به گزارش حوزه سیاست خارجی ایرنا نسل کشی رژیم آپارتاید صهیونیستی در غزه، پرسش های جدی در مورد آینده نظام بین الملل و نقش آمریکا ایجاد کرده است. این سوالات حول محور فروپاشی هنجارهای بین المللی، کاهش اقتدار ایالات متحده و شکاف فزاینده بین جهان غرب و جنوب جهانی می چرخد.
نگرش لیبرال از یک «نظم بین المللی مبتنی بر قوانین» به رهبری ایالات متحده در عصر «عدم قطعیت ها» اکنون با شکست ویرانگر دیگری روبرو شده است. این موضوع مبنای تحلیلگران غربی قرار گرفته و گزاره ای است که دولت بایدن در دستورکار سیاست خارجی خود هنوز با پیامدهای آن روبرو نشده است.
در یک تصویر محدودتر، مقاومت فلسطینی ها، ورشکستگی سیاست آمریکا در قبال خاورمیانه را آشکار کرده است. در دوران دونالد ترامپ و سپس جو بایدن، بهرغم تفاوت های فاحش در سیاست خارجی اما در خصوص فلسطین هر دو به یک نقطه رسیدند و آن هم خاتمه دادن به مسئله فلسطین بود.
همانطور که در توافقنامه آبراهام در سپتامبر ۲۰۲۰ گنجانده شده بود، امید این بود که اسرائیل و کشورهای عربی مانند عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیجفارس به شیوهای به توافق برسند. این سیاست منطقه ای اکنون ویران شده است. نتیجه درگیری های کنونی در غزه و منطقه هر چه باشد، آشکار شده است که مسئله فلسطین را نمی توان نادیده گرفت. اقدامات حماس و متحدان منطقه ای تهران، محدودیت های اقتدار آمریکا را در غرب آسیا و فراتر از آن آشکار کرده است.
به طور آشکار، ۱۶۰ روز کشتار بی امان مردم فلسطین در غزه شامل ۱۳۰۰۰ کودک، نشان داد که حالا فقط تعداد معدودی معتقدند که نظم آمریکایی دارای مشروعیت اخلاقی یا اعتبار سیاسی است. جنایات هولناک ۵ ماه اخیر بیش از هرزمانی اثبات کرد قوانین این نظم از غرب، توسط غرب و فقط برای غرب دیده می شود.
سقوط نظم غربی فقط هنجاری نبوده است. در بعد «ساختار» هم در مورد سازمان های بین المللی و به طور ویژه، سازمان ملل که به نظر می رسد در حال سقوط غیرقابل برگشت است و به طور فزاینده ای در امور بین المللی به حاشیه رفته، صادق است.
بن بست در شورای امنیت سازمان ملل در خصوص تحولات غزه موجب شده مسئولیت بیشتری به مجمع عمومی منتقل شود، مجمع عمومی مجبور شد قطعنامه ای را در مورد جنگ غزه تصویب کند که خواستار «آتش بس بشردوستانه» و پایان محاصره غزه از سوی اسرائیل شد. مشکل اما اینجاست که مجمع عمومی اساساً ضعیف است و برخلاف شورای امنیت، قطعنامه های آن از نظر قانونی الزام آور نیست.
یادداشت تفصیلی ماه گذشته دبیر کل عفو بین الملل در ارگان شورای روابط خارجی آمریکا راهنمای قابل اعتنایی برای فروپاشی هنجاری و حقوقی نظم غربی-آمریکایی و ادعای پرطمطراق «نظم مبتنی بر قوانین» است.
«اگنس کالامار» در فارن افرز می نویسد: امروز همدستی دیپلماتیک دولتهای غربی در بحران فاجعه بار حقوق بشر در غزه، نقطه اوج سال ها فرسایش حاکمیت قانون بین المللی و نظام جهانی حقوق بشر است. چنین فروپاشی پس از ۱۱ سپتامبر، زمانی که ایالات متحده «جنگ علیه تروریسم» خود را آغاز کرد، به طور جدی شروع شد، کارزاری که این ایده را عادی کرد که همه چیز در تعقیب «تروریستها» مجاز است. بر این مبنا اسرائیل در جنگ خود در غزه، اخلاق، استراتژی و تاکتیک ها را از آن چارچوب وام گرفته و این کار را با حمایت ایالات متحده انجام می دهد.
در این یادداشت آمده است: گویی درسهای اخلاقی سنگین هولوکاست و جنگ جهانی دوم، به کلی فراموش شده است و به همراه آنها، هسته مرکزی اصل «دیگر هرگز» که برای دهه ها با این تصور که از همه محافظت می کند دیگر وجود ندارد. این فروپاشی که در تخریب غزه و واکنش غرب به آن آشکار است، نشان دهنده پایان نظم مبتنی بر قوانین و آغاز عصر جدیدی است. بمباران گسترده غزه توسط اسرائیل تجلی کامل قرن بیست و یکم از فرسایش حقوق بینالملل است که در آن به هیچکدام از محدودیتهای نظام بین الملل پس از جنگ جهانی دوم احترام گذاشته نشده است: نه محدودیتهای منشور سازمان ملل، نه حقوق بینالملل بشر یا حتی کنوانسیون نسل کشی، همانطور که توسط آفریقای جنوبی در دیوان دادگستری بین المللی استدلال شده است.
خانم کالامار ادامه می دهد: «چند روز پس از حکم دادگاه لاهه و درخواستهای آن برای اقدامات موقت برای جلوگیری از نسلکشی در غزه، ایالات متحده و تعدادی دیگر از دولتهای غربی کمک مالی به آژانس امداد و کار سازمان ملل را که برای مردم غزه کمک میکند، لغو کردند. این تصمیم فقط خطرات آشکار نسل کشی را نادیده نمی گیرد بلکه به تقویت و تسریع آنها کمک می کند.
موقعیت ابرقدرت ایالات متحده و نفوذ آن بر اسرائیل به این معنی است که واشنگتن به طور منحصر به فردی برای تغییر واقعیت میدانی در غزه بیش از هر کشور دیگری، توانمند است. ایالات متحده می تواند از ادامه ارتکاب جنایات متحد نزدیک خود جلوگیری کند اما تا کنون، آن را انتخاب نکرده است».
اگرچه سیستم بین المللی کنونی که اغلب با عناوینی مانند «نظم جهانی مبتنی بر قوانین» توسط قدرت های غربی بعد «جهان شمولی» پیدا کرده بیشتر بر ایالات متحده متمرکز بوده است، اما واشنگتن به شکل بی ملاحظه ای خود را از قوانین و هنجارهای کلیدی معاف کرده است. بر این اساس تصویر سیاست بین الملل اینگونه شکل گرفته است: «حقوق بین الملل برآمده از این نظم لیبرال در برابر ناتوانان قدرتمند است، اما در برابر قدرتمندان ناتوان است».
نظر شما