بازگشت از بهشت

۶ شهریور ۱۴۰۳، ۸:۵۰
کد خبر: 85579281
عاطفه جوادی
بازگشت از بهشت

 اهواز - ایرنا - آرزوی رسیدن به بهشت، آرزوی دیرینه بشر است، رسیدن به آرامشی وصف نشدنی که فرد در آن سرشار از حس خوشبختی و شادی می‌شود.

می‌گویند هنوز کسی از بهشت برنگشته است اما زائران مسیر حسین (ع) این ادعا را رد می‌کنند. آن‌ها می‌گویند رسیدن به وصال خود بهشت است و تا در آن لحظه و موقعیت قرار نگیرید از درک آن ناتوانید.

تیغ تیز آفتاب و نفس‌گیری شرجی، مسیر رسیدن را سخت کرده است. پاهای تاول زده و پوست‌های تفتیده از شعله‌های گرما، برای رسیدن به حضرت عشق لحظه‌ای درنگ نمی‌کنند. انگار نه داغی گرما را حس می‌کنند نه دوری راه را.

مسیر، مسیر عجیبی است دل‌های عاشق و دلداده گرد هم آمدند و دست به دست می‌کنند تا عاشق از مرز به حرم معشوق برسد. هنوز هم پس از سالیان سال کسی نتوانسته سِر این عشق را دریابد. دنیا انگشت به دهان مانده که اینان چه کسانی هستند که حیلت رها کرده و دیوانه وار در مسیر رسیدن به یار اندر دلِ آتش، پروانه‌ شده‌اند.

بازگشت از بهشت

میلیون‌ها مشتاق با زبان‌های مختلف اما دل‌های یک‌رنگ و زلال، از یک هدف می‌گویند، رنگ پوست و لباس و فرهنگ و ملیت اینجا برتری نمی‌یابد بلکه برتر کسی است که زودتر دل را به حرم ارباب گره بزند.

پشت مرز، آنجا که همه گذرنامه در دست منتظرند تا اذن ورود بگیرند بی‌تابی خاصی در چشم‌ها موج می‌زند. مسافران سفر عشق بارشان را در دلشان حمل می‌کنند از این رو به قول معروف مسافرانِ سبُک سفرند و بی هیچ چیز دل خود را به راه زده‌اند.

تا روز گذشته سه میلیون و ۶۲۲ عاشق از مرزهای کشور عبور کرده‌اند و ۲ میلیون و ۹۴۲ نفر از بهشت بازگشته‌اند.لباس‌ها خاکی و تن‌ها غرق عرق است اما شور و حرارت شادی را از برق چشمان زائران می‌توان خواند.

کافی‌ست از حال و هوای آنجا از آن‌ها بپرسید اینجاست که سکوت می‌کنند و گریه امانشان را می‌برد چراکه دل کندن از بهشت برایشان غیر قابل باور است.

پیرمردها و پیرزنانی در مسیر برگشت هستند که زبان از دیدنشان قفل می‌شود. علی‌اکبر پیرمرد ۷۸ ساله سمنانی عصا به دست با پلاستیکی کوچک در دستش که یک بطری آب در آن گذاشته است می‌گوید: حسین(ع) ما را برد و برگرداند.

دلم نمی‌خواست برگردم

با او که به صحبت بنشینید انگار نه انگار که چند صد کیلومتر رفته و برگشته است. اشک می‌ریزید و زمزمه کنان زیر لب اباعبدالله(ع) را صدا می‌زند. می‌گوید دلم نمی‌خواست برگردم دوست داشتم آنقدر پیش آقا بمانم تا همانجا هم جان بدهم.

او حسین را دلیل زنده بودن بشر می‌داند و با زبان ساده خود از مظلومیت پسر فاطمه(س) می‌گوید و نوحه می‌خواند.

بازگشت از بهشت

اگر هر روز اربعین باشد هر روز به کربلا می‌روم

بی‌بی اشرف چادر سورمه‌ای گلدار ریزش را دور کمرش گره زده است با اینکه خمیده است اما تر و فرز است با دختر و دامادش به کربلا رفته و برگشته است می‌گوید اگر هر روز اربعین باشد من هر روزش را به کربلا می‌روم و می‌آیم.

بی بی انگار جان تازه گرفته باشد در میان جمعیت زائران فریاد می‌زند که ای حسین(ع) خودت ما را در آن دنیا شفاعت کند و همه بلند آمین می‌گویند.

دختر جوانی که مدام در حال گفت‌وگو با دنبال‌کننده‌های خود در فضای مجازی است در میان جمعیت به چشم می‌خورد. هر لحظه حس خود را با مخاطبانش در میان می‌گذارد. نامش زینب است ایرانی است اما چند وقتی است ساکن آلمان شده است.

می‌گوید: ما با این خاندان اُنس داریم، آن‌ها لحظه به لحظه زندگی ما را نزد پروردگار شفاعت کرده‌اند و ما زندگی خود را مدیون آنان هستیم.

بازگشت از بهشت

ضریحی برای رفع دلتنگی

ادامه می‌دهد: ائمه عزیز خدا هستند اگر ما عاشق خدا هستیم عاشق مقربان و عزیزان خدا نیز هستیم. شیعه وقتی به ضریح سیدالشهدا(ع) می‌رسد و محکم ضریح را می‌چسبد به این معنا ست که دلتنگ آن شخصیت بزرگ شده است و با گرفتن ضریح اندکی از این دلتنگی رفع می‌شود.

زینب اشک‌هایش را از پشت تلفن همراه با دنبال‌کنندگانش به اشتراک می‌گذارد و از امام(ع) می‌خواهد که شیعه را از غریبی و ظلمی که در جهان است نجات دهد و ظهور امام عصر (عج) هر چه زودتر فرابرسد.

یاد غزه و رسم سفر در مسیر حسین

خود را فراموش کردن و به فکر دیگران بودن، انگار رسم سفر در مسیر حسین (ع) است. اصلا انگار به این سفر آمده‌اند تا چشم روی خود ببندند از خود دور شوند و دست ضعفا را بگیرند. همچون چهار جوانی که پرچم فلسطین را به کوله پشتی‌های خود سنجاق کرده‌اند و جلوی یک موکب برای نوشیدن یک قهوه ‌عربی ایستاده‌اند.

می‌گویند: اگر در مسیر حسین(ع) قدم بگذاری اما یاد مظلومان نباشی باید به ادامه مسیرت شک کنی، اگر در مسیر حسین (ع) قدم بگذاری و نتوانی مشت بر دهان ظالم بکوبی باز هم باید به ادامه مسیر خود شک کنی.

آن‌ها امیدوارند در راهی که قدم گذاشته‌اند ادامه دهنده راه ابا عبدالله (ع) باشد و می‌گویند: امام حسین (ع)، جان خود و فرزندانش را نداد که ما بی هدف در این راه باشیم او جان داد تا بدانیم هر کجای جهان مظلومی به ناحق زیر دستان ظالمان خونخوار گیر افتاده را باید نجات دهیم و به قدر وسع خود برای رهای مظلومان جهان بکوشیم.

مادران حسینی

مادر بودن به خودی خود سخت است حال مادرانی را تصور کنید با کالاسکه‌های کوچک، که فرزندان شیرخوار و خردسال خود را در مسیر پر فراز و نشیب به کربلا برده‌اند و برگشته‌اند. شاید خیلی‌ها تعجب کنند و مدام از خود بپرسند که مگر می‌شود آدم فرزند خردسال خود را زیر این آفتاب سوزان راهی مسیری سخت کند. پاسخ این سوال را فرزانه می‌دهد.او ابتدا فرزندش که حدودا یکسال دارد را از کالسکه بیرون می‌آورد. او را روی دست می‌گیرد و می‌گوید.حسین(ع)، علی اصغر ۶ ماه‌اش را در صحرای خشک و بی‌آب کربلا داد تا عدالت را برقرار کند ما نیز برای اینکه با حضرت رباب همدردی کنیم در این مسیر قرار گرفتیم.

در حالی که بغض اجاز نمی‌دهد صحبت کند می‌گوید: ما نه فقط دار و ندارمان، بلکه فرزندان خود را که پاره‌ای از تن ما هستند را فدای حسین(ع) می‌کنیم.

فرزانه از امام حسین ‌(ع) می‌خواهد فرزندش سرباز امام زمان(عج) باشد و می‌گوید این بزرگترین چیزی است که در این سفر پر برکت از اهل بیت(ع) درخواست می‌کنم.

بازگشت از بهشت

روز اربعین که تمام می‌شود هر لحظه بر سیل جمعیت بازگشته از کربلا افزوده می‌شود. صورت هر زائر قصه و داستانی برای خودش دارد. زوار خارجی که به نظر می‌رسد سختی بیشتری را به جان خریده‌اند دعای فرج می‌خوانند و آن‌ها ظهور آقا را در این سفر طلب می‌کنند.

آنان که سفرشان با رسیدن به مرز تمام می‌شود می‌گویند حس‌شان مثل برگشتن از بهشت است نمی‌دانند از دیدن بهشت خوشحال باشند یا از غم دوریش ناراحت. دلتنگند و مدام از خود می‌پرسند آیا خدا دوباره عمری می‌دهد که به دیدار بهشت برگردیم؟

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha