برخی تصور می کنند اگر پدر و مادرشان از دنیا رفته اند، وظیفه ای در برابر آن ها ندارند در حالی که طبق روایات ممکن است برخی افراد به دلیل دلسوزی و جلب محبت پدر و مادرشان افراد خوشبحتی باشند ولی چون بعد از فوت آن ها به یادشان نیستند و بر سر مزار آن ها حاضر نمی شوند تا فاتحه ای بخوانند یا کار نیکی به یاد آن ها انجام نمی دهند، دچار عاق والدین می شوند. یعنی جزو افراد مطرود و نافرمان نسبت به پدر یا مادر یا هر دوی آن ها محسوب می شوند.
اگر کودکان و نوجوانان در این روزها به ویژه در سالروز ولادت زهرای مرضیه (س) تلاش می کنند تا با هدیه ای کوچک و ناقابل دل مادر خود را شاد کنند، جا دارد تا فرزندانی که جای مادرانشان در این روز جشن و شادی خالی است، روح مادران خود را با قرائت فاتحه یا تلاوت سوره ای شاد کنند یا به یاد آنان صدقه ای به نیازمندان و فقرا دهند.
آیناز فروغی دختری ۱۴ ساله است، از همان دخترهایی که دوست دارد دل مادر خود را به هر وسیله ای شاد کند و احساسش این است که با سرودن شعر «دنیای قلبم ای مادرم» می تواند گوشه ای از مهر و محبت خودش را به پای مادر بریزد. شعر فروغی را باید فارغ از چارچوب های نظم و ادبیات دید؛ چرا که او تمام تلاش خود را به کار بسته تا عشق و محبت به مادر را به جان واژه ها بریزد و کلمات را کنار هم بچیند تا شاید شعری شود که مادر را خوشحال کند.
با قطره قطره اشک های تو رودخانه های کنار قلبم ساختم ای مادرم؛ با لبخند گرم تو در شهر قلبم خورشیدی ساختم ای مادرم
با لطافت دستان تو در دنیای قلبم پروانهای ساختم ای مادرم؛ با آرزوهای تو رویای بی نهایت ساختم ای مادرم
در جنگلی بکر با رودخانه زلال خانه ای ساختم ای مادرم؛ زلالیش به اندازه اشک تو، زیبایش به اندازه لبخند تو ای مادرم
این شعر تمام نمی شود، این دنیای قلبم افسانه می شود برای تو ای مادرم؛ عمر من مثل ابر می گذرد اما خاطرات تو همیشه با من است مادرم
این رودخانه هیچ وقت خشک نمی شود ای مادرم؛ این خورشید، همیشه می درخشد و دنیای مرا روشن می کند ای مادرم؛ تا بی نهایت لبخندت برایم کافیست ای مادرم
وقتی از فروغی پرسیدم که چه شد چنین شعری را سرودی، گفت: این شعر را برای مادرم نوشتم. چون مادرم را بیشتر از هر کسی در دنیا دوست دارم و می خواستم او را با شعرهایم خوشحال کنم. البته من باید برای مدرسه شعری می نوشتم تا در مسابقه شرکت کنم و توانستم با این شعر، رتبه اول را در منطقه ۶ آموزش و پرورش کسب کنم.
فروغی گفت که مادرش شعر دخترش را خوانده و خیلی هم خوشحال شده است. وقتی پرسیدم مگر طبع شاعری دارید، گفت: با استفاده از قدرت تخیلم شروع کردم به نوشتن شعر و زمانی که شعرم را به معلم مدرسه نشان دادم، پیشنهاد کرد که در مسابقه مدرسه شرکت کنم.
وی که داستانی کوتاه با عنوان «رز مادر» نوشته، اظهار داشت: موضوع داستان من بر محور مادر بود. چون بخش خیلی بزرگی از زندگی و وابستگی را به مادر داریم و اگر خدای نکرده، مادر را از دست بدهیم، آن وابستگی همیشه با ماست و اگر قدر آن را ندانیم، همیشه پشیمان خواهیم بود که چرا قدر مادر خود را ندانستیم.
این دختر هنرمند گفت که مشغول نوشتن یک داستان درباره زندگی است و قرار است یک فیلمنامه هم بنویسد ولی وقتی پرسیدم «دوره فیلمنامه نویسی دیده ای؟» گفت که دوره ندیده ولی چیزهایی بلد است. البته این را هم اضافه کرد که در مدرسه به او گفته اند که اشکالات دانش آموزان را بررسی می کنند و در صورت نیاز فیلمنامه را به یک فیلمنامه نویس می دهند.
فروغی گریزی هم به سالروز ولادت زهرای مرضیه (س) زد و گفت: حضرت زهرا مادر همه مسلمان هاست و با این که قرن ها می گذرد ولی آن حضرت را همچنان مادر خود می دانیم و همیشه باید سعی کنیم به سخنان و احادیث آن حضرت عمل کنیم و حجابمان را هم حفظ کنیم و در راه اسلام قدم برداریم که در آن صورت مادر خودمان هم خوشحال می شود که در مسیر درست زندگی قدم برمی داریم.
این مال زمانی است که وقتی کسی را از دست می دهیم ستاره هایش خاموش نمی شوند و ما می توانیم همیشه آن ها را در ذهن خود نگه داریم و شاید خیلی چیزهایی که فکر می کنیم در زندگی ما نیستند در واقع هستند ولی ما نمی بینیم.
حالا شعری دیگر از این شاعر نوجوان را می خوانیم: ستاره ها خاموش نمی شوند؛ فقط می درخشند. ابرها محو نمی شوند؛ فقط دیده نمی شوند. ماه گم نمی شود؛ فقط خورشید طلوع می کند. شب و روزها تمام نمی شود؛ فقط دنباله هم هستند. این ستاره ها هستند که امید تاریکی شب هستند. این خورشید است که امید روشن فردا است. این شب و روز است که یک هفته می سازد. این چرخش خورشید و زمین است که یک سال را می سازد شب و روز.
نظر شما