان سال جاری، جنجالها در تلآویو به دنبال طرح پیشنویس قانون «لغو برهان معقولیت» در چارچوب لایحه تغییرات قضایی پیشنهادی نتانیاهو، بالا گرفت. قانونی که جلوی نظر دیوان عالی رژیم صهیونیستی را درباره مصوبات و انتصابات کابینه که آن را «فاقد معقولیت» می داند، خواهد گرفت. در واقع برنامههای دولت راستگرای نتانیاهو بر بازنگری در نظام قضایی رژیم صهیونیستی و محدود کردن اختیارات دیوان عالی، متمرکز شد اما این تمرکز با موجی از اعتراض و انتقاد داخلی روبرو شد.
این اما نوک کوه یخی بود که پایههای این رژیم را تهدید میکرد؛ تهدیدی که خود سران و فرماندهان اسرائیلی مردادماه سال جاری در ۴ نامه به نتانیاهو درباره عواقب نابهسامانیهای داخلی و تأثیر مستقیم آن بر نیروهای نظامی هشدار داده بودند. هشداری که به نظر میرسد، سران اسرائیل چندان آن را جدی نگرفتند و بیشتر از آنکه بر روی مسائل داخلی خود متمرکز باشند، برنامه ایرانهراسی خود را با شتاب بیشتری پیگرفت. نخستوزیر نتانیاهو در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد به جای تمرکز بر بحرانهای داخلی مدعی شد که ایران عامل ایجاد جنگ و درگیری در منطقه هم برای کشور خود و هم دیگر ملتهاست! سفیر این رژیم هم در صحن سازمان ملل مدعی دفاع از حقوق زنان ایران شد! اما حتی نیویورکیها هم اقدام مضحکش را تحمل نکرده و او را از صحن اخراج کردند.
این فرافکنی تاریخی رژیم صهیونیستی که به نوعی کپیبرداری از آمریکا هم قابل توصیف است، در برهههای بسیاری سرآغاز جنگهای منطقهای شده اما اینبار امنیت شهرکنشینان صهیونیستی را به مخاطره انداخته است. تصمیم دیر هنگام همراهی دو رقیب سیاسی در تلآویو و پذیرش پیشنهاد یائیر لاپید، رهبر اپوزیسیون برای تشکیل کابینه اضطراری از نتانیاهو و آغاز مذاکرات برای تشکیل کابینه جدید بین سه حزب لیکود، یش عتید و وحدت داخلی، گامی مهم اما دیرهنگام و شاید احساسی است که سیاستمداران اسرائیلی در واکنش به رویدادهای روز سیاه اتخاذ کردهاند.
آنچه رژیم صهیونیستی ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تجربه کرد، مسئلهای بسیار فراتر از یک درگیری نظامی است، از آن رو که از لحظه گسترش حملات در شهرکهای یهودینشین این پرسش از سوی بسیاری از ناظران بینالمللی در حال مطرح شده است که چرا سرویسهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی که ادعای احاطه بر عالم ماورا و ماوراالطبیعه! را دارند، چگونه متوجه تدارک گسترده نیروهای مقاومت فلسطینی برای عملیاتی با این حجم و گستردگی نشدهاند؟
برای پاسخ به این پرسش شاید رسانههایی که لابیمنهای میلیاردر یهودی آنها را اداره میکنند، در تعارف پاسخ بمانند اما واقعیت آن است که تلآویو طبلتوخالی خاورمیانه است که جز به ضرب و زور سلاح و ترور، نمیتواند سرپا بیاستد و انعطاف و احاطه اطلاعاتی این رژیم در نزدیکترین فاصله با دشمن هم نزدیک به صفر است و شاهد دسترس این ادعا را هم میتوان دسترسی هکرها به خصوصیترین اطلاعات سران این رژیم عنوان کرد. سیستم حکومت در رژیم صهیونیستی حتی اگر به مدد رسانهها، خود را دمکراسی خاورمیانه هم بنامد، بازهم از درون پوسیده است و این پوسیدگی ریشه در بنیان متجاوز آن دارد.
پیام طوفان غزه برای منطقه خاورمیانه
ابعاد طوفان القصی اما محدود به فلسطین اشغالی نماند و نخواهد ماند. طوفانی که در اثنای عادیسازی روابط رژیم صهیونیستی با کشورهای منطقه به تشویق و تهدید و تطمیع آمریکا وزید و بعید به نظر میرسد شجره خبیثه عادیسازی تجاوز بتواند در منطقه پا گرفته و رشد کند. تکلیف رژیم صهیونیستی از همان روزهای ابتدایی شکلگیری در حوزه امنیت مشخص بوده و مهمترین منبع تأمین امنیت برای تلآویو نه ارتش و نیروهای خودی که دست پدرخوانده یعنی آمریکا، بوده است. اساس حضور نیروهای رزمی و نظامی ایالات متحده آمریکا در منطقه حراست از امنیت و منافع رژیم صهیونیستی است و این نه به عنوان تاکتیک که به منزله دکترین سیاست خارجی آمریکا از سوی همه دولتهای مستقر در کاخ سفید پیگیری میشود. دولتهای منطقه اما یکبار برای همیشه باید تکلیف خود را با این رژیم مشخص کنند، واقعیات منطقه اجازه «شترسواری دولادولا» را به حاشیهنشینان خلیجفارس در این زمینه نمیدهد و امنیتی که دولتهای غرب آسیا باید بر آن تکیه و تأکید کنند نه از ارتش اسرائیل(که کارایی آن از روز گذشته کانون مضحکه جهانی شده) که از داخل مرزهای خود و در سایه همراهی و همکاری با کشورهای منطقه خواهد بود.
طوفان الاقصی، خسارتبارترین جنگی است که رژیم صهیونیستی از زمان تأسیس متحمل شده است و گواه این ادعا نه کشته و زخمیهای آن، بلکه برباد رفتن ادعاهایی است که تلآویو هم در حوزه داخلی و هم در ارتباط با ایران بر آن متکی بود. بنیان این ادعا در سه جمله بسیار ساده خلاصه میشود: «اسرائیل امن است»، «اسرائیل برای منطقه امنیتآفرین است»، «ایران تهدید امنیت منطقه است» هرسه این گزاره را طوفان الاقصی بر باد داد تا مشخص شود، با عبور ۵۰۰۰ راکت موشکی از گنبد آهنین و به اسارت در آمدن دهها صهیونیست؛ اسرائیل امن نیست، رژیمی که نمیتواند امنیت خود را در برابر منطقهای به محرومیت غزه حفظ کند؛ نمیتواند حافظ امنیت منطقه باشد، رژیم تهدیدکننده امنیت در منطقه اسرائیل است که با اشغالگریهای خود ملتی را عاصی و وادار به واکنشهای طوفانی میکند.
نظر شما