عزاداری رزمندگان در زندان‌های بعث چگونه بود؟

تهران- ایرنا- یکی از آزادگان هشت سال دفاع مقدس می‌گوید بهترین عزاداری و سوگواری رزمندگان در دوران اسارت در ماه محرم، زمانی بود که با خوردن شلاق‌های سربازان بعثی به یاد مصیبت‌های خاندان اهل‌بیت (ع) در کربلا افتاده و با نیش و کنایه‌های بعضی از زندانبان‌ها نیز به یاد مصیبت‌های امام سجاد(ع) در شام می‌افتادند.

به گزارش خبرنگار معارف ایرنا، چهارشنبه ۲۷ تیر مصادف با یازدهم ماه محرم الحرام در تقویم رسمی به عنوان روز تجلیل از اسرا و مفقودان نام گرفته است. به همین مناسبت با اکبر شوخ‌چشم یکی از آزادگان هشت سال دفاع مقدس درباره عزاداری اسرا در زندان‌های بعثی گفت‌و گو کردیم.

شوخ‌چشم با اشاره به ممنوعیت عزاداری و قطع آب اردوگاه در دهه اول ماه محرم هر سال گفت: بهترین عزاداری و سوگواری ما زمانی بود که آب نداشتیم، کتک می‌خوردیم، گریه می‌کردیم، شلاق می‌خوردیم و اشک می‌ریختیم و همه شکنجه‌ها را با ذکر و نام امام سجاد (ع) و زینب کبری (س) و حضرت رقیه (س) تحمل می‌کردیم اما وقتی با نیش و کنایه‌های عراقی‌ها و اهانت آنها به امام حسین (ع) مواجه می‌شدیم، آتش می‌گرفتیم.

وی که سال‌ها در اردوگاه عنبر اسیر بود، افزود: یکی از نیروهای حزب بعث عراق به ما می‌گفت «شما ایرانی‌ها چرا عزاداری می‌کنید؟ شما مجوس‌ها چرا برای امام حسین گریه می‌کنید، امام حسین از خود ما عرب‌ها بود و ما عرب‌ها او را کشتیم» اما آنان نمی‌دانستند که ملاک اسلام تقوی است، قومیت نمی‌شناسد و همه اقوام با هم برادرند.

عزاداری رزمندگان در زندان‌های بعث چگونه بود؟
اکبر شوخ چشم، آزاده و جانباز

شوخ چشم ادامه داد: سربازان عراقی در یکی از سال‌های اسارت در ایام ماه محرم تمام توان خود را به کار گرفته بودند تا مراسم عزاداری برپا نشود و برای این که صدای ما به بیرون نرود، مجبور بودیم با مشت به سینه بزنیم، اما متوجه شدند که در حال عزاداری هستیم. لذا تعداد نگهبانان را افزایش دادند که صبر ما هم لبریز شد و خونمان به جوش آمد و با فریاد «ابالفضل علمدار، خمینی را نگه‌دار» وارد محوطه اردوگاه شدیم و شور گرفتیم و عزاداری کردیم که عراقی‌ها از ترس شورش، دست از فشارهایشان برداشتند.

آمپول‌هایی برای سینه نزدن می‌زدند

شوخ‌چشم درباره شکنجه‌های حزب بعث در ایام ماه محرم گفت: شب هشتم محرم هر سال که فرا می‌رسید، عراقی‌ها به تمام اسرای آسایشگاه آمپول‌هایی تزریق می کردند که ظاهرا شل‌کننده عضلات بود. چون دست‌های اسرا تا سه روز بعد از عاشورا بالا نمی‌آمد و قادر به سینه‌زنی نبودیم. البته برای تزریق آمپول به ۲۰ تا ۳۰ اسیر در هر آسایشگاه از یک سرنگ استفاده می‌کردند، وقتی این آمپول را تزریق می‌کردند، دچار تب و لرز می شدیم و ناچار بودیم زیر پتو و به صورت خوابیده عزاداری کنیم.

اکبر شوخ چشم، نفر سوم نشسته از سمت چپ 

وی افزود: به طور معمول در طول سال برای هر اردوگاه که معمولا ۵۰۰ اسیر را در خود جای می دهد، ۶ نگهبان تعیین می‌کردند ولی با فرا رسیدن ماه محرم تعداد نگهبانان به ۳۰ نفر می‌رسید و هر کدام از آنان با یک کابل در میان اسرا مانور می‌دادند و اگر صدایی از هر آسایشگاه بلند می‌شد، با کابل به جانشان می‌افتادند. البته در هر آسایشگاه برخی از اسیران به عنوان خط مقدم بودند که برای برگزاری مناسبت‌ها فعالیت بیشتری می کردند و نگهبانان نیز با شناسایی آنان، هر بار که صدایی از آسایشگاه بلند می شد، بیشتر از همه با این افراد برخورد می کردند.

شوخ چشم با اشاره به جلوگیری رژیم بعث از عزاداری اسیران در روز عاشورا گفت: عزاداری در شام غریبان نیز ممنوع بود و ما مجبور بودیم با خاموش کردن چراغ‌های آسایشگاه، زیر پتو به عزاداری کنیم که یک نفر به عنوان نگهبان در کنار پنجره مراقبت می کرد و به محض این که نگهبانان بعثی سر می رسیدند، اعلام وضعیت قرمز می کرد. در این حال اسرا برخاسته و به شوخی و خنده می پرداختند تا نگهبانان بعثی متوجه عزاداری ما نشوند و بعد از رفتن نگهبانان دوباره به همان شکل عزاداری می کردیم.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha