مانوئل کاستلز، جامعه شناسی است که از سال ۱۹۹۶ تا به امروز حدود ۳۰ سال است بر روی مفهومی به نام «جامعه شبکه ای» در حال تحقیق و نظریه پردازی است. آن طور که خود بیان می کند، ابتدا این نظریه را در سال ۱۹۹۶ مطرح نموده و سپس در سال های ۲۰۰۰ و ۲۰۱۰ آن را اصلاح و به روز کرده است. [۱]
مهم ترین محورهای مورد تأکید کاستلز که در طول این ۳۰ سال همواره آن را مورد بحث قرار داده است عبارت اند از:
- تأکید بر انقلاب فناوری و تأثیر آن بر جامعه، اقتصاد و سیاست
- از بین نرفتن سرمایه داری و تجدید آن
- شکل گیری ابرکلان شهرهای جدید در فضای جریان ها
- تحول سیاست و ساختار دولت و مناسبات اقتصادی
- چالش هویت
- فرهنگ مجاز واقعی
- تأثیر جنبش های فرهنگی دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی بر تحولات اجتماعی بعدی
- استفاده بنیادگرایان اسلامی از منطق شبکه
او معتقد است از آن جایی که در دهه گذشته (دهه دوم قرن ۲۱) تغییرات اجتماعی قابل توجهی در مقیاس جهانی رخ داده است، باید نظریه خود را با توجه به این تحولات مورد بازنگری قرار می داده و در نتیجه در مقاله ای با عنوان «جامعه شبکه ای بازنگری شده» که در سال ۲۰۲۳ منتشر کرده، مباحث جدیدی را مطرح نموده که در ادامه به آن می پردازیم.
پلتفرم همه چیز
یکی از تعابیر جدید کاستلز، مفهوم «پلتفرم همه چیز» است. کاستلز می گوید:
" رسانه های اجتماعی به پلتفرم همه چیز تبدیل شده اند. منطق فراگیر شبکه، تحت تأثیر تکنولوژی هایی مثل ۵G و کوانتوم و هوش مصنوعی به بلوغ رسیده است. " [۱]
پیش از این کاستلز از رسانه های اجتماعی با تعبیر «پلتفرم همه چیز» یاد نکرده بود. چرا که دوران کنونی را دوران فراگیری و بلوغ این فناوری ها می داند. در گذشته و در ابتدای حضور فناوری های ارتباطی، شرایط بسیار متفاوت و حداقلی بود.
او همچنین در جدیدترین نوشته های خود، از چند روند نسبتاً جدید صحبت می کند:
- نقش مخرب رسانه های اجتماعی؛
- دولت و نظارت؛
- جنگ های شبکه ای؛
- شبکه های تخریب. [۱]
نقش مخرب رسانه های اجتماعی
از مهم ترین تغییرات نگاه کاستلز این است که دیدگاه او به رسانه های اجتماعی، به تدریج از نگاهی سراسر مثبت و هیجان انگیز، به نگاهی به شدت منفی و سیاه تبدیل شده و از واژه هایی همچون «آزادی» و «استقلال» که روزی برای توصیف این فناوری های جدید استفاده می کرد، به سمت تعابیری چون «انحصار شرکت های فناوری»، «تجاریسازی فرهنگ»، «رها شدن شر همچون جعبه پاندورا» و «مخزن ارزش های غیرانسانی» تغییر موضع داده است. کاستلز می نویسد:
" در مورد استقلال رسانه های اجتماعی باید اعتراف کنم که در این مورد، ابتدا دچار شور و شوق رمانتیک فرهنگ آزادی خواهانه سیلیکون ولی بودم. اما بعد فهمیدم که شرکتهای گوگل، فیسبوک و امثال آن، به سرعت به قدرتهای انحصاری تبدیل شدند که سود را به حریم خصوصی ترجیح می دهند و تجاریسازی فرهنگ را دنبال می کنند. رسانههای اجتماعی به مخزن جهانی ارزشهای غیرانسانی تبدیل شده اند که گسترش آن در سراسر سیاره دارد ما را آزار میدهد. رسانههای اجتماعی همچون جعبه پاندورا، شر را رها کرده اند. به ویژه افزایش اخبار جعلی که اقتدار سنتی روزنامهنگاری حرفهای را کاهش داده است. به دلیل وجود گروه های ذینفع متعدد، این شرایط به این زودی بهبود پیدا نمی کند. " [۱]
دولت و نظارت
کاستلز در آخرین صحبت های خود درباره تحول ساختار دولت می گوید:
" من هرگز افسانه محو شدن دولت در دنیای جهانی شده یا در منطق غیرمرکز شبکه را نپذیرفتم. اکنون تعاملات متعددی وجود دارد که نهادها را به گونهای تخریب می کند که دولت ملی سنتی را بهویژه در مورد ایالات متحده غیرقابل تشخیص میکند. با این حال، روند غالب مشاهده شده در قرن ۲۱ بازگشت دولت ملی قدرتمند است که مثال واضح آن چین و روسیه است. همچنین برگزیت حاکی از تداوم ناسیونالیسم است. دولت ناتوان نشده بلکه خود را در دنیایی از شبکهها و یک محیط دیجیتالی جامع، دوباره ابداع کرده و ساخته است. از طرفی نظارت دیجیتالی را افزایش داده و یک بوروکراسی نظارت جهانی پدید آمده است. بنابراین، دولت از منطق جامعه شبکه ای برای افزایش تسلط از طریق نظارت استفاده می کند. " [۱]
تعبیر «نظارت دیجیتالی» نیز عبارت جدیدی است که کاستلز در گذشته بیان نکرده بود.
جنگ شبکه ای
«جنگ شبکه ای» نیز از مفاهیم جدیدی است که در آثار جدید خود به آن پرداخته است. کاستلز معتقد است:
" جنگ های سایبری اکنون یک قاعده اند و نه استثنا. نفوذ در شبکه های استراتژیک دولت های رقیب، به یکی از راهبردهای اساسی مبارزه تبدیل شده است. همچنین کمپینهای اطلاعات نادرست و دستکاری در فرآیندهای تصمیمگیری سیاسی. جمله کلاوزویتس که می گوید «جنگ، ادامه سیاست است به شکلی دیگر»، عمیقاً توسط شبکههای دیجیتالی ارتباطی دگرگون شده است. پس از ناکامیهای متعدد در اشغال سرزمینی، همه دولتها با گزینه دفاع با تکنولوژی های جدید کنار آمدهاند. " [۱]
«جنگ شبکه ای» که کاستلز آن را در مقاله سال ۲۰۲۳ خود مطرح کرده، پیش از این در کتاب «قدرت هویت» که در سال ۲۰۱۱ منتشر شده آمده است. در کتاب «قدرت هویت» می گوید:
" آخرین جنگ از دوران جنگ سرد، اولین جنگ جهانی عصر اطلاعات را به وجود آورد: جنگ شبکه ای؛ که توسط شبکه های ترور مسلمان مانند القاعده علیه ایالات متحده راه اندازی شد. " [۳]
از نزدیک ترین مفاهیمی که پیش تر مطرح نموده، مفهوم «جنگ های فوری» است که در کتاب «ظهور جامعه شبکه ای» در سال ۲۰۱۰ آن را بیان کرده و به تجهیزات جنگی دارای کنترل از راه دور که می توانند حمله ای سریع را رقم بزنند اشاره دارد. این تعبیر با مفهوم جنگ شبکه ای متفاوت است. در جنگ های فوری، مجموعه ای از فناوری های نظامی الکترونیکی با کنترل از راه دور مثل موشک، پهپاد و ... به کار گرفته می شوند. [۴] او در کتاب «قدرت هویت» که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد نیز به مفهوم جنگ های فوری پرداخته است. [۳]
همچنین در سال ۲۰۱۳ در کتاب «قدرت ارتباط» مفهوم «جنگ وبلاگ ها» را مطرح نموده است. به این معنا که افراد فعال در اینترنت سعی می کنند در موضوعات مختلف، روایت خود را به روایت غالب تبدیل کنند. وی در این کتاب از واژه «جنگ ذهنی» که از طریق شبکه های تلویزیونی و رادیویی دنبال می شود نیز نام می برد. [۲]
شبکه های تخریب
تعبیر «شبکه های تخریب» از تعابیر بسیار حائز اهمیت کاستلز است. چراکه او در گذشته مفهوم جامعه شبکه ای را به مثابه بخشی از تکامل و پیشرفت جوامع بشری قلمداد می کرد، اما در سال های اخیر متوجه شده که تأثیر مخرب این تحول تا حدی زیاد است که به شکل گیری شبکه های تخریب منجر شده است. شبکه های تخریب ارزش های انسانی، تخریب حریم خصوصی و آزادی و استقلال انسان ها، تخریب استقلال دولت ها، تخریب استقلال شهروندان، تخریب صداقت در انتشار اخبار و تخریب هویت. کاستلز این مسئله را این گونه توصیف می کند:
" گونه انسان برای بقای خود در این سیاره با چالش های بزرگی مواجه است. شبکههای جهانی تخریب پدید آمده اند که تنها با اعمال حاکمیت جهانی - که به ندرت وجود دارد - میتوانند رام شوند. شبکههایی که فعالیتهای انسانی را سازماندهی میکنند، در حال تبدیل شدن به محل عذاب جمعی ما هستند. بیش از هر زمان دیگری، به نظریههای جدید مبتنی بر جامعه شبکهای نیاز داریم که میتواند به هدایت ما در زمانه ای که وارد تاریکی جهانی جدید میشویم کمک کند. " [۱]
جمع بندی و طرح یک پرسش
جملات کاستلز نشان می دهد که او نظریه جامعه شبکه ای را برای نجات از وضع کنونی ناکافی می داند و نیاز به نظریه پردازی های جدید برای نجات از این وضعیت که آن را «تاریکی جهانی» می نامد طلب می کند. به عبارت دیگر ضعف نظریه خود را بیان می کند و برای تکمیل آن، از دیگران کمک می طلبد. چراکه بعد از حدود ۳۰ سال کار بر روی نظریه خود، در این سالیان اخیر است که متوجه کاستی ها و اشکالات آن شده است. بنابراین به این نکته پی برده که برای نجات جهان از این وضعیت، به تنهایی نمی تواند راه حل و راهبرد ارائه نماید.
یکی از مسیرهایی که در این گونه موارد می تواند راه صحیح را به ما نشان دهد، بررسی این دست موضوعات از منظر فلسفه تکنولوژی است. پرداختن به این نکته ضرورت دارد که آیا جهان بینی ها و فلسفه ها و تفسیرهایی که در عصر امروز از جهان ارائه می شوند صحیح اند؟ پرداختن به این سوال از این جهت مهم و حیاتی است که فناوری ها و محصولات علمی جدید، همگی متأثر از این جهان بینی ها و فلسفه ها هستند. باید روزی به پاسخ این پرسش برسیم که آیا محصولات علمی و فناوری می توانند به طور خالص، منشأ خیر و فایده برای انسان باشند و یا اینکه حتماً باید ناخالصی هایی در جهت ایجاد مشکل و بن بست در زندگی انسان همراه خود بیاورند؟
منابع:
- Castells, M. (۲۰۲۳). The network society revisited. American Behavioral Scientist, ۶۷(۷), ۹۴۰-۹۴۶.
- Castells, M. (۲۰۱۳). Communication power. Oxford University Press, USA.
- Castells, M. (۲۰۱۱). The power of identity. John Wiley & Sons.
- Castells, M. (۲۰۱۰). The Rise of the Network Society. ۲nd edn. The Information Age: Economy. Society, and Culture, ۱.
- Castells, M. (۲۰۱۰). End of millennium (Vol. ۱۰). John Wiley & Sons.
- Castells, M. (۲۰۱۰). Globalisation, networking, urbanisation: Reflections on the spatial dynamics of the information age. Urban studies, ۴۷(۱۳), ۲۷۳۷-۲۷۴۵.
- Castells, M. (۲۰۰۰). Materials for an exploratory theory of the network society۱. The British journal of sociology, ۵۱(۱), ۵-۲۴.
- Castells, M. (۲۰۰۰). Toward a sociology of the network society. Contemporary sociology, ۲۹(۵), ۶۹۳-۶۹۹.
- Castells, M. (۱۹۹۷). An introduction to the information age. City, ۲(۷), ۶-۱۶.
نظر شما