در کنار هدفهای بلندمدتی که میدانیم در راستای جریان کلی هستی قرار دارند، باید هدف اصلی ما رسیدن به بهشت جاودان و رضایت خدا باشد. یکی از آرزوهایی که هر روز در حین نماز باید به خاطر بیاوریم و آن را جزء خواستههای اصلی خود قرار دهیم، درخواست بهشت از خداوندِ مالک یوم الدین است. بهشت باید غایت آمال هر انسان مؤمنی باشد. میدانید چرا خواستن بهشت این قدر مهم است؟ چرا قرآن بالاترین موفقیتها را ورود به بهشت میداند و از آن به عنوان فوز عظیم یا فوز مبین یاد میکند؟
کسی که بهشت را هدف والای خود قرار دهد، بیشک در راه راست قرار میگیرد و لاجرم در این دنیا هم، طعم موفقیت را میچشد. زیرا آنکه در راه بهشت است، در مسیر حرکت عالم قرار دارد و با پشتیبانی نیروی عظیم گرانش توحیدی به آن خواهد رسید. هنگامی که قدم به قدم به آن هدف والا نزدیک میشود، احساس شادمانی و شعف میکند و هیچ ترس و اندوهی در او راه نخواهد داشت. مهمترین خاصیت بهشت این است که در آن هرچه بخواهید و هر آرزویی داشته باشید، به آن دست مییابید. هیچچیز نیست که شما در بهشت بخواهید و از آن منع شوید. تأکید میکنم، هیچچیز! این نکته چندین بار در قرآن اعلام شده است.
این آرزویی است که هر بشری در این دنیا دارد. به انسانها نگاه کنید. آنها برای مقام و ثروتی بالاتر، هرچند اندک، میجنگند و حتی در بعضی موارد، جان خود را برای رسیدن به آن فدا میکنند ولی آیا هدف آنها رسیدن به کاغذی به نام پول یا جایگاهی اعتباری به نام مقام است؟ خیر، آنها میجنگند برای اینکه با آن پول، چیزهایی را که میخواهند به دست آورند و از طریق آن مقام، قدرت رسیدن به چیزهای بیشتری را داشته باشند. اگر نتوان با پول، چیزی خرید، به دست آوردنش هیچ سودی ندارد. اگر از طریق مقام نتوان کار خاصی انجام داد، دیگر مورد درخواست نیست.
در حقیقت در این دنیا انسانها خود را فدای به دست آوردن خواستههای بیشتر خودشان میکنند؛ آن هم خواستههایی محدود. برای نمونه، آیا یک پادشاه میتواند هرچه بخواهد به دست بیاورد؟ مسلّما نه! وقتی کسی پادشاه میشود، تازه محدودیتهایش را حس میکند؛ به کشور مجاور حمله میکند تا حد و مرزها را از بین ببرد و قدرتش را گسترش دهد اما حتی تسخیر آن کشور هم محدودیتها را از بین نمیبرد. به همین ترتیب، ثروت هم نمیتواند محدودیتهای انسان را از بین ببرد.
تنها چیزی که تمامی محدودیتها را از بین میبرد، بر اساس آیات صریح قرآن، بهشت است. انسانها در این دنیا به دنبال رفع محدودیتها هستند، در صورتی که هیچوقت به آن نمیرسند. وجود بینهایت طلبی در انسان برای این است که به بهشت و رسیدن به آن بیاندیشد، نه اینکه به خاطر وجود این میل، برای مقام و ثروتِ بیشتر حرص بزند و گردنکشی کند.
پس طلبِ بهشت، انسانساز است. انسانی که به دنبال بهشت باشد، حرص نمیزند. زیرا آنچه دیگران اکنون و اینجا به صورت محدود و ساختگی دارند، او در آنجا بدون محدودیت خواهد داشت. آرام است، زیرا در درون، نسبت به آنچه از دست داده، حسرت نمیخورد و از آینده ترس ندارد. نیکوکار و مهربان است، زیرا میداند بهشت جای نیکوکاران و مهربانان است. همیشه عزیز و سربلند است، زیرا دلیلی نمیبیند که به خاطر چیزی تن به ذلت دهد.
اگر شما بخشی از درآمدتان را تبدیل به کالاهای سرمایهای نکنید، آینده خوبی نخواهید داشت. همه ما یاد گرفتهایم که بخشی از درآمدمان را تبدیل به کالاهایی چون ملک و سهام و مانند آن کنیم. زیرا میدانیم در آینده، اگر درآمدمان کم یا متوقف شود، میتوانیم از این سرمایهها که به احتمال زیاد ارزششان کم نخواهد شد، استفاده کنیم.
زیرکترین انسانها آنهایی هستند که نعمتهایی را که خدا در این دنیا به آنها میدهد، پسانداز کنند؛ نزد خدا به امانت بسپارند و در آنجا سرمایهگذاری کنند. در بهشت، ملکی بخرند، سهامش را بهنام خود بزنند و صبر کنند تا روز قیامت، بدون محدودیت از آنها استفاده کنند. الان هم هر لحظه برای رسیدن به آن زندگیِ زیبا در دل دعا میکنند و از نزدیک شدن به آن لذت میبرند. این پسانداز از بهترین و مطمئنترین فعالیتهای اقتصادی در دنیاست و خدا هم سود مضاعف آن را تضمین کرده است.
ویژگی دیگر بهشت این است که خدا قبل از ورود انسانها به آن، صفات پلید را از قلب انسان میزداید. به تعبیر قرآن هیچ «غِلّی» در قلبشان نمیماند. «وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَیٰ سُرُرٍ مُتَقَابِلِینَ؛ و آنچه کینه [و شائبههای نفسانی] در سینههای آنان است برکنیم؛ برادرانه بر تخت هایی روبروی یکدیگر نشستهاند.» (سوره حجر آیه۴۷) به همین دلیل کسانی که وارد بهشت میشوند، طمع، حرص، آز، حسادت، حسرت، ناامیدی و خسّت ندارند.
در بهشت، کسی از اینکه همسایهاش از او نعمت بیشتری دارد، ناراحت نیست و به او حسادت نمیکند؛ بلکه خوشحال است که برادرش به حقش رسیده و اینک مزد زحماتش را میگیرد. همچنین حسرت نمیخورد که چرا در دنیا چنین و چنان نکرده است. او آنقدر غرق نعمت است که فرصت حسرت خوردن ندارد. خدا همین حالت را در شهر تازهمسلمان مدینه، در زمان پیامبر اکرم به وجود آورد. به راستی جامعهای که در آن نیت مردم، سراسر صداقت و پاکی باشد، مدینه فاضله خواهد شد؛ گویی انسانها در بهشت زندگی میکنند. در آن صورت همین دنیا بهشت خواهد شد.
به همین دلایل است که خدا در قرآن، بهشت را رستگاری بینظیر میداند. بهشت، رؤیایی است که انسان باید با اشتیاق و بیوقفه آن را طلب کند و بزرگترین انگیزه زندگی انسان باشد. نماز کاری میکند که انسان حداقل ۱۰ بار در روز با گفتن جمله «مالک یوم الدین» به یاد روز موعود بیفتد و در دل، بهشت را از خدا طلب کند. درخواستِ بهشت، به انسان نیرو و امید میدهد و او را در خط راستِ هدایت نگه میدارد. شاید به دلیل همین خاصیت نماز است که قرآن میفرماید همه انسانها آزمند و حریصاند، به جز نمازگزاران «إِنَّ ٱلْإنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ ٱلشَّرُّ جَزُوعًا وَ إِذَا مَسَّهُ ٱلْخَیرُ مَنُوعًا إِلَّا ٱلْمُصَلِّینَ؛ به راستی که انسان سخت آزمند [و بی تاب] خلق شده است. چون صدمه ای به او رسد، عجز و لابه کند و چون خیری به او رسد بخل ورزد؛ غیر از نمازگزاران» (سوره معارج آیات ۱۹-۲۲)
مولوی میگوید: هنگامی که در مسجد، در صفوف صمیمی نماز ایستادهایم و همگی با هم از خداوند، خوشبختیِ جمع را میخواهیم، مثل بهشتیان فکر میکنیم. هر نمازگزار برای همه جمع دعا میکند و از خدا میخواهد که همگی به راه راست هدایت شوند.
رسم است که شب عید غدیر، مؤمنان با هم خطبه برادری میخوانند. یک سال به طور اتفاقی شب عید غدیر در مسجد قبای تهران بودم. بین دو نماز، روحانی باصفای مسجد، رو به جمعیت کرد و گفت «امسال مثل هرسال میخواهم بین شما خطبه برادری بخوانم». یک بار با خواندن خطبه، خود را با همگی برادر کرد. سپس هرکس دستِ دو نفرِ کناری را بالا برد و این بار با خواندن خطبه، همه با هم برادر شدیم. بعد از خطبه، صمیمیت خاصی بر فضا حاکم شد. هیچکس نمیتوانست لبخند نزند و همگی این برادری را به هم تبریک میگفتند و یکدیگر را میبوسیدند. یک برادر افغانی با لباس کارگریِ نهچندان تمیزی کنار من نشسته بود. حالا دیگر من و او با هم برادر شده بودیم. با لبخند، برادرانه یکدیگر را بوسیدیم. یادم میآید که وقتی دستهایش را محکم در دستهایم گرفته بودم و خطبه را زمزمه میکردم، احساس کردم که در بهشت هستم.
یاد این فراز زیبای سوره حجر افتادم «إِنَّ ٱلْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ ٱدْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ءَامِنِینَ وَ نَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلیَ سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ لَا یَمَسُّهُمْ فِیهَا نَصَبٌ وَمَا هُم مِّنْهَا بِمُخْرَجِینَ؛ بی گمان، پرهیزگاران در باغها و چشمه ساران هستند. [به آنان گویند] با سلامت و ایمنی در آنجا داخل شوید و آنچه کینه [و شایبه های نفسانی] در سینه های آنان است، برکَنیم. برادرانه بر تختهایی روبروی یکدیگر نشسته اند. نه رنجی در آنجا به آنان می رسد و نه از آنجا بیرون رانده می شوند» (سوره حجر آیات ۴۵-۴۸)
کسانی هستند که میگویند اگر نماز بخوانیم به بهشت میرویم. این درست است اما من میگویم اگر خوب نماز بخوانیم، میتوانیم همین الآن هم در بهشت باشیم. اگر مشتاق رسیدن به یک هدف باشید، هیچوقت سختیها را حس نمیکنید و خستگی برایتان معنا ندارد. چون میدانید هر بار که با یک سختی روبرو میشوید، میتوانید با غلبه بر آن، یک قدم به هدفتان نزدیکتر شوید.
بنابر این دیگر از اینکه در شرایط سختی قرار دارید، ناراحت نمیشوید و از برخورد با مشکلات بزرگتر نخواهید ترسید. آیا چنین حسی شبیهِ بودن در بهشت نیست؟ مثال باشگاه کاراته یادتان هست که من با هر ضربهای که میخوردم، با اینکه درد میکشیدم، همان زمان لذت هم میبردم؟ کمی فکر کنید و ببینید شما هم نمونههای مشابهی در زندگی داشتهاید؟ میتوانید برای اینکه کار را ساده کنید، از یادآوری مثالهای کوچک و دَمِ دستی شروع کنید. شاید این جملات برای بعضیها خیلی فانتزی (رویایی) به نظر بیاید ولی کسانی که میتوانند تجربههای قبلیشان را به یاد بیاورند، میدانند چه میگویم و میدانند این حرفها تا چه حد ریشه در واقعیت دارد. در آخرین تحقیقات روانشناسیِ موفقیت، بسیاری از محققان، اشتیاق را مهمترین عامل موفقیت میدانند. اشتیاق در انسان، انگیزه، پایداری، صبر و تلاش به وجود آورده و آنها را تقویت میکند. اینها در حقیقت همان بزرگترین عوامل موفقیت هستند.
بهشت، رؤیایی بزرگ، بینظیر و دلانگیز است و ما به خاطر اطمینانی که به خدا داریم، کاملا به آن امید داریم و برایش تلاش میکنیم. این یعنی همان هدفی که برای رسیدن به آن هیچوقت متوقف نمیشویم. حرکت میکنیم و حرکت میکنیم و... به آن نمیرسیم. تا وقتی زندهایم به آن نمیرسیم و به همین جهت، دست از حرکت برنمیداریم.
در کودکی هروقت در کارتونی میدیدم که غول چراغ جادو در برابر کسی ظاهر میشود تا سه آرزوی او را برآورده کند، همیشه از خودم میپرسیدم که چرا آرزوی اینها این قدر کوچک و پیشپاافتاده است؟ من اگر جای آنها بودم، اولین آرزویم این بود که به تمام آرزوهایم برسم. چرا که نه؟ حالا خدا واقعا همین وعده را به ما داده است؛ وعده داده است که هر آرزویی داشته باشیم، در بهشت برآورده میشود. با این تفاوت که آن کارتون بود، با یک غول خیالی و وعدههای پوچ و این زندگی است با یک خدای واقعی و وعدههایی که حتما عملی خواهند شد.
باز هم تأکید میکنم؛ قرار نیست کسی که در رؤیای رسیدن به بهشت است، در این دنیا دائما در بدبختی و سختی زندگی کند. قرار نیست فقیر، گوشهگیر و تارِک دنیا باشد. اتفاقا آنان که در مسیر بهشتاند از همه بانشاطتر و پرتلاشترند. شخصیتهای دوستداشتنی و محکمی دارند. نه تنها خودشان موفقاند، بلکه بسیاری از انسانهای دیگر را هم به سوی موفقیت هُل میدهند. آن قدر آرام و مطمئناند که فقط با کمی همراه شدن و همکلام شدن با آنها، تو هم آرام میشوی و غمهایت را فراموش میکنی. اگر کمی با دقت به دور و بَر خود نگاه کنید، حتما میتوانید یک یا چند نمونه از این دست آدمها را پیدا کنید.
این همان هدفی است که شما باید در نماز، آن را انتخاب کنید. وقتی میگویید «مالک یوم الدین»، باور داشته باشید که خدا برایتان بهشتی فراهم کرده که فرمانروای مطلقش خودِ اوست. وقتی وعده میدهد، راست میگوید. رحمان و رحیم بودنش و مهربان و دلسوز بودنش، ما را به آن امیدوار میکند. وقتی در قنوت دعا میکنید و میگویید «ربنا آتنا فی الدنیا حسنة وفی الآخرة حسنة»، به این آرزوی بزرگ فکر کنید که میتوانید هم دنیا را داشته باشید و هم آخرت را؛ هم در دنیا نعمت بگیرید و موفق باشید و هم در آخرت.
با خواندن نماز، در مرحله اول به یاد بیاورید که خدا به ما نزدیک است؛ با او بیشتر آشنا شوید؛ با خود و خدا خلوت کنید و هرگاه به یادش افتادید، او را حس کنید. بعد از آن، تقرّب او و بهشتی که رضایتِ خدا در آن است، میشود آرزو و هدف نهاییتان. همان هدفی که شما را در این دنیا هم، رستگار و موفق خواهد کرد. اگر اهل نمازخواندن هستید، نباید به کمتر از بهشت و رضایت خدا قانع باشید. ما هر روز بارها در نمازهایمان این هدفهای عالی و ارزشمند را مرور میکنیم اما شاید به آنها بیتوجهی کنیم.
نظر شما