امروز آخرین گروه از زائران خانه خدا راهی مکه می شوند تا در مراسم حج امسال ۸۳ هزار ایرانی در قالب ۶۲۲ کاروان، مناسک خود را به جا آورند ولی تمتع یعنی چه و عمره به چه معناست؟ میقات و مشعر و منا چیست و چرا می گوییم رمی جمرات؟ در هر یک از این واژه ها دریایی از معارف نهفته است که تا به عمق آن راه پیدا نکنیم، متوجه بسیاری از معارف بلند حج نمی شویم. مثلاً واژه لبیک که به آن تلبیه نیز می گویند و به معنای پاسخ دادن به ندای وحی و اجابت دعوت الهی است و رسول خدا (ص) آن را شعار حج دانستند.
حالا که زائران مشغول به جا آوردن حج واجب هستند و ما محروم از این عبادت، دست کم دلمان را به بررسی بعضی از واژه های مرتبط با این مناسک خوش می کنیم. ممکن است این سوال برای برخی خوانندگان بوجود آید که «دانستن معنای این لغات، چه دردی را دوا می کند؟» بله. شما نه زائر هستید که نیازی به دانستن این واژه ها داشته باشید و نه پژوهشگری که به دنبال پایان نامه و مقاله باشید اما مخاطبان این گزارش از چند حالت خارج نیستند؛ یا قبلا حج به جا آورده یا در انتظار نوبت اعزام خود هستند. برخی هم نه حج رفته اند و نه ثبت نام کرده اند و ۸۳ هزار نفر هم در سرزمین وحی دعاگو هستند.
اگر شما جزو آن دسته ای هستید که قبلا عازم سرزمین وحی شده و حج خود را به جا آورده اید با خواندن این مطالب، حال و هوای آن روزها را زنده می کنید. اگر هم تاکنون به حج نرفته یا در انتظار نوبت هستید، آشنایی با این واژه ها به شما کمک می کند تا در آینده که به حج خواهید رفت، با معرفت بیشتر مناسک خود را به جا آورید. نمی خواهم شما را با علم مفردات مشغول کنم؛ هر چند این علم، هم ریشه لغات را مشخص می کند و هم معنای واژه ها را به شما می گوید.
واژه لبیک در قرآن نیامده است. علی اکبر دهخدا می گوید این واژه، شبه جمله است که در زبان عربی به معنای «قبول میکنم» و «امر تو را اطاعت میکنم» آمده و ذکری است که حاجیان در مراسم حج تکرار می کنند. گاهی در پیام های تسلیت می گوییم که فلانی دعوت حق را لبیک گفت. یعنی به دعوت حق پاسخ مثبت داد و با دنیا وداع کرد.
امام چهارم زین العابدین(ع) راز لبیک گفتن را چنین بیان می کند که «با خدا پیمان می بندم که از این پس جز با اطاعت تو زبان نگشایم و زبانم را بر همه گناهان می بندم.»
تلبیه یا همان لبیک گفتن یعنی تطهیر زبان از همه گناهان مربوط به آن. زبان زائر بیت الله زبان طاهر است. یعنی هرگز شهادت به دروغ نمی دهد، غیبت نمی کند، تهمت نمی زند و کسی را با زبان مسخره نمیکند. پس سرّ تلبیه زبان به حق گشودن است و از گفتار باطل و معصیت دوری جستن آن هم نه تنها در محدوده زمانی حج و عمره بلکه برای همیشه.
حج که یکی از فروع دین است، دارای ابعاد و احکام فراوانی است و یکی از واجبات آن، احرام است. زائر بیت الله الحرام باید در یکی از میقات ها مُحرِم شود و حاجی با سه چیز محرم می شود؛ یکی نیت، یکی پوشیدن لباس احرام و دیگری ذکر تلبیه یعنی بگوید «لبّیک اللهم لبیک لبیک لا شریک لک لبیک ان الحمد و النعمه لک و الملک لا شریک لک لبیک».
شخصی از امام صادق(ع) پرسید که لبیک گفتن شخص حاجی چرا جزیی از اعمال حج شده است و امام فرمود که پروردگار عالم پیامی به حضرت ابراهیم داد مبنی بر اینکه اعلان کن تا تمام جهانیان بیایند به طرف کعبه و حج به جا آورند. ابراهیم هم اعلان کرد اشخاصی که در آن زمان معتقد به حقیقت کعبه بودند، بلکه تمام موجودات و جانداران از دور و نزدیک پاسخ مثبت دادند و ابراهیم اولین کسی بود که تلبیه گفت.
امام رضا(ع) نیز فرمود: وقتی مردم احرام می بندند، خداوند ندایشان می دهد و می گوید ای بندگان و کنیزان من! شما را بر آتش حرام خواهم کرد؛ آنگونه که شما بخاطر من احرام بستید. آنگاه مردم به عنوان اجابت خداوند که آنان را ندا داد می گویند «لبیک اللهم لبیک».
امام سجاد(ع) هنگام بستن احرام، رنگش زرد شد و به لرزه افتاد و نتوانست لبیک بگوید. کسی گفت «چرا لبیک نمیگویید؟» فرمود «میترسم خداوند در پاسخ من بگوید لا لبیک و لا سعدیک» احرام و لبیک گفتن به معنای پاسخ دادن به ندای وحی و اجابت دعوت الهی است. از این رو حج گزاران راستین و زائران حقیقی کعبه هنگام تلبیه آنچنان بیمناک می شوند که رنگ آنان زرد شده و صدایشان می گرفت؛ چنانکه گاهی بی هوش می شدند. در روایات تاریخی آمده است هنگامی که امام سجاد (ع) به حج رفت، موقع بستن احرام بر مرکب خویش قرار گرفت ولی رنگش زرد شد و به لرزه افتاد و نتوانست لبیک بگوید. کسی گفت «چرا لبیک نمیگویید؟» حضرت فرمود «میترسم خداوند در پاسخ من بگوید لا لبیک و لا سعدیک»
خداوند دوست دارد با گفتن لبیک، بندگانش را بیامرزد و عفو کند. لذا رسول خدا(ص) فرمود «هیچ حج گزاری نیست که روز را به لبیک گفتن به سر آورد مگر آنکه همراه غروب خورشید گناهانش پنهان می شود و کسی که یک روز تا غروب آفتاب، لبیک بگوید گناهانش از بین برود و همچون زمانی می شود که مادرش او را به دنیا آورده است و کسی که در احرامش از روی ایمان و امید به پاداش الهی ۷۰ بار لبیک بگوید، خداوند فرشتگان را شاهد می گیرد که او را از دوزخ و نفاق رهائی داده است».
مولانا نیز در این زمینه تعبیر زیبایی دارد و می گوید «ترس و عشق تو کمند لطف ماست؛ زیر هر یا رب تو لبیک هاست». سخن در این زمینه بسیار است ولی برخی از نکات تلبیه را می توانید اینجا و اینجا بخوانید.
مرحوم آیت الله محمد محمدی ری شهری در کتاب برکات سرزمین وحی خاطره ای از حجت الاسلام حسین انصاریان را اینگونه بیان کرده است: حاج احمد کاشانی که از حَمَله داران با سابقه است، نقل می کرد «در سالی که مسافران را به کاظمین و عراق می بردم تا پس از زیارت عتبات به مکه ببرم، در میان مسافران زن و شوهری آرام، سنگین و مؤدب بودند که یکی از بدرقه کنندگانشان نزد من آمد و گفت توجه بیشتری به آنها داشته باشم. در آن سال هیچکس، حال این زن و شوهر را در نماز، عبادت، گریه و دعا نداشت. از شهرهای کربلا و نجف و کاظمین و زیارت عتبات فارغ شده به مدینه رفتیم. آن وقتها باغ ملائکه و مرجان بود. حدود ۲۰ روز یا بیشتر در مدینه بودیم. پس از آن، برای عزیمت به مکه، به مسجد شجره که در بیابان بود و آب به زحمت پیدا می شد، رفتیم.
همه مسافران و از جمله همسر ایشان محرم شده، بیرون آمدند و همگی منتظر او بودیم. مثل آدم های بهت زده در داخل مسجد اشک می ریخت و چیزی نمی گفت. جلو آمدم و هر چند نمی خواستم حالش را به هم بزنم ولی چاره ای نداشتم، چون اتوبوس در حال حرکت بود. خیلی آرام پرسیدم محرم شده اید؟ گفت نه. گفتم تلبیه را می دانید؟ گفت تلبیه چیست؟ یک بار «لَبَّیکَ اللَّهُمَّ لَبَّیکْ...» را برای او تکرار کردم، خیلی آرام و در حالی که اشک می ریخت، گفت جناب حاج احمد آقا! لبیک یعنی چه؟ گفتم یعنی خدایا آمدم و بیش از این معنای آن را نمی دانم. گریه اش شدیدتر شد و پرسید واقعاً به این معناست؟ گفتم بله تنها یکبار. گفت خدایا! آمدم و افتاد و از دنیا رفت.»
نظر شما