برای المپیک سلاح خریدم اما به دستم نرسید/ حمایت‌ها به گرفتن عکس یادگاری ختم شد+ فیلم

تهران- ایرنا- بانوی المپیکی ایران با اشاره به شرایط تیراندازی گفت: متاسفانه‌ برخی‌ حمایت که نمی‌کنند هیچ، مشکلاتی هم ایجاد می‌کنند اما برای گرفتن عکس یادگاری و نشان دادن خودشان همیشه در مراسم استقبال از قهرمانان حضور داشته و سعی می‌کنند در کانون توجهات باشند.

به گزارش ایرنا، نجمه خدمتی یکی از بانوان ورزشکاری است که در سال‌های اخیر مدال‌های متعددی را برای ورزش ایران به ارمغان آورده است؛ بانویی که خیلی اتفاقی وارد رشته تیراندازی شد و از نقطه‌ای در بیرجند خراسان جنوبی به تیم ملی و فینال المپیک رسید.

خبرنگار ورزشی ایرنا گفت‌وگویی مفصلی را با این بانوی المپیکی انجام داده که مشروح آن را در زیر می‌خوانیم:

ورود نجمه خدمتی به تیراندازی از چه سالی بود و چرا تیراندازی را انتخاب کردید؟

شروع من در تیراندازی به سال ۱۳۹۰ باز می‌گردد و به یک اتفاق و حادثه شبیه است، خانواده من فرهنگی بود و پدر و مادرم در این عرصه فعال بودند. مادرم چون مربی ورزش بود به صورت اتفاقی دوره مربیگری تیراندازی را گذراند و بعد از آن مسوولیت یک سالن ورزشی به او سپرده شد. من هم سن و سالی نداشتم و برای آنکه با ۱۰ سال سن در خانه تنها نمانم، همراه او به سالن تیراندازی می‌رفتم و در گوشه‌ای سرگرم نقاشی کشیدن و بازی‌های کودکانه بودم.

در برهه‌ای تصمیم گرفتند برای رقابت‌های استانی تیمی تشکیل شود اما چون تعداد نفرات کم بود، به ناچار از من هم خواسته شد تا در مسابقات شرکت کنم تا تعداد نفرات کامل شود. طبیعی بود که وزن تفنگ برای من با آن سن و سال خیلی سنگین باشد و به ناچار روی صندلی نشسته و تمرین می‌کردم تا وزن آن را مهار کنم. جزئیات را به یاد ندارم اما آنقدر خوب تیر زدم که در یک‌ماه تمرین، در بین نفرات اول شدم و جواز حضور در مسابقات کشوری را به دست آوردم. آنجا هم اول شدم و بعد از آن به فدراسیون تیراندازی و اردوی استعدادیابی تیم ملی دعوت شدم. یعنی همه این روند را اگر بررسی کنیم، می‌بینیم که از یک اتفاق شروع و به فینال المپیک ختم شد.

من هم مثل همه دخترانی که در آن سن و سال هستند آرزویم این بود که در تحصیل و درس به جایی برسم و هیچ‌وقت فکرش را هم نمی‌کردم که روزی ملی‌پوش تیراندازی شوم. البته پدرم خیلی در این مسیر تاثیرگذار بود چراکه در ابتدای این راه، مادرم چندان تمایلی به حضور در کلاس‌های مربیگری تیراندازی نداشت و اگر اصرار پدرم نبود، این مسیر در همان گام نخست به خط پایان می‌رسید. اما اعتقاد دارم همه این‌ها یک جریان بود تا من از یک دختر معمولی در بیرجند تبدیل به نجمه خدمتی بشوم که افتخار پوشیدن لباس تیم ملی را داشته و برای کشورم کسب افتخار کنم.

برای المپیک سلاح خریدم اما به دستم نرسید/ حمایت‌ها به گرفتن عکس یادگاری ختم شد+ فیلم

مهم‌ترین اتفاقی که در این سال‌ها رقم خورد چه بود؟

الان ۱۲ سال است که عضو ثابت تیم ملی هستم، در این مدت اتفاقات و مسابقات مختلفی را تجربه کردم اما شاید کسب ۲ سهمیه المپیک و اینکه تنها دختر ایرانی هستم که فینال رشته سه‌وضعیت این بازی‌ها را تجربه کرده بیش از سایر اتفاقات برایم اهمیت دارد. البته در بازی‌های آسیایی هم در بین معدود دختران ایرانی هستم که طلایی شده و پرچم مقدس کشورم را به اهتزاز در آوردم.

واکنش خانواده به فعالیت در رشته تیراندازی و دوری از خانه و خانواده چگونه بود؟

نکته مهم این‌جاست که برخی از خانواده‌ها نسبت به اتفاقاتی این‌چنینی، واکنش‌های مختلفی را نشان می‌دهند و حتی قبول نمی‌کنند دخترشان بیرون از محل سکونت درس بخوانند یا به دانشگاه برود، اما پدرم از همان روز اول حامی و پشتیبان من بود. وقتی موضوع تیراندازی من جدی شد برای حضور در اردوهای فدراسیون چاره‌ای جز سفر به تهران نبود و برای همین در خوابگاه فدراسیون مستقر شدم. ۱۵ سال سن داشتم و زندگی در چنین شرایطی سختی‌های خاص خود را داشت اما هرچه بود گذشت و نجمه خدمتی با وجود همه این سختی‌ها امروز به اینجا رسیده است.

در آن زمان دختران بسیاری در خوابگاه بودند شاید حدود ۴۰ تا ۵۰ نفر در یک دوره زمانی مشخص، اگر بخواهیم منصف باشیم در ۱۲ سال گذشته دیگر آن تعداد ورزشکار مستعد و آینده‌دار را یک‌جا و دور هم ندیدم و دیگر فدراسیون چنین نفراتی را به خود ندید. علت اصلی آن به فدراسیون و سیاست‌های آن باز نمی‌گردد بلکه بیشتر مشکلات و معضلات مالی در این امر دخیل است. سطح و توان مالی خانواده‌ها کاهش یافته و دیگر خرید یک سلاح ۵۰۰‌ میلیون‌ تومانی به همین راحتی‌ها نیست.

زمانی که پدرم برای من سلاح خرید پراید ۷ میلیون بود و سلاح ۶ میلیون تومان، هر چند خرید سلاح در آن زمان هم سخت بود اما بازهم شرایط به مراتب بهتری پیش روی خانواده‌ها بود و می‌شد به هر شکل این موضوع را مدیریت کرد.

نجمه خدمتی از بیرجند شروع کرد و به فینال المپیک رسید، این مسیر را چگونه می‌توان ترسیم کرد؟‌

برای آنکه تیراندازی بخواهد رشد کند چاره‌ای نیست جز اینکه هیئت‌های تیراندازی فعال و از نظر تجهیزات در شرایط خوبی باشند اما این فضا وجود ندارد و اگر سلاحی هم موجود است مربوط به سال‌های قبل است که نیازهای یک ورزشکار حرفه‌ای را برطرف نمی‌کند. در رشته تفنگ، شما نیاز به لباس، کفش مخصوص و تجهیزات دیگر دارید و تا این امکانات به صورت اختصاصی در خدمت یک ورزشکار نباشد، نباید انتظار مدال و معجزه داشت. در این مدت همیشه سعی کردیم از جیب خودمان به روز بمانیم اما در بهترین شرایط، ۲۰ درصد رقبای اصلی‌مان هم نیستیم و این کار را برای ما سخت می‌کند.

قیمت سلاح حرفه‌ای در حال حاضر چند است و برای ورود به ایران مشکلی وجود دارد یا خیر؟

اگر الان بخواهید سلاح بگیرید حداقل باید ۴ هزار یورو پرداخت کنید، البته این قیمت در محل است و تا به ایران و دست ورزشکار برسد مبالغی به آن اضافه می‌شود. برای خرید سلاح مشکلات بزرگتری هم داریم، به عنوان مثال بحث تحریم‌ها همواره ما را اذیت کرده و می‌کند و علاوه بر تحریم، بحث ورود سلاح به ایران و مسائل مرتبط با گمرک و وزارت دفاع هم هست که روند کار را تا حدودی زمان‌بر می‌کند، اما وزارت دفاع تا حد امکان به فدراسیون کمک کرده و حتی سلاحی که من خریداری کردم با هماهنگی و رایزنی صورت گرفته، قرار است به دستم برسد.

در زمان المپیک صحبت‌هایی در مورد سلاح مطرح بود، ماجرا چه بود؟

در مورد المپیک باید بگویم سلاحی که من خریداری کرده بودم تمام و کمال به دستم نرسید، لوله سلاح در گمرک ماند و با اینکه ۶ ماه قبل از المپیک خریداری کرده بودم اما بعد از این بازی‌ها موفق شدم آن را تحویل بگیرم. تیراندازی با این مشکلات دست به گریبان است اما مردم و آنهایی که ورزش را دنبال می‌کنند چون از این مسائل اطلاعی ندارند، برخی از مواقع قضاوت‌های نادرستی دارند که ما را اذیت می‌کند.

در همین چند وقت اخیر ببینید، تیراندازی کدام اردوی خارجی یا مسابقات برون‌مرزی داشته است؟ بحث مالی و گرانی‌هایی که ایجاد شده در روند کار و برنامه‌های آماده‌سازی تیم اثر منفی داشته است. در گذشته این‌چنین نبود، ما مسابقات متعدد و مختلفی را پشت سرگذاشته و مدال‌های خوبی را هم برای ورزش ایران به ارمغان می‌آوردیم اما از وقتی مسابقات خارجی و مسائلی از این دست حذف شد، نتایج تیم و تیراندازان هم تغییر کرد.

به دلیل نبود تجهیزات و امکانات، خشک تمرین می‌کردید.

وقتی تیرانداز به دلیل مشکلاتی که وجود دارد مجبور است خشک تمرین کند (بدون فشنگ) شرایط مشخص است. رقبای ما روزی ۱۰ تا ۱۵ دقیقه خشک کار کرده و ۳ ساعت با فشنگ تمرین می‌کنند اما ما باید سه‌ساعت خشک تمرین کنیم،‌ هیچ‌وقت تمرین خشک جای تمرین با فشنگ را نمی‌گیرد اما با همه این‌ها ورزشکاران ما بارها و بارها فینالیست شده و خودشان را در سطح اول تیراندازی نشان داده‌اند.

برای المپیک سلاح خریدم اما به دستم نرسید/ حمایت‌ها به گرفتن عکس یادگاری ختم شد+ فیلم

نکته‌ای که در تیراندازی وجود دارد و شاید بسیاری از علاقه‌مندان به آن اشراف نداشته باشند به بحث تست فشنگ و هم‌خوانی آن با لوله سلاح مربوط است. در این مورد بیشتر توضیح بدهید.

اگر دو ورزشکار از یک فشنگ برای تمرین و مسابقه استفاده کنند، ممکن است نتایجی کاملا متفاوت را از خود به ثبت برسانند، علت این است که اثر و عملکرد فشنگ در هر لوله سلاح متفاوت است و این نکته‌ای است که خیلی از افراد نمی‌دانند. یکبار الهام هاشمی در تلویزیون یک سیبل را نشان داد که ۱۰ تیر با یک سلاح و ۱۰ تیر دیگر با سلاحی دیگر شلیک شده بود. در آن تصویر این اختلاف به خوبی نشان داده شد و برای همین است که در اردوهای آلمان و در هانوفر، همیشه تست سلاح و فشنگ در دستور کار بود اما از وقتی برنامه هانوفر هم قطع شد، این فرصت از دستمان رفت و با مشکلات موجود کار را ادامه می‌دهیم.

با این همه مشکلات، اگر فردی بخواهد وارد تیراندازی شود چه شرایطی باید داشته باشد؟

امروز به جایی رسیدیم که اگر یک ورزشکار تمکن مالی نداشته باشد باید قید ورزش تیراندازی را بزند. این رشته تجهیزات محور است و قیمت قطعات با خود سلاح به نوعی برابری می‌کند.

قرار است در ادامه برای تیم تهران مسابقه بدهی، چرا؟

من تنها ورزشکار خراسان جنوبی و بیرجند بودم، تنها ورزشکار این استان است که به نام ایران در فینال المپیک حضور یافت. در طول تاریخ این استان هیچ فردی از جامعه ورزشی و داوری نتوانست به المپیک برسد اما دریغ از یک تماس یا حمایت از سوی مسوولان استانی. متاسفانه وقتی با یکی از مسوولان استانی در این خصوص صحبت کردم خیلی راحت به من گفت چرا نمی‌روی و مهاجرت نمی‌کنی؟

رفتارهای این‌چنینی و برخوردهای نامناسب از یک سو و حرف‌هایی که می‌شنیدم و قضاوت‌هایی ناعالانه‌ای که از من می‌شد از سویی دیگر،‌ باعث شد مجبور شوم از استان جدا شده و برای تیم تهران مسابقه بدهم. وقتی در بین مردم و جامعه این حرف مطرح بود که بودجه هیئت استان، صرف نجمه خدمتی می‌شود بدون شک حس خوبی در بین سایر ورزشکاران ایجاد نمی‌شد و این در شرایطی است که اصلا چنین چیزی نبوده و نیست. اگر مسوولان استانی کار خاصی برای من انجام داده‌اند بیایند و بگویند که همه بدانند اما اینکه در بین اهالی ورزش استان چنین مسائلی مطرح می‌شود، از اخلاق به دور است. حتی وقتی از تیم استان منفک شده و به تهران اضافه شدم،‌ از مسوولان استان واکنشی ندیدم و فقط یک نفر زنگ زد و گفت چرا حاشیه‌ درست کردی؟

خراسان جنوبی کوچک است و بارها شنیدم مردم می‌گویند هر چه بودجه به استان و هیئت اختصاص پیدا می‌کند باید برای نجمه خدمتی هزینه می‌شود. ایجاد شایعه و پخش کردن چنین حرف‌هایی خوب نیست. باید صداقت داشت و من به صراحت می‌گویم حامی اصلی من در تمام دوران ورزش حرفه‌ای‌ام پدرم بوده است. در تمام این دوران فقط برای بازی‌های آسیایی ۱۰ یا ۱۱ سکه به من دادند که در آن زمان ۹۰۰ هزار تومان بود، البته بعدها شنیدم این سکه‌ها هم از سوی بخش‌های خصوصی تهیه شده بود و از بودجه هیئت و استان نبود. همان‌هایی که برای عکس گرفتن به فرودگاه می‌آمدند و تلاش می‌کردند تا در همه عکس‌ها باشند،‌ دیگر سراغی از من نمی‌گرفتند و تنها حمایتشان به حضور در فرودگاه ختم می‌شد.

برای المپیک سلاح خریدم اما به دستم نرسید/ حمایت‌ها به گرفتن عکس یادگاری ختم شد+ فیلم

در مورد حضور لازلو در ایران و اثراتی که در رشد و توسعه تیراندازی داشت بگو.

در مورد لازلو باید بگویم از وقتی به ایران آمد، شرایط و وضعیت تیراندازی تغییر زیادی کرد. این رشته با حضور او پیشرفت کرد و اولین‌ سهمیه‌ها در زمان لازلو محقق شد. مدال بازی‌های آسیایی برای ایران به ثبت رسید و فینالیست المپیک شدیم. شاید بهترین جمله در مورد او این است که قطار تیراندازی با ریل‌گذاری لازلو سرعت گرفت و پیشرفت کرد.

ما یک دوره خوب دیگر هم داشتیم که به زمان حضور گوران در تهران باز می‌گردد. او مربی دخترش هم بود که به المپیک راه یافته و حتی روی سکو رفته بود. حضور گوران در ایران خیلی کوتاه بود و با فدراسیون وقت نتوانست ادامه بدهد راهی ژاپن شد تا هدایت این تیم را بر عهده بگیرد اما در همین مدت کوتاه، ما با گوران در جام‌جهانی مونیخ، به مدال طلا رسیدیم.

و اکنون با مربی ایرانی کار می‌کنید.

به جرات می‌توان گفت بهترین مربی ایرانی را در کنار خودمان می‌بینیم، الهام هاشمی بعد از بازگشت از سنگاپور تیم را در دست گرفت و با او سهمیه المپیک گرفتیم. مریم طالبی هم هدایت تیم را بر عهده دارد و اعتقاد دارم باید به او فرصت و زمان کافی داد تا شایستگی‌هایی که دارد را به خوبی نشان بدهد. هاشمی و طالبی و چند مربی دیگر با لازلو کار کرده و تجربیات و دانش خوبی را از او کسب کردند اما مشکل دیگری که ما داریم به عدم برگزاری مسابقات و رویدادهای مختلف و متعدد باز می‌گردد. مسابقات ما به لیگ خلاصه می‌شود که این خوب نیست. تیرانداز باید در رویدادهای زیادی به میدان برود تا هم در شرایط ایده‌آل قرار بگیرد و هم اینکه خودش را نسبت به سایرین بسنجد.

اگر با همه این شرایط دوباره لازلو به ایران بیاید، چه اتفاقاتی را شاهد خواهیم بود؟

اگر با همین شرایط لازلو به ایران بیاید، شاید تغییرات کمی را شاهد باشیم چراکه موضوع اصلی ما به مسائل مالی و تجهیزات باز می‌گردد که این از توان فدراسیون خارج بوده و نیازمند حمایت و پشتیبانی سایر بخش‌هاست.

برای المپیک سلاح خریدم اما به دستم نرسید/ حمایت‌ها به گرفتن عکس یادگاری ختم شد+ فیلم

چیزی تا آغاز بازی‌های المپیک پاریس باقی نمانده،‌ وضعیت کسب سهمیه را چطور می‌بینی؟

الان دو سهمیه در تیراندازی داریم و تنها یک رویداد دیگر تا المپیک باقی مانده که قرار است در اندونزی برگزار شود. البته قرار بود قبل از حضور در این رویداد اردوی هانوفر آلمان را هم در برنامه داشته باشیم اما تا جایی که من خبر دارم، این اردو لغو شده و باید قید آن را بزنیم.

اینانلو در اندونزی است و می‌تواند کمک زیادی به شما بکند.

بله،‌ اینانلو همچنان در این کشور است و هدایت تیراندازان آنها را بر عهده دارد، حتی صحبت‌هایی شنیده بودم که شاید تیم زودتر برود تا با رایزنی او بتوانیم در فضایی بهتر تمرین کنیم، اما به نظرم این هم به دلیل مشکلات مالی امکان پذیر نیست.

در این مدت همیشه در جهانی سهمیه می‌گرفتیم اما الان باید برای آسیایی تلاشی کنیم. یک سهمیه در تفنگ و یک سهمیه هم در تپانچه برای المپیک پاریس به نام ایران تا امروز به ثبت رسیده و امیدوارم بازهم این سهمیه‌ها افزایش یابد هر چند کار سخت است و حریفان بسیار قدر. در همین بازی‌های آسیایی که صحبت از اعزام کاروان کیفی بود تیمی با کلی امکانات، ماساژور،‌ خدمات و شرایط ایده‌آل راهی مسابقات شد اما حذف و از دور مسابقات کنار رفت. این در شرایطی است که یک تیرانداز در یک رویداد می‌تواند ۴ تا ۵ مدال بگیرد و اگر به خوبی حمایت شویم ورزش ایران شاهد مدال‌های رنگارنگی از تیراندازان خواهد بود.

یکی از مشکلات همیشگی تیراندازی ورود سلاح به داخل کشور بوده، اما به نظر می‌رسد در فدراسیون کنونی این موضوع تا حد قابل توجهی مرتفع شده.

در فدراسیون کنونی ارتباطات خوبی با بیرون ایجاد و با هماهنگی صورت گرفته با وزارت دفاع، قرار است به زودی سلاح جدید من هم وارد شود. صحبت‌های من به فدراسیون باز نمی‌گردد بلکه منظورم تفاوت‌ها و فاصله‌هایی است که بین ما و دیگران ایجاد می‌شود.

و ملی‌پوشان الان حقوق از فدراسیون دریافت می‌کنند؟

از زمانی که قربانی ریاست فدراسیون را در دست گرفته حقوق ورزشکاران برقرار شد و الان ورزشکاران بین ۶/۵ تا ۷/۵ میلیون تومان دریافتی دارند.

برای المپیک سلاح خریدم اما به دستم نرسید/ حمایت‌ها به گرفتن عکس یادگاری ختم شد+ فیلم

صحبت از حمایت و توجه شد، تغییراتی هم در راس ورزش کشور داشتیم در این خصوص چه نظری دارید؟

خوشبختانه وزیر ورزش و جوانان به جد پیگیر امور و مسائل ورزشکاران است،‌ نگاه و توجه خاصی که شخص اول ورزش ایران به ورزشکاران و قهرمانان دارد باعث شده تا دلمان به آینده گرم شود.

چند وقت گذشته سری به سالن ۸۰خط آزادی زدیم،‌ شرایط خیلی تغییر کرده است.

در مورد سالن ۸۰ خط باید بگویم بخشی از امکانات سالن به دلیل مختلف از جمله پایان سن دستگاه‌ها به پایان رسیده و شاید الان نیمی از سالن قابل استفاده باشد. این سالن به تنهایی نمی‌تواند پاسخگوی نیاز تیراندازی ایران باشد و باید یک فضای دیگری هم باشد تا حداقل از یک شرایط یکنواخت و کسل‌کننده خارج شویم.

به گذشته برویم، دوره مدیریتی علی دادگر را چگون دیدی؟

در زمان دادگر، هیچ اتفاق ویژه‌ای در تیراندازی رخ نداد که بگوییم او باعث و مسبب آن بوده است. اگر مدالی کسب شد یا افتخاری به دست آمد به خاطر تلاش خود ورزشکاران بود. متاسفانه آنچه در دوره دادگر برای ما به یادگار ماند حاشیه، تنش‌، خراب شدن رابطه ورزشکاران با هم و حتی ورزشکار و مربی بود. انتخابی‌های عجیب و غریب، تصمیم‌های پرحرف و حدیث، جابجایی‌هایی که در نفرات می‌شد و اتفاقاتی دیگر که همه آن را می‌دانند، میراث همان دوره است.

روزی که جواد فروغی مدال طلای المپیک را گرفت، عکس‌هایی از گریه من همه جا منتشر شد. گریه‌های من هم از خوشحالی بود و هم از ناراحتی. خوشحالی بابت افتخاری که جواد فروغی به دست آورده بود و ناراحتی هم به خاطر اینکه اجازه ندادند در رشته خودم تیراندازی کنم. آیا همان تصمیم‌هایی که گرفته شد با مدال و افتخار همراه بود؟ چرا باید تمام زحمات من را اینگونه به باد می‌دادند؟ سهمیه من به نام ایران بود اما هیچ وقت این حرف نبود که کسی دیگری جای من تیر بزند؟ هر چند هیچ وقت متوجه نشدم چه کسی پشت این ماجراست اما می‌توان حدس زد که کادر فنی تحت فشار رئیس وقت این تصمیم را گرفته بود و باعث شد در روزی که فروغی در خط آتش قرار گرفت و طلایی شد، من از روی سکوها نظاره‌گر اتفاقات آن روز باشم. در مورد جواد فروغی هم باید بگویم او آن روز در المپیک ایده‌آل بود. کاری کرد که با اختلاف گردن‌آویز طلا به نام او و ایران ثبت شد و افتخاری رقم خورد که آرزوی همه ورزشکاران است.

واقعیت این است که تا قبل از حضور دادگر به عنوان رئیس فدراسیون، بی‌حاشیه‌ترین ورزشکار بودم، اما در زمان دادگر، آنقدر حاشیه و مشکلات برای من درست کردند که خیلی مشکلات برایم ایجاد شد.

و در مورد رکوردی که به نام نجمه خدمتی ثبت شده برایمان بگو.

رکوردی که من ثبت کردم ۶۳۳.۹ که هنوز هم بر جا مانده و ورزشکاری از ایران به آن نرسیده است، رکورد جهانی هم ۶۳۷.۹ در بخش مردان است که در اختیار تیرانداز چینی است و باید دید در آینده چه خواهد شد.

برای المپیک سلاح خریدم اما به دستم نرسید/ حمایت‌ها به گرفتن عکس یادگاری ختم شد+ فیلم

و در این مدت پیشنهادی برای زندگی و مسابقه در خارج از کشور هم داشتی؟

از این پیشنهادها زیاد داشتم، در ۲۰۱۵ زمانی که مسابقات دانشجویی بود و ۵ مدال گرفتم مربی تیم آمریکا خیلی پیگیر بود تا من به این کشور بروم و آنجا تمرین کنم. در آن زمان عضو دو کمیسیون جهانی بودم و آنها از من خواستند با هزینه آمریکا و همراه با خانواده به آنجا بروم و تمرین کنم اما اجازه خواهم داشت زیر پرچم کشورم و برای ایران در رویدادهای مختلف به میدان بروم. پیشنهادی که قبول نکردم چراکه دوست داشتم در همین آب و خاک و کنار مردمم باشم.

ورزشکاری مانند ما به راحتی می‌توانند برود اما اگر نمی‌رود تنها یک دلیل دارد و آن این است که عاشق کشورش و مردمش است. در تیراندازی محدویت سنی وجود ندارد و شما تا هر زمانی که بتوانید، شانس حضور در رویدادهای مختلف را دارید، با همه این شرایط من حس عجیبی به این آب و خاک دارم و همه چیز من این جاست.

چند وقت است وارد کارهای خیریه و کمک به مردم نیازمند شدی.

بله، ۵ سال پیش در بیرجند و در زمان کرونا از طریق صفحه رسمی خودم در فضای مجازی از مردم خواستم اگر اعتماد دارند کمک کنند تا من بتوانم کمک‌های آنان را در مناطق محروم بیرجند به دست نیازمندان برسانم. آنها مثل همیشه لطف داشتند و کار از این جا شروع شد. بعد از این اتفاقات دوستانی تماس گرفتند و این کار خیر گسترش پیدا کرد. کارمان به روستاهای مرزی کشیده شد و از طریق پدرم که در هلال احمر سابقه و تجربه داشت، به روستاهای مرزی افغانستان در خراسان جنوبی سرکشی کردیم و الان ۴ سال است که این کار به شکلی مستمر دنبال می شود و هر ماه کمک‌های مردمی به دست آنها می‌رسد. البته این موضوع فقط به این منطقه از کشور معطوف نیست و هر جا نیاز به کمک باشد، سعی می‌کنیم با کمک همه دوستان و افرادی خیری که کمک می‌کنند، در خدمت مردم خوب کشورم باشیم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha