نان‌آوران کوچکی که کودکی خود را می‌فروشند

ارومیه- ایرنا- کودکی را به حراج گذاشته و آرزوهایش را به فروش؛ خانه، مدرسه و آرزو همه واژه های مبهمی برای او هستند؛ او یاد گرفته هرصبح با طلوع خورشید کیسه به دست دوره بیفتد، سر چهارراه بایستد و به هر رهگذری التماس کند و بگوید تو را خدا یکی بخر.

به گزارش ایرنا، کوچه پس کوچه های شهر را به خوبی می شناسد و هرصبح با لباسی ژولیده و کفش های پاره کیسه دستمال کاغذی به دست به راه می افتد؛ سر خیابان های پرتردد شهر می ایستد و از هر رهگذری التماس می کند تا از او خرید کنند، گاهی آرام می گوید بسته ای ببر ارزان است؛ گاهی جلوی عابران را می گیرد و برخی از عابران دست به جیب کرده و بسته ای می خرند و بعضی بی تفاوت می گذرند آنقدر منتظر می شود و التماس می کند که خسته می شود و پس از مدتی در گوشه ای با کیسه ای از دستمال کاغذی به دیواری تکیه می زند و مات و مبهوت عابران، ماشین ها و خیابان را تماشا می کند.

سوز سرما و گرمای تابستان هردو برایش آزار دهنده است؛ سوز سرما آزارش می دهد این را از کز کردن در گوشه ای و از صورت سرخ شده اش می توان فهمید؛ لباس مندرس تنش یارای گرم کردن بدنش را ندارد و او مجبور است تا عصر در خیابان بماند و بسته های دستمال کاغذی را بفروشد و برود.

نان آور خانواده است؛ سنش به ۱۲ سال هم نمی رسد اما سختی زندگی او را بزرگتر از سنش کرده؛ سر صحبت را که با او باز می کنم شم اقتصادیش متحیرم می کند و می گوید امروز فروش خوبی نداشتم، روزهای قبل کیسه را کامل می فروختم و چیزی نمی ماند اما امروز چیزی نخریدند، نمی خرند، خسته شدم پاهایم درد می کند.

می گویم مگر مجبوری؟ تو چرا باید تا شب خیابان بمانی الان باید سرکلاس درس بودی؛ اصلا مدرسه رفتی؟ نمی داند چه جوابی بدهد، گویی جملات من برایش نا آشناست؛ با اندکی مکث جواب می دهد مدرسه!؟ من تا حالا مدرسه نرفتم و نمی توانم بروم؛ درس و مدرسه برای من رویاست اینها در حد و اندازه ما نیست؛ من باید کار کنم تا نان خانه را تامین کنم و به قولی نان آور خانه هستم، پدرم نمی دانم کجاست؟ مادرم هم مثل من گوشه ای از خیابان می نشیند و دستفروشی می کند، شانس داشته باشد دست پر خواهد بود اگر خریداری نداشته باشد عصر با دست خالی به خانه می رود.

البته غیرتم اجازه نمی دهد مادر و خواهرم مثل من در خیابان باشند و تا شب حسرت فروش را داشته باشند؛ هنوز صحبتم با او تمام نشده چهارکودک با بسته آدامس به دست، دور و برم را گرفته و می گویند تور و خدا بخر سه تا .... حداقل یکی؛ وقتی می گویم اجازه بدهید پول بگیرم از عابر بانک، غرق شادی می شوند و چشم به انتظار می مانند تا تمام شده و از آنها بسته آدامس بخرم.

نان‌آوران کوچکی که کودکی خود را می‌فروشند

هوا تاریک می شود؛ اما هنوز بساط آنها جمع نشده است؛ نگاههایشان متفاوت با نگاه دیگران است؛ گویی آنها مال این خاک و این شهر نیستند، مات و مبهوت همه را نگاه می کنند، حتی زرق و برق مغازه ها و ماشین ها هم حواس آنها را از فکر فروش بسته های آدامسشان پرت نمی کند؛ مثل پدرانی هستند که باید با دست پر به خانه برگردند؛ پدرانی کوچک که نابرابری، تبعیض، فقر، طلاق، اعتیاد و صدها عامل دیگر باعث شده آنها تنها داراییشان که کودکی است، را بفروشند؛ تا شاید کمکی به خانواده کنند، کفشی برای خواهرانشان و پیراهنی برای برای برادرشان بخرند.

هم سن و سالهایشان دست در دست پدر و مادر ساعت ها وقت خود را در مغازه ها می گذرانند و هرچه دوست دارند، می خرند اما اینها پدر شده اند، حساب و کتاب سرشان می شود و به فکر کسب درآمد هستند.

روزی نیست در خیابان‌ها و چهارراه ها و جلوی مغازه ها دختران و پسران کوچکی بسته آدامس به دست جلوی هر عابری را نگیرند؛ التماس می کنند تا چند بسته آدامس از آنها بخرند؛ به محض خرید یک عدد می گوید که «پیش پای شما چند بسته فروختم پنج هزار تومان، شما کم می خرید تورا خدا چند بسته دیگر» و دوستش می گوید «از من هم بخر.» با خریدن بسته های آدامس از شوق بالا و پایین می پرند، دورت حلقه می زنند و انتظار دارند هرآنچه دارند بخری تا از خستگی رها شوند و با دستی پر به خانه یا همان جایی که شب را باید بگذرانند، بازگردند.

ساعتی که باید سرکلاس درس باشند، سرسفره ناهار کنار پدر و مادر، میهمان خیابان ها و کوچه ها شده اند؛ هرخیابانی و چهارراهی آنها را خوب به خاطر دارد؛ اما دردناکتر از همه، پدری است که دختر خردسالش را با لباسی نازک و مندرس و ژولیده کنارش نشانده است.

وارد ساندویچی می شوم، اندکی بعد دختربچه وارد می شود و از صاحب مغازه ۲ تا ساندویچ می خواهد؛ نگاهم دنبالش می کند می بینم کنار دیوار کمی پایین تر از مغازه نشسته، صاحب مغازه نگاهی به من می کند و می گوید وضع او و خانواده اش خوب است و نیازی هم ندارند ولی از روی عادت کودک بیچاره را در گرما و سرمای زمستان با خودشان آواره کوچه ها کرده اند؛ زیاد فریب ظاهرشان را نخور.

و اما در نقطه دیگر و خیابانی دیگر؛ کودکی نگاهم را به خود جلب می کند به گفته خودش تنها ۱۰ سال دارد و برخی از اطرافیان می گویند پدر و مادر درست حسابی ندارد؛ پدر کارش معلوم نیست و مادر هم نامادری است و بی تفاوت نسبت به اوست؛ با چهره درهم ریخته و موهای ژولیده جلوی هر عابری را می گیرد شاید از او خریدی کنند اما از ۱۰ نفر یک نفر تامل کرده و یکی دو تا می خرند؛ می پرسم هر روز بیرون هستی؟ می گوید بله این بسته های آدامس و دستمال کاغذی را باید بفروشم پدرم گفته باید کار کنم.

پدرم می گوید پول ندارم برایت لباس و کفش بخرم؛ زمستان را هم باهمین لباس نازک می گذرانم کار می کنم شاید روزی بتوانم خودم بخرم.

گوشه دیگر خیابان مرکزی شهر ارومیه، اول خیابان خیام که شاید بتوان آن را محل گذر آدم های پولدار این شهر دانست، بازهم چهارنفر چهارنفر دوره افتاده اند آن‌قدر التماس می کنند که نمی شود نه گفت؛ دل به درد می آید و از خود می پرسی به راستی مقصر کیست؟

نان‌آوران کوچکی که کودکی خود را می‌فروشند

کودکان خیابانی محصول عدم آگاهی والدین

شهروندان ارومیه ای نگاه متفاوت تری نسبت به کودکان خیابانی دارند؛ آنها این کودکان را متعلق به خانواده هایی می دانند که والدین که ارکان اصلی خانواده است از شعور، آگاهی و توان اداره خانواده ناتوان است و چه بسا دست به اعمالی می زنند که بیان آن غیر ممکن است.

شهروندان معتقد هستند ما از نزدیک بسیاری از خانواده های این کودکان را می شناسیم؛ برخی از آنها به شدت عقب مانده، بی فرهنگ و مهمتر از همه آلوده به مسائل غیر اخلاقی هستند و بیشتر در حاشیه شهر سکونت دارند والدین این کودکان چه بسا اقدام به فروش آنها کرده و برای خود منبع در آمد درست می کنند.

یکی از شهروندان ارومیه ای که خود را معرفی نکرد، در تکمیل صحبت های دیگر شهروندان به موارد مختلفی اشاره کرد و گفت: پدری که با وجود سلامتی جسمی کار نمی کند و بیشتر وقت خود را صرف خوابیدن می کند و مادری که فرزند خود را از همان خردسالی رها کرده و به دنبال آرزوهای خود رفته، عامل این وضعیت است؛ نباید امروز از این کودکی که به ۱۳ سالگی رسیده و مهر مادری ندیده انتظاری داشت؛ چه بسا در دراز مدت به دلیل بهره مند نبودن از آنچه در خانواده های دیگر هست، مسیر دیگری انتخاب خواهد کرد.

وی افزود: وقتی کودک یک وعده غذای گرم و مورد علاقه خود را نمی تواند داشته باشد، وقتی پدری را می بیند که رغبتی به کار کردن نشان نمی دهد و مادری که خانه را ترک کرده و هر روز باید شاهد منزلی درهم ریخته و نامنظم باشد و به جای تهیه غذا به خرید غذا از بیرون بپردازند؛ این وضعیت به لحاظ روحی و روانی او را تحت تاثیر قرار داده و خانه را به جای محیط امن و آرام بودن تبدیل به زندان کرده و او آرزو خواهد کرد میهمان خیابانها شود.

این شهروند اضافه کرد: عدم پایبندی به مبانی دینی و اخلاقی و آنچه آموزه های دینی به آن تاکید کرده، باعث می شود در برخی خانواده ها نه تنها کودک روانه خیابان شود بلکه شاهد مسائل غیر اخلاقی شده و ناخواسته در دام شیادان گرفتار شود و دیگر راه بازگشتی نداشته باشد.

شبکه های قاچاق، درکمین کودکان خیابانی

دکترای جامعه شناسی توسعه اجتماعی و استاد دانشگاه دراین خصوص اظهارکرد: این کودکان فراری، مهاجرو یا فرزند طلاق هستند، آنها برخی اوقات توسط شبکه های سازمان یافته به خیابان هدایت می شوند و تعدادی در یک چهارراه و تعدادی در چهارراههای دیگر و یا پشت چراغ قرمز متمرکز می شوند.

محمدصادق فتح اللهی افزود: برخی اوقات، فروش گل و آدامس تنها ظاهر امر است؛ شبکه های کثیفی وجود دارند که این کودکان را در سرچهار راهها قرار می دهند تا آدامس و گل بفروشند و یا وسایل دیگر اهداف دیگری دنبال می کنند.

فرهنگ وارداتی و فشار اقتصادی عامل دیگر خلق کودکان خیابانی

وی اظهار کرد: فرهنگ وارداتی و از هم گسیختگی فرهنگی باعث تغییر سبک زندگی شده و باعث می شود که فشار اقتصادی به خانواده ها وارد شود و زمانی که خانواده در معرض فشار اقتصادی قرار می گیرد، لایه های اجتماعی دچار فروپاشی شده و محملی برای شبکه های سازمان یافته فراهم می شود.

وی افزود: به این ترتیب وقتی خانواده نیازمند است، مجبور است فرزند خود را به خیابان بفرستد تا درآمد کسب کند و از سوی دیگر مهاجرت نیز به این مقوله بیشتر دامن می زند و کودکانی که مهاجر هستند و اهل آن استان و شهر نیستند، چون محل خودشان نیست و کسی آنها را نمی شناسد از آنان حیا نمی کنند و به راحتی به کار خود می پردازند.

جامعه شناس توسعه اجتماعی و استاد دانشگاه ادامه داد: در کشورهای مختلف جهان نیز اتفاقات اینچنینی بروز می کند و کودکان دردام سودجویان و باندهای قاچاق گرفتار می شوند.

وی اظهارکرد: ما کودکان را تنها در کف خیابان می بینیم در حالیکه این ظاهر قضیه است و شبکه های سازمان یافته تنها برای استفاده از عاطفه مردم دست به این کار می زنند.

فقر مطلق عامل به وجود آمدن کودکان خیابانی

استاد دانشگاه های آذربایجان غربی هم با بیان اینکه کودکان خیابانی پدیده ای چند وجهی است، گفت: فقر مطلق و نسبی خانواده ها از جمله دلایل و عوامل به وجود آمدن کودکان خیابانی است.

رسول بابازاده افزود: بحران های اقتصادی، کاهش درآمد مردم باعث شده امروز فاصله طبقاتی بیشتر شده و به توزیع صحیح ثروت و شرایط اقتصادی دامن زده و همین امر باعث شده خانواده ها نتوانند درآمد لازم برای تهیه مایحتاج مورد نیاز خود داشته باشنند و مجبور باشند از راههای مختلف برای تامین نیاز خود عمل کنند.

وی ادامه داد: دراین میان کودکان، قربانی فقر فرهنگی خانواده ها شده و بعضی توسط خانواده ها و با اجبار روانه خیابان برای کسب درآمد به شیوه های کاذب می شوند و بعضی خود خواسته و دور از چشم پدر و مادر و با خیال کمک به خانواده به خیابان می روند تا شاید گرهی از مشکلات خانواده را بگشایند.

استاددانشگاهای آذربایجان غربی یادآورشد: این کودکان یا به گدایی پرداخته، وارد مغازه ها شده و یا اقدام به فروش برخی وسایل کوچک برای کسب درآمد می کنند.

بابازاده آگاهی خانواده ها در مدیریت خانواده و فرزندان و جلوگیری از روانه شدن آنها به خیابان را ضروری و موثر دانست و گفت: والدین کلید اولیه ورود کودکان به اجتماع هستند، آنها به این نکته توجه داشته باشند کودکی که درسنین پایین برای کسب درآمد به خیابان می رود ممکن است دردام سودجویان گرفتار شده و سرنوشت نامعلومی برای او رقم بخورد؛ بنابراین نقش والدین در جلوگیری از روانه شدن کودکان به خیابان و تبدیل شدن به کودک خیابانی انکار ناپذیر است.

کودکان خیابانی قربانی جهل والدین

روانشناس ارومیه ای بر این اعتقاد است که کودکان خیابانی آنها که ساعت ها پشت چراغ قرمزها توقف کرده و به شیوه های مختلف در جهت کسب در آمد هستند، قربانیان بی چون و چرای پدران و مادرانی هستند که هیچ اطلاعی از زندگی، خانواده و تربیت فرزند ندارند.

کوروش نظری ادامه داد: حقیقت آن است پدر و مادر بودن به معنای واقعی هنر است اما بسیاری از والدین بی بهره از این نعمت هستند و چه بسا به دلیل عدم برخورداری از آگاهی های لازم از عهده اداره خانواده بر نیامده و سپس هرکدام به سویی منحرف می شوند، یکی اعتیاد را انتخاب می کند و دیگری راهی نامعلوم را؛ در این بین کودک تنها می ماند نه مهر مادری می بیند و نه محبت پدری و از سوی دیگر دراین دنیای سرگردانی و بی کسی راه و مکانی جز خیابان نمی یابد و اینجا نیز گرفتار باندها و شیادان شده و به عنوان ابزاری از او استفاده می شود؛ او خانه را ترک می کند نه با میل خود به دلیل عدم آگاهی و بی تعهدی والدین و در خیابان برای کسب در آمد و یا دریافت پول برای خرید یک وعده غذا، بسیاری اوقات به دام شیادان افتاده و سرنوشتی نامعلوم برای او رقم می خورد.

وی افزود: کم نیستند کودکانی که بی مسوولیتی پدر و مادر از آنها مجرمانی کوچک ساخته و راستی و صداقت آنها را نشانه گرفته و در راهی قرار داده که امکان بازگشت برای او نیست.

نظری اظهار کرد: وقتی کودک در خیابان، سر چهارراها و یا اماکن دیگر قرار می گیرد، هدف طعمه سود جویان قرار گرفته و از دنیای کودکی خود بیش از بیش فاصله می گیرد و شاید تبدیل به تبهکاری بزرگ در آینده شود.

روانشناس ارومیه ای ادامه داد: البته فقر، تبعیض و اعتیاد نقش موثری در خلق کودکان خیابانی دارد چنانکه بساری از خانواده ها به دلیل فقر، کودکان خود را راهی خیابان ها می کنند و کودک پس از یک روز حضور در خیابان دوباره به خانه بر می گردد.

وی اضافه کرد: یا پدیده شوم اعتیاد موجب طلاق والدین و آوارگی کودکان شده و آنها برای ادامه زندگی در همان سنین کودکی تبدیل به کودکان خیابانی می شوند تا درآمدی برای خود و خواهر و برادرهایشان کسب کنند و به عبارتی خود را بزرگ و نان آور خانواده حساب می کنند.

نان‌آوران کوچکی که کودکی خود را می‌فروشند

کودکان خیابانی مولود فقر

یک پژوهشگر اجتماعی نیز در این خصوص اظهار می کند: طلاق، اعتیاد، ازدواج های اجباری، سنت های قبیله ای و فاصله طبقاتی عمیق باعث به‌وجودآمدن چنین صحنه هایی می شود؛ بسیاری از اوقات این کودکان از خانواده هایی هستند که پدر و مادر یا طلاق گرفته اند و یا هیچ پایبندی به زندگی ندارند.

غفارنژاد افزود: پدر و مادری که معتاد است، برای خرید مواد مخدر کودک خود را راهی خیابان‌ها می کند و چه بسا کودکانی مشاهده شده که از ترس دست خالی برنگشتن به خانه تا نیمه شب در پارک ها شب را سپری کرده اند؛ آنها از فضای خانه فقط منقل و دود و پدر و مادر خمار را به خاطر سپرده اند.

وی اظهار کرد: پدری که در خانواده از هم گسیخته متولد شده و بزرگ شده و از تربیت خانوادگی بی بهره است و تکدی‌گری پیشه اوست، بدون تردید درصورت تشکیل خانواده همان کاری را خواهد کرد که خانواده با او کرده؛ او به این شیوه عادت کرده است.

او گفت: کودکان بی سرپناه و بدون خانواده و یا خانواده های نابهنجار ناچار به آغوش دلالان و سودجویان پناه برده و توسط باندهای آنها در اقصی نقاط شهر پخش می شوند؛ آنها برای داشتن محل خواب و استراحت هر رنجی را به جان می خرند در حالی که می توانستند تبدیل به نخبگانی شوند که جامعه به آنها فخر کند.

وی ادامه داد: کودکی کردن حق تمام کودکان است و هرکودکی باید کودکی کند، مدرسه برود و از امکانات لازم بهره مند شود؛ باید قبول کنیم «وقتی از کودکی پرسیده می شود تا حالا آرزو کردی؟ و او می گوید فرصتی برای آرزو کردن ندارم» این علامت خوبی نیست؛ رنج و مشقت بسیار، کودکان معصوم را به افرادی خشن و خشونت طلب تبدیل خواهد کرد.

نان‌آوران کوچکی که کودکی خود را می‌فروشند

خطرات پیش روی کودکان خیابانی از نگاه یونیسف

طبق نظر یونیسف، کودکان خیابانی با واقعیت تلخی از جدایی فزاینده خانواده روبه رو هستند و در خطر از دست دادن امکانات اساسی همچون بهداشت و آموزش قرار دارند کودکان خیابانی با فقر شدید و تجربه، مجموعه خطراتی مواجه هستند که اثر مخربی بر سلامتی آن ها دارد.

آن ها با گرسنگی و تغذیه ضعیف، مشکلات بهداشتی، فقدان سلامت روانی، تاخیر تحولاتی، مشکلات روان شناختی و عدم پیشرفت تحصیلی مواجه هستند. این پیامدهای بی خانمانی با دیگر پیامدها زنجیره ای را تشکیل می دهند که نیازهای تغذیه ای کودکان برآورده نشود.

رشد، تحت تاثیر قرار گرفته و به تبع آن سلامت جسمانی به خطر می افتد و این امر بهداشت روانی را به شدت تحت تاثیر قرار داده، و در نتیجه توانایی تمرکز کاهش می یابد و در پی آن عملکرد اجتماعی به شدت دچار افت می شود.

کمبود این امکانات در سنین نوجوانی و جوانی برای دختران بی خانمان در زمان بارداری که عمدتا ناخواسته است،کودکان بی خانمان را در معرض وزن کم در زمان تولد،مشکلات سلامت و بیماری های مزمن، مشکلات شناختی و تحولی سنین رشد و مشکلات تحصیلی قرار می دهد.

مشکلات سلامتی با مشکلات روان شناختی همراه با عملکرد ضعیف اجتماعی، اضطراب، افسردگی و مشکلات رفتاری به دنبال حضور در خیابان، منجر به بروز شدیدترین آسیب های روانشناختی می شود.

به گزارش ایرنا، کودکان خیابانی بخشی از گروه بزرگ تر «کودکان در وضعیت دشوار» یا «کودکان آسیب پذیر شهری» هستند که ساعات طولانی از شبانه روز و گاه تمام آن را به صورت موقت (ناپایدار) و یا دائمی (مستمر) و برای مدتی نامعلوم خارج از نهادهای اجتماعی حمایتی معمول مانند خانواده و مدرسه و به قصد و انگیزه کار و یا دوری از خانواده، در خیابان به سر می برند؛ این کودکان درمقایسه با دیگر همسالان خود تماس کمتری با نهادهای ذکر شده دارند و یا در مراکز ویژه ای غیر از این نهادها نگهداری می شوند که در صورت فقدان آن مراکز ویژه در معرض رها شدن و روی آوردن به کار و زندگی خیابانی و عوارض منفی و خطرات ناشی از آن از قبیل خشونت بهره کشی، بزه دیدگی، بزهکاری و انحرافات اجتماعی قرار می گیرند.

این کودکان درواقع کودکان شاغل در خیابان هستند که برای کسب درآمد برای خانواده در خیابان کار می کنند؛ میزان ارتباط این کودکان با خانواده متفاوت است و ممکن است این ارتباط روزانه و یا در حد چند بار در سال باشد اما به هرحال احساس تعلق به خانواده دراین کودکان وجود دارد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha