به گزارش ایرنا، جامجهانی سال گذشته بود که تیم ملی فوتبال، پیرترین تیم حاضر در جامجهانی لقب گرفت تا میانگین سنی بالا در فوتبال ایران تبدیل به یکی از دلنگرانیهای هواداران شود. یک سال و نیم پس از آن روزها، هفته گذشته رئیس فدراسیون فوتبال به این معضل این بار در لیگ ایران اشاره کرد و لیگ کشورمان را یک لیگ پیر نامید تا مشخص شود که متولیان فوتبال هم با این واقعیت روبرو شدهاند که با ادامه این روند، چشمانداز روشنی پیشروی فوتبال ایران نیست. به خصوص که خروجی لیگ در تیم ملی نتیجهاش دیده میشود و داشتن یک تیم ملی با میانگین سنی بالا با توجه به یک لیگ پیر، واقعیت دور انتظاری نیست.
در این راستا موضوع جوانگرایی و تغییر نسل در فوتبال ایران تبدیل به دغدغهای شده که فوتبال ایران برای موفقیت گریزی از آن ندارد. با عباس چمنیان، سرمربی اسبق تیم نوجوانان ایران و از مربیان فعال در ردههای پایه، درباره اینکه چرا فوتبال ایران در عرصه ملی و باشگاهی به وضعیت امروز رسیده، گفتوگو کردهایم و نظرات کارشناسیاش را جویا شدهایم.
فوتبال ایران در این سالها با بحران پیری روبرو است؛ چه در رده ملی و چه در رده باشگاهی این معضل دیده میشود و آینده فوتبال را با مخاطره روبرو کرده است. چه شد که به این نقطه رسیدهایم؟
یک واقعیت انکارناپذیر است که در خیلی پارامترها از استانداردهای روز دنیا فاصله داریم. یکی از این پارامترها میتواند میانگین سنی باشد. همان قدر که پارامترهایی مانند میزان دوندگی، پاسهای سالم، آسیبدیدگی و ... در فوتبال دنیا مهم است، میانگین سنی هم اهمیت دارد که در این پارامتر هم با فوتبال روز دنیا فاصله داریم. فوتبال ایران مدتهای زیادی است که با این چالش روبرو شده اما وقتی با این واقعیت روبرو شدیم که دیدیم میانگین سنی تیم ملی بزرگسالان خیلی بالاست و این میتواند یک عامل تاثیرگذار در نتیجهگیری و عدم رسیدن به موفقیت در مسابقات باشد.
بالا رفتن میانگین سنی تیمهای لیگ برتری، دلایل متعدد، واضح و روشنی دارد. یکی از دلایل پیر شدن لیگ، عدم پرورش بازیکنان آماده است، این در حالی بوده که استعدادها و پتانسیلهای زیادی داریم. با این حال آن نگاه بازیکنسازی و و پرورش بازیکنان باکیفیتی که بتوانند مربیان در سطح اول از آنها استفاده کنند، وجود ندارد و کمرنگ است. دلیل دیگر و مهم، در پیشگرفتن روند نتیجهگرایی در تیمها است و به همین خاطر مربیان به استفاده از بازیکنان با سن بالاتر و باتجربهتر روی میآورند، چون ریسک کمتری ندارد.
خروجی این شرایط در فوتبال ایران آشکار است، هم تیم ملی و هم باشگاهها در سالهای اخیر همواره در نتیجه و کارنامه در سطح اول فوتبال آسیا جایگاهی نداشتهاند، شاید در رنکینگ فیفا، تیم دوم قاره باشیم اما در زمین مسابقه، نتایج گویای چیز دیگری است. یک جور تناقض که به ما میگوید زیاد آن رنکنیگ را جدی نگیریم!
البته شاید تجربه بالاتر در بخشهایی بتواند به فوتبال ما کمک کند اما این محافظهکاری و عدم استفاده از بازیکنان جوان میتواند گریبانگیر لیگ و تیم ملی شود و در طولانی مدت فوتبال ایران را با مشکلات عدیدهای روبرو کند. همان طور که اشاره کردید فوتبال ایران هم در رده ملی و هم در رده باشگاهی در رقابتهای آسیایی، نتوانسته موفقیتی را به دست بیاورد و این مسئله هم میتواند به عدم توجه به پرورش بازیکنان مستعد برگردد. وقتی میانیگین سنی بالاتر برود، میزان دوندگی پایینتر میآید و در کنار عوامل دیگر باعث میشود که نتوانیم نتیجه بگیریم.
فوتبال ایران امروز به اینجا رسیده است، یک تیم ملی پیر که در جامجهانی، رکورد پیرترین تیم مسابقات را به نام خودش ثبت میکند و یک لیگ با بازیکنان پیر که اعتراض رئیس فدراسیون فوتبال را هم به همراه داشته است. چه باید کرد که از این چالش یا از این بحران خارج شویم؟
در وهله اول مدیران فوتبال باید فضایی را فراهم بیاورند که بازیکنان بااستعداد بیشتر پرورش پیدا کنند، کیفیت آکادمیها ارتقا پیدا کنند، کیفیت تیمداری در رده پایه بیشتر شود. مسابقات و لیگ رده پایه با کیفیت بهتری برگزار شود. سیستم فعلی نمیتواند خیلی باعث رشد بازیکنان شود و باید تغییرات صورت بگیرد.در وهله دوم باید فضا را برای کار مربیانی که بضاعت بیشتری دارند و از قدرت ریسک بالاتری برخودار هستند و این شانس را به بازیکنان جوان میدهند که در سطح اول لیگ فوتبال بازی کنند، آماده کنیم. از اشتباهات بازیکنان جوان نترسیم و پای آن اشتباهات بایستیم. به خصوص که این اشتباهات کمک میکند بازیکنان باتجربهتر شوند و حضورشان هم سبب پایین آمدن میانگین سنی لیگ میشود و کیفیت فوتبال ما را ارتقا میدهد.
مدیران فوتبال کجای این راهحل قرار دارند؟
این انقلاب و تحول باید اول در بین مدیران اتفاق بیفتد، مربیان و بازیکنان حاصل نگرش مدیران هستند. وقتی نگرش مدیران تغییر پیدا کند و متحول شود، زمینه برای مربیان تحولگرا که رویکرد شجاعانهتری دارند، آماده میشود و بازیکنان جوانتر و باکیفیتتر جذب باشگاهها و تیم ملی میشوند و به بدنه فوتبال ایران اضافه میشوند. به همین خاطر اول این تحول باید در مدیران باشگاهها صورت بگیرد و اگر به این تحول تن داده نشود، در سطح ملی هم دچار مشکل خواهیم شد. در یک دهه اخیر، بیشتر میدان را به لژیونرها دادیم و در فوتبال ایران بازی نمیکردند. این مسئله یک پیام مشخص داشت که کیفیت لیگ آنقدر راضیکننده نیست که مربی وادار شود که از بازیکنان داخل کشور هم به اندازه لژیونرها استفاده کند.
به توجه بیش از اندازه به لژیونرها در تیم ملی اشاره کردید، این ایرادی است که به کارلوس کیروش گرفته میشد، این مسئله با حضور امیر قلعهنویی کمرنگتر شده است اما سنگینی کفه ترازو به سمت ملیپوشانی که خارج از کشور بازی میکنند قابل انکار نیست. به همین خاطر وقتی بازیکنان لیگ کمتر زیر ذرهبین تیم ملی باشند، طبیعی است که دلسرد شوند و همین بیانگیزه شدن لیگ را از بازیکنانی که میخواهند خودی نشان بدهند خالی نمیکند؟
یکی از خروجیهای چرخه معیوب، همین بیانگیزه شدن بازیکنان داخلی است که کمتر توسط مربیان به بازی گرفته میشوند. اگر چرخه از حالت معیوب خارج شود هم بازیکنان داخلی لیگ، انگیزه بیشتری برای نشان دادن تواناییهایشان به مربیان تیم ملی میکنند و هم مربیان هم به این بازیکنان فرصت بازی میدهند. این چرخه باید به صورت درست و عادلانه وجود داشته باشد، تیم ملی به عنوان تیم اول کشور باید از بهترینها استفاده کند و در تیم ملی نمیتوانیم بپذیریم که سرمربی یک بازیکن کمتجربه و کمتر میدان دیده را به در ترکیب به میدان بفرستند اما در یک چرخه درست و بهروز بازیکنان باکیفیت رشد میکنند و دیگر کسی سرمربی را نمیتواند بابت بازی دادن به یک بازیکن جوان سرزنش کند.
علاوه بر لیگ که بیتوجهی به باشگاههای داخلی در یک دهه گذشته سبب شده کمتر پدیدهای چشمها را خیره کند، میبینیم که در ردههای پایه ملی هم این چرخه درست عمل نمیکند و تعداد کمی از ملیپوشان جوان و نوجوانی که بازیشان خیرهکننده است، به تیم ملی بزرگسالان میرسند و همین باعث میشود با نداشتن پشتوانه بازیکنان قبلی اعتماد شود و میانگین سنی تیم ملی بالا و بالاتر برود.
بخشی از این مسئله طبیعی است و نمیتوان انتظار داشت که همه بازیکنان تیم ملی نوجوانان تا رده بزرگسالان بالا بیایند. در هرم توسعه فوتبال، هر چقدر به راس آن نزدیک میشوید تعداد آن کمتر میشود.اما این واقعیت را نمیتوان انکار کرد، خیلی از بازیکنان که پتانسیل بالایی دارند و در رده نوجوانان و جوانان ملی میدرخشند، به دلیل عدم جسارت مربیان، فرصت بازی به آنها نمیرسد و فرصت بیشتری برای نشان دادن تواناییهاشان به آنها داده نمیشود. این در حالی است که در لیگهای معتبر اروپایی و در ترکیب تیمهای بزرگ میبینید که بازیکنان ۱۶، ۱۷ ساله و حتی نوجوان بازی میکنند و مربیان شجاعت استفاده از آنها را دارند.
نمونه آن بارسلوناست که فصل گذشته لامینه یامال را در حالی که تنها ۱۶ سال سن دارد به بازی میفرستد.
مدیران بارسا و ژاوی این را پذیرفتهاند که اگر بخواهند یک نسل جدید را به باشگاه و همچین فوتبال اسپانیا و دنیا معرفی کنند، پای اشتباهها و کمتجربگی بازیکنان میایستند. رشد این استعدادها و میدان دادن به آنها سبب میشود تا باشگاهی مانند بارسلونا تا ۱۰، ۱۵ سال بیمه شود. البته جسارت مربیان به این برمیگردد به اینکه مدیران باید نگاه آیندهنگری داشته باشند و هم مربیان باید این شهامت و شجاعت را داشته باشند که فرصت را در اختیار بازیکنان درخشان رده پایه قرار بدهند. ثابت شده است که در سطوح پایه از نظر استعداد از کشورهای صاحب سبک دنیا نه تنها عقب نیستیم بلکه حتی میتوانیم رقابت را پیروز شویم. اما در پرورش بازیکنان و اینکه آنها در یک سیکل درست پله به پله بالا بیایند و به تیم بزرگسالان برسند، مشکل جدی داریم.
اینکه امیدوار باشیم استقلال و پرسپولیس، روزی راه آکادمی بارسا یا همان لاماسیا و آکادمی بازیکنساز آژاکس را در پیش بگیرند، شاید فرضی محال باشد!
نزدیک به ۵ سال است که کنفدراسیون فوتبال آسیا الزاماتی را برای صدور مجوز حرفهای باشگاههای کشورمان ابلاغ کرده که یکی از این فاکتورهای مهم آن بخش آکادمی است. به جرات میتوانم بگویم با توجه به اطلاعاتی که دارم، حداقل ۵۰ درصد تیمهای لیگ برتری ما، به هیچوجه آکادمیشان، ویژگیهای موردنظر AFC را ندارند. با این حال با درست کردن سند و بارگذاری مدارکی که اصلا صحت ندارد، مجوز گرفتهاند و این نگرانکننده است.
اگر میخواهیم به آینده فوتبال امیدوار باشیم و تحولی رخ بدهد، احتیاج به انجام کار پیچیدهای نیست. کافی است که الزمات کنفدراسیون فوتبال آسیا و فیفا را درباره توسعه فوتبال را رعایت کنیم. طبق الزمات AFC همه باشگاهها ملزم شدهاند که برنامه توسعه جوانان داشته باشند. جزئیات برنامه توسعه فوتبال کنفدراسیون فوتبال آسیا در این رابطه، خط و مشی و راهکار فوتبال جوانان به روشنی درج شده است. نگرانکننده است که در زمینه رعایت استانداردها در فوتبال پایه در باشگاهها، حتی از کشوری مانند افغانستان هم عقبیم.به همین دلیل تا زمانی که مدیران باشگاههای ما، رویکردشان را نسبت به فوتبال پایه عوض نکنند و در چارچوبی که برنامه توسعه جوانان مشخص کرده، قرار نگیرند، هیچ اتفاقی برای فوتبال ایران نمیافتد. البته چند باشگاه مانند سپاهان، فولاد، گلگهر، ذوبآهن و چند باشگاه دیگر که در این مسیر قدم برمیدارند، هستند که علاوه بر رعایت الزامات کنفدراسیون فوتبال آسیا، زمینه توسعه فوتبال را فراهم کردند.
با این وضعیت، با یک تیم ملی پیر و یک لیگ پیر، چشمانداز فوتبال ایران کجاست؟
میخواهم خوشبینانه و با نگاه مثبت به تحرکاتی که برای جوانگرایی صورت گرفته، نگاه کنم. به همین خاطر باید در این زمینه باید با خودمان صادق باشیم و واقعا به دنبال انجام کار باشیم، نه اینکه سندسازی کنیم. اگر بخواهیم کاری انجام بدهیم، محصول کار زیاد و بابرنامه موفقیت است تا به آینده فوتبال مملکت امیدوار شویم. در غیر این صورت شرایط هر روز برای فوتبال ایران وخیمتر و سختتر خواهد شد و باید برای اینکه به آن روز نرسیم، باید به مسیری که فوتبال روز دنیا مشخص کرده برگردیم.
نظر شما