به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت ایرنا، علی اکبر قربان شیرودی در دیماه سال ۱۳۳۴ در روستای بالا شیرود تنکابن در خانوادهای کشاورز و متدین دیده به جهان گشود. وی دوران ابتدایی تا دبیرستان را در مدارس بالا شیرود، شیرود و تنکابن سپری کرد و پس از پایان تحصیلات دبیرستان برای یافتن کار به تهران رفت و در کنار آن به ادامه تحصیل پرداخت.
شیرودی پس از پایان تحصیلات متوسطه در سال ۱۳۵۱ وارد ارتش شد و پس از گذراندن مراحل استخدام در هوانیروز، دوره مقدماتی خلبانی را در تهران به پایان رساند. طی کردن دوره خلبانی با بالگرد کبری در پادگان هوانیروز اصفهان و فارغالتحصیلی باعث شد وی درجه ستوانیاری را کسب کند و مسئولیت وی از همان زمان به طور جدی در عرصه خلبانی آغاز شد.
انجام بالاترین پروازهای جنگی در دنیا
شیرودی در چند عملیات پروازی، تلفات سنگینی را به نیروها و تجهیزات دشمن در نقاط راهبردی غرب کشور وارد کرد. وی در همان مدت کوتاه حضور در دفاع مقدس، توانست رکورد یکی از بالاترین پروازهای جنگ با بالگرد کبری را در دنیا به نام خود ثبت کند. او بارها از خطر گلولههای دشمن جان سالم به در برد، در حدی که بالگردهای وی بیش از ۴۰ بار دچار سانحه شد و بیش از ۳۰۰ مورد گلوله به بالگردش اصابت کرد.
شهید شیروردی: کشاورز زاده هستم
خواهر شهید شیروردی گفت: وقتی علی اکبر خلبان شده بود و برخی زیاد تحویلش میگرفتند، میگفت «من کشاورز زاده هستم و پیشینه خودم را فراموش نمیکنم.» حتی مرخصیهای زمان جنگش را نگه میداشت تا موقع برداشت برنج برای کمک به پدر سر زمین برود. هر وقت سر زمین شالی بودیم و میآمد خانه و میدید مادرم دست تنهاست، کارهای خانه را انجام میداد. او واقعاً دوست داشتنی بود و همه فامیل او را دوست داشتند.
صبورا شیرودی افزود: علی اکبر حواسش به همه خانواده بود. وقتی ما ازدواج کردیم به فکر ما بود که در زندگی مشکلی نداشته باشیم، حتی برخی اوقات ما را نصیحت میکرد و این کار خیلی برایمان دلنشین بود؛ چون واقعاً درست تذکر میداد. عقل او خیلی بیشتر از سنش بود و فرماندهاش میگفت شیرودی غیرممکنها را ممکن میکرد. او حق مأموریت هم نمیگرفت.
نحوه اطلاع یافتن از شهادت
وی درباره نحوه اطلاع یافتن از شهادت شهید شیروردی اظهار داشت: چند روز بود خیلی دلهره داشتم. همسرم آمد خانه و گفت «خبر داری اکبر مجروح شده و پایش شکسته؟» گفتم نه. قرار شد با پدرم و شوهر خواهر دیگرم بروند کرمانشاه. تصمیم گرفتیم به مادرم همین خبر مجروحیت را هم نگوییم. مادرم تلویزیون کوچکی داشت که خود علی اکبر برایشان خریده بود. اتفاقاً آن روز مینشیند پای اخبار که در خبرها اعلام میکنند علی اکبر شیرودی از خلبانان هوانیروز در عملیات بازی دراز کردستان به شهادت رسید. مادرم همانجا حالش بد میشود. ما وقتی دیدیم اخبار پخش کرد، سریع تصمیم گرفتیم برویم خانه مادرم. چون میدانستیم الان اهالی بفهمند حتماً به منزل آنها میروند و مادرم متوجه میشود. اصلاً فکرش را نمیکردیم او ممکن است از این طریق باخبر شود. من منزل خواهرم بودم. مادر تا چشمش به ما افتاد گریه کرد و گفت، چرا به من خبر ندادی. با ماشین رفتیم تهران، پیکرش یکبار تهران تشییع شد و بعد او را آوردند شیرود.
دستور شهید شیرودی برای پرواز بر علیه دشمن
سرهنگ خلبان جانباز ایرج میرزایی از خلبانان آزمایشی شکاری کبری در پایگاه هوانیروز کرمانشاه گفت: در خاطرم هست آن روز پس از این حرکتِ دشمن بلافاصله در ستاد هوانیروز کرمانشاه جلسه ستادی تشکیل و مقرر شد دو تیم آتش به فرماندهی عملیات شهید شیرودی و یکی هم به فرماندهی شهید احمد کشوری برای تقابل اقدام کنند؛ بلافاصله دو فروند کبری وارد پادگان سرپل ذهاب شدند، شیرودی مسئولیت یک قسمت را برعهده گرفت، نیروهای عراقی تا پادگان سرپل ذهاب یعنی حتی دشت ذهاب را تصرف و قصرشیرین را تخلیه کرده بودند. مردم در آن لحظات منتظر اقدام هوانیروز بودند و اعلام همبستگی کردند؛ ما از قبل که برای شناسایی مرز میآمدیم تحرکات عراق را میدیدیم و کاملا مشهود بود اما فرماندهان حرفمان را قبول نمیکردند و میگفتند مخازن نفتی شهر را بستیم و کاملاً بیتفاوت بودند. ما در سطح یگان اجرا بودیم و کاری از دستمان بر نمیآمد.
وی افزود: در جریان همین گفت و شنودها وقتی در پادگان ابوذر نشستیم، شهید شیرودی از تمامی دستورهای نظامی تمرد کرد و دستور پرواز را صادر کرد. ما بدون ابلاغ و با دستور شیرودی به دشمن حمله هوایی کردیم و دشمن مجبور به عقبنشینی شد. نیروهای بعثی از سمت پادگان سربازها کاملاً عقبنشینی کردند.
تمرد شهید شیرودی از دستور رئیس جمهور
خلبان میرزایی خاطرنشان کرد: عوامل داخلی وقتی متوجه شدند ایران در حال پیشرفت است، دستور لغو پرواز را صادر کردند. این موفقیت حاصل تلاش ما بود اما در همان روزها بخشنامه ابلاغ شد که بنی صدر دستور داد پادگان ابوذر تخلیه شود. شیرودی معترض شد و به ستاد رفت. او به این دستور انتقاد کرد و بنیصدر را مورد لعن و نفرین قرار داد و با عبارت « بنیصدر غلط کرد» صدای اعتراض خود را بلند کرد. شیرودی به فرمانده پادگان ابوذر گفت «شما نمیتوانید دستور تخلیه صادر کنید، دشمن حمله کرده و عملیات دشمن را خنثی کردیم چرا باید پادگان را تحویل عراق بدهیم؟ هرگز چنین کاری نخواهم کرد» بعد از این ماجرا فرمانده پادگان رو به من گفت که بهتر است آنجا را ترک کنیم.
در آن لحظه شیرودی فریاد کشید «شما حق ندارید برای ما مشخص کنید تخلیه کنیم یا نکنیم؛ بنیصدر رئیس جمهور شماست و کسی اجازه ندارد به ما بگوید چه کسی پرواز کند و چه کسی پرواز نکند.» بعد از این مجادله، استارت زدیم، بلند شدیم و مسلسل را آماده کردیم. شیرودی گفت هر کس بیرون آمد مورد هدف قرارش دهیم؛ هلیکوپتر آماده پرواز شد، پادگان را با مسلسل زدیم، تابستان بود و علفها خشک بود، اطراف را هم زدیم و علفزار آتش گرفت. نیروی زمینیها از خودرو پیاده شدند؛ آن روز مقابله عجیبی کردیم و سنگر را گرفتیم.
شهادت
این خلبان تیزپرواز پس از چند هزار مأموریت هوایی و انجام بالاترین پروازهای جنگی در دنیا و نجات یافتن از ۳۶۰ خطر مرگ سرانجام در آخرین عملیات پروازی خود در هشتم اردیبهشت سال ۱۳۶۰ در منطقه بازی دراز هنگامی که رژیم بعث با گسیل داشتن لشکری زرهی با ۲۵۰ تانک و با پشتیبانی توپخانه و خمپارهانداز و چند فروند جنگنده روسی و فرانسوی، برای بازپس گیری ارتفاعات بازی دراز به طرف سرپلذهاب حمله کرد، به مقابله با آنان پرداخت و پس از انهدام چندین تانک از پشت سر مورد اصابت گلوله تانک قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل شد.
پیکر مطهر این شهید والامقام پس از تشیع باشکوه در روستای شیرود تنکابن به خاک سپرده شد. سرلشکر شهید ولی الله فلاحی رییس ستاد مشترک ارتش در سال های نخستین دفاع مقدس گفت: وقتی خبر شهادت شهید شیرودی را به حضرت امام(ره) رساندم، یک ربع به فکر فرو رفتند. حضرت امام در مورد همه شهدا میگفت خدا آنها را بیامرزد ولی در مورد شیرودی گفت او آمرزیده است.
هنوز خالص نشده ام
شیرودی در وصیت نامه اش نوشته بود: هنگامی که پرواز میکنم، احساس میکنم همچون عاشق به سوی معشوق خود نزدیک میشوم و در بازگشت هرچند پروازم موفقیت آمیز بوده باشد، مقداری غمگین هستم. چون احساس میکنم، هنوز خالص نشده ام تا به سوی خداوند برگردم. اگر برای احیای اسلام نبود، هرگز اسلحه به دست نمیگرفتم و به جبهه نمیرفتم. پیروزیهای ما مدیون دستهای غیبی خداوند است.
نماز اول وقت شیرودی
یک بار که شیرودی در کنار هیلکوپتر جنگی اش ایستاده بود، خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سوال میکردند. خبرنگار ژاپنی پرسید «شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟» شیرودی خندید. سپس سرش را بالا گرفت و گفت «ما برای خاک نمی جنگیم. ما برای اسلام می جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد.» این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیرت زده ایستادند. شیرودی آستین هایش را بالا زد. چند نفر به زبان های مختلف از هم پرسیدند «کجا؟ خلبان شیرودی کجا میرود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده!» شیرودی همانطور که می رفت برگشت، لبخندی زد و بلند گفت «نماز! صدای اذان می آید وقت نماز است.»
آسمان غرب زیرپای شیرودی
بهمن سال گذشته فیلم «آسمان غرب» در چهل و دومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر به نمایش درآمد که به زندگی شهید شیرودی اختصاص داشت و این فیلم نامزد شش سیمرغ و برنده ٣ سیمرغ بلورین از جمله جایزه بهترین فیلم از نگاه ملی شد.
این فیلم قصهای ناگفته از قهرمانان پرواز را به سینمای ایران آورد و گوشهای از ایستادگی و دلاورمردیهای شیرودی و دیگر خلبانان قهرمان هوانیروز ارتش ایران را در التهابات یک ماه نخست جنگ در کنار مردم و برای حفظ وطن به تصویر کشید.
فیلم سینمایی آسمان غرب بعد از فیلم موقعیت مهدی در نوروز ۱۴۰۰ و فیلم غریب در نوروز ۱۴۰۱، جدیدترین فیلم راهبردی سینمای ایران محسوب میشود که در بازه طلایی اکران نوروزی، توانست طیفی از مخاطبان علاقهمند به سینما را به سمت خود جذب کند و این اتفاق نشان از ظرفیت ویژه این دست آثار است.
این فیلم بخشی از ناگفتههای روزهای ابتدایی جنگ تحمیلی را روایت میکند که محور آن شهید شیرودی و همرزمانش در هوانیروز ارتش هستند. میلاد کیمرام ایفای نقش شهید شیرودی را در این فیلم برعهده دارد.
نظر شما