به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، کتاب انجمن مخفی همراه با اطلاعات پژوهشی، ماجرای نهضت مشروطه و ریخته شدن خون شیخ فضلالله نوری با رای دادگاه رسمی و اندیشههای انقلابی را در قالب داستانی توانمند بیان میکند.
داستان به نقش انجمنهای مخفی در طول اتفاقهای تاریخی مانند ماجرای جریان نهضت مشروطه، تحریم تنباکو و عوامل مرتبط با آنها میپردازد. این کتاب علاوه بر داستانپردازی به تاریخ، سیاست و مذهب نیز توجه داشته است و حاصل تلاش ۴ ساله نویسنده کتاب است.
کتاب در سه مقطع تاریخی مختلف روایت میشود که هر مقطع سبک و نثر متفاوتی دارد و چند داستان را به موازات هم همراه کرده است. با وجود اینکه نثر کتاب تاریخی و ثقیل و مملو از واژگان قدیمی است اما مضمون داستان و فضاسازی آن، مخاطب را تا انتهای کتاب با خود همراه میکند. در این کتاب، شخصیتها کاملا داستانی هستند و جز مکان و زمان، نویسنده به شخصیتهای تاریخی پرداخته است؛ به طوری که حتی حوادث اتفاق افتاده نیز زائیده تخیلات نویسندهاند.
این کتاب برگزیده جایزه قلم زرین، برگزیده جشنواره شهید حبیب غنیپور، برگزیده جشنواره هنر آسمانی، دومین رمان تکنیکی سال به انتخاب جشنواره ادبی فردا و نامزد کتاب سال جمهوری اسلامی ایران است.
درباره نویسنده
احمد شاکری متولد ۱۳۵۳ در تهران، نویسنده و از منتقدان جدی ادبیات داستانیای است که به نام ادبیات انقلابی منتشر میشود. او جریانهای ادبی مختلف در ایران را با جدیت رصد و نقد میکند.
شاکری در چندین جشنواره مختلف، به عنوان داور حضور داشتهاست. او استادیار گروه ادبیات اندیشه پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، عضو شورای سردبیری ماهنامه ادبیات داستانی، عضو و هیات مدیره انجمن قلم ایران و عضو هیات علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نیز هست.
قسمتی از متن کتاب
میرزا تکبیر میگوید و با تانی نماز میخواند، آقاجان به میرزا چشم دوخته است. سلام نماز را که پس از دو رکعت میدهد میگوید: عرض کردم اگر اجازه بفرمایید، برای گفتن امر مهمی آمدهام!
میرزا همان طور که بر سجاده نشسته است، بدون آنکه رویش را به سوی آقاجان برگرداند، با انگشت اشاره میکند که جلوتر بروم. دست در جیب قبایش میکند که خالی است. به جعبه کوچکی که بر رف قرار دارد اشاره میکند. آن را برایش میآورم. تکه نباتی به من میدهد. آقاجان میگوید: به عرض مبارک برسانم؟!
میرزا دنباله عمامه را بر سرش میپیچد. عمامه را از سر بر میدارد. عرقچینی را بر سر میگذارد و میگوید: باشد برای بعد فردا روز درسیِ ماست. باید مطالعه کنیم!
-خدا شاهد است که قصدی جز خیرخواهی در میان نیست. این آقایان که آمدند برای اتمام حجت بود. از روی نوع دوستی این پیشنهاد را دادند؛ و گر نه چه دخلی دارد که خودشان را در این قائله داخل کنند.
جانماز را جمع کرده است. پاهای میرزا ورم کرده است و سفیدی چشمگیری دارد. خودش روی تشکی که پای دیوار است میکشاند و میگوید: شما به فکر درمان خودتان باشید. این داب مشوشی که شبنامهها و روزنامههایتان و در مجالستان در خیابان لالهزار در پیش گرفتهاید نتیجهاش ضلالت است. شما بارها به من گفتید که در امر تصویب قانون اساسی نظر علما را منعکس میکنید، اما فیالواقع آتشبیار این معرکه شدهاید و علمای نجف و قم و تهران را به جان هم انداختهاید. (صفحه ۲۰۰ و ۲۰۱)
کتاب « انجمن مخفی» نوشته احمد شاکری در ۴۷۹ صفحه، با شمارگان ۱۲۵۰ نسخه، در قطع رقعی، در سال ۱۳۹۷ به چاپ دوم رسید. چاپ قبلی این کتاب در سال ۱۳۸۷ انجام شد.
نظر شما