به گزارش روز سه شنبه ایرنا از این رسانه تحلیلی، دو ائتلاف راست افراطی در اروپا اکنون سومین و چهارمین گروههای بزرگ پارلمان اروپا هستند. دستاوردهای انتخاباتی اخیر راست افراطی در فرانسه و همچنین موفقیتهای این گروه در آلمان، ایتالیا، هلند و جاهای دیگر در اروپا چندان تعجب آور نبود.
این تحلیل افزود: دستاوردهای راست افراطی در چند سال اخیر بسیاری از حامیان میانهرو اتحادیه اروپا را وادار کرد تا به احتمال تسلط افراط گرایان بر اتحادیه اروپا در آینده ای نه چندان دور فکر کنند. در حالی که این واقعیتی است که مدت ها تصور می شد مفهومی غیرممکن باشد. از منظر این میانهروهای نگران، ملیگرایی راست افراطی تهدیدی اساسی علیه پروژه ادغام اروپا به شمار می رود. بر اساس این دیدگاه، راست افراطی نوعی نیروی بیگانه است که ذاتاً ضد اتحادیه اروپا و "ضد اروپایی" است.
فارن افرز نوشت: با این حال، راست افراطی و اتحادیه اروپا بسیار همسوتر از آن چیزی هستند که به نظر میرسد. «تمدن گرایی» پرشور راست افراطی که اروپا را یک بلوک مسیحی سفیدپوست می بیند، ذاتاً مخالف پروژه به ظاهر لیبرال ادغام اروپا نیست، بلکه همیشه بخشی از آن بوده است. در واقعیت، اتحادیه اروپا همیشه پروژهای شبیه به ناسیونالیسم بوده است و نه مخالف آن. حامیان آن دوست دارند باور کنند که این اتحادیه می تواند تنها بر اساس ارزش های مدنی استوار باشد. اما منطقهگرایی اروپایی همواره عناصر قومی و فرهنگی مرتبط با مسیحیت و سفیدپوستی را نیز در بر میگیرد.
در بخشی از این تحلیل آمده است: اتحادیه اروپا در حال حاضر بیشتر از آن چیزی که بسیاری از آمریکایی ها تصور می کنند، به ویژه در رویکردش به مهاجرت، متمایل به دیدگاه های دونالد ترامپ، رییس جمهوری سابق آمریکا و یا به اصطلاح «ترامپی شده» است. این اتحادیه نیز در حال ساختن دیوار بوده و مرز جنوبی اتحادیه اروپا بسیار کشندهتر از مرز جنوبی ایالات متحده است، تا جائی که از سال ۲۰۱۴ (۱۳۹۲) تا کنون بیش از ۳۰ هزار نفر در تلاش برای عبور از مدیترانه و ورود به اروپا جان خود را از دست داده اند؛ این آمار بیش از پنج برابر تعداد افرادی است که در همان دوره در عبور از صحرای سونورا یا رودخانه ریو گراند (محل عبور مهاجران غیرقانونی از مرزهای جنوبی ایالات متحده) جان خود را از دست داده اند. به گفته دیدهبان حقوق بشر، سیاست اتحادیه اروپا در قبال مهاجران این است: «اجازه دهید آنها بمیرند»
این مقاله در ادامه می نویسد: ظهور راست افراطی در اروپا نیز پیامدهایی بر بحثهای جاری در مورد امنیت اروپا ایجاد کرده است. در چند ماه گذشته، انبوهی از پیشنهادها به سران در مورد چگونگی واکنش به ریاستجمهوری دوره دوم ترامپ ارائه شده است. بسیاری از کسانی که این توصیهها را ارائه میکنند، به طور کلی از اروپا به گونهای صحبت میکنند که گویی یک بازیگر کاملاً مشخص و منحصر به فرد است. اما بدتر از این تحریف، بسیاری از تحلیلگران نیز تمایل دارند که تحولات سیاسی در خود اروپا را نادیده بگیرند.
این تحلیل افزود: بحث کنونی در بروکسل و دیگر پایتختهای اروپایی درباره نیاز به «خود مختاری استراتژیک» اروپا - اتحادیه اروپایی که دیگر نیازی به تکیه بر حمایت نظامی ایالات متحده ندارد - تکرار همان بحثی است که با انتخاب ترامپ در سال ۲۰۱۶ (۱۳۹۴) آغاز شد. تحلیلگران اروپایی بیشتر بر مکانیزم چگونگی دستیابی به آنچه که آلمانی ها «توانایی عمل» می نامند، تمرکز کرده اند. یکی از جنبههای خاص مشکل این است که بریتانیا - یک تامینکننده کلیدی امنیت اروپا - که اکنون خارج از اتحادیه اروپا است، پتانسیل اتحادیه اروپا را به عنوان وسیلهای برای تامین امنیت قاره سبز محدود میکند.
بنا بر این تحلیل، اکنون یک مشکل حتی عمیق تر وجود دارد. ظهور جناح راست افراطی در اروپا نشان می دهد که به دست آوردن خودمختاری استراتژیک بدون وابستگی به ایالات متحده، جایگزینی دشوار برای پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) نیست. آنچه که استقلال استراتژیک در عمل برای اکثر کشورهای اروپایی، از جمله آلمان، به دنبال دارد مبادله وابستگی به ایالات متحده با وابستگی به یکدیگر و به ویژه به فرانسه، تنها قدرت هسته ای اتحادیه اروپا است. اما احتمال تشکیل یک دولت راست افراطی در فرانسه - نتیجه احتمالی انتخابات ریاست جمهوری بعدی فرانسه در سال ۲۰۲۷ (۱۴۰۵) - جذابیت این نوع وابستگی را حتی کمتر از پیش کرده است.
فارن افرز نوشت: می توان این استدلال را مطرح کرد که ترجیح کشورهای اروپایی، از جمله آلمان، این است که برای حفظ امنیت اروپا به جای ترامپ به مارین لوپن رهبر حزب راست افراطی «اجتماع ملی» فرانسه وابسته باشند. چرا که در این صورت همپوشانی کشورهای اروپایی با وجود منافع استراتژیک مشابه، آنها را به شرکای قابل اعتمادتری تبدیل میکند.
این تحلیل در پایان چنین نتیجه گیری کرد که اتحادیه اروپا همچنان خود را مدافع ارزشهایی میداند که مخالف ارزشهای راست افراطی است. نخبگان سیاست خارجی اروپا که مدت ها راست افراطی را دست کم گرفته بودند، به آرامی در حال بیدار شدن از نحوه تأثیرگذاری آنها بر اتحادیه اروپا هستند. آنها نمی دانند که راست افراطی تا چه حد از درون اتحادیه اروپا بر آمده و چندان هم تهدید خارجی نیست. این به نوبه خود باعث میشود به نظر برسد که در مقابل احتمال انتخاب مجدد ترامپ به راهحلی مستقیم بسنده کرده و جدایی «اروپای خودمختار» از وابستگی به ایالات متحده را مطرح کنند. این موجب می شود تا خطر اتکا به سایر کشورهای عضو اتحادیه اروپا که دارای دولت های راست افراطی هستند یا ممکن است در آینده چنین دولت هایی را تجربه کنند، دست کم گرفته شود.
نظر شما