گروه جامعه ایرنا - هشتم مرداد ۱۴۰۱ وزارت اطلاعات در بیانیهای اعلام کرد که یک تبعه کشور سوئد را به اتهام جاسوسی شناسایی و بازداشت کرده است. این اطلاعیه اذعان داشت که یافتههای ساختار ضدجاسوسی وزارت اطلاعات این بود که متهم سوئدی در همه سفرهای قبلی، با رعایت اصول حرفهای ارتباطی، حفاظتی و پنهانکاری، با تعدادی از عناصر مظنون اروپایی و غیراروپایی که در ایران تحت نظر قرار داشتند؛ ارتباط برقرار میکرد.
پس از آنکه متهم مورد بحث، چند ماه پیش (پیش از مرداد ۱۴۰۱) و در پی دستگیری یک جاسوس دیگر اروپایی، با مأموریت کسب اطلاع از چگونگی افشای هویت آن جاسوس و نوع و میزان اطلاعاتی که به تور اطلاعاتی این وزارتخانه افتاده بود، مجدد وارد کشور شد. این بار نیز و در کل مدت مأموریت آخر، تماسهای وی با مرتبطینِ اشاره شده، تحت کنترل مستمر سربازان گمنام امام زمان(عج) قرار داشت و بالاخره با تکمیل مستندات، هنگام خروج از کشور با حکم مرجع قضایی بازداشت شد.
وزارت اطلاعات در بیانیه خود بر این نکته نیز تاکید داشت که این متهم دارای سابقه سفر به اراضی اشغالی رژیم غاصب صهیونیستی پیش از عزیمت به ایران بوده است.
سرانجام پس از طی مراحل تکمیل پرونده، ۱۹ آذر نخستین جلسه رسیدگی به اتهامات «یوهان هنریک نیلز فلودروس» تبعه سوئدی به اتهام جاسوسی برای رژیم صهیونیستی، به ریاست قاضی حجتالاسلام والمسلمین افشاری در شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب اسلامی برگزار شد.
در یکی از جلسات دادگاه که با حضور کاردار سفارت سوئد برگزار شد، قاضی افشاری خطاب به این متهم اعلام کرد: «براساس کیفرخواست صادره از سوی دادسرای عمومی و انقلاب تهران، رصد اطلاعاتی نیروهای امنیتی ایران، بررسی پیامها، ایمیلها و پایش گوشی همراه شما، سفرهای شما به کشورهای متعدد، حضور شما در شهرهای مرزی ایران، ارتباطات و سفرهایتان به سرزمینهای اشغالی و سایر ادله و امارات موجود، اتهامات شما دایر بر افساد فیالارض از طریق اقدام علیه امنیت کشور و تمامیت ارضی جمهوری اسلامی با وسع گستردگی و به صورت تشکیلاتی و همکاری اطلاعاتی با رژیم اشغالگر صهیونیستی تفهیم میشود.»
دولت سوئد و سایر اعضای اتحادیه اروپایی همچون همه موارد مشابه دیگر، به دستگیری تبعه خود با اطلاق واژه «گروگانگیری» واکنش نشان دادند. با این حال سووالات مهمی درباره این پرونده مطرح است که در نوشتار قبل به آنها پرداخته شد.
بیشتر بخوانید:
در ادامه، برای پاسخ به سئوالات مطرح شده در شماره قبلی، تلاش نگارنده آن است که در نگاهی بیطرفانه و کاملاً تخصصی، به بهانه برگزاری جلسات دادگاه، طی سلسله نوشتاری به بررسی مختصر ابعاد این پرونده پرداخته شود.
تاریخچه وضعیت نفوذ اسرائیل در سوئد
در این راستا، ۲ مفروض اصلی که پایه تاریخی دارد، مورد توجه قرار گیرد. بنابراین لازم است که مطالعهای تاریخی و گذرا به وضعیت نفوذ اسرائیل در کشور سوئد داشته باشیم. به گواه تاریخ در این ارتباط ۲ اصل مفروض است:
۱- سوئدیها از زمان جنگ جهانی دوم در سفارت سوئد در تهران دفتر امنیتی فعال داشتهاند.
۲- سوئد کشور مستقلی نیست و به ویژه در قرن بیستم از نظر اقتصادی توسط خانوادههای یهودی اداره میشود و از نظر امنیتی کاملاً تحت نفوذ و تسلط آمریکاست.
نام یهودیان از اسناد به جا مانده در قرن ۱۷ میلادی در سوئد ثبت شده است. در سال ۱۶۸۰، یهودیان استکهلم از پادشاه درخواست کردند که اجازه اقامت در آنجا را داشته باشند، بدون اینکه از عقیده خود صرف نظر کنند اما این درخواست رد شد زیرا قوه مقننه محلی از تأیید آن امتناع کرده بود. در سوم دسامبر ۱۶۸۵، چارلز یازدهم به فرماندارکل پایتخت دستور داد که به هیچ یهودی اجازه ندهد در استکهلم یا در هیچ بخش دیگری از کشور سوئد مستقر شود؛ «به دلیل خطر نفوذ نهایی دین یهود بر ایمان ناب انجیلی». در صورتی که یهودیان در هر بخش از جامعه سوئدی یافت میشدند، باید به آنها اطلاع داده میشد که ظرف ۱۴ روز آنجا را ترک کنند.
در سال ۱۶۸۱ بیست و هشت نفر از افراد یهودی در کلیسای آلمانی استکهلم با حضور پادشاه سوئد غسل تعمید داده شدند تا اجازه داشته باشند در سوئد زندگی کنند. این اسناد نشان میدهد که یهودیان در جامعه سوئدی پذیرفته نمیشدند. پادشاه «چارلز دوازدم» بیش از پنج سال با ارتش خود در بندری در ترکیه کنونی اقامت داشت و در برگشت به سوئد تعدادی از یهودیان را همراه خود به سوئد آورد. چارلز به این یهودیها بدهی داشت؛ بنابراین مجبور شد تسهیلاتی برای جامعه یهودی در سوئد قائل شود.
از طریق حمایت دربار، بازرگانان یهودی گهگاه به عنوان تامینکنندگان سلطنتی منصوب میشدند. شاه چارلز دوازدهم معمولاً یک یا چند یهودی ثروتمند را به عنوان پرداخت کننده ارتش خود در خارج از کشور همراه داشت. در سال ۱۷۱۸، یهودیان بدون نیاز به انکار دین خود، اجازه اقامت در این پادشاهی را گرفتند.
در سال ۱۷۸۲ به ویژه به دلیل تلاشهای عضو برجسته مجلس سوئد «آندرس چیدنیوس» فرمانی صادر شد (judereglementet) که به موجب آن یهودیان به اقامت در یکی از سه شهر: «استکهلم»، «گوتنبرگ» و «نورشوپینگ» محدود شدند. بعدها به این شهرها، شهر «کارلسکرونا» نیز اضافه شد زیرا یک یهودی در آنجا کارخانهای برای ساخت بادبان و لباس دریایی تأسیس کرده بود. آنها اجازه نداشتند در بازارهای شهرهای دیگر تجارت کنند یا مالکیت داشته باشند. یهودیان واجد شرایط مناصب دولتی و انتخاب شدن در پارلمان نبودند. آنها از گرویدن «لوتریان» به دین یهود منع شدند.
دولت مایل بود یهودیان ثروتمند را به کشور جذب کند اما به همان اندازه مراقب بود که از فروشندگان دورهگرد خانه به خانه زیورآلات، که برخی از آنها در سالهای گذشته از آلمان وارد سوئد شده بودند، جلوگیری کند. بر این اساس، هر یهودی خارجی که به سوئد میآمد، باید ظرف هشت روز پس از ورود خود، به مقامات محلی گزارش میداد و گذرنامه و گواهی شخصیت همچنین بیانیهای درباره هدف خود از آمدن به کشور ارائه میکرد. این گواهیها توسط بزرگان جماعتی که مهاجر در کشور مادری خود به آن تعلق داشت صادر میشد و باید توسط مقامات شهرداری محلی که مهاجر آخرین بار در آن اقامت داشت نیز تأیید میشد.
اگر گواهینامهها رضایتبخش نبود، مقامات میتوانستند دارنده را اخراج کنند اما در صورت پذیرش، به «استکهلم»، «گوتنبرگ» یا «نورکوپینگ» برای اقامت هدایت میشد. از یهودیانی که قبل از انتشار این فرمان ساکن کشور بودند، خواسته شد تا گواهی شخصیت خود را همراه با بیانیهای که در آن شهر مستقر شده و امرار معاش کنند، به مقامات مربوطه ارائه دهند.
مقرر شد که هیچ یهودی متولد خارجی نباید اجازه راهاندازی کسب و کار را داشته باشد، مگر اینکه حداقل ۲۰۰۰ «ریکسدالر» سوئدی به صورت نقد یا اوراق بهادار قابل معامله داشته باشد. خاخامها از این قاعده معاف بودند و طبق احکام قبلی، یهودیان فقیر باید از کشور اخراج میشدند. در مورد تجارت خرده فروشی، یهودیان از فروش مواد غذایی، مشروبات الکلی و مواد مخدر منع شده بودند و فقط مجاز بودند که اقلام خاص خود از غذا، شراب، گوشت کوشر و نان فطیر یهودیان را فقط بین خودشان خرده فروشی کنند. به علاوه، خرده فروش یهودی اجازه نداشت اجناس خود را برای فروش در بازارهای خارج از شهری که در آن اقامت داشت، عرضه کند.
یهودیان اجازه داشتند در سه شهر فوق کنیسه تأسیس کنند و خاخام و سایر مقامات روحانی را نگه دارند. ازدواج میان یهودیان و مسیحیان ممنوع بود. به ازای هر ازدواج یهودیان، مبلغی معادل ۶ ریکسدالر به یتیم خانه نگهبانان سلطنتی پرداخت میشد؛ این شرط به عنوان غرامتی به ارتش برای معافیت یهودیان از خدمت سربازی در نظر گرفته شد. دولت به منظور حفظ منافع نوادگان یهودیان مهاجر دستور داد که هنگام مرگ یک یهودی، بزرگان جماعت باید از اموال او فهرستی تهیه کنند و حساب آن را به دادگاه برای یتیمان یا شهرداری ارائه دهند. با اینحال، یهودیان حق داشتند برای افراد صغیر، قیم تعیین کنند و دادگاه خاخام صلاحیت رسیدگی به پروندههای ارث را داشت. در دعاوی بین یهودیان و مسیحیان که در آن حقایق جز با سوگند قابل اثبات نبود، ممکن است به یهودی دستور داده شود که سوگند مرسوم یهودیان را در کنیسه در حضور قاضی بخواند. یک یهودی محکوم به شهادت دروغ در معرض اخراج از کشور قرار میگرفت.
در سال ۱۷۷۴، «آرون آیزاک» از «بوتزو» به «استکهلم» نقل مکان کرد و به عنوان حکاکی مهر شروع به کار کرد و بعداً به مغازهفروشیها رفت. با صدور مجوز ایجاد کنیسهای در استکهلم توسط مجلس سوئد در سال ۱۷۷۹، آیزاک آن را آغاز کرد. او بعداً به ویژه در طول جنگ روسیه و سوئد در سالهای ۱۷۸۸ تا ۱۷۹۰ تأمینکننده ارتش سوئد شد.
بررسی روند تاریخی نفوذ یهودیان در سوئد نکات جالب توجهی را پیش روی محققان و صاحبان اندیشه و پژوهشگران این حوزه و حتی عموم مردم قرار میدهد. پس از سال ۱۷۸۲، یهودیان به تدریج از کاهش محدودیتهای دولت مطمئن شدند اما بسیاری از یهودیان، بهویژه آنهایی که در «استکهلم» زندگی میکردند، خواهان فرصتهای بزرگتری بودند و میخواستند به دلیل مذهب خود در محرومیت قرار نگیرند. احساس خشم در میان عموم مردم نسبت به یهودیان جاهطلب استکهلم، که بسیاری از آنها از سرمایهداران مرفه بودند، به وجود آمد. این خشم و عصبانیت عمومی در سال ۱۸۳۸ به اوج خود رسید.
پس از صدور فرمان جدیدی که تقریباً همه محدودیتهای حقوق شهروندی یهودیان را لغو کرد (در این فرمان یهودیان برای نخستین بار به عنوان موسایتر، یعنی پیروان ایمان موزاییک معرفی شدند) قیام جدی در پایتخت رخ داد، و شکایات متعددی به دولت ارائه شد که در ۲۱ سپتامبر همان سال دولت مجبور به لغو فرمان جدید شد.
در طول سالهای بعد، بازار کتاب از بروشورهای موافق و علیه موسایتر اشباع شد. این مناقشه بین هواداران و مخالفان یهودیان تا سال ۱۸۴۰ یعنی تا زمانی که برخی از اعضای املاک دهقانان و برگرها در داخل «ریکسداگ» (مجلس وقت سوئد) از دولت درخواست کردند تا فرمان سال ۱۷۸۲ را به شکل اصلی خود مجدد برقرار کند. دوستان یهودیان سعی کردند نشان دهند که درخواستکنندگان به دلیل عدم تساهل مذهبی تحریک شدهاند اما مخالفان آنها آشکارا اعلام کردند که این مسئله نه دینی، بلکه نژادی است. یهودی ستیزان در مجلس سوئد تلاش کردند ثابت کنندکه یهودیان از حقوق و امتیازاتی که در سال ۱۷۸۲ به آنها اعطا شده بود بسیار سوءاستفاده کردهاند و این کار را به هزینه و به ضرر تجار و بازرگانان بومی لوتری انجام دادهاند.
در نیمه دوم قرن نوزدهم، معدود محدودیتهای باقی مانده از یهودیان برداشته شد. طبق قانون ۲۶ اکتبر ۱۸۶۰، آنها حق کسب املاک و مستغلات در جوامع روستایی را داشتند، در حالی که قبلاً اجازه داشتند فقط در شهرها مالکیت داشته باشند. در ۲۰ ژانویه ۱۸۶۳، فرمان دیگری، ممنوعیت ازدواج میان یهودیان و مسیحیان را که قانونی اعلام شده بود، به شرط انجام تشریفات مناسب حذف کرد و فرمان بعدی (۳۱ اکتبر ۱۸۷۳) تصریح کرد که موضوع ازدواج بین اعضای کلیسای دولتی سوئد و یهودیان باید در آیین لوتری مطرح شود ولی اگر قبل از ازدواج، عهدنامه مذهبی فرزندان آینده آنها توسط پدر و مادر به صورت کتبی بسته شده و به روحانی یا مرجع دیگری که عقد را انجام داده است، تسلیم شده باشد، این توافق باید به قوت خود باقی بماند.
البته امتیازات مختلفی وجود داشت که یهودیان، مانند هر غیر لوتری دیگری تا زمانی که قانون اساسی کنونی پادشاهی سوئد به قوت خود باقی بود، هنوز نمیتوانستند به آنها دست یابند. بنابراین، آنها نتوانستند عضو کابینه شوند. آنها نمیتوانستند به عنوان قاضی یا به عنوان اعضای کمیتهها در بحثهای مربوط به مسائل دینی شرکت کنند. در غیر این صورت، آنها از همان حقوق برخوردار بودند و تابع همان وظایفی بودند که شهروندان سوئدی مذهب لوتری داشتند.
طبق آمار سال ۱۸۹۰ در کل پادشاهی سوئد ۳۴۰۲ یهودی وجود داشت. با این حال، از آن زمان، تعداد آنها به طور قابل توجهی افزایش یافته است و در سال ۱۹۰۵ دایره المعارف یهودی، جمعیت یهودیان را در «تخمین محافظه کارانه» ۴۰۰۰ نفر قرار داد.
قانونی که به یهودیان برابری در برابر قانون میداد در سال ۱۹۱۰ در مجلس سوئد به تصویب رسید. بین سالهای ۱۸۵۰ و ۱۹۲۰، موج بزرگی از مهاجرت اشکنازیها از روسیه و لهستان به سوئد سرازیر شد و تا سال ۱۹۲۰، جمعیت یهودیان سوئد به ۶۵۰۰ نفر افزایش یافت.
در طول سالهای قبل از جنگ و در زمان به قدرت رسیدن هیتلر (۱۹۳۳ تا ۱۹۳۹)، حدود ۳۰۰۰ یهودی از آلمان به سوئد مهاجرت کردند. سوئد در طول جنگ جهانی دوم بیطرف بود. بسیاری از یهودیان نروژ و دانمارک به سوئد آمدند. تنها در سال ۱۹۴۲، ۹۰۰ یهودی نروژی به سوئد مهاجرت کردند و مهمتر از همه، تقریباً کل جامعه یهودی دانمارک، (حدود ۸۰۰۰ نفر)، در اکتبر ۱۹۴۳ به سوئد منتقل شدند. شرکتهای آلمانی مجاز به اخراج کارمندان یهودی در سوئد بودند همچنین، سیاست مهاجرتی سوئد در طول دهه ۱۹۳۰ در برابر پذیرش پناهجویان یهودی که تلاش میکردند به سوئد فرار کنند، محدودکننده بود.
«رائول والنبرگ» دیپلمات سوئدی نیز هزاران یهودی مجارستانی را در بوداپست با ارائه «گذرنامههای حفاظتی» مورد حمایت دیپلماتیک سوئد قرار داد. والنری همچنین ۳۲ ساختمان را با بودجه ایالات متحده اجاره کرد و آنها را اماکن دیپلماتیک سوئدی اعلام کرد و بدین ترتیب آنها را تحت حمایت مصونیت دیپلماتیک قرار داد.
خانواده یهودی والنری ثروتمندترین خانواده سوئدی است. خانواده والنبرگ، یکی از قدرتمندترین شرکتهای تجاری اروپا با ارزش بیش از ۲۷۵ میلیارد دلار را اداره میکنند، مجموعهای از بانکها و شرکتهای بزرگ تجاری این خانواده را به یکی از ثروتمندترین خانوادههای سوئد تبدیل کرده است. این خانواده در طول جنگ جهانی از هر دو طرف درگیر در جنگ منفعت اقتصادی برد و کماکان سکان بزرگترین بانک سوئد و شرکتهای اسلحهسازی سوئدی را در اختیار دارد. این خانواده بخش عمدهای از بازار سرمایه و تولید ناخالص سوئد را در دست دارد و ۱۰ درصد جمعیت ۱۰ میلیونی سوئد، در مجموعه شرکتهای تحت تملک این خانواده مشغول به کار هستند. درخلال سالهای ۱۹۴۵ تا۱۹۷۰، جمعیت یهودیان سوئد ۲ برابر شد.
نظر شما