به گزارش خبرنگار سینمایی ایرنا، مجموعه نمایش خانگی «آمرلی» به کارگردانی احمد ابراهیم احمد که این روزها در حال پخش است، به عنوان یکی از اولین تلاشهای مدیوم نمایش خانگی ایران برای پرداختن به موضوعات استراتژیک، اثری قابل توجه و از چند جهت مهم به شمار میآید. سریال «آمرلی» محصولِ مشترکِ کشورِ ایران و عراق است. به همین منظور با خسرو دادگرمرام؛ از مدیران فیلمبرداری این سریال؛ به گفتوگو پرداختهایم.
آقای دادگرمرام به عنوان اولین سوال بفرمایید شما به عنوان مدیرفیلمبرداری این سریال که به زبان عربی بود؛ چطور با کاگردان و بازیگران این کار تعامل داشتید؟ تجربهاش چگونه شکل گرفت؟ لطفا از سختی یا راحتیهای این کار و به طور کلی این چالش؛ توضیح دهید.
ارتباط برقرار کردن با آدمها اصلا کار سختی نیست. یک بخشی از آن با عوامل خارجی با زبان انگلیسی بود. آنچه که اهمیت دارد؛ انرژی و تبادل آن، بین آدمها است؛ مخصوصا زمانی که میخواهی به عنوان فیلمبردار با کارگردان؛ همکار شوید. ما در کارمان زبانی داریم؛ به اسم زبان «هنر». این زبان هنر در این صنعت در همه جای دنیا یکیست و مترجمی نیز در کنار گروه بود. البته من خودم یک مترجم شخصی داشتم که بین من و کارگردان بود؛ از طریق او میزانسنها و دکوپاژها و حتی حرفهای معمولیمان را ترجمه میکرد. این تعامل و ارتباط برقرار کردن با بازیگران عربِ این کار نیز به همین صورت انجام میپذیرفت.
من خیلی خوشحالم که بین من به عنوان مدیر فیلمبرداری پروژه و دیگر عوامل عرب زبان آن، ارتباط موثری شکل گرفت و خاطرات خوبی نیز گذرانده شد. حتی ما به زبان عربی و حتی فارسی نیز تا حدی با یکدیگر صحبت میکردیم. باید یک چیزی را یادآوری کنم که این شکل گرفتن ارتباطات و این نوعِ برخورد آدمها با حال خوب و انرژی مثبت؛ به عهدهی تهیهکننده و گروه تهیهی این پروژه بود که شرایط کاری بسیار خوبی را فراهم کرده بودند. از تمام جنبهها، شرایط توسط تیم تهیه و تولید ایدهآل بود و همگی فقط دغدغهی کار داشتیم. ضمن اینکه میانهی پروژه حضور مترجم خیلی کمرنگ شد و من با خود کارگردان و دیگران ارتباط برقرار میکردم.
وقتی شما با نوع فیلمنامه، سکانسها و حال و هوای کار آشنایی کافی داشته باشی، ایدههای کارگردان را درک میکنی و شرایط تصویربرداری را برای او مهیا میکنی. یکی از بازیگرهای خوب این پروژه آقای رامذ الاسود بود که با ایشان ارتباط دیالوگیام کم بود اما از آنجایی که ایشان خیلی حرفهای بودند (دیگر بازیگران نیز همینطور بودند؛ و میان جهان عرب مشهور و حرفهای بودند؛ و این صرفا یک مثال از یکی از بازیگرانِ عرب این کار است)؛ ایشان با یک نگاه متوجه میشدند که من پشت دوربین چه میخواهم. همهی بازیگران این کار و عوامل این کار به قدری حرفهای و کاربلد بودند؛ که راحتی کار بیشتر بود و همهی تمرکز بر روی کیفیت اثر بود؛که این باز برمیگردد به انتخاب عوامل و بازیگران حرفهای که توسط تهیهکننده صورت گرفته بود.
برای نوع فیلمبرداری و نورپردازی در این ژانر و به خصوص آنکه در کشور عراق بود؛ از چه تکنیکهایی استفاده کردید؟
توضیح تکمیلی که باید بدهم این است که چون بیشتر کار، خارجی و روز بود که من فیلمبردار آن بخشها بودم و نیاز به تجهیزات سنگینی بود؛ من چیزی کم نداشتم و امیدوارم توانسته باشم از آن به نحو احسن استفاده کرده باشم
این کار چون یک ژانر جنگی داشت و قصه خارج از ایران اتفاق میافتاد. قصه، قصهی تلخی بود. واقعیتی که مردم به مدتِ حدودِ ۸۰ روز محاصره میشوند و مایحتاج اولیه زندگی را نیز نداشتند. آنچنان لوکیشنهای داخلی، سریال «آمرلی» نداشت؛ به جز برخی صحنههای بیمارستان. بیشتر کار در لوکیشنِ خارجی و روز بود. لوکیشنهای داخلی که در فاز ۱ و به مدت یک ماه بود؛ دوست عزیزم آقای فرشاد خالقی زحمت کشیدند و فیلمبرداری کردند و من بخش دیگر آن را به مدت ۴ ماه و در فاز ۲ پروژه انجام دادم که ایشان(فرشاد خالقی)زحمت کشیده بودند؛ این قصهی تلخ و غمانگیز واقعی را با کمک تکنیکهای فنی نور، باورپذیر کنند.
تجهیزات فیلمبرداری نیز بسیار خوب بود و باز در این مورد تهیهکنندهی کار چیزی کم نگذاشت و آنچه احتیاج داشتیم؛ در اختیار ما گذاشته بود. من یادم نمیآید چیزی در زمینه فیلمبرداری و دوربین خواسته باشم و آقای پوروزیری بگوید نه! چون خود آقای پوروزیری خودش فیلمبردار بوده و یکی بهترین فیلمبرداران کشورمان است؛ بهترین لنزها را برای من فراهم کرده بود. مانند لنز آری ۴۵*۲۵۰ که این یکی از نمونههایش بود و در دیگر تجهیزات هم دغدغهای نداشتم. ایشان همچنین چون تجربهی کارگردانی مستند داشتند؛ به تمام مسائل فنی و مهم فیلمبرداری توجه ویژهای در این کار داشتند.
توضیح تکمیلی که باید بدهم این است که چون بیشتر کار، خارجی و روز بود که من فیلمبردار آن بخشها بودم و نیاز به تجهیزات سنگینی بود؛ من چیزی کم نداشتم و امیدوارم توانسته باشم از آن به نحو احسن استفاده کرده باشم.
به عنوان مدیر فیلمبرداری چگونه فیلمنامه آن را خواندید و با قصه ارتباط برقرار کردید؛ باتوجه به اینکه فیلمنامه عربی بود؛ حس و حالی که از قصه کسب کردید چگونه انجام شد؟
فیلمنامه به زبان عربی بود و ما به کمک سه یا چهار تا از مترجمانی که آنجا بودند؛ اگر در جایی دچار تردید میشدیم؛ به ما از طریق کارگردان تفهیم میشد. همچنین ما همگی نسخهی فارسی فیلمنامه را نیز داشتیم.
این قصهی حماسی توسط حاج قاسم سلیمانی رقم خورده بود و گاهی نیازی به خواندن بخشی از فیلمنامه نبود. چون مسئلهای است که همهی ما شنیدهایم و همگی در آن سالها که شهید سلیمانی در عراق و سوریه درگیر جنگ با داعش بود؛ با این اتفاقات آگاه بودیم و در اینجا به صورت جزئیات و کامل در جریان قرار گرفتیم که چه رشادتها و از جانگذشتگیهایی افرادی کردند که ما بتوانیم در این کشور سرمان را با آرامش بر روی بالش بگذاریم.
مدیرفیلمبرداری معمولا در برخی سکانسها یا پلانها به خاطر تپق بازیگر یا اشتباه بازیگر با تعاملی که از قبل با کارگردا دارد؛ یا صحنه را کات میکند یا دوربین را متوفف میکنید و اعلام شروع مجدد میکند، خب در این کار که بازیگران به زبان عربی صحبت میکردند و شاید دیالوگی را حتی جابهجا یا اشتباه میگفتند؛ شما در این مقام چه میکردید؟ به خصوص اینکه مدیرفیلمبرداری از جایگاه ویژهای برخوردار هست و گمان میکنم ؛ در اغلب موارد تنها کسی هست که بعد از کارگردان؛ این حق را دارد که بگوید کات! از این چالش هم برای ما توضیح دهید لطفا.
اینجا حق با شماست. بله من در زمینهی دیالوگها نمیتوانستم کمکی کنم ولی آقای احمد ابراهیم احمد(کارگردان سریال)، بسیار مسلط به این قضیه بودند و همراهی میکردند. ایشان یکی از بهترین کارگردانهای سوری هستند که سریالهای بزرگی کار کردهاند. اما به لحاظ حس بازیها، چون به فضا نزدیک شده بودم؛ اگر متوجه میشدم این حس اشتباه است؛ با کارگردان در میان میگذاشتم و او هم بسیار آدمی منعطف و انتقادپذیری بود و تعامل خوبی داشتیم. در ارتباط با کات دادن که مطرح کردید؛ خاطرهای میخواهم تعریف کنم(هفتهی اول کار)؛ که شاید بتوانید تا آخر آن را حدس بزنید.
ما روزی یک سکانس-پلانی داشتیم؛ که من «رونین» بسته بودم. (رونین تکنیکی از فیلمبرداریست)؛ و با رونین تقریبا تا ۴ دقیقه از سکانس گرفته میشد و در انتها به یک توشات(۲ شات وقتی دو بازیگر در دوربین حضور و بازی دارند)؛ میرسیدیم که در آن سجا و مصطفی زمانی بودند. لحظهی آخر بعد از ۵ دقیقه سختیِ پلان که من خیلی آن را دوست داشتم و همه چیز آن درست بود؛ در همین انتهای کار یکی از هنروران که باید از جلوی دوربین رد میشد؛ حدود ۳ ثانیه دیرتر آمد و زمانش جابهجا شد و به دوربین من نیز برخورد کرد و تکان خورد و ناگهان عصبانی شدم و دوربین را بستم و برگشتیم که از اول سکانس را تکرار کنیم. با این برخوردِ عصبی من، گروه به یک سکوتی رفت و به سراغ کارگردان و مترجم آن رفتم و گفتم که این کار را حمل بر جسارت نگذارید؛ من مجبور بودم این عصبانیت را نشان دهم که به دستیار کارگردان که در زمان درست هنرور را نفرستاده بود و خود هنرور فشاری تحمیل نشود. و کارگردان هم طبق تعامل و دوستیای که بین یکدیگر ایجاد شده بود؛ به من گفتند شما اجازه دارید از این به بعد حتی سر بازیگران داد بزنید که من گفتم من اصلا همچین نیتی ندارم. اما ایشان ایستاد و میانِ تمام بازیگران و عواملِ عرب رفت و اعلام کرد که خسرو اجازه دارد که سر همه داد بزند و کات بدهد. که من باز به ایشان گفتم جسارت نباشد. اما آقای احمد ابراهیم احمد، همه جور دست مرا در این پروژه باز گذاشتند.
من و استاد ابراهیم احمد بعد از ۱۵ روز به جایی رسیده بودیم که البته صادقانه شاید این حرف گفتن نداشته باشد؛ گاهی اوقات باهم فیلمنامه را نگاه میکردیم و من میگفت: خسرو تو برو هر طور که میخواهی این سکانس را بگیر. و وقتی من میرفتم درگیر میشدم گاهی اوقات کمک میکرد و گاهی هم مشکلی نبود و سکانس به درستی گرفته میشد؛ باز هم میگویم که همهی اینها را مدیون تهیهکننده کار بودیم که همگی به لحاظ روحی و اخلاقی در آرامش بودیم.
آیا از همان ابتدا قرار بود که فقط فاز یک؛ را شما به عنوان مدیر فیلمبرداری حضور داشته باشید؟
باید اشاره کنم که من فاز اول را نگرفتم و آقای فرشاد خالقی مدیر فیلمبرداری کار بودند که برای ایشان مشکلی پیش آمد و خود ایشان با من تماس گرفتند که ادامهی این کار که قرار است ۴ ماه در تهران باقی مانده است و با صلاحدید تهیهکننده و کارگردان، بقیه راه را من بروم. بخش جنگی و دیگر اتفاقاتی که باقی مانده بود.
هر آنچه از سریال «آمرلی» میخواهید بگویید و از شما پرسیده نشد را لطفن بفرمایید. چه چیز یا چیزهایی را دوست دارید خودتان به آن اشاره کنید(مرتبط با آمرلی) که پرسیده نشد؟
سریال «آمرلی»، یکی از پروژههای بسیار سخت برای همهی عوامل بود. به خصوص بخشی از عراق که در تهران فیلمبرداری شد. بچههای گروه صحنه برای انجام پذیرفتن این امر بسیار زحمت کشیدند.
من هم به نوبهی خودم کار سختی داشتم، ولی وقتی همگی درگیر قصهای شده بودیم که واقعیت داشت و لحظه به لحظهی آن برای ما اینطور بود که گویی در همان صحنههای واقعی بودیم که روزی اتفاق افتاده است. اگر حاج قاسم به دادِ این شهر نمیرسید؛ شاید آن روز هزاران نفر سر بُریده میشدند و کشته میشدند. همهی عوامل با جان و دل مایه گذاشتند. در سه پروژه که قصهای دربارهی شهید سلیمانی بود و کار کردم که اخیرا سریال «ترور» است که قبل از عید پخش شد. اسم این مرد هر جا میآمد که هر کدام نیز قصهی جداگانهی خود را داشت و بر حسب واقعیت بود؛ هیچکس در کار کم نمیگذاشت. حتی کسانی که نسبت به جامعه کمی بدبین هستند و به شرایط موجود انتقاد داشتند.
همگی یک حس درونی مشترک به این پروژه (آمرلی) پیدا کرده بودیم. از همهی عواملی که با آنها همکاری داشتم و امیرمهدی پوروزیری و استاد احمد ابراهیم احمد و همهی بازیگران عرب زبان و دوستداشتنی که هرچه میگفتم؛ به گوش میسپاردند؛ تشکر میکنم.
نظر شما