اگر هنگامی که رانندگی میکنید، ترمزدستی فعّال باشد، خودرو با سختی حرکت میکند و اصطکاک ترمز باعث کند و سنگین شدن آن میشود. شما به جای اینکه بیشتر گاز دهید تا سرعت ماشین را بیشتر کنید، بهتر است ترمزدستی را غیرفعال کنید. در این صورت با انرژی کمتر، به سرعت بیشتری میرسید. برخی تصورات منفی که ما از خودمان، جهان خلقت و خدا داریم، مانند ترمز برای پیشرفت انسان عمل میکند. در این هنگام تنها راه چاره، از بین بردن تصورات منفی و جایگزین کردن آنها با تفکرات مثبت است. در اینجا برخی از این تصورات منفی را که ممکن است در ذهن بعضی از نمازگزاران باشد، مرور میکنم:
۱- کوچکتر از آن هستم که خدا به حرف من گوش دهد: به جای این تصور منفی، در نماز بگوییم «سمع الله لمن حمده». یعنی خدا سخن کسی که او را میستاید، میشنود و میپذیرد. این جمله معمولا در هر رکعت بعد از رکوع گفته میشود.
۲- بلد نیستم درست نماز بخوانم: این تصور گاهی به دلیل اهمیت دادنِ بیش از حد به احکام فقهی ایجاد میشود تا جایی که ممکن است به وسواس تبدیل شود. در همۀ کارها، بازیها و معاشرتها، آداب و قوانینی وجود دارد. در هنگام نماز هم وقتی انسان در مقابل خدای «رب العالمین» میایستد، باید با نهایتِ ادب و بر اساس آداب و قوانینی بایستد و رفتار کند اما افراط در ادب و رعایت قوانین هم مطلوب نیست.
۳- از نماز چیزی نمیفهمم و تا به حال از آن نتیجهای نگرفتهام: در بخشهای گذشتۀ این یادداشت، قدرت نماز را برای هدایت انسان در مسیر صراط مستقیم و موفقیت شرح دادم و در ادامه، نکات بیشتری خواهم آورد. با اینهمه خاصیتهای قدرتمند نماز، اگر کسی نتیجهای از نماز خواندن نگرفته است، باید نسبت به خود معترض باشد و نه نماز. آیا نمازی که تاکنون خوانده است او را انسانی امیدوارتر، قدرتمندتر، متوکّلتر، شادتر و خوشبینتر کرده است؟ اگر اینچنین نشده باشد، معلوم میشود که نمازخواندنِ او درست نبوده است. در شبهای امتحان، تمامی دانش آموزان یک کتاب را میخوانند اما نمرات مختلفی در امتحان میگیرند. آنهایی که نمرات پایینی گرفتهاند، نمیتوانند کتاب را مقصر بدانند؛ باید به نحوﮤ خواندنِ خودشان انتقاد کنند. اگر اشکال از کتاب است، چرا عدهای نمرﮤ کامل گرفتهاند؟
در نماز هم همگی یکجور نماز میخوانند اما عدهای آن را به قصد موفق شدن در دنیا و آخرت میخوانند و از آن به عنوان وسیلهای که آنها را هدایت میکند، لذّت میبرند. عدﮤ ای دیگر فقط به قصد رفع تکلیف و با بیمیلی میخوانند. دستۀ اول میبینند و میدانند که نماز، تغییرات اساسی در شخصیت، زندگی و عملکرد آنها داشته است. برخی از آنان معتقدند که هرچه دارند، از نماز و ذکر و یاد خدا دارند. باید به دستۀ دوم گفت «چرا از این وسیلۀ پرقدرت استفاده نمیکنید؟ آیا عدم استفادﮤ شما از این ابزار پرقدرت، به خود شما برنمیگردد؟»
اگر هر بار با این نیت که «با این ابزار به سوی موفقیت در حال حرکت هستیم» به نماز بایستیم، اگر در حین شنیدن اذان، جمله «حی علی الفلاح» را چند بار با خودمان تکرار کرده و واقعا احساس کنیم به موفقیت روکردهایم و به سوی رحمت خدا پیش میرویم، حالمان عوض میشود.
هنگام اذان با گوشِ جان به مؤذن گوش دهیم و در دل تکرار کنیم که «من به سوی موفقیت و رستگاری قدم برمیدارم»
در علم پزشکی اثبات شده است که تأثیر داروها در کسانی که هنگام خوردن دارو به عملکرد مثبت آن یقین دارند، بیشتر از کسانی است که اعتقادی به آن ندارند. اگر بخواهیم از این وسیلۀ قدرتمند به خوبی استفاده کنیم، باید هنگام اذان در حالی که مشغول حرکت به سوی نمازخانه هستیم یا مقدمات نماز را فراهم میکنیم، با گوشِ جان به مؤذن گوش دهیم و در دل تکرار کنیم که «من دارم به سوی موفقیت و رستگاری قدم برمیدارم».
یکبار که در مجلسِ حاج آقا دولابی بودم، اذان پخش کردند. ایشان با چشمان بسته و چهرهای متفکر به آن گوش میدادند. بعد از اذان فرمودند «اگر ما همین اذان را بفهمیم، برای ما بس است. چه برسد به نماز».
خدا در قرآن فواید و تأثیرات مثبت نماز را یک امر عقلانی میداند و معتقد است کسانی که این تأثیر را حس نمیکنند، به این دلیل است که به آن فکر نکردهاند. اگر ما کمی در این باره تفکر کنیم، به راحتی و با عقل خود به این نتیجه میرسیم که نماز با طراحیِ فوقالعادهاش، بیشک ما را به سوی فلاح، رستگاری، کامیابی و موفقیت رهنمون میکند. «وَإِذَا نَادَیْتُمْ إِلیَ ٱلصَّلَوةِ ٱتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا یَعْقِلُونَ؛ و هنگامی که آنان را به نماز می خوانید، آن را به مسخره و بازی می گیرند، زیرا آنان مردمی اند که نمی اندیشند.» (سوره مائده؛ آیه ۵۸)
مهمترین مرحله برای تمرکزِ کافی در نماز این است که اهمیت آن را درک کنیم
۴- همیشه در نماز حواسم پرت میشود: روشهای بسیاری در مورد حضور ذهن و حضور قلب در نماز گفته شده اما باید گفت که مهمترین مرحله برای تمرکزِ کافی در نماز این است که اهمیت آن را درک کنیم. باید آنقدر به نماز فکرکنیم و در مورد آن مطالعه کنیم تا به اهمیت فوقالعادﮤ آن پیببریم. یک جراح ممکن است روزی سه تا چهار عمل جراحی انجام دهد؛ عملهایی که اکثرا هم تکراری هستند اما چون جراح اهمیت این عملها را درک میکند، هیچگاه در میان عمل، حواسش پرت نمیشود یا به خاطر تکراری بودن عملهای جراحی، آنها را با کسالت انجام نمیدهد. او میداند که ممکن است با یک خطا جان کسی به خطر بیافتد. دانستن اهمیت نماز است که باعث میشود حضور قلب و تمرکزمان را در حین انجام آن حفظ کنیم.
۵- نماز نمیتواند برای اینهمه گناه من کاری کند: این تصوّرِ غلط به دلیل آشنا نبودن با قدرت نماز و ذکر خدا است که با تفکر و مطالعۀ کارهای علمی و دانشگاهی در مورد کارکردهای نماز و وعدههای راستین قرآن کریم در این باره، بر طرف میشود. امیدوارم این یادداشت ها هم در رفع این تصورِ غلط، سهمی داشته باشد.
۶- از تکرار جملات مشابه در نماز خسته میشوم: کلود بریستول کهنه سرباز جنگ جهانی اول در کتاب جادوی باور میگوید «هر عبارتی که با نیروی قدرتمند تکرار، بر منطق ما حاکم میشود، مستقیما روی احساسات و عواطف ما تأثیر میگذارد و در نهایت به عمق ذهن نیمههوشیار ما نفوذ میکند. تکرار عبارات مثبت، شما را به باور مثبت میرساند.»( مبانی موفقیت، ص۳۵۰)
علاوه بر این، یکی از دلایل تکرار نماز این است که خدا را از یاد نبریم. هیچکس نمیگوید مادرم یا فرزندم برایم تکراری شدهاند و از دیدن آنها سیر شدهام. ذکر خدا باعث آرامش درون میشود. اپیکتت (Epictet) فیلسوف مشهور یونانی میگوید «فقط یک راه برای رسیدن به آرامش روح و خوشبختی وجود دارد؛ آن هم این است که وجود خدا را در درونت از یاد نبری.» (قدرت فکر، ص۲۶۰)
یکبار نمازخواندن فایدهای ندارد. باید پنج بار در شبانهروز نماز بخوانیم تا هدفمان را گم نکنیماین همان حرف قرآن است؛ حرفی که من در این یادداشت به دنبال نشان دادن آن هستم. ما هر روز برخی کارها را تکرار میکنیم و میدانیم که این تکرار، رمزِ درست به انجام رساندنِ آنهاست. شما هر روز دستهایتان را میشویید، هر روز ورزش میکنید و اگر بیمار شوید، هر روز دارو میخورید. کسی نمیگوید چون دیروز ورزش کردم، امروز لازم نیست ورزش کنم یا اگر دیروز دستهایم را شستم، امروز نیازی به تکرار آن نیست. اگر کسی بخواهد تمیز باشد، باید هر روز نظافت کند. اگر کسی بخواهد سالم باشد، باید هر روز یک سری حرکات ورزشی را تمرین و تکرار کند.
نماز هم به همین شکل است. یکبار نمازخواندن فایدهای ندارد. باید پنج بار در شبانهروز نماز بخوانیم تا هدفمان را گم نکنیم. یادمان باشد بندﮤ خدا هستیم و رویکردمان در زندگی به سوی اوست. پس رحمت او را حس کنیم و با آن دلمان را شاد کنیم.
۷- اگر خدا میخواست حرف مرا گوش کند تا به حال گوش کرده بود: اگر خدا نمیخواست حرف شما را گوشکند، شما نماز نمیخواندید. اگر نماز نمیخوانید، لابد شما نمیخواهید خدا حرفتان را گوش کند. او نماز را برای ذکر خود قرار داده و در قرآن میفرماید «هرکس مرا به یاد بیاورد، من هم او را یاد خواهم کرد». خوشا به حال کسی که پروردگار عالم او را یاد کند.
قرار نیست هرچه از خدا میخواهیم به سرعت فراهم شود. مرحلۀ اول این است که نیاز، به شکل واقعیاش درونِ ما وجود داشته باشد. با سیستمی که خدا در ما تعبیه کرده، به محض خواستن چیزی از او، ضمیر ناخودآگاه برای دریافت آن فعال میشود. اگر ما هم در به دست آوردن آن خواسته پایداری کنیم و در مسیرِ درستی برای به دست آوردن آن حرکت کنیم، رسیدن به آن خواسته عملی میگردد. تلاش و صبر برای رسیدن به خواستهها ضروری است. ما معمولا این دو را دوست نداریم و برای رسیدن به خواستۀ خود بسیار عجله داریم. باید بدانیم بیماری عجله، هیچ دارویی جز صبر ندارد.
نظر شما