به گزارش ایرنا، حجتالاسلام والمسلمین حسین انصاریان عصر پنجشنبه - ۱۷ آبان - در مراسم پاسداست خود همزمان با سالروز ۸۰ سالگیاش در محل تالار وحدت تهران، گفت: زبان سپاسگزاری از شما ندارم؛ از رئیسجمهور محترم، رئیس محترم مجلس و وزیر فرهیخته و دانشمند ارشاد. بنا نبود من سخنرانی کنم ولی برعهده من گذاشتند اجازه گرفتم ۱۰ دقیقه داستانی را که در یکی از شهرهای معروف ایران برای من اتفاق افتاد برای رفع خستگی شما عرض کنم. از ابتدای جوانی تاکنون با این آیه عمر گذراندم: «أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ».
وی ادامه داد: ما با کافران و منافقان به شدت مخالفت داریم و باید داشته باشیم از باب تبری اما رحماء بینهم یعنی بین جامعه اسلامی که مومن کامل، مومن متوسط و ضعیف و مرد و زن گنهکار دارد. وظیفه ما وظیفه رُحمایی است. در طول عمرم محبت و مهرورزی به هر نوع قشری و هر انسانی جواب خیلی عالی داده است و اگر بشود این مهر و محبت را از طریق صدا و سیما در کشور عمومی کنیم که همه عاشق هم زندگی کنند و مهربان به یکدیگر باشند یقیناً با تجربهای که دارم بسیاری از مشکلات قابل حل است.
این استاد اخلاق در ادامه به ذکر خاطره ای پرداخت و گفت: در یک شهر مشهور ایران ۱۰ شب منبر دعوت داشتم. دو روز مانده به آخر منبر این حادثه اتفاق افتاد روز هفتم منبر بود که یکی از روحانیان شهر دیگری به من زنگ زد و گفت نزدیک ما آمدی چرا به من خبر ندادی؟ گفتم حالا که خبر شدی دوست داری بیا… و وی آمد. دو روز مانده به آخر منبر به من گفت از دست تو خسته شدهام از صبح که بیدار میشوی مینویسی نماز ظهر میخوانی، غذا میخوری و نیم ساعت میخوابی و بعد مینویسی تا وقت منبر من ناراحتم. گفتم مشکلی نیست قلم را زمین گذاشتم. ایام حضور منافقان هم بود. گفتم برویم قدم بزنیم.
انصاریان ادامه داد: ۱۰ دقیقه از قدم زدن ما گذشته بود فولکس واگنی نو ترمز کرد و راننده لباس نازک شیک آستین کوتاه پوشیده بود و خیلی به خودش رسیده بود بلند گفت کجا میروی؟ گفتم هرکجا شما بروی؟ گفت بیا بالا. این روحانی بزرگوار ترسید عبای من را از بغل کشید که سوار نشو به او گفتم تو پشت بنشین. نمیخواست بیاید اما من مجبورش کردم و سوار ماشین شد. راننده گفت حالا کجا ببرمتان گفتم هر جا دلتان بخواهد گفت من تنهام، لاستیک فروشم، وضعم هم خوب است و ازدواج هم نکردهام برویم خانه ما. گفتم برویم. در آینه دیدم رنگ دوست روحانی من پریده و فکر کرد که به قتلگاه میرویم.
وی افزود: به خانه او رفتیم چهار طرف خانه عکسهای نیمه عریان ستارگان هالیوود، ایران، مصر و … بود. دوست شیخم به من گفت؛ من کجا را نگاه کنم چه طوری اینجا مینشینی؟ به شوخی گفتم شیخ تو میدانی که قیامت حوری به ما نمیدهند حداقل اینجا بهره ببر. جوان داخل آمد و گفت خیلی از اخلاق تو خوشم آمد در یخچال چند مدل شراب خارجی هست هر کدام را میخواهی بیاورم. تریاک هم دارم صد درصد خالص. گفتم: من نمیگویم که مشروب نیاور تریاک نیاور اما چون یک ساعت به غروب مانده رفیقی دارم در شهر شما خیلی عاشق او هستم با او اول اذان دم مسجد جامع شهر قرار دارم اگر مشروب بخورم و تریاک بکشم بوی شراب و تریاک از من به رفیقم برسد رابطهاش را با من قطع میکند و من تحمل فراق او را ندارم. چای و میوه خوردیم و بیرون آمدیم.
انصاریان در ادامه گفت: دم مسجد جامع آمد وقتی که ترمز کرد مؤذن داشت میگفت؛ اشهد ان لا الله الا الله. گفت رفیقت آمده؟ گفتم بله. گفت کو؟ گفتم اسمش را دارند میبرند. اشهد ان لا الله الا الله… اگر من مشروب میخوردم و تریاک میکشیدم با او میخواستم چه کنم؟ گفت فردا بیایم شما را در شهر بگردانم گفتم بیا. فردا آمد و سوار شدیم. گفت والله تمام عکسها را آتش زدم، مشروبها را در چاه ریختم و تریاکها را نابود کردیم تو از دیروز تا حالا من را کشتهای. ما را به مناطق سرسبز شهر برد و برگرداند.
این استاد اخلاق ادامه داد: شب آخر مراسم کمیل اعلام کرده بودند. گفتم بیا و او را به کمیل بردم. از کلاس ششم تا حالا کمیل را در تاریکی مطلق میخوانم. او را هم کنار خودم نشاندم. کمیل تمام شد چراغها را روشن کردند پای چشم این جوان از بس گریه کرده بود زخم شده بود هر کاری کرد اسمم را به او نگفتم و خداحافظی کردم و برگشتم. شش ماه بعد به مشهد رفتم و دیدم همان روحانی در مشهد است. گفت همان جوان را در حرم دیدم لباس مناسب داشت و به من گفت خانه و مغازه را فروخته و کنار امام رضا(ع) آمده و ازدواج کرده و با همسرش نماز شب میخوانند. اگر رفیقت را دیدی خوشحالش کن و بگو آدم شدم.
انصاریان در پایان سخنانش دعا کرد و گفت: خدایا به حقیقت اباعبدالله همه عالم را با نابودی اسرائیل و هم پیمانانش خوشحال کن. تمام دستاندرکاران را توفیق علم کامل و خدمتگذاری عنایت کن و رهبر و مردم را از هر حادثه تلخی حفظ فرما.
به گزارش ایرنا، همزمان با سالروز ۸۰ سالگی وی، با حضور مسعود پزشکیان رئیس جمهوری، محمدباقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی، سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، حسین سیمایی صراف وزیر علوم، تحقیقات و فناوری و جمعی از مقامات و مسئولان حوزههای فرهنگی، علمی، دانشگاهی، حوزوی، دینی، سیاسی و اجتماعی کشور و شماری از مقامات کشوری و لشکری، در تالار وحدت تهران برگزار شد.
نگاهی به زندگی نامه استاد
حسین انصاریان در ۱۸ آبان ۱۳۲۳ در خانواده مذهبی در خوانسار به دنیا آمد. پدر او از خاندان حاج شیخ و خانواده مادری وی از سادات موسوی آن شهر است. در سه سالگی با خانواده به تهران مهاجرت کرده و در محله خیابان خراسان ساکن شدند. انصاریان در مسجد لرزاده مجذوب آیت الله حاج شیخ علی اکبر برهان شد و از همان کودکی از محضر حجت الاسلام مهدی الهی قمشه ای بهره برده و مشاور خوبی برای وی بوده است،
انصاریان پس از تکمیل دروس دبیرستان، تحصیل علوم دینی را در پیش گرفت و از اساتیدی در دو حوزه علمیه تهران و قم همچون آیت الله میرزا علی فلسفی، حاج شیخ عباس تهرانی، حاج آقا حسین فاطمی، محمد فاضل لنکرانی، نعمت الله صالحی نجف آبادی، حاج شیخ ابوالفضل نجفی خوانساری، حاج میرزا هاشم آملی و محمد محمدی گیلانی تلمذ کرده و پس از تحصیلات دینی و به پایان رساندن مدارج عالی حوزوی برای تحقیق و تبلیغ علوم اسلامی به تهران برگشت.
حاصل تلاشهای خالصانه و تاثیرگذار این روحانی در بیش از ۴۰ سال در داخل و خارج کشور شامل ۶ هزار نوار سخنرانی بی تکرار و بیش از ۸۰ تالیف کتاب در قالب ۱۲۸ جلد با ترجمههای مختلف بینالمللی است. البته انصاریان علاوه بر ترجمه قرآن کریم و نهج البلاغه، کتاب های صحیفه سجادیه و مفاتیح الجنان را ترجمه کرده و یک دیوان شعر نیز دارد.
انصاریان که در سال ۱۳۹۳ به عنوان پژوهشگر خادم قرآنی معرفی شده، از بزرگانی همچون آیت الله سید محمدهادی میلانی، ملاعلی معصومی همدانی، خلیل کمره ای، سیدمحمدرضا گلپایگانی، سید احمد خوانساری، سیدشهاب الدین مرعشی نجفی و امام خمینی (ره) صاحب اجازه های علمی و روائی است.
برخی از کتاب های انصاریان شامل شرح دعای کمیل، اهل بیت (ع) عرشیان فرش نشین، معاشرت، جلوه های رحمت الهی، فرهنگ مهرورزی، زیبایی های اخلاق، توبه؛ آغوش رحمت، بربال اندیشه (دو جلد)، با کاروان نور، سیمای نماز، لقمان حکیم، فروغی از تربیت اسلامی و رسائل حج است.
سایر آثار و آخرین اخبار مربوط به برگزاری جلسات استاد حسین انصاریان را در پایگاه اطلاع رسانی عرفان مطالعه کنید.
نظر شما