به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، سیده کلثوم موسوی زنی عاشقپیشه اهل روستای محمله، روستایی حوالی شهر خُنج در جنوب استان فارس است که به همسرش علاقه فراوانی دارد. او در طول زندگی خود فراز و نشیبهای زیادی را تجربه میکند که یکی از پردردترین این اتفاقات شهادت همسرش حسین است. اما او صبور و استوار ستون زندگیاش میشود و اجازه نمیدهد خانهاش فرو ریزد. او فرزندانش را در سایه این جمله می پروراند: «این شهید من، نه تنها پدر شما که پدر همه فرزندان ایران است.»
کتاب «اشک حوا» در ۹ فصل تنظیم شده که هر فصل برههای از زندگی شخصیت اصلی داستان را در برمیگیرد و عنوان هر فصل استعارهای در راستای محتوای آن فصل است. این کتاب سال ۱۴۰۲ به چاپ رسیده است. خبرنگار کتاب ایرنا با معصومه حسینی نویسنده اثر گفتوگو کرد که در ادامه میخوانید.
لطفا کمی درباره کلیت کتاب توضیح دهید.
زندگی از یک زن روستایی گرفته میشود اما با سعی و تلاش فردی خودش زندگی را بازمیگرداند
حسینی: «اشک حوا» روایتی از واگویهها و زندگی یک زن روستایی در یک منطقه دور و محروم است که محرومیتهای بسیاری در زندگیش تجربه میکند. در این گیرودار همسرش هم به جبهه میرود و شهید میشود. نکته مهم این است که کلثوم زنی عاشقپیشه است اما از این عشق و عاطفه خود بهخاطر وطن میگذرد. زندگی او فراز و فرودهای عجیب و غریبی دارد که بسیار خواندنی و جذاب است. سختیهایی که شنیدنش دل هر فردی را به درد میآورد.
خانم موسوی همسر شهید برای کدام منطقه و روستا از کشور هستند؟
حسینی: روستایی از توابع شهرستان خُنج به نام محمله که درجنوب فارس واقع است. اما نکته اینجاست زمانی که زنان شهرنشین خاطرات این همسر شهید را میشنوند شاید نتوانند خیلی از این خاطرات را درک کنند. در حالی که سالهای زیادی ازاین خاطرات نمیگذرد و این محرومیتها را تجربه نکردهایم، اما زمانی که داستان را میخوانیم یک همذاتپنداری با آن داریم که مراتب عمیقی از تجربههای یک انسان است که باید بیشتر به آن دقت کنیم.
این چه محرومیتهایی است که شما انقدر روی آن تاکید میکنید؟
حسینی: محرومیتهایی که حتی شاید دیگر زنان روستایی آن را درک نکرده باشند. مشکلاتی مثل نبود آب یا حتی مشکلاتی مثل زلزله و ناامنیهایی که توسط یک قاتل در روستا گسترش پیدا کرد. همه اینها برای یک روستای کوچک بسیار زیاد است. در این شرایط است که مسئول یک خانواده باید به جنگ برود و تمام مسئولیتهای این زندگی به گردن همسرشان بیفتد. اینجا جهاد همسر شهید اصلا کمتر از جهاد مرد خانواده نیست.
مهمترین پیام در این کتاب امید و زندگی است
مهمترین پیام و ارمغان این کتاب و این خاطرات چیست؟
حسینی: مهمترین پیام در این کتاب امید و زندگی است. امیدی که در لابهلای صفحات غمانگیز زندگی جریان دارد. زندگی خانم موسوی سرشار از امید و زندگی بود. تکه پازلهای زندگی را کنار هم میگذارد دست بر زانویشهایش میگذارد تا دوباره بلند شود.
این کتاب در حالی که زندگی یک همسر شهید را تعریف میکند، خرده فرهنگها و شیوه زیست مردم در آن ثبت و روایت شده است
طی چند سال گذشته کتاب مربوط به خاطرات همسران شهید بسیار منتشر شده است، فکر میکنید وجه تمایز این کتاب با آن دسته از خاطرات همسران شهید چیست؟
حسینی: ای کاش پاسخ این سوال را به مخاطبان و خوانندگان کتاب بسپاریم تا آنها پاسخ بدهند. اما من خودم فکر میکنم دو عنصر مهم وجود دارد یکی زن و دیگری روستا. زندگی از این زن روستایی گرفته میشود اما با سعی و تلاش فردی خودش زندگی را بازمیگرداند. در دل این ماجرا رنجهایی نهفته است که شاید برای بسیاری امری خیالی به نظر برسد، در حالی که این کتاب صد در صد مستند است.
یکی دیگر از نقاط مثبت کتاب این است که در حالی که زندگی یک همسر شهید را تعریف میکند، خرده فرهنگها و شیوه زیست مردم در آن ثبت و روایت شده است. ضمن اینکه ادبیاتی کتاب روان است که به جذابیت کتاب کمک کرده است.
شما اشاره کردید به روستایی بودن این همسر شهید و رنجهایی که کشیدهاند به نظر شما شباهاتها و تفاوتهای زندگی یک زن شهری که همسر اون نیز شهید شده است و تجربه های یک همسر شهید روستایی چیست؟
حسینی: اصلا نمیتوان این دو را با هم مقایسه کرد. کتابهای زیادی داشتیم از همسر شهید و زن تهران نشین یا شهرنشین که در کنار تمام رفاهی که در زندگی دارد در مواجه با تجربه جنگ و فقدان امکان مواجه راحتتری نسبت به یک زن روستایی که درمحرومیت کامل به سر می برد، دارد. زن روستایی که حتی کمترین امکانات را ندارد. شما دقت کنید در کتاب، بسیاری از مسئولیتهای سهمگین در روستا به عهده مرد است و در نبود او زن باید به تنهایی این آنها را به دوش بکشد. پس این دو تجربه متفاوت را نمیتوان به راحتی باهم مقایسه کرد.
نظر شما