رسالت پرستاران زینبی در قتلگاه کربلای غزه

۲۷ آبان ۱۴۰۲، ۸:۴۵
کد خبر: 85294225
آمنه عسکری منفرد I پژوهشگر مسائل زنان و خانواده
رسالت پرستاران زینبی در قتلگاه کربلای غزه

تهران- ایرنا- خوشا به حال شما که در این عصر پرستاران کربلای امروز غزه‌ هستید و برای تولد مولود مبارک آزادی قدس شریف و حاکمیت مستضعفان گام بردارید.

برای تو می‌نویسم؛ برای اقتدارت، ای کوه صبر، برای تو برادر پرستار، برای تو خواهر پرستارم! حدود چهل شبانه روز است که زمین و زمان آبستن تحولی بزرگ است؛ تحولی از جنس بیداری برای همه‌ اهل زمین که تولد تمدن نوین جهانی را نوید می‌دهد.

در این روزها و شب ها که لحظه لحظه‌اش بویِ خون و دود و آتش می‌دهد و عِطرِ مظلومیت و حقانیت زنان و کودکان شهید غزه، سراسر گیتی را عطرآگین کرده است، قلب همه‌ آزادگان جهان برای شما و مظلومیت غزه در تپش است و من یقین دارم همه‌ این ثانیه‌های روزها و شبها برای شما سخت‌تر از هر روز و شب دیگری می‌گذرد. خوب می‌دانم چرا. اینک بعد از گذشت ۱۴ قرن از حادثه‌ عظیم کربلا، شما را نیز با آزمون کربلا می‌آزمایند.

اگر چه ما به خاطر بسته بودن مرزهای فلسطین از شما دور هستیم اما روح و جانمان در کنار شماست. در خبرها می‌بینیم و می‌شنویم که در این ایام، شما چون زینب کبری (سلام‌الله علیها) که بعد از حادثه‌ ظهر عاشورا و در شب یازدهم، هنگام به آتش کشیدن خیمه‌ها، تنها سپر بلای کودکان یتیم و وحشت‌زده بود، به دنبال انجام رسالت خویش هستید؛ همان روزهایی را می‌گویم که بانوی کربلا، پرستارِ تنِ تب‌دار امام سجاد (علیه‌السلام) و مخدرات اسیر و کودکان زخمی و بیمار بود و شب ها، آرامِ جانِ مادرِ شیرخوار کربلا که در نبود اصغرش زبان گرفته و لالایی می‌خواند.

آه! بمیرم برای آن لحظه‌ای که امداد در شب تاریک، کودک نیم سوخته و وحشت زده را تنها و بی‌کس در کنار آوار ِخانه و کاشانه یافتند، درحالی که او از ترس تاریکی و تنهایی به خود می‌پیچید و در آغوش شما آرام گرفت، به گمانم شما را به یاد طفلان گمشده‌ اباعبدلله (علیه السلام) انداخت که شب‌ یازدهم محرم سال ۶۱ از کاروان اسرا جامانده و در بیابان ها از ترس تنهایی و وحشت، دست بر گردن هم انداخته و جان به جان آفرین تسلیم کرده بودند.

به من بگویید آن لحظه‌ای که دخترکان و پسرکان یتیم، نیمه شب، پدر را صدا می‌زنند، چه می‌کنید؟ حتما باز هم به عمه سادات پناه می‌برید؛ به یاد آن هنگام که رقیه را آرام می‌کرد تا صدای ناله‌اش، یزید ملعون را از خواب بلند نکند. باز جای شکرش باقی است، مجبور نیستید، کودکان یتیم را با سر بریده پدر آرام کنید که اگر چنین می‌شد، نمی‌دانم چون عقیله بنی هاشم تاب می‌آوردید یا نه؟! که اگر مجبور به این کار شوید، جان‌به‌جانان‌آفرین تسلیم می‌کردید. آخر او زینب بود و شب عاشورا دست ولایت حسین قلبش را آرام کرده و جانش را وسعت بخشیده بود تا سنگ صبور مخدرات اسیر و آرام جانِ تب‌دار زین العابدین (علیه‌السلام) باشد. او زینب بو د و دنیا تا دنیاست، تنها یک زینب به خود دیده و خواهد دید.

آخر مگر انسان عادی، تاب دیدن کودک تشنه‌ای که به هروله افتاده را دارد؟ راستی آن‌هنگام که بمب های رژیم کودک‌کش، بیمارستان معمدانی و شفا را هدف قرار داد و کودکان یتیم و زنان بیمار را قتل‌عام کرد، شما کجا بودید؟ خدا کند که مجبور نشده باشید، چون زینب کبری دامن آتش گرفته‌ کودکان یتیم را خاموش کنید.

رسالت پرستاران زینبی در قتلگاه کربلای غزه

شما همانجا هم بودید؟ بمیرم برای قلبتان. بگویید با این حجم غم و داغ چه کردید؟ اصلا بگویید اکنون که نوزادان نارس محتاج به اکسیژن از فرط گرسنگی و تشنگی به تلظی (باز و بسته شدن دهان همچون ماهی افتاده بیرون از آب) افتادند چه می‌کنید؟ چگونه تاب می‌آورید؟ با مادرانی که به خاطر تشنگی، شیر نداشتند تا نوزاد بی‌تاب خود را آرام کرده و بخوابانند چه می‌کنید که در چنین موقعیتی آیا به دامن زینب پناه می‌برید یا رباب را صدا می‌زنید؟

آیا تا امروز آنجا شیرخواره‌ای چون ماهیان تشنه به تلظی افتاده را دیده اید؟ معنای «تلظی» را که به یاد دارید؟ آری، آن هنگام را می‌گویم که علی‌اصغر، کوچکترین سرباز نینوا، از شدت تشنگی چون ماهیِ بیرون افتاده از آب، فقط لب هایش را تکان می‌داد و حتی اگر آب می‌نوشید، بازهم زنده نمی‌ماند. آیا این صحنه‌ را هم دیدید؟ باز جای شکرش باقی است که گلوی نوزادان غزه، هدف تیر سه شعبه حرمله‌ها قرار نگرفت که اگر اینگونه بود، نمی‌دانم شما تاب تحمل آن را داشتید یا نه؟

آخر این همه صبر، تنها در توانِ ولیّ خداست. حتی زینب کبری با آن همه صبر و تحملش نمی‌توانست تاب آورد که در نهایت، امام حسین (علیه السلام) تصمیم گرفت به تنهایی و در خفا، نوزاد بریده حنجر را به دور از چشم همه، پشت خیمه ها دفن کند و شاید حتی حسین هم از این سیل غم، جان می‌داد، اگر نبود فریاد مهلاً مهلای زینب.

بمیرم برایتان که قریب چهل روز است اغلب شما حتی از خانواده‌تان بی‌خبرید؟ ما برای ارامش قلب شما و آنها دعا می‌کنیم. خدا کند که شما چون پرستار کربلا، شاهد شهادتِ برادران و فرزندانتان نباشید. زینب، سنگ صبور بود که بعد از یک اربعین از داغ حسین، پیر شد؛ به حدی که همسرش او را نشناخت. خدا کند که شما تاب آورید از این همه مصیبت و مظلومیت. چرا که امروز شما پرستاران، رسالت زینبی دارید در قتلگاه کربلای غزه.

از نوجوانان و جوانان رشید مقاومت غزه نمی‌پرسم که آنان با انجام عملیات طوفان‌الاقصی، حقانیت و شجاعت خود را در برابر رژیم جعلی اسرائیل و استکبار، به رخ جهانیان کشیدند و چنان ضربه‌ مهلکی به اسرائیل غاصب وارد کردند که شکست، غیرقابل ترمیم است و نابودی‌اش را قطعی ساخته است. رزمندگان جبهه مقاومت همانند شما، چون کوه در تحمل این همه غم و مصیبت، استوارند که اینگونه جریان مقاومت را هدایت می‌کنند و غم ازدست دادن فرزندان نیز آنان را سست نمی‌کند. اینک این صدای شکر و حمد شما به درگاه پروردگار است که عرش را به لرزه درآورده و حقانیت تان را به جهانیان اثبات کرده است.

خوشا به حال شما که در این عصر برگزیده شدید تا پرستاران کربلای امروز غزه‌ باشید و در تولد مولود مبارک آزادی قدس شریف و حاکمیت مستضعفان گام بردارید. بدانید ما نیز چون ملائک آسمان ها به حال شما غبطه ‌می‌خوریم و برای پیروزی نهایی غزه و آزادی قدس شریف به درگاه الهی دعا می‌کنیم و متتظر فرمان جهاد ولیّ هستیم تا با تمامِ توان نظامی و نفرات، همرزم شما شویم. امروز فریاد مظلومیت غزه، دنیا را فرا گرفته و آزادگان را بیدار کرده و شما تنها نیستید. امروز عالم برای آزادی فلسطین و قدس شریف، بر سر استکبار فریاد شده و تا پیروزی نهایی مستضعفان از پای نخواهد نشست. (سَنُصَلی فی القُدس ان‌شاءالله)

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha