سالمندی از جمله دورههایی از زندگی است که با تغییرات بسیار اجتماعی و جسمی همراه است. جسمی از این نظر که با افزایش سن، احتمال ابتلا به بیماری و همزمانی چند بیماری وجود دارد و اجتماعی از این نظر که با ورود به دوره بازنشستگی احتمال ایجاد احساس تنهایی و انزوا در میان سالمندان بیشتر میشود. در واقع دایره ارتباطات اجتماعی سالمندان به دلیل دوری از اشتغال و فضای دوستان و همکاران کوچک میشود و احساس تنهایی، بیفایدگی و بیهودگی زمینهساز افسردگی در میان سالمندان میشود.
گفتنی است که شیوع افسردگی در میان سالمندان به حدی است که سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۱۹، گزارش کرده است که بیش از ۱۴ درصد سالمندان ۶۰ سال و بالاتر از اختلالات روانی و نورولوژیک رنج میبرند که رایجترین آنها زوال عقل، اضطراب و افسردگی است. اضطراب و افسردگی به ترتیب ۵ و ۷ درصد از جمعیت سالمند جهان را تحت تاثیر قرار میدهند. این در حالی است که ۹۰ درصد آنها خدمات رواندرمانی دریافت نمیکنند.
سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۱۹، گزارش کرده است که بیش از ۱۴ درصد سالمندان ۶۰ سال و بالاتر از اختلالات روانی و نورولوژیک رنج میبرند که رایجترین آنها زوال عقل، اضطراب و افسردگی است
در ایران نیز رئیس انجمن علمی سالمندان ایران، به تازگی اعلام کرد: میزان افسردگی که در جامعه ۱۵ تا ۲۰ درصد گزارش میشود در خانه سالمندان بیش از ۷۰ درصد گزارش شده است و این در حالی است که ۵۴ درصد سالمندان مستمری ماهیانه دریافت نمیکنند.
از نظر برخی از کارشناسان شیوع افسردگی در سالمندان با کاهش پیوندهای اجتماعی در ارتباط است. همچنین کاهش ارتباطات اجتماعی، احساس تنهایی و طرد اجتماعی میتواند سیکل معیوبی از افسردگی را برای سالمندان به همراه داشته باشد.
شیوع افسردگی در میان سالمندان جامعه و به ویژه سالمندان سرای سالمندان و علل آن سبب شد پژوهشگر ایرنا با «الهام محمدی» مددکار اجتماعی و استادیار دانشگاه علامه طباطبایی و «مریم السادات حسینی» روانشناس به گفت و گو بنشیند و از زوایای مختلف جامعهشناختی و روانشناختی این موضوع را مورد واکاوی قرار دهد که مشروح آن را در ذیل میخوانید:
کوچکتر شدن شبکه ارتباطی، یکی از عوامل اثرگذار بر افسردگی سالمندان است
محمدی استاد دانشگاه علامه طباطبایی در مورد دلایل شیوع افسردگی در سالمندان در جامعه میگوید: وقتی از سالمندان صحبت میشود، باید در ابتدا تفکیکی میان سالمندان مقیم جامعه و سالمندان مقیم سرای سالمندان وجود داشته باشد. زیرا وقتی در مورد افسردگی هر یک از این گروهها صحبت میشود، ضمن اشتراک در عواملی که باعث افسردگی آنها میشود، تفاوتهایی هم وجود دارد.
وی میافزاید: افسردگی سالمندان علل متعدد و متفاوتی دارد. یکی از این عوامل، کاهش منابع مالی است. زیرا سالمندی به واسطه تغییراتی که افراد با آن مواجه هستند، همراه با از دست دادنها و فقدانها است و یکی از این فقدانها، کمتر شدن منابع مالی است. فردی که پیشتر شاغل بوده و اکنون بازنشسته شده است، در حقیقت با از دست دادن بخشی از منابع مالی خود رو به رو است. برای مثال اگر در دوره اشتغال فرد در کنار حقوق پایه خود، اضافه کاری و یا کمکهزینه داشت، پس از بازنشستگی تنها میتواند از حقوق بازنشستگی بهرهمند شود و بقیه مزایا را از دست میدهد.
این استاد دانشگاه ادامه میدهد: اما معتقدم که جنبههای اجتماعی و فرهنگی بیشتر روی افسردگی سالمندان تاثیرگذار است تا عوامل اقتصادی، زیرا یکی از فقدانهایی که سالمندان تجربه میکنند، کوچک شدن شبکه ارتباطی آنها است.
برای مثال فردی که پیشتر شاغل بوده، شبکه ارتباطی نسبتا گستردهای از دوستان و همکاران را داشته، اما در دوران بازنشستگی ممکن است همان فرد سالمند کمکم همسر، دوستان و یا اعضای خانواده خود را از دست دهد، در نتیجه شبکه ارتباطی وی به واسطه این اتفاقات کوچکتر میشود. این در حالی است که وقتی رابطه عاطفی نزدیک را از هر کسی بگیرید، قاعدتا علایمی از افسردگی را بروز میدهد، حتی برای یک مدت کوتاه.
باید توجه داشت که این نوع از دست دادنها برای افراد سالمند بیشتر است، زیرا علاوه بر اینکه آنها به دلیل بازنشستگی ارتباطشان با دوستان و همکارانشان کم میشود، کم کم با مساله از دست دادن همسر، خواهر و برادر هم مواجه میشوند و این منتهی به پدیدهای به نام «تنهایی» میشود. رسیدن فرد به حس تنهایی یکی از ریسک فاکتورهای افسردگی در سالمندان است و در نتیجه احساس افسردگی و تنهایی ممکن است سالمندان را حتی مستعد این موضوع کند که تلاشی برای قرارگیری در موقعیتهای اجتماعی جدید کنند. یعنی در واقع احساس تنهایی ممکن است آنها را در سیکل معیوبی قرار دهد که منجر به افسردگی بیشتر آنها شود.
حسینی نیز در پاسخ به این سوال میگوید: افسردگی یک اختلال شایع روانی است که با خلق و خوی افسرده، از دست دادن انگیزه، فقدان انرژی جسمانی، ناتوانی در احساس لذت، اختلال خواب، احساس ناامیدی، ناتوانی و بیارزشی و در نهایت کاهش تمرکز حواس مشخص میشود. همچنین افسردگی یکی از مشکلات شایع بهداشـت روانـی سـالمندان است که شـیوع متفـاوتی را در نقـاط مختلف جهان دارد و در سراسر دنیا به عنوان یک علت اصلی مرگ و میر شناخته میشود.
وی میافزاید: مطالعات متعدد برآورد شیوع افسردگی را در جمعیت سالمندان با نرخهای متفاوت گزارش کردهاند. درواقع افراد سالمندی که در محیط خانه زندگی میکنند به دلیل مراودههای اجتماعی صمیمانهتر و مسئولیت زندگی روزمره بیشتر، نسبت به ساکنان سرای سالمندان از امید به زندگی و احساس ارزشمندی و کارآمدی بیشتری برخوردارند.
افراد سالمندی که در محیط خانه زندگی میکنند به دلیل مراودههای اجتماعی صمیمانهتر و مسئولیت زندگی روزمره بیشتر، نسبت به ساکنان سرای سالمندان از امید به زندگی و احساس ارزشمندی و کارآمدی بیشتری برخوردارند
این روانشناس ادامه میدهد: هرچه پیرتر میشویم، بیشتر با تغییرات قابل توجهی در زندگی روبرو هستیم که میتواند خطر افسردگی را افزایش دهد. برای مثال مشکلات سلامتی مانند بیماری و ناتوانی، درد مزمن یا شدید، افت شناختی، آسیب دیدن ظاهر بدن به دلیل جراحی یا بیماری، همگی میتوانند در افسردگی نقش داشته باشند.
همچنین عواملی مانند تنهایی، از دست دادن اعضای خانواده به دلیل مرگ و میر یا جابهجایی، کاهش تحرک ناشی از بیماری یا از بین رفتن امتیازات رانندگی میتواند باعث افسردگی در سالمندان شود. همچنین کاهش حس هدفدار بودن به دلیل بازنشستگی میتواند خطر افسردگی را افزایش دهد. بروز محدودیتهای جسمی در اجرای فعالیتهایی که فرد سرگرم آنها بود نیز میتواند بر احساس هدف تأثیر بگذارد.
احساس طرد شدن در میان سالمندان آسایشگاه بیشتر است
محمدی درباره احساس تنهایی و افسردگی سالمندان در آسایشگاه سالمندان میگوید: سالمندانی که در محیط آسایشگاه هستند، به نوعی با از دست دادن پیوندهای نزدیک و شبکههای ارتباطی رو به رو هستند. یعنی اگر در سالمندان مقیم جامعه ما با کوچکتر شدن شبکه ارتباطی مواجه هستیم، در میان سالمندان مقیم آسایشگاه با ازدستدادن اجباری روابط نزدیک رو به رو هستیم. یعنی بچهها به هر دلیلی، فرد سالمند را در سرای سالمندان قرار میدهند و سالمند تمامی ارتباطاتی که سالها با آن عجین بوده را به حداقل ممکن تجربه میکند. حس طرد شدن در میان سالمندان آسایشگاهی بسیار زیاد است.
وی میافزاید: نکته دیگر این است که فضای آسایشگاهی ما به شدت از نوع فضای بیمارستانی است. یعنی فضای فکری و مدیریتی که بر آنها حاکم است، از نوع مراقبت است. اگر به آسایشگاههای سالمندان که در کشور ما متعدد است، سر بزنید، سالمندانی را خواهید دید که به لحاظ جسمی و ذهنی توانمند هستند و بسیاری از آنها سرمایههای اجتماعی و فرهنگی بسیار بالایی داشتهاند. به عبارت دیگر ای افراد تحصیلات بالایی دارند و به زبانهای مختلف آشنا هستند و برای خودشان قبلا پست و سمت مهم داشتد و عضو فعال جامعه بودهاند.
به عبارتی در برخی از سالمندسراها حدود ۵۰ درصد از سالمندان را کسانی تشکیل میدهند که اصطلاحا مستقل و نیمهوابسته هستند. یعنی سالمندانی نیستند که نیاز به مراقبت شبانه روزی داشته باشند و خودشان میتوانند کارهای شخصی خود را انجام دهند. شاید اگر سیستم بهداشتی و درمانی کشور ما مانند سایر کشورها بود، تمام سالمندانی که با یک مشکل و محدودیت رو به رو بودند به خانههای سالمندان فرستاده نمیشدند.
فضای آسایشگاهی ما به شدت از نوع فضای بیمارستانی است. یعنی فضای فکری و مدیریتی که بر آنها حاکم است، از نوع مراقبت است
وی ادامه میدهد: البته فضای پرستاری و پزشکی که در خانههای سالمندان حاکم است، یک مجموعه مراقبتی و توانبخشی به سالمندان خاص ارائه میدهد که در نتیجه آن فرد بهبود مییابد اما این در حالی است که خانوادهها دیگر برای بازپسگیری سالمندان مراجعه نمیکنند و گویی سالمندان محکوم به محبوس شدن در فضای آسایشگاه میشوند.
محمدی میافزاید: در بسیاری از سراهای سالمندان، برنامههایی که امکان ارتباط مجدد سالمند با جامعه را فراهم کند، بسیار اندک است. هر چند ممکن است داخل آسایشگاهها، برنامههای روانشناختی و گروه درمانی برگزار شود، اما این برنامهها، حس اجتماعی بودن سالمندان را تامین نمیکنند. از طرفی فضای آسایشگاه، حس عاملیت و تصمیمگیری را از سالمندان میگیرد. سالمندی که قبلا تصمیمگیرنده بوده، حالا در فضایی قرار گرفته که قدرتهای انتخاب از وی گرفته شده است. برای مثال ساعت خواب، بیداری و بیرون رفتن همه تعریف شده هستند. در این فضا، فرد آزادی اختیار خود را از دست داده در حالیکه بسیاری از آنها از نظر جسمی و دهنی سالم هستند. هر انسانی در چنین شرایطی بدون تردید دچار افسردگی میشود و این قابل پیشبینی است.
راهکارهای بهبود افسردگی در سالمندان چیست؟
محمدی در این زمینه راهکارهای زیر را پییشنهاد داده است:
۱- سازمان بهزیستی باید دستورالعملهایی داشته باشد که ارتباط سالمندان با جامعه جدی انگاشته شود. خانوادهها ملزم به برقراری ارتباط بیشتر با سالمندان شوند. قوانینی باید باشد که حقوق سالمند را جدی بگیرد و سالمند را پس از پایش شرایط جسمی و ذهنی به خانواده بازگرداند. اگر این قوانین نباشد، شرایط سبب میشود سالمندان در آسایشگاه به مرور توانایی جسمی و ذهنی خود را از دست دهند.
۲- یکی دیگر از راهکارها برای کاهش افسردگی سالمندان برگزاری «گروه درمانی» است. در این گروهها افراد میتوانند تجربیات خود را به اشتراک بگذارند و خاطرات خود را مرور کنند. همچنین اجرای برنامههایی که مشارکتهای اجتماعی بیشتر سالمندان را به همراه داشته باشد میتواند، موثر باشد و این موضوع نیازمند برنامههای شهری، فرهنگی و اجتماعی است تا برای سالمندی فعال برنامههای مناسبی تدبیر کنند.
حسینی نیز راهکارهایی در این زمینه ارائه کرده است:
۱- فعال بودن یا فعال نگه داشتند سالمندان
۲- انجام کارهای مختلف توسط فرد سالمند (درصورتی که به دلیل بیماری نیازمند کمک دیگران نباشد)
۳- اجرای منظم تمرینات ورزشی و فعالیت بدنی
۴- استفاده از رژیم غذایی صحیح زیرا این موضوع میتواند منجر به کاهش افسردگی در فرد سالمند شود
نظر شما