۱۹ دی ۱۴۰۲، ۷:۵۷
کد خبرنگار: 1449
کد خبر: 85347055
T T
۴ نفر

برچسب‌ها

«حاج حسین»؛ سردار شهیدی که رشادتش بدون مرز بود

همدان- ایرنا- «حاج حسین کیانی» سردار شهیدی از خطه نام‌آوران نهاوند که یک لحظه در دفاع از کیان این کشور شک و تردید به خود راه نداد و رشادت‌ها، از جان گذشتگی، مقاومت و شجاعتش حد و مرزی نداشت.

به گزارش ایرنا؛ شهید «حسین کیانی» معاون گردان ۱۵۲ لشکر ۳۲ انصارالحسین (ع) همدان از خطه گیان نهاوند که به‌عنوان شهید شاخص سال ۱۴۰۲ این شهرستان انتخاب شد، شهادت را در دفتر زندگی‌اش مشق کرده بود و هر روز و هر لحظه برای آن انتظار می‌کشید.

حاج حسین سردار رشادت‌ها دوم شهریور ماه سال ۱۳۳۰ در گیان شهرستان نهاوند متولد شد، کودکی آرام و ساکت بود و از همان کودکی کمک حال پدر بود و در امور کشاورزی و باغداری به پدر کمک می‌کرد.

دوره ابتدایی را در مدرسه حافظ در همان روستای «گیان» گذراند و پس از آن به علت مشکلات متعدد و کمبود امکانات، ترک تحصیل کرد تا بیش از پیش به پدر کمک کند، تنبلی و بیکاری را دوست نداشت و بسیار فعال، پرکار و زحمتکش بود.

از نوجوانی و قبل از سن بلوغ شروع به نماز خواندن کرد و همیشه با وضو بود، در همه برنامه‌های مسجد محل و مراسم‌های مذهبی شرکت می‌کرد و در ماه‌های رمضان، محرم و روزهای عاشورا و تاسوعا در هیات مسجد فعالیت چشمگیر داشت.

حاج حسین به سن قانونی که رسید به خدمت سربازی رفت و این ایام همزمان با سال‌های مبارزات انقلابی مردم ایران بود، در سال ۱۳۵۷ با «افسر کیانی» ازدواج کرد که پس از هشت سال زندگی مشترک، خداوند سه فرزند به نام‌های روح الله، سجاد و میثم به آنها عنایت کرد.

«حاج حسین»؛ سردار شهیدی که رشادتش بدون مرز بود

خدا را برای داشتن «حسین» شکر می‌کنم

به گفته پدرش؛ مراسم عقد و ازدواج آنها بسیار ساده برگزار شد و خیلی از مراسم‌های مرسوم آن موقع را انجام ندادند، احترام همسرش را داشت و همسرش نیز احترام او را نگه می‌داشت و هر کاری داشت خودش انجام می‌داد و به همسرش دستور نمی‌داد.

«حاج علی حسین» می‌گوید: زمانی که حسین مجروح و در بیمارستان تهران بستری بود، به عیادتش رفتم و گفتم: ما خوشحالیم که تو زنده هستی، هر چند که عباس شهید شده، او گفت: پدر این حرف‌ها را نزنید، اگر عباس شهید شده و من مجروح شده‌ام، به خاطر این است که شیری که عباس خورده از شیری که من خورده‌ام، پاک‌تر بوده است، به همین خاطر او شهید شده و من مجروح شده‌ام.

به حسین گفتم: به جبهه نرو تا سالم و پیش من و مادرت بمانی، چون عباس شهید شده، گفت: پدر به خدا قسم تا جنگ و امام راحل هست، من دست از جبهه برنمی‌دارم و با آن حال مجروحیت دوباره به جبهه رفت.

هر وقت به مرخصی می‌آمد به پایگاه مسجد می‌رفت و یا با خانواده‌های شهدا سرکشی می‌کرد، به عبادت، نماز سر وقت و نماز شب می‌پرداخت و یا قرآن تلاوت می‌کرد، به او می گفتم: این چند روز را پیش ما و زن و بچه‌ات باش، می‌گفت: سرکشی از خانواده شهدا از شما واجب‌تر است و یا هر وقت به او می‌گفتیم: کمتر به جبهه برو چون زن و بچه داری، می‌گفت: مگر امام حسین(ع) زن و فرزند نداشت، مگر حضرت عباس (ع) همسر و بچه نداشت، چرا شما از این حرف‌ها می‌زنید؟ به شدت به خانواده‌های شهدا، فرزندان شهدا و رزمندگان جانباز علاقه داشت.

حاج علی‌حسین ادامه می‌دهد: حسین دشمنان زیادی در روستا داشت که همه آنها قاچاقچی‌ها بودند و همه خوشحال از این که او شهید شده، من هم به خاطر این که دشمنان او خوشحال نشوند، اصلا از شهادتش ناراحت نشدم، وقتی جنازه‌اش را در بهشت زهرای نهاوند دیدم، دستهایم را به طرف آسمان بلند کردم و گفتم: «خدایا تو را شکر که این چنین فرزندی به من عطا کردی».

«حاج حسین»؛ سردار شهیدی که رشادتش بدون مرز بود

حاج حسین تشنه دفاع از انقلاب و امام راحل بود

همسرش نیز می‌گوید: چون انسانی مؤمن، با تقوا، اهل کار و تلاش بود، به او جواب مثبت دادم، اخلاق، رفتار، نماز، عبادت و صبرش بسیار خوب بود و در مقابل مشکلات صبر داشت و طوری رفتار می‌کرد که ما متوجه نمی‌شدیم مشکلی وجود دارد، با پدر و مادر من هم خیلی خوب بود و همه از دست او راضی بودند.

«افسر کیانی» ادامه می‌دهد: آرزوی پیروزی اسلام و انقلاب را داشت و همه چیز خود را فدای انقلاب کرد، آرزوی سلامتی امام راحل را می‌کرد و می‌گفت: «تمام زندگی و جانم فدای امام شود».

او می‌گوید: به افراد در خط اسلام و امام علاقه داشت و آن فرد را روی سرش می‌گذاشت، در عین حال هم از اشخاص ضد انقلاب و ضد اسلام متنفر بود، از افراد قاچاقچی بدش می‌آمد و اگر کسی علیه انقلاب و امام راحل حرفی می‌زد، بغض گلویش را می‌گرفت.

کیانی تاکید می‌کند: او افراد را راهنمایی می‌کرد که در راه خدا قدم بردارند و از راه حلال کسب روزی کنند، بعد از پیروزی انقلاب، کشاورزی را رها کرد و به سپاه پیوست و در ستاد مبارزه با مواد مخدر مشغول خدمت شد.

به گفته وی؛ شهید کیانی عضو بسیج بود و در پایگاه بسیج در امر مبارزه با مواد مخدر فعالیت و با منافقین نیز مبارزه می‌کرد، زمانی که در ستاد مبارزه با مواد مخدر مشغول بود، چند نفر قاچاقچی را تا پای اعدام کشاند.

همسر شهید کیانی می‌گوید: با خویشاوندان و اقوامی که در پخش مواد مخدر بودند، رابطه نداشت و همان‌ها در زمان شهادت «حسین» در کمال ناجوانمردی بسیار خوشحال شدند و شیرینی پخش می‌کردند، همسرم شبانه‌روز برای مبارزه با مواد مخدر کار می کرد و هفته‌ای یک شب به منزل می‌آمد.

«حاج حسین»؛ سردار شهیدی که رشادتش بدون مرز بود

فرهنگ ما فرهنگ شهادت است

کیانی ادامه می‌دهد: هنگامی که در سپاه بود، بیشتر از گذشته مطالعه می‌کرد و به خواندن کتاب‌های دینی، مذهبی و تاریخی می‌پرداخت، با شروع جنگ تحمیلی، ملبس به لباس مقدس پاسداری شد، ابتدا به صورت بسیجی و بعد به عنوان پاسدار رسمی در جبهه حضور یافت و برای جلب رضای خداوند و انجام تکلیف عازم جبهه‌های حق علیه باطل شد و در عملیات‌های مختلفی شرکت داشت.

وی گفت: حاج حسین ابتدا فرمانده گروهان بود و بعد معاون گردان شد و در عملیات کربلای پنج معاون گردان ۱۵۲ لشکر انصار شد، او در منطقه ۲ بار مجروح و در منطقه چنگوله با برادر شهیدش عباس، در جبهه بودند که او در آن عملیات از ناحیه پا مجروح شد و برادرش عباس نیز به شهادت رسید.

همسر شهید کیانی می‌گوید: هر وقت به او می‌گفتم شما چند تا بچه دارید، فکری هم به حال ما کنید، می‌گفت: من به جبهه می‌روم و تو از بچه‌ها نگهداری کن، من نصف ثوابش را به تو می‌دهم و با این حرف‌های او من دلگرم می‌شدم.

به گفته این همسر شهید در جبهه نماز شب او ترک نمی‌شد. در قید حقوق و مزایا نبود، از طرف سپاه به او زمینی در نهاوند دادند که او زمین را نگرفت و گفت مگر من به خاطر زمین به جبهه می‌روم، خمس وجوهات شرعی را هر سال می‌پرداخت، نسبت به بیت‌المال حساس بود، حتی یک بار که می‌خواست مرا را با خود به نهاوند ببرد، ماشین سپاه را داخل حیاط گذاشت و ماشین کرایه کرد.

وی خاطر نشان کرد: همواره به خانواده‌اش توصیه می‌کرد صبر و توکل به خدا داشته باشید، منحرف نشوید، امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید، حجاب را رعایت کنید، نماز را اول وقت بخوانید و فرزندانم را خوب تربیت کنید و به مسجد و پایگاه بروید، آرزوی شهادت داشت، می‌گفت: خوشا به سعادت آنهایی که شهید شده‌اند، «دعا کنید من هم شهید شوم».

وی ادامه داد: به گفته همرزمانش در عملیات کربلای پنج، آتش دشمن روی محور ما خیلی سنگین بود، بچه‌های زیادی شهید شدند، یک جایی بود که حاج حسین شهدا را آنجا می‌برد، داخل سنگر وضو گرفت و نماز خواند و بعد یک جعبه مهمات برداشت و برای رزمندگان برد، به او گفتم آتش دشمن زیاد است، شهید می‌شوی، گفت : اشکال ندارد، باید این مهمات را به نیروها برسانم و بعد از ساعتی متوجه شدیم او شهید شده است.

«حاج حسین»؛ سردار شهیدی که رشادتش بدون مرز بود

بخشی از وصیت‌نامه شهید والامقام سردار شهید «حسین کیانی»:

«سلام به مادر مهربانم، مادری که از جان و دل به او عشق می‌ورزم، مادری که دوری او را یک لحظه نمی‌توانم تحمل کنم، اما چه باید کرد که اسلام از تو مادر عزیزتر است.

مادر، اگر من شهید شدم، صبر داشته باش، همانطور که زینب(س) در برابر شهادت برادر و فرزندانش صبر کرد و دنیا به خاطر این بانوی بزرگوار برپا مانده است، همسرم، ان‌شاء الله خداوند به شما صبر عنایت کند.

سفارش من این است که روح الله، فرزندم، را راهی جبهه کنی که اسلحه من روی زمین نماند، برادران شعار ندهید، عمل نمایید، ما مسئول خون شهدای اسلام هستیم، مرگ راهی است که باید همه از آن عبور کنند، پس چه بهتر که مرگ در راه خدا باشد، فرهنگ ما، فرهنگ شهادت است، ما با یاد حسین(ع)، راه حسین(ع) و خون حسین(ع) زنده هستیم.

ای ملت شهیدپرور، امام را تنها نگذارید، اگر رهبری تضعیف شود، این انقلاب شکست می‌خورد، پشتیبان ولایت و یاران امام باشید و خودتان را آماده کنید برای سختی‌هایی که در آینده پیش می‌آید.

سردار «حاج حسین کیانی» در ۲۴ دی‌ماه سال ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه به علت اصابت ترکش به گلو و سر به درجه رفیع شهادت نائل شد و به آرزوی دیرینه‌اش رسید و راهی نورانی که امروز پیش‌ پای فرزندان دلیر و غیور این رمز و بوم هموار شد.

پیکر پاک این شهید سرافراز در زادگاهش در گلزار شهدای روستای کیان نهاوند به خاک سپرده شد.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha