خون تازه‌ در رگ‌های شعر کشور؛ شعر فجر را با کمترین بودجه به تلویزیون آوردیم

تهران- ایرنا- سرگروه شاعران حاضر در برنامه تلویزیونی «سرزمین شعر» گفت: جشنواره شعر فجر در سال‌های اخیر، مخصوصا بعد از یکی شدن جشنواره شعر فجر و جایزه کتاب سال شعر، به محاق رفته بود و بی سر و صدا انجام می‌شد و ما توانستیم با کمترین بودجه و زمان این رویداد را به تلویزیون بیاوریم و خون تازه‌ای در رگ‌های شعر کشور راه افتاد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، «سرزمین شعر» اولین رقابت جدی و مبتنی بر نقد و نظر تخصصی در حوزه شعر است که در آن ۶۴ شاعر در هشت گروه با یکدیگر به رقابت شعری می‌پردازند و اشعارشان توسط کارشناسان حوزه شعر و ادبیات مورد داوری قرار می‌گیرد.

ناصر فیص، علیرضا قزوه، محمد کاظم کاظمی و علی محمد مودب داوران مسابقات این برنامه هستند و محمد مهدی سیار میزبانی و اجرای برنامه را به عهده دارد.

هشت گروه شرکت‌کننده در رقابت «سرزمین شعر» یک سرگروهِ شاعر دارند که عبارت اند از مصطفی محدثی خراسانی، محمود اکرامی‌فر، فریبا یوسفی، افسانه غیاث‌وند، اسماعیل امینی، علی داوودی، نغمه مستشار نظامی و محمود حبیبی کسبی.

«سرزمین شعر» به تهیه کنندگی علی زارعان در ۲۶ قسمت ۷۰ دقیقه ای از روزهای آخر سال گذشته تا عید سعید فطر، هر شب ساعت ۲۲:۳۰ از شبکه چهار سیما پخش شد.

با محمود حبیبی کسبی در مورد این برنامه به گفت وگو پرداخته ایم که مشروح آن در زیر آمده است.

فهمِ عام و پسندِ خاص؛ لازمه‌های تعالی شعر/ مقایسه هزینه «محفل» و «سرزمین شعر»
محمود حبیبی کسبی

شما به عنوان یکی از داوران سرزمین شعر، تجربه حضور در این برنامه را داشتید. ضمن اینکه جزو کسانی بودید که در طراحی آن نقش ویژه داشتند. از سرزمین شعر بگویید. چه شد که سرزمین شعر ساخته شد؟

«سرزمین شعر» از وجود دو کاستی به وجود آمد. یکی این مسأله که شعر به معنای جدی در تلویزیون جایی نداشت و وقتی که در صداوسیما بحث شعر می‌شد، به نازل‌ترین نوع ارائه شعر یعنی مشاعره برمی‌خوردیم که در واقع کمترین ارتباط را به شعر دارد و بیشتر مسابقه حافظه است. در واقع شعر همیشه زینت‌المجالس برنامه‌های مناسبتی و تقویمی بود. همیشه اینطوری بود که برنامه‌سازان برای خالی نبودن عریضه بین فوتبالیست و کشتی‌گیر و بازیگر و... یک شاعر هم دعوت می‌کردند که هیچ جذابیتی نداشت.

جشنواره شعر فجر در سال‌های اخیر تقریبا هیچ بروز و ظهور جدی در فضای ادبیات و رسانه نداشت کاستی دوم هم مربوط به جشنواره شعر فجر بود که هفده هجده سال پیش به همت آقای قزوه راه افتاده بود، در چهار پنج سال اول با قدرت پیش‌ آمده و جریان‌سازی کرده بود، مخاطبان جدی شعر را به سمت خودش جذب کرده بود و هرسال راجع به کتاب‌ها و چهره‌های برگزیده آن بحث می‌شد،‌ اما در سال‌های اخیر تقریبا هیچ بروز و ظهور جدی در فضای ادبیات و رسانه نداشت.

درواقع با برگزاری جشنواره شعر فجر در سال‌های ابتدایی خون تازه‌ای در رگ‌های شعر کشور راه می‌افتاد.

دقیقا. جشنواره شعر فجر در سال‌های اخیر، مخصوصا بعد از یکی شدن جشنواره شعر فجر و جایزه کتاب سال شعر، به محال رفته بود و بی سر و صدا انجام می‌شد. می‌توان گفت در این چند سال اخیر برگزار شدن یا نشدنش هیچ توفیری نداشت و حتی وقتی که برگزار می‌شد، خود شاعران هم متوجه آن نمی‌شدند.

در گفت‌وگوهایی که گاه و بی‌گاه با آقای علی‌محمد مودب و سایر دوستان داشتیم، توجه ما به این دو کاستی جلب شد و بعد از اینکه آقای مودب دستیار وزیر ارشاد شد، به طور خاص‌تر به این موضوع فکر کردیم. مثلا به این فکر کردیم که چرا ما مثل کشورهای دیگر به خصوص کشورهای عرب جایزه‌ای در حوزه شعر نداریم که مورد اقبال عموم هم باشد؟

فهمِ عام و پسندِ خاص؛ لازمه‌های تعالی شعر/ مقایسه هزینه «محفل» و «سرزمین شعر»

قرار شد جشنواره شعر فجر را به تلویزیون بیاوریم

به طور مثال در جهان عرب جایزه‌ای به نام امیرالشعرا وجود دارد که هرساله به شکل بسیار با شکوهی برگزار می‌شود و جایزه‌های کلانی هم دارد. مخاطبان شعر می‌نشینند، به شعرها گوش می‌دهند و خلاصه کسی که امیرالشعرا آن سال می‌شود تبدیل به یکی از سلبریتی‌های جهان عرب می‌شود. جالب این است که در جهان عرب مسابقات شعری زیاد و متنوعی هم دارند. بعضی شاعران عرب‌زبان کشور خودمان هم در بعضی از آنها شرکت و جوایز خوبی دریافت کرده‌اند.

بله، جوایز متعددی در حوزه شعر دارند. خلاصه اینکه ما این جوایز را هم پیش چشم داشتیم. در نتیجه این همفکری‌ها قرار شد که ما جشنواره شعر فجر را به تلویزیون بیاوریم، نه به این معنا که شب شعرهای جانبی جشنواره شعر فجر را در تلویزیون پخش کنیم، بلکه جشنواره شعر فجر را ترجمه رسانه‌ای کنیم و آن را در تلویزیون تحویل مخاطب عام و مخاطب نیمه‌تخصصی شعر بدهیم. به خصوص که علی‌رغم اشتیاق مردم ما به شعر،‌ آنها همیشه از شنیدن شعر در قاب تلویزیون محروم بودند.

یکی از دغدغه‌های من اتفاقی است که شعر کشور در دو دهه اخیر با آن مواجه بوده است؛ یعنی دور شدن از مردم و کوچ به محافل تخصصی شعرهمین‌طور است. من بارها گفته‌ام یکی از دغدغه‌های من اتفاقی است که شعر کشور در دو دهه اخیر با آن مواجه بوده است؛ یعنی دور شدن از مردم و کوچ به محافل تخصصی شعر. مخصوصا بعد از دولت اصلاحات که فرهنگسراها شکل گرفتند،‌ جشنواره‌های شعر و ادبیات به وفور برگزار شدند و کم کم شعر محفلی و جشنواره‌ای شد. داورهای شعر در کنگره‌های ادبی هم معمولا تعداد محدود و مشخصی هستند و می‌توان گفت این داوران با انتخاب‌هایشان در کنگره‌ها به نوعی به شعر انقلاب و شعر معاصر شکل دادند.

اینکه شعر فعلی کشور چقدر به کنگره‌ها ربط دارد مشخص نیست ولی من فکر می‌کنم این تأثیر کم نبوده است. اگر تیراژ کتاب‌های ما را در سی چهل سال پیش نگاه بکنید، می‌بینید از پنج تا ده هزار تا وجود دارد و معمولا کتاب‌ها به چند چاپ هم می‌رسیدند. الآن که تیراژ کتاب‌ها را نگاه می‌کنی، می‌بینی حتی تیراژ کتاب‌های شعر به ۱۵۰ تا و ۲۰۰ تا رسیده است. چه چیزی باعث شده اقبال مخاطب به کتاب اینقدر کم بشود؟

بله می‌فهمم که بخشی از آن به خاطر رسانه‌های جدید و فضای مجازی و شیوه‌های نوین عرضه شعر مثل نماهنگ و ارائه شعر در تلگرام و اینستاگرام و... است، ولی همه‌اش این نیست. یک بخشی‌ از آن به این دلیل است که ما سلیقه مردم را کنار گذاشته‌ایم و چسبیده‌ایم به سلیقه شاعران، آن هم یک تعداد خاصی شاعر که در کنگره‌های ادبی مطرح می‌شوند و مورد پسند داوران هستند. همین اتفاق به نوعی شکل شعر ما را تغییر داده و آن را از سلیقه و ذائقه مردم دور کرده است.

فهمِ عام و پسندِ خاص؛ لازمه‌های تعالی شعر/ مقایسه هزینه «محفل» و «سرزمین شعر»

شعر انقلاب شعر مردم است

ارتباط این مسأله با برنامه «سرزمین شعر» چیست؟ یعنی این تحلیل شما چگونه روی ایده سرزمین شعر و پخته شدن آن تأثیر گذاشت؟

ایده ما این بود که وقتی شعر به رسانه بیاید، ناخودآگاه به جنبه‌های مردمی شعر هم توجه می‌شود. بله، داور ادبی داشته باشیم که بگویند کدام شعر خوب است، ولی مردم هم درباره شعرها نظر بدهند. به نظرم رأی مردم و تفاوت‌ش با آراء شاعران و داوران می‌تواند به ما نشان بدهد که مردم چه شعری را دوست دارند و ما چقدر آن را نادیده گرفته‌ایم؟ تفاوت نگاه مردم با ما چیست؟ اصلا می‌توان در این باره کار پژوهشی کرد.

بعضی از شاعران جوان با جوایزی که در همین کنگره‌ها دریافت کردند در تهران صاحب خانه شدند! یعنی آنقدر مورد پسند جشنواره‌ها بودند که با پول آن جوایز برای خودشان خانه خریدند، ولی وقتی دقت می‌کنی می‌بینی از آنها هیچ بیت و شعری در حافظه مردم ماندگار نیست الآن در همین صفحه‌های مجازی برنامه «سرزمین شعر» می‌توان با توجه به شعرهایی که پربازدیدتر هستند و بیشتر پسندیده شده‌اند، فهمید چه نوع شعری مورد پسند مردم است. در کنار این ما رأی مردمی را هم داریم. این کار هم شعر را دوباره برای مردم جدی می‌کند و مردم را به عالم جدی شعر می‌آورد، هم می‌تواند سلیقه مردم را به ما نشان بدهد. امروز هم می‌بینید شاعرانی که توجه ویژه به مخاطب عام دارند، به ویژه شاعرانی که از بستر هیأت وارد فضای شعر شده‌اند، چون از ابتدا با مخاطب ارتباط مستقیم داشته‌اند و تأثیرگذاری روی مخاطب برای آنها موضوع اصلی بوده است، هنوز مخاطب عام خودشان را دارند.

از آن طرف شاعرانی که از بستر انجمن‌ها و کنگره‌ها بالیده‌اند، چون با مخاطب عام ارتباطی نداشته‌اند، می‌بینی در اتاقش دو هزار تا تندیس و تقدیرنامه دارد ولی کتابش با تیراژ ۲۰۰ جلد چاپ می‌شود. یادم است بعضی از شاعران جوان با جوایزی که در همین کنگره‌ها دریافت کردند در تهران صاحب خانه شدند! یعنی آنقدر مورد پسند جشنواره‌ها بودند که با پول آن جوایز برای خودشان خانه خریدند، ولی وقتی دقت می‌کنی می‌بینی از آنها هیچ بیت و شعری در حافظه مردم ماندگار نیست.

البته این اصلا بد نیست. کاش همه شاعران بتوانند با جوایز کنگره‌ها خانه بخرند. ولی می‌خواهم بگویم شعر فلان شاعر چقدر در بین مردم رفته است؟ یعنی یک مصرع از آن شاعر در حافظه مردم وجود دارد؟ نیست.

جالب اینکه در برنامه سرزمین «شعر شعر» بعضی از همین شاعران با هم رقابت کرد و شعرهایی مورد پسند مردم قرار گرفتند که لزوما کنگره‌پسند نبودند. نکته درستی است. بعضا وقتی با دوستان شاعر صحبت می‌کردیم و من همین نکته را درباره ذوق و نظر و سلیقه مردم مطرح می‌کردم، اما بعضی از دوستان ما مقاومت می‌کردند و می‌گفتند مردم که شعر نمی‌فهمند، چرا باید نظر و رأی بدهند؟ در صورتی که اساسا هنر برای چه چیزی خلق می‌شود؟ مگر برای این خلق می‌شود که من و چهار تا از دوستان شاعر و هنرمندم با آن ارتباط برقرار کنیم؟

این نگاه اشتباهی است که در این سال‌ها نسبت به شعر در کشور ما وجود داشته است. این تفکر و تصور شکل گرفته که تنها شاعران باید درباره شعر نظر بدهند. در صورتی که شعر انقلاب شعر مردم است. شاید اگر یک روشنفکر در فضای روشنفکری بگوید تنها شاعران و هنرمندان باید درباره هنر حرف بزنند و در آن فضای فکری حرفش درست باشد، ولی در شعر انقلاب و تمام نحله‌های زنده در شعر انقلاب مثل شعر اعتراض، شعر آیینی و... این حرف اشتباه است. مخاطب اصلی شعر انقلاب مردم‌اند.

دو بال ماندگاری شعر؛ توجه توأمان به ارزش‌های شاعرانه و ذوق مخاطب

ارزش ادبی کجای این معادله قرار می‌گیرید؟

فهم عام و پسند خاص که اوج آن را در شعر حافظ می‌بینیم وقتی در یک شعر وجود داشته باشد، شعر متعالی می‌شودآیا من می‌گویم شعر فقط باید مردم را بشوراند و ارزش ادبی‌اش مهم نیست؟ نه. مسأله این است که ما متأسفانه فقط شاعرانگی و میزان ادبی و فنی بودن شعر را گرفته‌ایم و تأثیرگذاری بر مردم را فراموش کرده‌ایم. در صورتی که اینها دو بال شعر هستند، به ویژه در شعر انقلاب. به همین دلیل است که شما وقتی به فضای آکادمیک می‌روید می‌بینید درباره شعر خاقانی ده‌ها و صدها رساله نوشته‌اند ولی وقتی به میان مردم می‌آیی می‌بینی حتی یک مصرع‌ هم از خاقانی در ذهن کسی نیست.

از آن سو خیلی از شاعران معاصر که اتفاقا شعرشان فضای خیلی ادیبانه‌ای هم ندارد، در ذهن مردم حضور دارند. شما حافظ و سعدی و نظامی را وقتی نگاه می‌کنی، می‌بینی عام و خاص از آن لذت می‌برند. عام و خاص شعر سهراب سپهری را حفظ است و به دیوار خانه‌اش می‌زند و پشت ماشین‌اش می‌نویسد. این دو بال است که وقتی با هم تلاقی پیدا بکنند، یعنی توجه توأمان به ارزش‌های شاعرانه و در نظر گرفتن ذوق مخاطب،‌ باعث ماندگاری شعر می‌شود. همان چیزی که از قدیم می‌گفتند، یعنی فهم عام و پسند خاص که اوج آن را در شعر حافظ می‌بینیم. وقتی این دو ویژگی در یک شعر وجود داشته باشد، شعر متعالی می‌شود.

پس می‌توان گفت «سرزمین شعر» آمده تا ارتباط دوباره‌ای بین شعر امروز فارسی و مردم برقرار کند. درست است؟

شاید بودجه این برنامه در مقایسه با برنامه‌های تلویزیون به اندازه یک قسمت از برنامه‌های ماه رمضان هم نباشد. مثلا اگر با برنامه‌ای مثل «محفل» مقایسه می‌کنیم، فکر می‌کنم یک قسمت «محفل» به اندازه کل «سرزمین شعر» هزینه‌ داشته استبله. جمعی از این دغدغه‌ها بود که سرزمین شعر را شکل داد. با توجه به نزدیک بودن جشنواره شعر، تصمیم گرفتیم این ایده را در قالب یکی از کارهای اصلی جشنواره فجر عملی کنیم. شاید به همین دلیل هم بود که آقای قزوه بهترین گزینه برای دبیری جشنواره شعر فجر سال گذشته بود.

چون آقای قزوه آدم شروع کارهای بزرگ است. شاید آدم‌های دیگر در سال‌های بعد بتوانند این کار را ادامه دهند ولی برای سال اول بهترین گزینه آقای قزوه برای دبیری جشنواره فجر بودند.

شاید اگر هرکس دیگری جز ایشان بود،‌ نمی‌توانست این کار را به انجام برساند. به هرحال انجام چنین کاری بودجه چندمیلیاردی می‌خواهد. این برنامه عواملی نزدیک صد نفر می‌خواست، اعم از فیلمبردار، گریمور، تدوینگر، نویسنده و غیره. شاید بودجه این برنامه در مقایسه با برنامه‌های تلویزیون به اندازه یک قسمت از برنامه‌های ماه رمضان هم نباشد.

مثلا اگر با برنامه‌ای مثل «محفل» مقایسه می‌کنیم، فکر می‌کنم یک قسمت «محفل» به اندازه کل «سرزمین شعر» هزینه‌ داشته است. ولی در مقایسه با برنامه‌های شعری تلویزیون، بودجه بزرگی نیاز داشت. بنابراین کار، کار آقای قزوه بود. با اینکه زمانی هم نداشتیم،‌ آقای قزوه کار را قبول کردند و کم کم «سرزمین شعر» به طرح اصلی نزدیک‌تر شد.

فهمِ عام و پسندِ خاص؛ لازمه‌های تعالی شعر/ مقایسه هزینه «محفل» و «سرزمین شعر»

برای ضبط برنامه تنها ۲۰ روز زمان داشتیم

حالا که «سرزمین شعر» به طور کامل پخش شده است، فکر می‌کنید شکل نهایی آن چقدر به ایده‌آلی که داشتید نزدیک است؟

طرح اولیه که ما دیده بودیم بنا بود در آرامگاه فردوسی و با حضور مردم باشد. دقیقا یکی از کاستی‌های این برنامه هم همین بود که به خاطر کمبود بودجه نتوانستیم آن را عملی کنیم. چنین برنامه‌ای اقلا شش ماه پیش‌تولید می‌خواهد. در صورتی که وقتی ساخت این برنامه تصویب شد، یعنی صداوسیما با ساخت و پخش آن موافقت کرد، وزیر ارشاد از طرح حمایت کرد و کارها شروع شدند، تا روز اولی که ما سر ضبط برنامه رفتیم، در کل بیست روز وقت داشتیم.

برای بعضی از جزئیات برنامه همان سر صحنه تصمیم گرفته می‌شد که این موضوع را چطور حل کنیمدر این مدت محدود عوامل برنامه طراحی و نصب استودیو را انجام دادند و ما هم سراغ دعوت شاعران و برنامه‌ریزی برای قسمت‌های مختلف برنامه رفتیم. شاید باور نکنید،‌ و شاید این نکته خصوصی هم باشد، ولی باید بگویم که برای بعضی از جزئیات برنامه همان سر صحنه تصمیم گرفته می‌شد که این موضوع را چطور حل کنیم؟ این را چه باید بکنیم؟ و هنگام ضبط برنامه دیدیم بعضی از طرح‌هایی که قبل از ضبط در سر داشتیم، شدنی نیستند.

چون این برنامه شماره اول و حتی شماره صفر این برنامه بود. حتی شماره یک این برنامه هم نبود. چون هیچ نمونه و الگویی وجود نداشت. اگر الآن شما بخواهی برنامه «محفل» یا «معلی» را بسازی، قبلش چند تا الگو داری، ولی ما هیچ تعریفی از چنین برنامه‌ای نداشتیم. همیشه شاعر به یک برنامه دعوت می‌شد، یک گوشه می‌نشست، برای شعرخوانی دعوت‌اش می‌کردند، شعرش را در دو دقیقه می‌خواند و تمام. به همین دلیل خیلی از مسائل را باید وسط کار می‌دیدیم و تجربه می‌کردیم.

برنامه بدون تماشاگر یک انجمن ادبی شد

پس بعضی از نقدهایی که به «سرزمین شعر شد»، حاصل همین اتفاق بود؛ یعنی کمبود زمان، بودجه نسبتا محدود، و نداشتن الگو. فکر می‌کردید نبودِ تماشاگر حاضر در استودیو تا این حد احساس شود؟

بله. یکسری نقدها به خاطر این بود که تجربه اول بود، اما یکسری از آنها هم به خاطر بودجه بود. همه ما از روز اول می‌دانستیم که این برنامه تماشاگر می‌خواهد. اساسا برنامه‌های در این سبک شکل‌اش با حضور تماشاگر است. سر و صدا و تأیید و تشویق آنهاست که به برنامه معنا و جلوه می‌دهد. مخصوصا در شعر. درواقع برنامه ما بدون حضور تماشاگر، شد مثل یک انجمن ادبی. ولی همه ما از روز اول این را می‌دانستیم.

منتها باید توجه داشت که حضور تماشاگر یک استودیوی بزرگ می‌خواست که پیدا کردنش در آن مدت محدود تقریبا غیرممکن شد. علاوه بر این شما اگر در هر برنامه بخواهی صد نفر را دعوت کنی، فقط غذای یک وعده آنها خودش یک مبلغ هنگفت می‌شود. واقعا این بودجه در اختیار تیم تولید «سرزمین شعر» نبود. مثل بالونی که درحال پرواز است مجبور بودیم یک جاهایی یک چیزهایی را پایین بیندازیم. یکی از آنها هم حضور تماشاگر در استودیو بود.

می‌توانیم هر فصل از برنامه را در مقبره یکی از شاعران تولید کنیم

فکر می‌کنید در فصل دوم «سرزمین شعر» این خلأ پر خواهد شد؟ یعنی تماشاگر به سرزمین شعر اضافه خواهد شد؟

اگر قرار باشد فصل دوم این برنامه ساخته شود، حتما نیاز به مخاطب دارد. به نظر من می‌توانیم هر فصل از برنامه را در مقبره یکی از شاعران تولید کنیم. یک سال فردوسی، یک سال حافظیه، یک سال عطار، یک سال خیام، یک سال قیصر امین‌پور. این اولا به برنامه هویت می‌دهد و ثانیا آنجاست که حضور مخاطب معنی دوچندانی پیدا می‌کند.

اگر بنا باشد این برنامه ادامه داشته باشد، باید بودجه‌اش در مرحله اول افزایش چندبرابری پیدا کند علاوه بر این اگر ما فرصت بیشتری داشتیم، می‌شد به سراغ عوامل بهتری رفت؛ اعم عوامل فنی و کیفی مثل داور و مجری و سرگروه و شاعران و عوامل پشت صحنه. این را هم باید گفت عواملی که در این زمان محدود با این بودجه بسیار اندک پای کار آمدند، واقعا ازخودگذشتگی کردند و مرام گذاشتند.

شاید خیلی از مخاطبان ندانند و برایشان جالب باشد که ما در ایام عید سر ضبط برنامه بودیم و کنار خانواده‌مان نبودیم. در ماه رمضان دوستان ما با زبان روزه از ساعت یک ظهر می‌آمدند و تا ۵ سحر سر ضبط بودیم. از ۲۵ اسفند تا ۱۱ فروردین ما فقط دو شب مرخصی داشتیم؛ یکی شب سال تحویل و دیگری شب دیدار شاعران با مقام معظم رهبری. اگر بنا باشد این برنامه ادامه داشته باشد، باید بودجه‌اش در مرحله اول افزایش چندبرابری پیدا کند.

باید این امکان را داشته باشیم که در یک مکان خوب برنامه را ضبط کنیم و کاستی‌های فصل اول را برطرف کنیم. مثلا به جای اینکه استاد میرشکاک یا استاد محمدعلی بهمنی را در یک برنامه دعوت کنیم،‌ به عنوان داور بیاوریم و هر شب حضور داشته باشند. این حرف من به معنای این نیست که داوران فصل اول برنامه بد باشند، نه همه جزو سرآمدان شعر کشور بودند. اما ظرفیت شعر ما هم بسیار متنوع و متکثر است و می‌توان از چهره‌های بسیاری بهره برد که مستلزم حمایت ویژه‌اند.

چه شد که آقای سیار برای اجرا انتخاب شدند؟

آقای سیار هم با پذیرفتن اجرا واقعا از خودگذشتگی کرد. چون شأن آقای سیار شأن اجرا نیست؛ شأن کارشناس و دکتر و داور و در حد اعلی کارشناسی شعر است. ولی یکی از دلایلی که باعث شد این تصمیم را بگیریم این بود که در روزهای پایان سال همه مجری‌ها سر برنامه‌های خودشان بودند و امکان اینکه مجری مناسبی برای برنامه انتخاب کنیم وجود نداشت.

صحبت هایی با امیرحسین مدرس برای اجرا داشتیم

یعنی ترجیح شما این بود که یک مجری حرفه‌ای در «سرزمین شعر» حضور داشته باشد؟

ترجیح شخص من بله، ولی برخی از دوستان نه. نظرات متفاوت بود. اگر تصمیم‌گیری این مسأله با من بود و امکان آن هم فراهم بود، من مجری حرفه‌ای را که شعرشناس هم باشد انتخاب می‌کردم. صحبت‌هایی هم با آقای امیرحسین مدرس داشتیم ولی آقای مدرس سر برنامه «ایران دوست‌داشتنی» بود که همان شب‌ها از شبکه یک درحال پخش بود. ضمن اینکه تأکید ما به آقای سیار این بود که شما مجری برنامه نیستید، بلکه سخنگوی هیأت داوران هستید. واقعا هم اتفاق افتاد. ولی این برنامه می‌توانست مجری داشته باشد که هم مجری حرفه‌ای باشد و هم شعرشناس باشد. مجری حرفه‌ای می‌توانست در کنار مخاطب حاضر در استودیو، شور و حال بیشتری به برنامه بدهد.

فهمِ عام و پسندِ خاص؛ لازمه‌های تعالی شعر/ مقایسه هزینه «محفل» و «سرزمین شعر»

تهیه کننده از جیب مایه گذاشت

یکی از نقاط برجسته «سرزمین شعر» این بود که یک تیم تماما شاعر در ساخت و تولید آن نقش داشتند. از طراحان ایده اصلی برنامه تا داوران و سرگروه‌ها و عوامل پشت صحنه. این مسأله چقدر روی کیفیت «سرزمین شعر» اثر گذاشت؟

دقیقا یکی از مزیت‌های «سرزمین شعر» و از دلایل اصلی موفقیت آن، همین بود که همه عوامل اهل شعر بودند. حتی آقای علی زارعان تهیه‌کننده این برنامه که از تهیه‌کنندگان قدیمی صداوسیما است،‌ خودش اهل شعر است، ادبیات خوانده، و شعر می‌گوید. یعنی هم خودش اهل شعر و شعرشناس است و هم دغدغه شعر را دارد. برنامه‌های قبلی او مثل «چاوش» هم به ادبیات و شعر توجه جدی داشتند.

سازندگان سرزمین شعر برای فصل‌های بعدی نباید نگران بودجه و کمبود نباشند

او هم واقعا مرامی پای کار آمد و ما شاهد بودیم که هنگام شروع ساخت برنامه حتی یک ریال از ارشاد و تلویزیون نگرفته بود. بنابراین او هم برادری کرد که به میدان آمد و از جیبش خرج کرد. ولی باید قبول کنیم که اگر بخواهیم این برنامه موفق شود، نیاز به حمایت بیشتر و جدی‌تر دارد. یعنی اگر قرار باشد سرزمین شعر برای فصل‌های بعد هم ساخته شود، نیازمند حمایت جدی است. همان‌طور که در تمام این سال‌ها کمتر کسی فکر می‌کرد می‌توان درباره قرآن برنامه‌ای به جذابیت و موفقیت «محفل» ساخت، و این اتفاق با حمایت ویژه صداوسیما ممکن شد، درباره شعر هم همین‌گونه است.

تازه من فکر می‌کنم ظرفیت ساختن برنامه سرگرمی درباره شعر، راحت‌تر از قرآن باشد. به هرحال قرآن شأنی دارد و پرداختن به آن سختی‌های خودش را دارد. بخت خوب برنامه «محفل» این بود که هم طراحی و ایده‌پردازی خوبی داشت و هم حمایت ویژه مدیران صداوسیما را. با بودجه خوب، دست تهیه‌کننده و کارگردان «محفل» برای اجرا هم باز شد و نتیجه‌اش را داریم می‌بینیم. فکر می‌کنم همین اتفاق باید برای «سرزمین شعر» هم رقم بخورد؛ یعنی سازندگان سرزمین شعر برای فصل‌های بعدی نگران بودجه و کمبود نباشند. در این صورت قطعا «سرزمین شعر» موفق‌تر خواهد شد و چند پله از سری اولش جلوتر خواهد بود. به شرط اینکه آن کاستی‌ها با افزایش بودجه رفع شوند.

چرا از میان هنرمندان، شاعران دیدار مداوم با رهبری دارند؟

با توجه به اینکه مدیران امروز تلویزیون خودشان از علاقه‌مندان جدی شعر و ادبیات هستند، در افزایش بودجه «سرزمین شعر» هم توجه ویژه داشته باشند. چقدر امیدوار هستید که این اتفاق رقم بخورد؟

ببینید در سی سال اخیر تنها گروهی از هنرمندان که با رهبری دیدار مداوم داشته‌اند، فقط شاعران بوده‌اند. گروه‌های دیگر هم دیدار داشته‌اند، ولی موردی و آن هم خصوصی. هر سال در یک روز مشخص پنج شش ساعت از وقت رهبر جهان اسلام به شاعران اختصاص پیدا می‌کند و شاعران چهره به چهره با ایشان صحبت می‌کنند. آیا رهبری فقط از چشم و ابروی شاعران خوشش می‌آید؟ آیا رهبری به خاطر علاقه شخصی‌شان به شعر، این دیدار را هرسال تجدید می‌کنند؟ نه، واقعا این نیست.

آقا به درستی یک جایگاه راهبردی و بنیادی برای شعر در فرهنگ ایرانی اسلامی قائل هستند. چرا که در فرهنگ ایران از دیرباز فرهنگ ما شعرمحور بوده است. حتی حکما و علما و فلاسفه و دانشمندان ما مفاهیم و نظرات خودشان را با شعر منتقل کرده‌اند. چرا؟ به این دلیل که در فرهنگ ایرانی شعر حرف اول را می‌زند. از آن طرف در فرهنگ شیعی هم همینطور است. عالم بزرگواری مثل علامه امینی وقتی می‌خواهد حقانیت تشیع و ولایت امیرالمومنین (ع) را اثبات کند، نه به سراغ روایات می‌رود، نه به سراغ تاریخ می‌رود،‌ نه به سراغ علم کلام و اینها؛ بلکه به سراغ شعر شاعران می‌رود. و شروع می‌کند از اول تاریخ اسلام شعر شاعرانی را که در مدح امیرالمومنین (ع) شعر گفتند در کتاب گرانسنگ «الغدیر» جمع می‌کند.

همانطور که امروز آمریکا را به سینما و کارگردان‌هایش می‌شناسند،‌ ایتالیا را به نقاش‌ها و مجسمه‌سازانش می‌شناسند،‌ ایران را هم به شاعرانش می‌شناسندآقا هم وقتی می‌خواهند بگویند برای امیرالمومنین (ع) کار بکنید، می‌گویند مثل الغدیر کار بکنید. بنابراین در فرهنگ ایرانی، اسلامی و شیعی ما شعر جایگاه راهبردی دارد. همانطور که الآن امروز آمریکا را به سینما و کارگردان‌هایش می‌شناسند،‌ ایتالیا را به نقاش‌ها و مجسمه‌سازانش می‌شناسند،‌ ایران را هم به شاعرانش می‌شناسند. هرجای دنیا که بروی می‌گویند حافظ و خیام و مولانا. بنابراین همانطور که رهبری شعر را جدی گرفته‌اند، از همه مدیران به خصوص مدیران فرهنگی و مدیران صداوسیما انتظار می‌رود که از شعر حمایت کنند. و من مطمئنم که دوستان ما در صداوسیما چنین خواهند کرد.

جالب اینکه دو سه سال است که رهبری روی شعر و رسانه بودن شعر تأکید می‌کنند. در اغلب این دیدارها هم مدیران فرهنگی و مدیران صداوسیما حضور دارند. طبیعتا این انتظار از آنان بیشتر هم خواهد بود. بله. من این را بارها نوشته‌ام که شعر در روزگار ما رسانه‌گی خودش را از دست نداده است، بلکه این ماییم که مخاطب عام را رها کرده‌ایم و باعث شده‌ایم شعر بروز و ظهور کمتری در زندگی مردم داشته باشد.

شعر هنوز هم رسانه است و رهبری هم تأکید دارند شعر هنر لوکسی نیست که آن را گوشه طاقچه بگذاری. شعر یک هنررسانه است و می‌تواند قابلیت رسانه داشته باشند. رسانه نه به این معنا که نقش خبررسان را داشته باشد، بلکه به این معنا که هنجارها و باورها و اعتقادات ما را تبیین بکند. ما در سال‌های اخیر جنبه رسانه گی شعر را نادیده گرفته‌ایم و رهبری تأکید ویژه دارند به همین ظرفیت‌های شعر.

یکی بحث رسانه بودن شعر، یکی جایگاه بنیانی و راهبردی شعر و یکی هم نقش ویژه شعر در ماندگار کردن و بسط و گسترش زبان فارسی. هنگامی که شما یک زبان را یاد می‌گیری چند تا کلمه و گرامر را یاد نمی‌گیری، یک فرهنگ را یاد می‌گیری. چرا الآن می‌گویند بچه‌ ۵ ساله‌ای که هنوز فارسی را یاد نگرفته، به کلاس زبان انگلیسی نفرستید؟

چون ذهن آن بچه با فرهنگ انگلیسی شکل می‌گیرد. بنابراین وقتی کشورهای اطراف ما زبان ما را بشناسند، ما بهتر می‌توانیم فرهنگ خودمان را تبیین بکنیم. «سرزمین شعر» به تمام این ظرفیت‌ها توجه دارد و من با توجه به شناختی که از آقایان جبلی و جلیلی و قرایی و شاهمرادی و... دارم، فکر می‌کنم حتما روی این برنامه سرمایه‌گذاری خواهند کرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha