به گزارش روز دوشنبه ایرنا، درملی با اشاره به ۳۸۱ روز حمله مداوم اسرائیل به باریکه غزه، از تلاش و مبارزه برای «زنده ماندن» در شرایط بحرانی جنگ و «امید به آینده» به عنوان مهمترین تخصص و ویژگی خود و سایر ساکنان غزه یاد می کند.
احمد درملی در تشریح شرایط زندگی خود و فلسطینی های شمال غزه پس از سه هفته حمله بی امان و گسترده رژیم صهیونیستی به این منطقه، به این نکات اشاره کرده است:
شبهای بی پایان وحشت
قبل از جنگ، شبها برای اهالی غزه بهترین زمان برای کار، معاشرت با دوستان یا دور هم جمع شدن با خانواده بود. اما اکنون شبها به بدترین بخش زندگی ما تبدیل شده است. این در حالی است که تجاوزات روزافزون ارتش اسرائیل در شمال غزه -جایی که من زندگی میکنم- وارد هفته سوم خود میشود. سختی گذراندن هر شب معادل تجربه ۱۰۰ سال وحشت است.
غرش کرکننده پهپادها و جتهای جنگنده اسرائیلی در سرم می پیچد و فرصت خواب را از من می گیرد. مدتها است که لحظهای استراحت نکردهام. صدای بی امان پهپادها و گلوله بارانهای توپخانه اسرائیل - به ویژه از ساعت ۸ شب تا طلوع آفتاب - یک یادآوری دائمی از فرا رسیدن زمان مرگی است که ممکن است خیلی نزدیک باشد. این حمله روانی هر لحظه را پر از تنش عصبی می کند. من معتقدم که نیروهای اسرائیلی بدترین جنایات خود را در شب مرتکب می شوند و آن چند ساعتی که برای استراحت در نظر گرفته شده را، به یک کابوس طولانی از وحشت عمیق و اندوهی دردناک تبدیل می کنند.
هیچ مکانی امن نیست
طی یک سال اخیر، من ۱۴ بار آواره شده ام، از خانه خودم به خانه اقوام و از آن جا به خانه غریبهها رفته ام. حتی یک بار در کلاس درسی در یک مدرسه مستقر شدم. اکنون با خانواده ام به خانه خود در شمال غزه برگشتم. اینجا امن نیست؛ بمباران، گرسنگی و کمبود آب هر کدام جانمان را تهدید و شانس بقا را کاهش میدهد.
حمله اخیر اسرائیل در شمال نوار غزه با عنوان «طرح ژنرال ها» -حمله و پاکسازی سراسری منطقه - بسیار نگران کننده و وحشت آفرین بود. ما در خانواده پس از بحث درباره انتقال به یک جای امن، در نهایت به این نتیجه رسیدیم که هیچ جای امنی، حتی در جنوب باریکه غزه، نیز باقی نمانده است. بنابراین تصمیم گرفتیم در خانه خود بمانیم، با این استدلال که حتی اگر کشته شویم، ممکن است ما را بشناسند و در نزدیکی محلی که زمانی زندگی میکردیم، دفنمان کنند.
گرسنگی؛ مرگی آهستهتر و دردناکتر از بمب
کارزار وحشیانه اسرائیل در شمال غزه به دلیل کمبود آب و غذا بدتر و غیرقابل تحملتر شده است. ماههاست که در قحطی زندگی میکنیم و اکنون حتی کمکهای بشردوستانه محدودی که گاهی وارد غزه میشد نیز، تقریباً متوقف شده است. بستههای غذایی معدودی که وارد این منطقه میشود، برای تغذیه بیش از ۵۰۰ هزار انسان گرسنه که در شمال غزه باقی ماندهاند، به هیچ وجه کافی نیست.
آخرین باری که من و خواهر و برادرم بسته غذایی دریافت کردیم، دو ماه پیش بود. در شرایط عادی به سختی غذای کافی برای ۱۰ روز وجود دارد، اما ما یاد گرفتهایم که با خوردن تنها دو وعده غذایی کوچک در روز، با کمترین میزان لازم برای زنده ماندن به زندگی ادامه دهیم.
زمین های کشاورزی در مناطق شمالی، مکان هایی مانند جبالیا، بیت حانون و بیت لاهیا که زمانی محل کشت انواع محصولات کشاورزی بود، اکنون به کلی نابود شده است. اکنون بیش از ۱۰ روز است که مانند اکثر مردم شمال غزه، با مقدار اندکی کنسرو که پیشتر ذخیره کرده بودیم، زنده مانده ایم.
«حالم خوب است»؛ دروغ شیرین اهالی شمال غزه
اهالی شمال غزه سعی میکنند برای کاهش نگرانی نزدیکان و اقوامشان مدام این جمله دروغین را تکرار کنند: «حال من خوب است». این در حالی است که با وجود بمباران های پی در پی، آوارگی و گرسنگی، زخم و جراحتهای بی پایان، شرایط برای زندگی اتفاقا بسیار بد است.
کابوس جنگ بر سر فلسطینیهای خارج از مناطق جنگی باریکه غزه
برادرم حمدو هشت ماه پیش موفق شد غزه را به مقصد مصر ترک کند، اما هر چند روز یک بار با من تماس می گیرد و اذعان می کند که هنوز درگیر موضوعات غزه است. او از یک کابوس تکراری می گوید: «خودم را در خانه می بینم که بعد از انفجار در یک حمله هوایی زنده زنده زیر آوار مدفون شده ام. من فریاد می زنم و کمک می خواهم، اما هیچ کس جواب نمی دهد تا زمانی که غرق در وحشت از خواب بیدار شوم."
دوستم احمد که پیش از جنگ غزه را ترک کرده بود تا در مقطع کارشناسی ارشد در دوبلین (ایرلند جنوبی) تحصیل کند، طی یک تماس ویدیویی به من گفت که از زمان شروع جنگ از حملات عصبی رنج می برد، چرا که خانواده اش در غزه آواره شده اند. او، مانند اکثر فلسطینیهای غزه که در خارج از این باریکه زندگی میکنند، هنگام صحبت در مورد غذا احساس گناه عمیقی میکند، زیرا میدانند که بسیاری از هموطنانشان در غزه گرسنه هستند
زندگی در لبه پرتگاه مرگ، امید به آینده را از ساکنان غزه نگرفته است
با وجود بمباران مداوم و شرایط دشوار، خواهرانم - مانند بسیاری از زنان غزه - به آموزش دروس ابتدائی به فرزندان خود در خانه یا در چادر ادامه می دهند. حتی دانش آموزان دبیرستانی و دانشگاهی بر مطالعه و تحصیل خود به امید فردایی بهتر، ادامه می دهند. لینا، خواهرم، یک بار به من گفت: "من به پسر پنج ساله ام درس یاد می دهم، با این که می دانم ممکن است قبل از پایان این جنگ هر دو کشته شویم."
این آمادگی عجیب و غریب برای آینده، فقط به کودکان محدود نمی شود. بسیاری از مردان مجبور شدند در مشاغلی فعالیت کنند که پیش از جنگ هرگز تصور آن را هم نمی کردند.
سامی، دوست صمیمی من که زمانی یک وکیل دادگستری بود، اکنون در یک مغازه کوچک اجناس مورد نیاز مردم را می فروشد و حرفه حقوقی او مانند یک خاطره دور به نظر می رسد.
جالب این که تنها یک ساعت بعد از این که برای دریافت کمک هزینه تحصیلی در رشته روزنامهنگاری ثبت نام کرده بودم، خودم را در میان آوارهای به جا مانده از بمباران جنگنده های اسرائیلی یافتم. در متن درخواست برای کمک هزینه تحصیلی قسمتی بود که از داوطلب می خواست تا پیشنهاد خود را در قالب موضوعی برای نوشتن ارائه دهد و من بدون تردید «قحطی» را انتخاب کردم.
«احمد درملی» خبرنگار فلسطینی ساکن غزه در پایان نوشت: مطمئن نیستم که از قحطی، بمباران جنگنده های اسرائیلی یا خطر اسیر شدن جان سالم به در ببرم اما اگر از این خطرات در امان ماندم، شاید بتوانم این کمک هزینه تحصیلی را به دست آورم.
نظر شما