به گزارش خبرنگار اقتصادی ایرنا، گاز در سه دهه گذشته به عنوان یکی از مهمترین محورهای توسعه کشور در برنامهها قرار گرفت، اما به دلیل حمکرانی نادرست و مصرف بالای این سوخت در کشور، نتوانستیم از این نعمت خدادادی بهره ببریم. با روند کنونی مصرف، ناترازی گاز در سالهای آینده تشدید خواهد شد، این در حالی است مخازن گازی کشور به یکسوم عمر پایانی خود نزدیک میشوند که این موضوع سبب کاهش برداشت گاز میشود که برای تداوم برداشت گاز باید به میادین، گاز و یا آب تزریق شود؛ یعنی با فشار افزایی بهرهوری این مخازن را افزایش داد.
هیچ پروژهای در حال حاضر مهمتر از پروژه راهبُردی فشارافزایی در میدان مشترک پارس جنوبی در کشور و صنعت نفت نیست، اگر این پروژه طی سه تا چهار سال آینده انجام نشود، در این میدان شاهد افت فشار محسوسی خواهیم بود. این سخنان «جواد اوجی» وزیر نفت است که درباره اولویتدارترین پروژه نفتی کشور سخن میگوید.
فشارافزایی پارس جنوبی به معنای افزایش فشار گاز در مخازن گازی پارس جنوبی است. پارس جنوبی یکی از بزرگترین مخازن گازی جهان است که در خلیج فارس واقع شده و فشارافزایی در این مخازن به منظور افزایش استخراج گاز و بهرهوری بیشتر از آن انجام میشود. این فشارافزایی ممکن است از طریق تزریق گاز طبیعی، آب یا هر ماده دیگری به مخازن انجام شود.
بسیاری از کارشناسان معتقدند که اگر فشارافزایی در این منطقه انجام نشود، از ۲ یا سه سال آینده، سالی یکی از فازهای پارس جنوبی را از دست خواهیم داد.
ایرنا در میزگردی با حضور کارشناسان خبره این حوزه موضوع فشارافزایی را بررسی کرد. در این میزگرد «محمدصادق مهرجو»، «حسین نورالدین موسی» و «نصرالله زارع» به بررسی ابعاد مختلف این حوزه پرداختند که در سه بخش منتشر خواهد شد و بخش نخست آن تحت عنوان "ایران میتوانست به قطب انرژی منطقه تبدیل شود/ چرا جزو ۱۰ کشور نخست صادرکننده گاز نیستیم؟" منشر شد و قسمت دوم آن به شرح زیر است.
ایرنا: آیا به بحران انرژی نزدیک میشویم؟
زارعی: در بخش نخست گفتیم که نظام از گاز به عنوان توزیع رفاه در جامعه استفاده کرد و این سیاست خوبی بود؛ اما در تعریف راهبرد و تاکتیکها خطاهای محاسباتی بزرگی داشتیم؛ چگونگی تخصیص انرژی و گاز به بخشهایی که نامولد بود. ما دو غفلت بزرگ بهویژه در دو دهه اخیر داشتیم: یکی در عرضه یا تولید و دیگری در مصرف یا تقاضا.
دچار ناترازی انرژی شدیم
ما در بخش مصرف، یک شورای عالی انرژی داشتیم حدود دو دهه که به نظر من هم کاملاً تشریفاتی بود! پس ما یک خلأ سیاستگذاری، تنظیمگری داریم تا بتواند بین عرضه و تقاضا توازن ایجاد کند و خروجی آن سیاستها، دستورالعملهای الزامآور باشد، به این شکل نباشد که ما هرچه تولید کردیم را مصرف کنیم و بخش مصرف رها باشد. امروز مصرف از تولید پیشی گرفت و دچار ناترازی و کسری انرژی شدیم.
پس ما در بخش مدیریت تولید و مصرف، یک خلأ حاکمیتی، نظام تنظیمگری داشتیم که حتماً باید به آن پرداخته شود و یکی از نقاط ضعف بزرگ برنامه هفتم همین بحث است.
پس ما در بخش مدیریت تولید و مصرف، یک خلأ حاکمیتی، نظام تنظیمگری داشتیم که حتماً باید به آن پرداخته شود و یکی از نقاط ضعف بزرگ برنامه هفتم همین بحث است.
اینکه ما واقعیات را نگفتیم و مورد غفلت واقع شد، نتیجه این بود که سیاست بر کار کارشناسی و علمی حاکم شد، حرفهای کارشناسان شنیده نشد. این حرف ناترازی، حرف کاهش افت فشار میادین نفت و گاز، حرفی است که دلسوزان نفتی بیش از دو دهه است که میگویند. پس باید به این فکر باشیم که نگهداشت تولید داشته باشیم، به این فکر باشیم که محاسبه کنیم ترازنامه انرژی در بیاوریم. اگر پارس جنوبی دچار افت تولید میشود، چه زمانی بیاییم تمهیدات نگهداشت داشته باشیم. با لحاظ و اعمال نگه داشت تولید، باز هم ما کسری داریم.
چه کار کردیم برای اینکه میادین کشفشده و توسعهنیافته را بخواهیم توسعه بدهیم؟ میادینی که امروز گاز کشور را توسعه میدهند، میادینیاند که از روز نخست تا ۲۰ سال پیش همان بودند. آیا میدان گازی جدیدی در این چند سال آمده؟ نیامده است.
باید از سال ۱۴۰۰ تجهیزات فشار افزایی را وارد مدار میکردیم
همه فازهای پارس جنوبی، در برنامه توسعه آن مشخص است که چه زمان افت تولید آغاز خواهد شد. از فاز یک که سال ۸۱ افتتاح شده، نمودارش هست تا آخرین فازی که وارد تولید شد، بخش دریای فاز ۱۴ که سال ۹۷ افتتاح شد. پس قابل پیشبینی بود که ما از سال ۱۴۰۰ باید تأسیسات فشارافزایی مان وارد مدار تولید میشد که افت بیشتر فشار و افت بیشتر تولید را کنترل میکردیم. این یک غفلت بزرگ بود.
تمام فازهای پارس جنوبی، در برنامه توسعه آن مشخص است که چه زمان افت تولید آغاز خواهد شد.
میخواهم بگویم دیگر نباید برای ناترازی انرژی، کلمه بحران را به کار ببریم، باید بگوییم ابربحران! به ابر بحران رسیده. سال گذشته استمرار سرمایی که پارسال بود، ۴۵ روز قطعی گاز پتروشیمی و صنایع داشتیم، امسال که هنوز در دیماه در هوای بهاری هستیم، از ۲-۳ هفته پیش قطعی گاز پتروشیمیها را داشتیم!
در حکمرانی انرژی بیتوجه بودیم
ما در عرضه و تولید انرژی بی توجه بودیم و همین موضوع سبب شد که سال گذشته پارس جنوبی میانگین ۷۰۵ میلیون مترمکعب در روز تولید داشته باشد و امروز به ۶۷۰ میلیون متر مکعب در روز برسید.
ما در عرضه و تولید انرژی بی توجه بودیم و همین موضوع سبب شد که سال گذشته پارس جنوبی میانگین ۷۰۵ میلیون مترمکعب در روز تولید داشته باشد و امروز به ۶۷۰ میلیون متر مکعب در روز برسید.
شورای عالی انرژی باید یک جایگاه حقوقی دارای قدرت اجرایی پیدا کند و احکام و مصوباتش الزاماً هم برای بخش تولیدکننده نباشد و بخش مصرفکننده را نیز شامل شود.
آقای نورالدین موسی: برای حل موضوع ناترازی نخست باید چالشها را بشنویم و سپس راهکارهای عملیاتی را اجرا کنیم. چالشهای راهبردیمان عدم الگوی درست حکمرانی و سیاستگذاری در حوزه انرژی و اداره غیراقتصادی حوزه انرژی در ادوار مختلف است که این نیازمند بازنگری و تحول اساسی در رویکردهای بخش انرژی است. در این زمینه نیز باید چندین سند در حوزه نفت، گاز، پتروشیمی، وزارت نیرو، وزارت صمت و همه حوزههای انرژی داشته باشیم و از نگاهی که فراوردههای نفتی را بیارزش میدیدیم بیرون بیاییم.
نیاز به گفتمان سازی در حوزه ناترازی انرژی هستیم
این نیاز به یک گفتمان سازی و عزم ملی دارد که در واقع کار سختیاست. اما اگر صادقانه با مردم صحبت بشود، مردم همکاری میکنند و میشود سیاستهای انگیزشی و تشویقی برای جلوگیری از این هدررفت انرژی هم گذاشت بدون اینکه فقط به سیاستهای قیمتی اشاره شود.
چالش دوم، عدم مدیریت صحیح تقاضا و هدررفت انرژی در بخشهای مختلف است که باعث تشدید ناترازیها شده است
چالش دوم، عدم مدیریت درست تقاضا و هدررفت انرژی در بخشهای مختلف است که باعث تشدید ناترازیها شده است؛ یعنی هدررفتمان در همه بخشها زیاد است و به مصرف بیرویه برنمیگردد، الگوی ساختمان چطوری است، الگوی مصرف ما چطوری است، خطوط انتقال ما چطوری است، نیروگاههای ما چطوری است، کارآیی و ضریب پیچیدگی پالایشگاههایمان چطوری است، تجهیزات مان چقدر فرسوده است و اینکه چه اندازه در بعضی موارد از تکنولوژیهای جدید استفاده کردیم یا نکردیم و چه اندازه از توان ملی خودمان استفاده کردیم. اینها همه نکاتیاند که در مدیریت درست تقاضا و هدررفت یا بهاصطلاح بهینهسازی، چالش بزرگ ماست.
آمار غلط پاشنه آشیل وزارت نفت
ما به خاطر اینکه فقط بگوییم اینقدر گاز داریم و دومین دارنده هستیم و اینقدر نفت داریم، آمارهایمان هم خیلی وقتها آماری فیک و غیرواقعی است بهویژه در حوزه نفت، آمار کاملاً فیک داده میشود و این یک خوشخیالی و راحتی برای سیاستگذارها و مردم و همه ایجاد میکند.
استمرار اطلاعات و آمار کاذب و غیرواقعی، حتی گزارشهای رسمی متفاوت از سوی بخش عمدهای از مدیریت کلان نظام انرژی، همواره بین مسئولین ارشد مملکت در ادوار مختلف در ارتباط با موضوعاتی نظیر اکتشافات، ضریب بازیافت، نفت و گاز و پتروشیمی وجود داشته؛ استمرار این آمارهای غلط، مبنای تصمیمگیری در مجلس، در نهادهای تقنینی کشور، در نهادهای عالی کشور، مجمع تشخیص و دیگر جاها میشود.
استمرار اطلاعات و آمار کاذب و غیرواقعی، حتی گزارشهای رسمی متفاوت از سوی بخش عمدهای از مدیریت کلان نظام انرژی، همواره بین مسوولان ارشد مملکت در ادوار مختلف در ارتباط با موضوعاتی نظیر اکتشافات، ضریب بازیافت، نفت و گاز و پتروشیمی وجود داشته است. استمرار این آمارهای غلط، مبنای تصمیمگیری در مجلس، در نهادهای تقنینی کشور، در نهادهای عالی کشور، مجمع تشخیص مصلحت و دیگر جاها میشود.
برنامهریزی غلط، فاصله زیاد سیاستگذاریها با واقعیت میدانی که این خودش بدون تردید که عرض کردم هیچکدام از برنامههای توسعه به اهداف خودش نرسیده و هیچوقت اینها واقعاً آنالیز و تجزیهوتحلیل نمیشود، مرور نمیشود و اینها باعث اختلال در تأمین درآمدهای ملی میشود و به طور قطع ادامه این برای ما تهدیدات اجتماعی و امنیتی دارد.
از منابع مالی درست استفاده نمیکنیم
یکی دیگر از مشکلات، عدم درک هزینه فرصت واقعی انرژی است. از طرفی سند آمایش سرزمینی محیطزیست و انرژی متناسب با جمعیت و شرایط اقلیمی کشور نداریم. ما میتوانستیم با توجه به شرایط اقلیمی کشور از انرژیهای تجدیدپذیر استفاده کنیم. همچنین عدم تکافوی منابع مالی و سرمایهای از یکسو و مدیریت نادرست منابع مالی از سوی دیگر، چالشی است که با آن درگیریم؛ یعنی آن بخش منابع مالی هم که در دستمان است، درست هزینه نمیکنیم. همه اینها موجب میشود که از ظرفیتهای تولیدمان در حوزه انرژی بهخوبی استفاده نکنیم.
در واقع باید کار به دست آن کس که شایسته است باید باشد، باید نگاه تخصصی شود و باید به این حوزه نگاه سیاسی نکرد. چالشهای راهبردیمان اینها هستند.
اقتصاد کشور وابسته به رانت انرژی است
اقتصاد کشور وابسته به رانت انرژی است و همین موضوع سبب شده که معادل ۶ میلیون بشکه را در کشور مصرف کنیم در حالی که یک درصد جمعیت دنیا هستیم
اقتصاد کشور وابسته به رانت انرژی است و همین موضوع سبب شده که معادل ۶ میلیون بشکه را در کشور مصرف کنیم، در حالی که یک درصد جمعیت دنیا هستیم. خوراکی که اکنون به پتروشیمیها میدهیم، در مقابل ارزشافزوده آنها ناچیز است. به طور مثال اگر خود گاز را صادر کنیم برای کشور بسیار به صرفه تر است. از دیگر مشکلات این است که کمبود ذخیرهسازی گاز هستیم. ما باید فراورده، گاز در ذخیرهسازی در ایام پیک داشته باشیم.
همچنین توجه کنید که فرسودگی تجهیزاتمان در حوزه نیروگاهی، پالایشگاهی، خطوط انتقال همه موجب هدررفت انرژی است. به طور مثال چرا الان نیروگاههای ما ۲۵ درصد بازده دارند؟ بازدهی چرا اینقدر باید پایین باشد؟ در واقع همه اینها را که جمع بزنیم، مصرف انرژی بالا میرود. همانطوری که عرض کردم، غلبه بخشی نگری بر منافع ملی خیلی به ما آسیب زده و میزند و این نگاه بخشی در حال گسترش پیدا کردن است. نگاه باید، ملی باشد.
انجام ندادن کار در کشور هزینهای ندارد
مورد بعدی در چالشهای عملیاتی هم، عدم تناسب اختیارات با شرح وظایف سازمانی است و این موجب ترک فعل میشود. یعنی الان برای کسی که کار میکند هزینه ایجاد میکنند و کسی که فعالیتی نمیکند هزینهای نمیخواد بدهد. متاسفانه ترک فعل هیچ هزینهای ندارد! انجام ندادن کار هیچ هزینهای ندارد، ولی انجام دادن کار هزینه دارد!
خیلی جاها توسعه میادین یا مخازن نیاز به سرمایه بزرگ ندارد، متأسفانه با آدرس غلط، اکنون شرکت ملی نفت روزبهروز در حال تضعیف شدن است؛ یعنی ما هنوز صورت مسائلمان را متوجه نشدیم! قدیم در دبیرستان میگفتند که نصف حل مساله، فهم صورتمساله است؛ اصلاً صورت مسائل ما چه هستند که بگوییم بر اساس این صورت مسائل، یک نگاه مهندسی داشته باشیم و صورت مسائلمان را به شکل مهندسی و فنی بفهمیم و بعد بر اساس این راهحلهایمان مهندسی باشد.
وقتی صورتمساله را نفهمیدیم و نمیدانم چطوری است، تصویر مشترک و زبان مشترک نداریم، خودبهخود برنامههایمان محقق نمیشود و برای اجرای هر راهبردی و استراتژی، هماهنگیهای جزء و کل لازم است. متأسفانه در ادوار مختلف، هماهنگی جزء و کل بدنه کارشناسی، مدیریت میانی با مدیریت کلان این هماهنگیها وجود نداشته است. اینها مشکلات ما در این حوزه هستند.
آقای مهرجو: میخواهم موضوع را دانشگاهی کنم و موضوعات را در سه دسته تقسیمبندی کنم: در راهکارها و راهبردهای کوتاهمدتمان، ما باید بهینهسازی و جلوگیری از پرت انرژی را مدنظر قرار دهیم. فکر میکنم این کاملاً در دسترس هست؛ البته یک مقدارش را هم دارند اهتمام میکنند، ولی سرعت عمل کم هست.
۸۰درصد برق کشور وابسته به گاز و فراورده است
من یک سری آمار و ارقام خدمتتان بدهم که برای فهم بهتر مساله و اینکه ما کجاها پرت انرژی داریم. بازده نیروگاههای گازی ما که تقریباً بیش از ۸۰ درصد تولید برق ما وابسته به نیروگاههای حرارتی با منشأ سوخت گاز و فراورده است و بیشتر فراورده مایع؛ که از این محل هم گاز خیلی زیادی را میسوزانیم، تقریباً نیاز ما در نیروگاهها ۲۵ درصد سبد تولید گاز کشور است و در زمستان به دلیل شدت ناترازی گاز، مجبور هستیم سوخت مایع گازوئیل یا مازوت بسوزانیم که با توجه به ناترازی که در آن زمینه هم داریم، مجبور به واردات هستیم، برای اینکه بتوانیم نیروگاههای خودمان را در زمستان همچنان در مدار تولید نگه داریم.
بازده نیروگاههای کشور کمتر از ۳۲ درصد است
بازده نیروگاههای دولتی ما، حدود ۲۷ درصد است، نیروگاههای خصوصی ما چند درصد بیشتر و تقریباً ۳۰ تا ۳۲ درصد است. در صورتیکه با تمهیداتی که میشود مدنظر قرار داد و سیاستگذاری کلان، حتماً صنایعمان را وادار به این بکنیم که راندمان را در بخش تولید، در بخش تلفات انتقال و توزیع تقریباً ۲۵ تا ۳۰ درصد در بخش برق، تلفات انتقال و توزیع داریم. اینها خیلی عددهای بزرگی است.
حالا با توجه به اینکه ما اقلیم گرم و خشکی داریم در مناطق جنوبی کشور، غیر از جاهایی که سردسیر هست، میتوانیم از نیروگاههای پراکنده با انرژیهای تجدیدپذیر استفاده کنیم. ما بههیچعنوان احتیاج نداریم در منطقه گرم در جنوب کشور مثل بوشهر، هرمزگان، جنوب استان کرمان، جنوب استان فارس و سیستان و بلوچستان که جزو اقلیمهای گرم هستند و در فصل زمستان هوای بهاری دارند، دنبال مشترک گاز بگردیم، به آنها گاز بدهیم.
ما باید نیروگاههای پراکنده با منشأ تجدیدپذیر داشته باشیم
ما باید نیروگاههای پراکنده با منشأ تجدیدپذیر داشته باشیم. بههرحال با توجه به بافت جمعیتی و پراکندگی جمعیت، آنجا نیاز نیست که حتماً گازرسانی با خط لوله انجام دهیم. ما باید الگویمان را به سمت استفاده از برق تغییر دهیم، در حقیقت ما در مرکز بیضی تولید و مصرف برق قرار داریم، یک مزیت ژئواستراتژیکی و ژئوپلیتیکی داریم که میتوانیم با توجه به مصرفکنندگان عمدهای که در اطراف ما قرار دارند، کشورهای پرجمعیتی که هستند و نیاز به برق و گاز، فشار را از روی گاز برداریم.
در چین و امریکا، از زغالسنگ استفاده میکنند. ما هم حتماً باید توسعه معادن زغالسنگ را داشته باشیم. این باعث میشود که ما با معادل ۴۰۰ هزار بشکه نفت خام فشار را از روی مصرف گاز برداریم، انرژیهای تجدیدپذیر باید در دستور کار قرار بگیرد، انواع مختلف انرژی خورشیدی، باد، زمینگرمایی و حتی بین دو دریای بزرگ محصور هستیم که کشورهای بزرگ دنیا با توربینهای شناوری که روی سطح آبها دارند، از امواج هم برق استحصال میکنند. بیاییم جلوی گازسوزی را بگیریم؛ آماری که داشتیم در سال گذشته ۱۴۰۱، تقریباً بیش از ۲ فاز پارس جنوبی گازسوزی داشتیم و در حقیقت هزینه سرمایهگذاری برای تولید این میزان گاز، خیلی زیاد است.
در سال گذشته ۱۴۰۱، تقریباً بیش از دو فاز پارس جنوبی گازسوزی داشتیم و در حقیقت هزینه سرمایهگذاری برای تولید این میزان گاز، خیلی زیاد است.اینها برنامههای میانمدت است، بحث بهینهسازی برنامههای کوتاهمدت است، بحثهای جمعآوری، تقویت فشار و ارسالشان به واحدهای NGL و در زنجیره ارزش قرار دادن برنامههای میانمدت هست. در سیاستگذاری کلان و طولانیمدت، ما باید دنبال توسعه زیرساختهای تجدیدپذیر باشیم و استفاده بهینه از منابع نفت و گازمان برای اینکه ارزشافزوده بیشتری را ایجاد کنیم.
ارزش صادراتی هر تن محصول پتروشیمی ۵۵۰ دلار است
در پتروشیمی میانگین هر تن صادرات ما با توجه به این ناترازی گازی که داریم، تقریباً در سالهای گذشته ۴۸۰ دلار بود، این آمار برای سال گذشته نزدیک به ۵۵۰ دلار هر تن صادراتمان ارزش دارد.
کشور عربستان که رقیب ما به لحاظ تولید محصولات پتروشیمیایی هست، دو برابر ما ارزش هر تن محصول صادراتی پتروشیمیاش هست. کشورهایی مثل کره جنوبی سه برابر، کشورهایی مثل المان چهار برابر ما ارزش صادرات محصولات پتروشیمی دارند.
ما دیگر باید واقعاً دست بکشیم از توسعه بالادست در صنعت پتروشیمی و بیاییم حلقههای میان دست و پاییندست را توسعه دهیم که بیشترین اشتغالزایی را بخشهای پاییندست ما دارند.
ارزش صادرات عربستان که رقیب ما از نظر تولید محصولات پتروشیمیایی محسوب میشود، ۲ برابر ایران است. از سوی دیگر کشورهایی مانند کره جنوبی سه برابر و کشورهایی اروپایی مثل آلمان چهار برابر ما ارزش صادرات محصولات پتروشیمی دارند.
ما دیگر باید واقعاً دست بکشیم از توسعه بالادست در صنعت پتروشیمی و بیاییم حلقههای میان دست و پاییندست را توسعه دهیم که بیشترین اشتغالزایی را بخشهای پاییندست ما دارند. ژاپن با آن پیشرفت تکنولوژی، تنها ۶۵ میلیون تن در سال تولید محصولات پتروشیمی دارد و بیشتر محصولاتش در حلقههای پاییندست پتروشیمی قرار دارد.
۳۰ درصد ظرفیت پتروشیمیها بدون خوراک ماند
از اینکه ما متانول تولید کنیم، اوره و آمونیاک تولید کنیم، باید دست بکشیم و سعی کنیم با توجه به این ناترازی گاز که عمده پتروشیمیهای ما با خوراک گاز هستند و کمبود گازی که ما بین مجتمعی داریم و مقدار عدد قابلتوجهی هست؛ اگر اشتباه نکنم ما پارسال تقریباً ۲۱ میلیون تن کمبود ظرفیت در بخشهای مختلف داشتیم؛ هم خوراک گاز و هم خوراک بین مجتمعی و این عدد قابلتوجهی هست، اگر ما ۴/۹۱ میلیون تن ظرفیت تولید محصولات پتروشیمیایی داشته باشیم، تقریباً میشود گفت ۳۰ درصدش بلاخوراک بوده.
ما باید در این زمینه حتماً کار کنیم و الگوی حکمرانی انرژیمان را تغییر بدهیم؛ همانطور که فرمودند، تنوع در سبد انرژی کشور یکی از راهکارهای میانمدت و طولانیمدت است و در حقیقت ما باید استفاده بهینه کنیم، باید نقش بیشتری را در زمینه صادرات گاز و صادرات محصولات پتروشیمیایی ایفا کنیم. اینها هستند که برای ما GDP میسازند.
درست است که توزیع گاز باعث توزیع رفاه در کشور میشود، ولی وابسته کردن بخش خانگی و صنایع کوچک به استفاده از گاز، در طولانیمدت میتواند یک خطر امنیتی را در پی داشته باشد و خداینکرده اگر حادثه یا شاتدان یا توقف عملیاتی اتفاق بیفتد، امکان دارد تا اقتصادهای خرد مثل نانواییها و از این قبیل هم دچار تنش شود و باعث مشکلات امنیتی برای ما شود. به لحاظ پدافند غیرعامل همانطور که فرمودند، بیش از ۳۰ درصد وابستگی به یک حامل انرژی خطرناک خواهد بود و ما باید از این وابستگی بهتدریج رها شویم.
بههرحال به نظر من در هیچ کشور پیشرفتهی دنیا، دو حامل انرژی وارد یک منزل نباید شود؛ یا باید از گاز استفاده کنیم یا از برق استفاده کنیم و حداقل بتوانیم در بازار صادرات برق منطقهای نقش ایفا کنیم. الان عربستان سرمایهگذاری خیلی وسیعی کرده برای تولید برق تجدیدپذیر؛ تقریباً تا ۲۰۰ هزار مگاوات برق تجدیدپذیر سرمایهگذاری کرده، با کمک کشورهای ژاپن و آلمان و رقیب جدی ما خواهد بود برای بازار عراق و کشورهای همسایه و این زنگ خطری برای ما خواهد بود.
میتوانیم گاز وارد کنیم و آن را تبدیل به برق کنیم و صادر کنیم
میتوانیم گاز را وارد کنیم و تبدیل به برق کنیم و صادر کنیم. این تحریم پذیری ما و در حقیقت بحث تداوم صادرات ما را هم در پی خواهد داشت و نقشپذیری ما را در بازار انرژی منطقه بیشتر خواهد کرد و قراردادهای سوآپ گاز با توجه به اینکه مصرفکنندههای عمده و تولیدکننده عمدهای در اطراف خودمان داریم، میتواند با توجه به موقعیت ژئوپلیتیکی ما مدنظر قرار بگیرد.
در حقیقت میتوان گفت که ما چهارراه اتصال شرق و غرب آسیا هستیم و تقریباً نزدیک به دروازه اروپا قرار داریم و با توجه به تحولاتی که اتفاق افتاده، میتوانیم بهعنوان یک هاب انرژی در منطقه ایفای نقش کنیم. من به همین مقدار اکتفا میکنم.
میخواهم یک مقدار راجع به پارس جنوبی صحبت کنم؛ اینکه بحث افت فشار در فازهایمان به چه صورت هست.
ایرنا: آیا ما در گذشته مطالعاتی پیرامون فشار افزایی پارس جنوبی انجام دادهایم؟
مهرجو: مطالعاتی انجام شده از طرف شرکت توتال در سال ۲۰۰۷، یک مدلسازی دینامیک در فازهای مختلف انجام دادند. پیشبینی آنها برای شروع افت فشار بهخصوص در فازهای مرزی، از ابتدای سال ۲۰۲۴ هست که الان ما دقیقاً در سال ۲۰۲۴ قرار داریم و بهتدریج این افت فشار به فازهای دیگر که در آبهای سرزمینی ما قرار دارد، بهتدریج خواهد رسید.
همانطور که گفته میشود، این به بعد این روند افت فشار سرعت میگیرد و در حقیقت، این افت فشار داخل مخزن باید مدیریت شود. مخزن پارس جنوبی یک مخزن Gas Condensate هست. Condensate بهعنوان یک محصول جانبی که از ارزش اقتصادی بالایی هم برخوردار است و ما بهعنوان خوراک در ستاره خلیجفارس از آن استفاده میکنیم که بخش قابلتوجهی از فراورده بنزین و گازوئیل ما را هم تولید میکند، مطرح است.
این دارای ارزش اقتصادی بالاست و ما نباید اجازه بدهیم که از یک پدیده سوئی تحت عنوان Condensate blockage یعنی قفلشدگی میعانات داخل مخزن که باعث عدم تولید گاز و باعث ماند میعانات گازی در مخزن میشود، جلوگیری کنیم. راهکار درستش این است که ما gas recycling داشته باشیم، اجازه ندهیم که فشار مخزن به فشار شبنم بیفتد که باعث ایجاد جمع شدگی و انباشت Condensate در مخزن بشود.
ولی به دلیل اینکه مخزن پارس جنوبی هم وسیع هست و هم در دریا قرار دارد و امکانات فشارافزایی تا آن حد غلبه بر فشار اولیه مخزن خیلی فراهم نیست، پروژهای تحت عنوان فشارافزایی مدنظر قرار گرفته، برای اینکه بتوانیم فشار ته چاهی را بهگونهای مدیریت کنیم که گاز بیشتری را استحصال کنیم و با توجه به فاصله زیادی که فازهای مرزیمان تا پالایشگاههای جنوبی دارد، تقریباً بین ۱۲۰ تا ۱۵۰ کیلومتر فاصله دارد، اگر ما فشار ته چاهی را بیندازیم، بهتبعش فشار سر چاهی هم میافتد و در حقیقت امکان دارد فشار با میزان دلخواه به ابتدای پالایشگاه گازی نرسد.
پس ما احتیاج به یک فرایند فشارافزایی داریم؛ چون طراحی پالایشگاههای گازیمان با فشار و دمای بهخصوصی اتفاق افتاده، بین ۷۱ تا ۷۶ بار فشار میخواهیم برای ورود به پالایشگاههای گازیمان و در حقیقت ما نیاز به فشارافزایی داریم.
سرعت مطالعات فشار افزایی در دولت قبل پایین بود
آن چیزی که در دولت قبل اتفاق افتاد، هشدارهایی از طرف کمیته نفت و انرژی مجمع تشخیص مصلحت نظام، در سال ۹۵ به وزارت نفت داده شد که نسبت به گزارشی که توتال داده بود، وزارت نفت اعلام موضع کند و نظر تخصصیاش را راجع به این قضیه بگوید.
حالا جوابیهای تهیه شد و منجر به مطالعات وسیعی شد؛ منتها سرعت این مطالعات خیلی مطلوب نبود و تا الان ما فقط یک مطالعات کانسپت (concept) داریم و مطالعات detail و feed ما در دست بررسی هست که نیاز به شروع عملیات اجرایی است و نیاز به تهیه دیتا و رفتن به مناقصه برای اینکه پیمانکارهای EPC را پیدا کنیم و اینکه طراحی و چیدمان کنیم.
ما میخواهیم فشارافزایی را در دریا انجام دهیم یا در خشکی انجام دهیم؛ هرکدام از اینها یک سری مزایا و معایب و محدودیتهایی را دارد و در حقیقت هزینههایی بر آنها مترتب هست و هزینه فشارافزایی در دریا با توجه به توربو کمپرسورهایی که مدنظر هست، کاملاً مشخص است و سازههایی که باید در دریا احداث بشود، برای اینکه حجم زیادی از هر فاز پارس جنوبی را فشارافزایی کند و به پالایشگاه ارسال کند.
حالا اگر در خشکی باشد، بههرحال یک سری معایب و مسائلی دارد که اینها باید بررسی شود. البته در مطالعات concept این کار تقریباً انجام شده و یک هزینهای دارد. حالا با توجه به اثری که بحث فشارافزایی دارد نسبت به سناریوی افت طبیعی تولید در مخزن پارس جنوبی و ارزشافزودهای که برای ما ایجاد میکند، در دولت قبل عنوان شد که نیاز به سرمایهگذاری ۴۷ میلیارد دلاری داریم.
۲۵ میلیارد دلار سرمایه لازم جهت فشار افزایی
حالا با توجه به تغییر چیدمان و فازهای موردنیاز در دولت جدید گفتند که احتیاج به حداقل ۲۵ میلیارد دلار سرمایهگذاری دارد و این محدود شد به ۸ هاب، ۴ خشکی، ۴ دریا و میشود گفت که هر هاب ما تقریباً احتیاج به ۲.۵ میلیارد دلار سرمایهگذاری دارد.
فشار افزایی احتیاج به حداقل ۲۵ میلیارد دلار سرمایهگذاری دارد و این محدود شد به ۸ هاب، ۴ خشکی، ۴ دریا و میشود گفت که هر هاب ما تقریباً احتیاج به ۲.۵ میلیارد دلار سرمایهگذاری دارد.
اینکه ما الان این پول را داریم و میتوانیم سرمایهگذاری کنیم در سالهای آتی، این خودش یک بحث و مسئله است با توجه به نیاز حیاتی مخزن برای اینکه ما بتوانیم روند افت تولید و افت فشار را مدیریت کنیم که باعث پدیدههای جنبی ناخواسته نشود.
روی این قضیه دارد کار میشود. فکر میکنم با توجه به آخرین اطلاعاتی که ما داریم، همچنان بحث مطالعات detail و design مدنظر هست و مطالعات feed هنوز تکمیلنشده با توجه به گستردگی و حجم مطالعهای که میطلبد.
فکر میکنم ما چون از ابتدای دولت میدانستیم که حقیقت نیاز حیاتی داریم به بحث فشارافزایی، باید با جدیت بیشتر مدنظر قرار میگرفت. البته الان میشود گفت understudy هست و دارند مطالعات را انجام میدهند با شدت و حجم زیاد.
ما یک مقدار فرصت را از دست دادیم و عمده آنهم در دولت قبلی بود، یعنی من انتظار داشتم در دولت قبل این مطالعات انجام شود و الان پیمانکاران مشخص شود و شروع فاز اجرایی را داشته باشیم؛ اما کمی تعلل شد و ما پنج سال را از دست دادیم و الان هم با توجه به گذشت ۲ و نیم سال از عمر دولت سیزدهم، همچنان اندر خم مطالعات برای برگزاری مناقصات هستیم.
نظر شما