جامعه‌شناسی محافظه‌کاری در اروپا

تهران- ایرنا- اندیشه و عمل محافظه‌کاری ریشه دیرینه‌ای در اروپا دارد. حتی با حاکمیت عقل مدرسی ارسطویی در اروپا، عده‌ای از عهد یونان تاکنون درصدد برآمدند تا با مهار و مدیریت آن، وضعیت فکر و سیاست را به عهد پیش از سقراط برگردانده و ترمز عقل استدلالی تحول‌گرا و استقراگرا را کشیده و آن‌را با شهود و عرفان ممزوج سازند.

دیرینه محافظه‌کاری
مورخان تاریخ تمدن بر این باورند که همه تمدن‌ها محصول «تناسب» نسبی بین دو قوه تحول‌خواه (Innovative Force) از یک سو و نیروهای نگهدارنده و حفاظت‌گرا (Preserving Force) از سوی دیگر هستند و زمانی که این تناسب به هم خورده است، تمدن‌ها و قدرت‌ها زوال یافته‌اند.[۱] آنها معتقدند سوئد به‌دلیل هنر محافظت از این تناسب به یک کشور نمونه تبدیل‌شده است.
 

«حسین منادی»                                    «نعمت‌اله مظفرپور»


تمدن‌شناسان استدلال می‌کنند استعمار اسپانیا بیشتر به‌دلیل عدم رعایت تناسب بین دو نیروی یادشده، در برابر رقبا شکست خورده است. شمال اسپانیا برای مقابله با مسلمانان به مدت ۸ قرن(منطق تکامل و تدریج) با رویکردی محافظه‌کارانه و با تکیه بر هویت و مذهب مسیحی، خود را منسجم و یکپارچه کرد و از طریق پاک‌سازی یهودیان و مسلمانان، آنها را از اسپانیا بیرون کرد.

اسپانیا همین نیروی انباشته محافظه‌کار ۸۰۰ ساله را در مسیر استعمار به‌کار گرفت اما به‌دلیل بی‌توجهی به نیروی تغییر و تحول، جای قدرت را به انگلیس داد. اسپانیا با همان رویکرد محافظه‌کارانه سنتی و واکنشی، می‌خواست خود و مستعمراتش را مدیریت کرده و به پویایی‌های جدید تن ندهد که ممکن نبود. انگلیس اما محافظه‌کاری و تحول‌خواهی را با تناسب ضمنی ترکیب کرد و با همین تناسب، بر جهان سیطره یافت.

اندیشه و عمل محافظه‌کاری ریشه دیرینه‌ای در اروپا دارد. حتی با حاکمیت عقل مدرسی ارسطویی در اروپا، عده‌ای از عهد یونان تاکنون درصدد برآمدند تا با مهار و مدیریت آن، وضعیت فکر و سیاست را به عهد پیش از سقراط برگردانده و ترمز عقل استدلالی تحول‌گرا و استقراگرا را کشیده و آن‌را با شهود و عرفان ممزوج سازند.

هر مکان و زمانی که تغییر و انقلاب فکری و سیاسی بوده، محافظه‌کاری نیز رونق گرفته است؛ کما اینکه خود سقراط و افلاطون نیز اندیشه‌های قوی محافظه‌کاری داشته‌اند. سقراط منتقد دموکراسی آتن بوده و بر تعهد به زیست اخلاقی، جست‌وجوی حقیقت، فضیلت و فضایل سنتی تاکید می‌کرد.

از سوی دیگر، «هانا آرنت» در عین تعلق خاطر به اردوگاه آزادی‌خواه و دموکرات با نقد سپهر سیاسی مدرن، خواستار ارجاع به برخی موازین ارسطویی است. یعنی در حالی‌که یکی در آسیب‌شناسی زیست جهان مدرن به عهد پیش از ارسطو ارجاع می‌دهد، دیگری در آسیب‌شناسی خود به ارسطو ارجاع می‌دهد.

در یک خوانش، می‌توان گفت که حتی ماکیاولی نیز رگه‌هایی از محافظه‌کاری داشته است؛ زیرا وی معتقد بود سیاست می‌تواند از دین، اخلاق و سنت برای توسعه و تحکیم خود بهره ببرد. اضافه بر اینکه یک رئالیست تقدیرگرای ضمنی هم بود. ماکیاولی ضد مذهب نبود بلکه نگاه ابزاری به مذهب و اخلاق داشت که از شاخص‌های عمده محافظه‌کاری است. همچنین وی اعتقاد و علاقه خاصی به مدل جمهوری رم دارد که از شاخص‌های محافظه‌کاری جدید اروپاست.
«توماس هابز» نیز رگه‌های قویی از محافظه‌کاری و حکمرانی اقتدارگرا و نخبه‌گرا داشت که در مفهوم «لویاتان متبلور» است. هابز به‌دلیل اعتقاد به اقتدارگرایی و نظم، انسان به‌عنوان موجودی بدذات و نگاه سلسله مراتبی به جامعه، محافظه‌کار است.

درست است که وی فیلسوف قرارداد است اما اولا این قرارداد مبتنی بر رضایت نیست؛ دوم اینکه اگر قرارداد مبتنی بر حقوق طبیعی، پس از انعقاد از سوی حاکمان نقض شد، مردم حق اعتراض و انقلاب ندارند؛ زیرا توده‌های مردم قوه تشخیص حقوق طبیعی را ندارند؛. یعنی آنها نمی‌توانند تشخیص داده و قضاوت کنند که آیا حاکمیت به حقوق طبیعی مقید بوده است یا نه.

حتی «ژان ژاک روسو» که یک فیلسوف انقلابی ساختارشکن بود، رگه‌هایی از محافظه‌کاری داشت. چون روسو معتقد بود جامعه و مناسبات اجتماعی جدید فسادآور است. از این جهت، او در پی دموکراسی مستقیمی است که ممزوج با اصول محافظه‌کاری است. وی نگاه رمانتیک به سنت داشت؛ اندیشه او ارتباط جدی با هویت فرهنگی و اسطوره‌های قومی و سنت‌های محلی دارد.

در این میان اما برخی متفکران همچون «ادموند برک» در قرن ۱۸ و «کارل اشمیت» در قرن ۲۰، به طور رسمی نظریه‌پرداز محافظه‌کار شناخته می‌شوند. برک جبهه فکری بزرگی علیه تحول‌گرایی و تغییرخواهی انقلاب فرانسه شکل داد که نیاز به توضیح نیست. اشمیت معتقد است لازمه قدرت حاکمیت، قابلیت تصمیم‌گیری آن در وضع استثنایی(State of Exception) و اورژانسی است که قانون در آن به حالت تعلیق در می‌آید. اشمیت که از نزدیکان حزب نازی است، اساس سیاست را بر ستیزه دوست_دشمن می‌داند.

از نظر وی، دموکراسی‌ها قادر به حل بحران‌ها نیستند. وی همچون «لویاتان هابز» دنبال یک قدرت فائقه است که ثبات و نظم را برقرار کند. جالب‌تر اینکه از نظر او مفاهیم اقتدار سیاسی برگرفته از الهیات هستند. نکته‌ای که آبشخور محافظه‌کاری است.
هدف از چنین نوشتاری این است که نشان دهیم چگونه تاریخ اندیشه و عمل در اروپا محل دیالکتیک نیروهای تحول‌گرا با حفاظت‌گرا بوده و چرا محافظه‌کاران چندرگه و شرحه‌شرحه هستند.

عقاید سیاسی محافظه‌کاران
محافظه‌کاری در کنار اندیشه دموکرات مسیحی، لیبرالیسم و سوسیالیسم از سنت‌های اصلی تفکر سیاسی است. محافظه‌کاری همچون یک مکتب مهم فکری_سیاسی دارای اصولی مانند حفظ وضع موجود، واقع‌گرایی سیاسی و اعتقاد به تغییرات تدریجی، ثبات اجتماعی، صیانت از سنت‌ها و نهادهای سنتی با هدف تداوم و پیش‌بینی‌ پذیر کردن امور سیاسی و واقع‌گرایی سیاسی، نگاه بدبینانه به جامعه، اعتقاد واقعی به مذهب در عین استفاده ابزاری از مذهب و اخلاق با هدف سیاست رئال، انعطاف‌پذیری رئالیستی در عین مواجهه با چالش‌ها و مدیریت بحران‌های بزرگ و نگاه سلسله مراتبی به جامعه و انسان و نخبه‌گرایی است.

گرچه نخبه‌گرایان، انقلابی و خواهان تغییر وضع موجود بوده و ضد دین هستند اما از بابت نگرش سلسله مراتبی و واقع‌گرایی سیاسی دارای اشتراک‌های مهمی با محافظه‌کارانند. هر دو ستیزه‌جو هستند. یکی برای تغییر دعوا می‌کند و دیگری برای منع تغییر.
محافظه‌کاران اصول عقاید خود را برخاسته از ویژگی‌های نهاد بشر می‌پندارند، به این معنا که معتقدند آدمی به حفظ دستاوردهای خود گرایش داشته و محافظه‌کاری نیز آرمانی جز این ندارد. به نظر آنان، میراث گذشتگان با زحمت به‌دست آمده است و نباید و نمی‌توان آن را به یک‌باره کنار گذاشت.
محافظه‌کاران اصول عقاید خود را برخاسته از ویژگی‌های نهاد بشر می‌پندارند، به این معنا که معتقدند آدمی به حفظ دستاوردهای خود گرایش داشته و محافظه‌کاری نیز آرمانی جز این ندارد. به نظر آنان، میراث گذشتگان با زحمت به‌دست آمده است و نباید و نمی‌توان آن را به یک‌باره کنار گذاشت
مالکیت، خانواده، سنت، مذهب، دولت و سایر نهادهای اجتماعی، میراث‌های ارزشمند گذشته هستند و آنچه در بوته تاریخ آزمایش شده، شایان ستایش است. حامیان گرایش محافظه‌کاری بر این باورند که پیشبرد تفکر فدرالیسم در اروپا، مغایر با ارزش‌ها و معاهده‌های تاسیسی اتحادیه اروپاست. اروپا باید با تکیه بر ارزش‌های اروپایی به بازسازی و اصلاح خود بپردازد.

اروپا از دیرباز مرجع دموکراسی، حقوق‌بشر، مدافع اصول آزادی، برابری و حاکمیت قانون بوده است. فرسایش این حق اساسی کشورها توسط نهادهای اتحادیه اروپا، خیانت به ارزش‌های مشترک است.

محافظه‌کاری پیش از آنکه فلسفه یا نظریه باشد یک اخلاق و رویکرد اجتماعی است که علاقه به حفظ سنت‌ها و پرهیز از تندروی و انقلابی‌گری در آن مستتر است. محافظه‌کاری یک جزء اساسی از سنت و تفکر رایج در شکل‌گیری‌های سیاسی یک فلسفه و ایدئولوژی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است که به‌دنبال ترویج و حفظ نهادها، آداب و رسوم و ارزش‌های سنتی است.

اطلاق دو واژه نقیض محافظه‌کاری و اصلاح‌طلبی به این حزب را می‌توان به مخالفت آنها با ایجاد یک ابردولت فدرالیستی توسط اتحادیه اروپا و کاهش سطح اختیارات کشورهای عضو مربوط دانست. محافظه‌کار از آن جهت که درصدد صیانت از گذشته تاریخی خود است. اصلاح‌طلب از آن جهت که می‌خواهد وضعیت کنونی را با تکیه بر گذشته اصلاح کند.

محافظه‌کاری در اروپا ریشه‌ای قدیمی‌تر از ملی‌گرایی دارد و تداوم تاریخی گذشته است. محافظه‌کاری دارای قواعد فکری و کنشی تقریبا مداوم است. محافظه‌کاران را بدبین نرم نسبت به اتحادیه اروپا و ملی‌گرایان را بدبین سخت نسبت به اتحادیه دسته‌بندی می‌کنند.

عقاید محافظه‌کاران درباره روابط بین‌الملل
از منظر محافظه‌کاران، حضور در نهادها و اتحادهای بین‌المللی باید وسیله‌ای برای حفاظت از هویت مسیحی غربی و همبستگی در اروپا و ارتقای منافع ملی باشند. محافظه‌کاران در فرهنگ غرب، جدا از ملت خاص، به‌دنبال ترویج و حفظ مجموعه‌ای از نهادها مانند خانواده، مذهب سازمان‌یافته، ارتش، دولت_ملت، حقوق مالکیت، حاکمیت قانون، اشرافیت و سلطنت هستند.

از دید محافظه‌کاران، پروژه اروپایی براساس قانون روم و فلسفه یونان شکل گرفته است. مهمترین رکن این پروژه اروپایی، ارزش‌ها، تمدن، فرهنگ و ارزش‌های یهودی_مسیحی مبتنی بر کتب مقدس است که به رهبران اروپایی انگیزه داده تا با پیروی از آن و پس از جنگ جهانی دوم با یکدیگر گفت‌وگو و آشتی کنند؛ یکدیگر را ببخشند و یک برنامه اقتصادی و سیاسی برای پیشبرد صلح و رفاه برای مردم خود به ارمغان آورند.

احزاب محافظه‌کار، مخالف نهادهای اروپایی و بین‌المللی مانند اتحادیه اروپا، ناتو و سازمان ملل نیستند اما بر این باورند که این نهادها نباید برای کشورهای جهان تصمیم بگیرند. در صورتی که ملی‌گرایان و هویت‌طلبان مخالف این نهادها هستند و عضویت در این نهادها را مخل تصمیم‌سازی‌های کشورهای جهان در مدیریت داخلی خود می‌دانند.

از نظر محافظه‌کاران اتحادیه اروپا باید با پیروی از بنیانگذاران خود مانند «رابرت شومان» دموکراسی خود را مدیون مسیحیتی بداند که رستگاری را از طریق برابری و بدون تمایز نژادی و رنگ پیگیری می‌کند. دموکراسی مسیحی پایدار خواهد ماند و دموکراسی غیرمسیحی، کاریکاتوری است که در استبداد یا هرج‌ومرج فرو می‌رود.

احزاب محافظه‌کار در اروپا پس از جنگ روسیه و اوکراین، ضمن دفاع از تمامیت‌ارضی اوکراین، کمک‌های گسترده نظامی و مالی از طریق تامین تانک‌های جنگی پیشرفته غربی، دفاع هوایی، توپخانه و سامانه‌های موشکی، آموزش نظامی نیروهای مسلح این کشور را با جدیت ادامه داده و برای محدود کردن منابع مالی روسیه در اروپا، توقف ورود گاز روسیه به اروپا از خط لوله گاز نورداستریم۱، تحریم‌های شدیدتر علیه روسیه و اختصاص بخشی از دارایی‌های مسدودشده روسیه در اروپا برای کمک به اوکراین تلاش کردند.

محافظه‌کاران در فرهنگ غرب، جدا از ملت خاص، به‌دنبال ترویج و حفظ مجموعه‌ای از نهادها مانند خانواده، مذهب سازمان‌یافته، ارتش، دولت_ملت، حقوق مالکیت، حاکمیت قانون، اشرافیت و سلطنت هستندبه نظر این احزاب، اتحادیه اروپا باید علاوه بر مصادره منابع مالی مسدودشده روسیه در سطح اروپا، سیستم دور زدن تحریم‌های روسیه را متوقف و این کشور به صورت کامل از بازارهای اروپایی محروم شود. با توجه به تخصیص ۵۰ میلیارد یورو کمک اتحادیه اروپا به اوکراین، محافظه‌کاران اروپایی در اقدامی دیگر از اختصاص بودجه اضافی اتحادیه اروپا برای کمک به مردم غیرنظامی اوکراین، تقویت صنایع دفاعی اروپا از طریق خریدهای نظامی مشترک و توسعه مهمات اروپایی برای اطمینان از تامین مداوم آن به اوکراین دفاع کردند.

از این منظر و برای اطمینان نسبت به تحقق کمک‌های مالی و نظامی به اوکراین، احزاب محافظه‌کار اروپایی خواستار مشارکت اتحادیه ‌اروپا با کشورهای ثالث مانند ایالات متحده، کانادا و نروژ در چارچوب همکاری ساختاریافته دائمی[۲]، حمایت از موافقت‌نامه تجارت و همکاری با بریتانیا و ایجاد شورای تجارت و فناوری با ایالات متحده در راستای تقویت بیشتر روابط فرا آتلانتیک به همراه متحدان راهبردی خود مانند ایالات متحده و بریتانیا شدند.

جامعه‌شناسی محافظه‌کاران
در مطالعه بسترهای جامعه‌شناختی محافظه‌کاری موارد زیر قابل توجه است:

فرهنگی_اجتماعی بودن محافظه‌کاران: در اینجا باز هم جامعه‌شناسی تاریخی «ابن خلدون، ماکس وبر، برتراند بدیع و احمد نقیب‌زاده» است که به کمک ما می‌آید. اتفاقا محافظه‌کاری بیش از هر اندیشه دیگری مستوجب جامعه‌شناسی است چون به طور عمیق با اجتماع پیوند خورده است. در ترازوی جامعه‌شناسی تاریخی، اولا سیاست در فرهنگ ریشه دارد. دوم اینکه سیاست تداوم دارد چون فرهنگ تداوم دارد. سوم اینکه فرهنگ هم پیوند عمیقی با مذهب و تاریخ دارد.

چندوجهی بودن محافظه‌کاران: محافظه‌کاری مکتبی پارادوکسیکال و چند وجهی است. چرا؟ نخست اینکه محافظه‌کاری بر ساحت اجتماع تاکید داشته و زمینه‌گرا یاContext Dependent بوده و جهان‌گرا نیست. از آنجا که بسترهای اجتماعی در غرب متفاوت است، نحله‌های محافظه‌کاری هم تفاوت دارند. دوم اینکه محافظه‌کاری برعکس لیبرالیسم و نخبه‌گرایی، آبشخورهای متلون و ترکیبی دارد. محافظه‌کاری محل تلاقی تاریخ، فرهنگ، دین، وطن، اجتماع، سنت، رئالیسم سیاسی، نخبه‌گرایی، ستیز با اغیار در عین ثبات‌گرایی و اعتدال است که این مفاهیم تعارض‌های زیادی با هم دارند. سوم اینکه محافظه‌کاری رویکردی واکنشی به انقلاب‌ها و تحولات رادیکال از جمله جهانی شدن است. بنابراین می‌کوشد بین امر قدیم با جدید پیوند برقرار کند که این هم عامل پارادوکس است.
با الهام از دو کتاب اخلاق پروتستان/جامعه‌شناسی دین وبر و دو کتاب فرهنگ و سیاست/ دو دولت برتراند بدیع، می‌توان شاکله محافظه‌کاری جدید در اروپا را درک کرد.

غرض از این اشارات، این است که نشان دهیم محافظه‌کاری یک اندیشه به‌نسبت غیرمنسجم است که همیشه وجود دارد. گاهی غلیان می‌کند و گاهی فروکش. با این حال در برهه‌های مختلف اصول یادشده با توجه به بسترهای جامعه‌شناختی، کم‌رنگ و پررنگ شده و طیف‌های متفاوتی از محافظه‌کاری را رقم زده‌اند. محافظه‌کاری مصداق این مصرع است «هر لحظه به شکلی بت عیار برآمد»

از نظر احزاب محافظه‌کار، اتحادیه اروپا باید علاوه بر مصادره منابع مالی مسدودشده روسیه در سطح اروپا، سیستم دور زدن تحریم‌های روسیه را متوقف و این کشور به صورت کامل از بازارهای اروپایی محروم شودواکنشی‌بودن محافظه‌کاران: رشد محافظه‌کاری در حال حاضر واکنشی به طغیان ارزشی لیبرال دموکراسی (آزادی سقط جنین، ازدواج همجنس‌گرایان و تخریب نهاد خانواده و....) از یک سوی و عدم کفایت لیبرال دموکراسی‌ها در مدیریت بحران‌های مختلف هویتی و اقتصادی است. بحران ناشی از مهاجران آسیایی و مسلمان و جنگ اوکراین نمونه بارز این بحران‌هاست. محافظه‌کاران می‌خواهند در وضعیت اضطرار، از هویت و امنیت اروپایی صیانت و اغیار را دفع کنند.(مفاهیم فوق الذکر اشمیت)

محافظه‌کاران و مساله مهاجرت: مولفه مهم جامعه‌شناسانه دیگر مهاجرت است. مهمترین چالش احزاب محافظه‌کار با احزاب مسلط(دموکرات مسیحی، سوسیال دموکرات، لیبرال و سبز) در اروپا، شیوه برخورد با مهاجران(عمدتا مسلمان) از دو قاره آفریقا و آسیاست. با توجه به تشدید ورود مهاجران به اتحادیه اروپا از میانه دهه ۲۰۱۰ میلادی، این احزاب در مخالفت با ایده‌های آرمان‌شهر لیبرال حاکم بر اتحادیه اروپا، مهاجرت را یک اقدام نئولیبرالیسم استعماری دانسته و خواستار اصلاح سیاست‌های مهاجرتی اتحادیه اروپا شدند.
از دید آنها، اتحادیه اروپا باید با کنترل مرزهای خود، حاکمیت خود را اعمال کند. مجبورکردن کشورها به پذیرش سهیمه مهاجران، بدون بررسی کافی یا پردازش منظم و همگرایی آنها با جامعه، امری پسندیده نیست. در فرهنگ اروپایی همه کشورها باید حق تعیین سیاست‌های مهاجرتی خود را داشته باشند. مهاجرت مبتنی بر کار، به شرط پرداخت مالیات، باید در دستور کار اتحادیه اروپا قرار گیرد.
ایجاد یک پیمان جدید پناهندگی و مهاجرت با تاکید بر مسائل واقعی مهاجرت، ظرفیت‌سازی در خارج از مرزهای اتحادیه اروپا با مشارکت کشورهای ثالث، حفاظت قوی‌تر از مرزهای خارجی از طریق افزایش بودجه برای آژانس مرزی و گارد ساحلی اروپا و حرکت آزادانه شهروندان اروپایی در محدوده شنگن ضروری به نظر می‌رسد.(قرینه مسیحیان اسپانیا در مقابل مسلمانان)

محافظه‌کاران و مناسبات بین‌المللی: احزاب محافظه‌کار در اروپا را می‌توان از متحدان پر و پا قرص جمهوری‌خواهان به‌ویژه دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۶ دانست. از این رو مقام‌های محافظه‌کار در اروپا در دوره نخست ریاست جمهوری ترامپ از حمایت وی برخوردار بودند.
در واقع ترامپ از طریق این احزاب در تلاش بود تا در معادلات قدرت در اروپا نفوذ کرده و با جریان اصلی اروپا که از کلینتون در انتخابات ۲۰۱۶ میلادی حمایت کردند برخورد کند.
با شکست ترامپ در سال ۲۰۲۰ میلادی، رفتار دموکرات‌ها در آمریکا با احزاب محافظه‌کار در اروپا بسیار سرد بود و حتی تلاش زیادی انجام شد تا این احزاب نتوانند در انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری پیروز شوند.
اقدام دموکرات‌های آمریکا برای تغییر دولت‌ها در اروپا، اگر چه در لهستان و بریتانیا با موفقیت همراه بود اما در مجارستان، چک و ایتالیا نتوانستند در تغییر اقبال مردمی به احزاب محافظه‌کار موفق شوند.

با توجه به پیروزی دوباره ترامپ، این احزاب معتقدند اروپا باید برای امنیت و دفاع از خود، معیارهای ناتو را رعایت و حداقل دو درصد تولید ناخالص داخلی را به دفاع از خود اختصاص دهد. در جامعه‌شناسی محافظه‌کاری باید همواره معادلات آمریکا و بلکه جهان را در نظر گرفت. ایدئولوژی‌ها نیز مانند موجودات زنده با هم سنخ خود ازدواج و همدیگر را به کمال می‌رسانند. این یک قاعده تاریخی است.

احزاب محافظه‌کار در اروپا را می‌توان از متحدان پر و پا قرص جمهوری‌خواهان به‌ویژه دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۶ دانست. از این رو مقام‌های محافظه‌کار در اروپا در دوره نخست ریاست جمهوری ترامپ از حمایت وی برخوردار بودندجایگاه کنونی محافظه‌کاران در اروپا
اروپا در دهه اول ۲۰۰۰ میلادی شاهد گسترش چشمگیر اتحادیه اروپا با عضویت ۱۲ کشور جدید بود. پس از آن اتحادیه اروپا با مدیریت کشورهای قدرتمند اروپایی برای کنترل حاکمیت خویش بر همه ارکان‌های اتحادیه، قانون اساسی اتحادیه اروپا را تصویب کرد تا اتحادیه را بر اساس فدرالیسم اداره کند. اما این ایده به دلیل مخالفت مردم فرانسه در مارس ۲۰۰۵ و هلند در ژوئن همان سال در همه‌پرسی، شکست خورد.
اعضای اتحادیه اروپا در گامی دیگر در دسامبر ۲۰۰۷ میلادی، پیمان لیسبون را امضا کردند که در دسامبر سال ۲۰۰۹ لازم‌الاجرا شد.

در سرآغاز قرن ۲۱، رهبری احزاب سیاسی مخالف تقویت نهادهای اتحادیه اروپا (تصمیم‌گیری‌های بروکسل برای پایتخت‌های عضو) با «دیوید کامرون» رئیس وقت حزب محافظه‌کار بریتانیا بود. در این مسیر «میرک توپولانک» نخست‌وزیر وقت جمهوری چک و «لخ کاچینسکی» نخست‌وزیر وقت لهستان با کامرون همراهی و مخالفت خود را با پیشبرد قانون اساسی اتحادیه اروپا و سیستم فدرالیسم اعلام کردند.

تلاش این سه کشور در سال ۲۰۰۹ باعث شد تا حزب محافظه‌کاران و اصلاح‌طلبان اروپایی[۳] با حضور احزاب محافظه‌کار بریتانیا، دموکرات مدنی چک و قانون و عدالت لهستان تاسیس شود. در سال‌های بعد احزاب محافظه‌کار مدنی اسلواک، محافظه‌کاران و اصلاح‌طلبان اجتماعی ایتالیا، استقلال ایرلند و اتحاد فلامان‌های جدید بلژیک و حزب برادران ایتالیا به حزب محافظه‌کاران و اصلاح‌طلبان اروپایی پیوستند.

در سال ۲۰۰۹ میلادی «یان زهرادیل» سیاستمدار چک به‌عنوان رئیس حزب محافظه‌کاران و اصلاح‌طلبان اروپایی برگزیده و این سمت را تا سال ۲۰۲۰ عهده‌دار بود. در کنگره سراسری این حزب که در تابستان سال ۲۰۲۰ میلادی برگزار شد خانم ملونی نخست‌وزیر کنونی ایتالیا به ریاست این حزب برگزیده شد.

در دو سال اخیر، حزب محافظه‌کار بریتانیا در انتخابات پارلمانی ژوئیه ۲۰۲۴ و حزب قانون و عدالت لهستان در انتخابات پارلمانی اکتبر ۲۰۲۳ عملا قدرت را به احزاب مخالف واگذار کردند.
با وجود این شکست‌ها در انتخابات پارلمانی ملی، اقبال مردم به احزاب دارای گرایش محافظه‌کاری در انتخابات پارلمان اروپا در ماه ژوئن ۲۰۲۴ نسبت به سال ۲۰۱۹ با بهبود نسبی همراه بوده است. در واقع این احزاب توانستند با کسب ۷۸ کرسی در جایگاه چهارم گروه‌های پارلمانی قرار گیرند در صورتی که در سال ۲۰۱۹ در رتبه ششم قرار داشتند.

* «حسین منادی» پژوهشگر اروپا و «نعمت‌اله مظفرپور» پژوهشگر اندیشه سیاسی و دیپلماسی

[۱] . در خصوص جایگاه تناسب در شکل‌گیری، بقا و مرگ تمدن‌ها، رک کتاب تناسب و تدریج. نوشته نعمت‌اله مظفرپور
[۲]. PESCO
[۳] . European Conservatives and Conservatives

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha